جمعه ۰۹ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۳ دی ۱۴۰۱ - ۱۹:۳۷

داستان‌هایی از حاج‌قاسم که نشنیده‌ایم!

داستان‌هایی از حاج‌قاسم که نشنیده‌ایم!
حاج‌قاسم اگرچه بارها گفته بود که دختران بدحجاب را هم دختر خود می‌داند اما هم‌او بود که به یک مهماندار هواپیمای بدحجاب؛ برادرانه تذکر داده بود که حجابش را اصلاح کند.
کد خبر : ۶۰۶۰۸۳

به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از مشرق، زندگی شهید سلیمانی اگرچه در بعد مجاهدت نظامی و فرماندهی جبهه مقاومت؛ ظهور و بروز بیشتری دارد لکن برای پی بردن به ابعاد مختلف شخصیت او و فهم اینکه حاج‌قاسم چطور حاج‌قاسم شد؛ باید در همه ابعاد به مطالعه منش او پرداخت.

مطالعه‌ای که به جوشش یک حاج‌قاسم واقعی و در دسترس از درون ما و در نهایت، حاج‌قاسم شدنِ هریک از ما منجر شود.

چه اینکه رهبر معظم انقلاب نیز در دیدار اخیر خود با خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت سردار سلیمانی تصریح کردند که "باید همه سعی کنیم خصوصیات او را در خود بوجود آوریم.

*آنچه که در ادامه می‌خوانید؛ ابعادی از شخصیت شهید سلیمانی و منش فردی اوست که او را واقعی‌تر از چیزی که عده‌ای تبلیغ می‌کنند، نشان خواهد داد.
فردی واقعی که گاهی مثل همه‌ی ما بود و با عقلانیت و انتخاب مسیر درست؛ "حاج‌قاسم" شد...

1_ حاج‌قاسم اگرچه بارها گفته بود که دختران بدحجاب را هم دختر خود می‌داند اما هم‌او بود که به یک مهماندار هواپیمای بدحجاب؛ برادرانه تذکر داده بود که حجابش را اصلاح کند.

و هم‌او بود که روی جلد کتاب "من زنده‌ام" که عکس بانوی نویسنده چاپ شده بود؛ کاغذ چسباند تا نامحرمی عکس زن ایرانی را نبیند.

2_ جان او نه تنها برای اهل سنت و دختران بدحجاب سپر بود بلکه حاج‌قاسم حامی هرکسی بود که برمی‌گشت و برای قانون نظام جمهوری اسلامی احترام قائل می‌شد.
او یکی از حامیان بزرگ طرح "ارائه تأمین امنیتی به اشرار تواب" بود.

طرحی که به اشرار جنوبشرق کشور پیغام می‌داد آغوش نظام اسلامی برای کسانی که توبه کنند و اسلحه را بر زمین بگذارند؛ باز است.

حاج‌قاسم در این راه حتی فکر کسب و کار اشرار تواب را هم کرد و "طرح احرار" (ارائه چاه‌های آب به توابینی که کار کشاورزی را آغاز کنند) را به اجرا گذاشت.

3_ حاج‌قاسم یک مهمان‌نواز به تمام معنا بود.

ساده بود و سادگی را دوست داشت. اما وای به روزی که احساس می‌کرد چیزی مهمانش را آزار داده یا از اسباب همان پذیرایی ساده چیزی کم بوده است.

کسی تاب دادوبیداد حاجی را نداشت اگر مثلا غذای مهمان‌ها دیر می‌رسید.

عصبانی می‌شد و می‌گفت شماها می‌خواهید آبروی مرا ببرید.

و همه فرار می‌کردند...

4_ برای رفاقت صحیح حرمت زیادی قائل بود.

همانطور که اگر متوجه می‌شد فلانی آدم سالمی نیست بلافاصله از او فاصله می‌گرفت اما هوای رفقایش را هم چنان داشت که نگو و نپرس!

یک بار که در یکی از دولت‌های سابق؛ یکی از بچه‌های لشکر 41 ثارا... شده بود رئیس میراث فرهنگی یکی استان‌ها؛ حاج‌قاسم دعوتش را برای افتتاح یک دفتر گردشگی کوچک در مرکز استان پذیرفته بود.

برنامه خیلی کوچک بود و ربطش به فرماندهی سپاه قدس هم نامعلوم بود اما حاج‌قاسم از رفیقش نمی‌گذشت.

او حتی یکبار در نیمه شبِ برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری که وقت اخذ رأی به پایان رسیده بود؛ به ستاد قالیباف رفت و به قول خودش با "باقر" دیداری تازه کرد. رفاقت صمیمانه قاسم و باقر؛‌ زبانزد خاص و عام بود.

5_ وقت اگر اجازه می‌داد؛ اهل گشت و گذار بود.

فرزند عشایر بود و میانه‌ی خیلی خوبی هم با طبیعت و محیط زیست داشت.
بارها شده بود که در اقتضای وقت با دوستانش که حالا پیر شده بودند؛ به روستای مادری‌اش می‌رفت و در کوه و دشت‌های اطراف گردش می‌کرد.

حاجی در آن گشت و گذارها گاهی هم کنار آتش می‌نشست و از خاطره‌های دورش در دوران نوجوانی و کودکی می‌گفت.

به نقل از مشرق، زندگی شهید سلیمانی اگرچه در بعد مجاهدت نظامی و فرماندهی جبهه مقاومت؛ ظهور و بروز بیشتری دارد لکن برای پی بردن به ابعاد مختلف شخصیت او و فهم اینکه حاج‌قاسم چطور حاج‌قاسم شد؛ باید در همه ابعاد به مطالعه منش او پرداخت.

مطالعه‌ای که به جوشش یک حاج‌قاسم واقعی و در دسترس از درون ما و در نهایت، حاج‌قاسم شدنِ هریک از ما منجر شود.

چه اینکه رهبر معظم انقلاب نیز در دیدار اخیر خود با خانواده و اعضای ستاد بزرگداشت سردار سلیمانی تصریح کردند که "باید همه سعی کنیم خصوصیات او را در خود بوجود آوریم.

*آنچه که در ادامه می‌خوانید؛ ابعادی از شخصیت شهید سلیمانی و منش فردی اوست که او را واقعی‌تر از چیزی که عده‌ای تبلیغ می‌کنند، نشان خواهد داد.
فردی واقعی که گاهی مثل همه‌ی ما بود و با عقلانیت و انتخاب مسیر درست؛ "حاج‌قاسم" شد...

1_ حاج‌قاسم اگرچه بارها گفته بود که دختران بدحجاب را هم دختر خود می‌داند اما هم‌او بود که به یک مهماندار هواپیمای بدحجاب؛ برادرانه تذکر داده بود که حجابش را اصلاح کند.

و هم‌او بود که روی جلد کتاب "من زنده‌ام" که عکس بانوی نویسنده چاپ شده بود؛ کاغذ چسباند تا نامحرمی عکس زن ایرانی را نبیند.

2_ جان او نه تنها برای اهل سنت و دختران بدحجاب سپر بود بلکه حاج‌قاسم حامی هرکسی بود که برمی‌گشت و برای قانون نظام جمهوری اسلامی احترام قائل می‌شد.
او یکی از حامیان بزرگ طرح "ارائه تأمین امنیتی به اشرار تواب" بود.

طرحی که به اشرار جنوبشرق کشور پیغام می‌داد آغوش نظام اسلامی برای کسانی که توبه کنند و اسلحه را بر زمین بگذارند؛ باز است.

حاج‌قاسم در این راه حتی فکر کسب و کار اشرار تواب را هم کرد و "طرح احرار" (ارائه چاه‌های آب به توابینی که کار کشاورزی را آغاز کنند) را به اجرا گذاشت.

3_ حاج‌قاسم یک مهمان‌نواز به تمام معنا بود.

ساده بود و سادگی را دوست داشت. اما وای به روزی که احساس می‌کرد چیزی مهمانش را آزار داده یا از اسباب همان پذیرایی ساده چیزی کم بوده است.

کسی تاب دادوبیداد حاجی را نداشت اگر مثلا غذای مهمان‌ها دیر می‌رسید.

عصبانی می‌شد و می‌گفت شماها می‌خواهید آبروی مرا ببرید.

و همه فرار می‌کردند...

4_ برای رفاقت صحیح حرمت زیادی قائل بود.

همانطور که اگر متوجه می‌شد فلانی آدم سالمی نیست بلافاصله از او فاصله می‌گرفت اما هوای رفقایش را هم چنان داشت که نگو و نپرس!

یک بار که در یکی از دولت‌های سابق؛ یکی از بچه‌های لشکر 41 ثارا... شده بود رئیس میراث فرهنگی یکی استان‌ها؛ حاج‌قاسم دعوتش را برای افتتاح یک دفتر گردشگی کوچک در مرکز استان پذیرفته بود.

برنامه خیلی کوچک بود و ربطش به فرماندهی سپاه قدس هم نامعلوم بود اما حاج‌قاسم از رفیقش نمی‌گذشت.

او حتی یکبار در نیمه شبِ برگزاری انتخابات ریاست‌جمهوری که وقت اخذ رأی به پایان رسیده بود؛ به ستاد قالیباف رفت و به قول خودش با "باقر" دیداری تازه کرد. رفاقت صمیمانه قاسم و باقر؛‌ زبانزد خاص و عام بود.

5_ وقت اگر اجازه می‌داد؛ اهل گشت و گذار بود.

فرزند عشایر بود و میانه‌ی خیلی خوبی هم با طبیعت و محیط زیست داشت.
بارها شده بود که در اقتضای وقت با دوستانش که حالا پیر شده بودند؛ به روستای مادری‌اش می‌رفت و در کوه و دشت‌های اطراف گردش می‌کرد.

حاجی در آن گشت و گذارها گاهی هم کنار آتش می‌نشست و از خاطره‌های دورش در دوران نوجوانی و کودکی می‌گفت.