به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از فارس، همین چند روز پیش بود که تجمعی توسط جمعی از مردم و دانشجویان با اسم تجمع طلبکاران شاه در مقابل سفارت سوئیس شکل گرفته بود و و از مجامع بینالملی خواستار بازگرداندن اموال به غارت رفته ایرانیان توسط خاندان پهلوی به داخل کشور بود.
فرح پهلوی: من چیزی ندزدیدم!
در واکنش به این تجمع و فضای رسانهای ایجاد شده، همسر شاه، فرح پهلوی واکنش نشان داده و گفته: «من چیزی ندزدیدم؛ جواهراتم را در گنجههای کاخ نیاوران گذاشتم و فقط یک جفت پوتین برای پیادهروی برداشتم!»
فرح پهلوی در حالی این سخنان را مطرح کرده که فرزند خودشاه پندارش در مصاحبهای جواب مادرش را داده و گفته: پدرم هنگام خروج از ایران حدود ۶۲ میلیون دلار از ایران خارج کرده و دارایی ما فقط همین مقدار است! البته که باید گفت؛ این تازه بخشی از آن میلیاردها دلاری است که روزنامههای آمریکایی و انگلیسی به آن اعتراف میکنند و ربع پهلوی میخواهد این سرمایه هنگفت ایرانیان را که به دست پدرش دزدی شده، تقلیل دهد، اما برای بهتر مواجه شدن با این موضوع باید سری بزنیم به اسنادی که خود رسانههای اروپایی و آمریکایی از اموال میلیارد دلاری شاه و خانوادهاش منتشر کردهاند.
در کشاکش این موضوعات و مطالبه مردم نسبت به بازگرداندن اموال به غارت رفته شده کشور توسط پهلویها، چند نفر از بازیگران مهاجرت کرده به خارج از کشور در پروژهای مشخص و هماهنگ شده و تحت عنوان من وکالت میدهم، رضا پهلوی را به زعم خودشان به عنوان شاه ایران منصوب کرده و حکم پادشاهی اش را امضا کردند.
دموکراسی از زبان ضد انقلاب؛ بازگشت به پهلوی!
بی برنامگی، قدرت طلبی و هرج و مرج و هویت فُکاهی، گزارهای است که این روزها در هر کجای ایران از هر قشری از مردم سوال کنید در رابطه با اپوزیسیون جمهوری اسلامی به آن استناد میکنند و در صد روز اخیر این موضوع به وضوح در بین این جریان به اصطلاح برانداز مشاهده میشد.
در طراحی جدید؛ چهره های ضد انقلاب به پشتیبانی سیستمهای امنیتی غربی قصد دارند «شازده پهلوی» را در ظاهری اتوکشیده بهعنوان عامل اجماع گروههای بهجانهمافتاده برانداز نشان دهند. این سناریو با آغاز سال جدید کلید خورد و گروهی از سلبریتیهای خارجنشین همزمان با رضا پهلوی توییتی مشترک منتشر کردند و سال ۲۰۲۳ را سال همبستگی نام نهادند.
جدیدترین کنش برای نشان دادن وجود یک اجماع براندازانه به رهبری ربع پهلوی نیز راه انداختن کمپینی با هشتگ «من وکالت میدهم» است. این هشتگ که افکار عمومی جامعه ایران را یاد سفره عقد میاندازد، قرار است عنوان کمپینی باشد که رضا پهلوی را به متصدی اجرای دموکراسی در ایران تبدیل کند. دموکراسی که در همان پله اول با به جان هم افتادن اپوزیسیون به چالش کشیده شد و هیچوقت هم معلوم نشد انتخاب رضا پهلوی از بین سایر عوامل برانداز بهعنوان متصدی دموکراسی اساسا از دل کدام فرآیند دموکراسی بیرون آمده است که حالا وی قصد دارد همین نسخه را برای عموم مردم ایران نیز بپیچد. فارغ از معنای لغوی آنچه دلیل مضحکه شدن هرچه بیشتر این کمپین را فراهم میآورد، معرفی فردی است که نماد سلطنت و دیکتاتوری است؛ فردی که از هر زاویهای به وی نگریسته شود در جایگاهی متناقض نشسته است.
شکست پروژه جدید ضد انقلاب در همان مرحله اول
نکته جالب درمورد این همبستگی این است که حتی یکماه هم دوام نیاورد و حامد اسماعیلیون که مدتی است پروژه تحریم علیه ملت ایران را پرچمداری میکند در گفتوگویی با تلویزیون سعودی اینترنشنال اعلام کرد توییت را علی کریمی برای وی فرستاده و وی در انتشار آن هیچ هماهنگیای با رضا پهلوی نداشته است. او حتی به حضور رضا پهلوی در تجمع واشنگتن نیز واکنش نشان داده و درحالیکه هر دوی آنها در صف اول تجمع دیده میشوند، مدعی میشود که اصلا متوجه حضور شازده نشده است.
یکی از رسانههای فارسی زبان معاند هم در برنامه تلویزیونی خود که دو نفر از چهرهای مخالف و موافق پروژه «وکالت میدهم» را دعوت کرده بود، شاهد دعوای لفظی عجیب این مدعیان اتو کشیده دموکراسی و در باطن دیکتاتور بود که تاب نقد یکدیگر را نداشتند، به خصوص آنجایی که میهمان این برنامه به طرفدار «شازده پهلوی» میگوید که اساساً ماهیت این پروژه وکالت میدهم یک اقدام غیر دموکراتیک است...، و از آن طرف شخص طرفدار پهلوی هم با برخورد و الفاظی تند تاب نقد را نداشته و برنامه را به حاشیه میکشاند و در همان ابتدا از هویت دیکتاتوری این پروژه و اختلاف شدید ضد انقلاب دوباره پرده بر میدارد.
رضا پهلوی؛ عدم ثبات شخصیت یا قدرت طلب!
نکته جالب در پروژه جدید ضد انقلاب صحبتهای ضد و نقیض به اصطلاح وکیلی است که چند چهره لمپن و بی پشتوانه سیاسی برای او و از طرف مردم ایران وکالت میدهند، این شازده قجری یک روز میگوید؛ که علاقهای به قدرت نداشته و به جمهوریت رای میدهد و نمیخواهد نماینده پادشاهی باشد و روزی خود در یک اعتراف غیر منتظره میگوید با کدام مشروعیت و مقبولیتی میتواند و برود با سران کشورهای دنیا برای یک ساختار جدید سیاسی در ایران صحبت کند!
ظاهراً این شازده پهلوی، حسابی از همراهی و تشکیل کمپین تعدادی از چهرههای رسانهای لندننشین و چند لمپن سلبریتی بهوجد آمده و به یکباره از پوستین سلطنت بیرون جهیده و در قامت سیاستمداری دموکراسیخواه مدعی حکومت بر مردم را دارد. این کمپین همانطور که از اسمش پیداست، حتی در محتوا و ایده حکمرانی مرتجع و عقبمانده است؛ چراکه اگر لمپنهای حامی این کمپین میدانستند، عبارت «من وکالت میدهم» برای کمپینشان و ترند کردن آن، جز بدنامی و زنده کردن خاطرات تلخ برآوردی نخواهد داشت، هیچوقت چنین کلماتی را برای معرفی خود استفاده نمیکردند.
بعد از بحرین برای تجزیه تمام ایران وکالت میدهند!
«من وکالت میدهم» نشان دهنده تصویر روزی است که شاه پهلوی بحرین را عروس کرد، بحرینی که امیرعباس هویدا، نخستوزیر محمدرضا درباره آن اعلام کرده بود: «به هیچکس مربوط نیست، بحرین دختر خودمان بود، به هرکس میخواستیم شوهرش دادیم.» اکنون نیز پسر جا پای پدر گذاشته و به قصد عروس کردن جغرافیا و فرهنگ ایران با عبارت «به من وکالت میدهید؟» وارد میدان شده است. البته این رویه طبیعی است؛ چراکه از لمپنهایی، چون رضا پهلوی جز این هم انتظار نمیرود. میخواهند ادای انقلاب دربیاورند، درحالیکه با فرمسازی و صرفا یک عبارت خالی از محتوا انقلاب بهوجود نمیآید، بلکه باید ایدهای در میان باشد و از دل آن ایده شعار یا عبارتی دربیاید. بیایده بودن این کمپین در فضای مجازی نقل عام شده؛ چراکه مردم معتقدند وکالت دادن به کسی که هیچ ایده محوری برای حل مشکلات مردم ندارد، خسارت محض است.
دوئل شازدههای پهلوی و قجری و افشاری
طنزی که این روزها ایرانیان را در شبکههای اجتماعی حسابی سرگرم کرده این است که این روزها همزمان ایران عزیزمان سه مدعی پادشاهی دارد! یکی از پادشاهان خوخوانده ایران که این روزها تبدیل به رقیبی برای برای شازده پهلوی شده است، شازدهای قجری به نام بابک میرزاست، بابک میرزای قاجاری مدتی است که فعالیتش را در فضای مجازی به عنوان شاهزاده ایرانی مدعی پادشاهی آغاز کرده و مانند دو مدعی دیگر به دنبال آرمانخواهیهای غیر واقعی است. بابک میرزای قجری متولد ۱۹۷۰ در برلین است. او پنجمین نسل از خاندان فتحعلیشاه قاجار است و حتی توانایی گفتگو به زبان فارسی را هم ندارد.
توییتها و پستهای اینستاگرامیاش چه تصاویر و چه فیلمها؛ نشان میدهد این شازده پسر، فارسی بلد نیست و فقط میتواند با لهجه بسیار غلیظ ترکی دست و پا شکسته جملاتی را بگوید. البته با توییتهایش به دو زبان ترکی و فارسی هم مدام درحال القای احساس نژادپرستانه است و طرفداریهایش در صفحات مجازی از مواضع کشورهای ترک زبان همسایه به همین بسنده نمیشود و حتی روز عید ظفر یعنی پیروزی ترکهای ترکیه مقابل یونان در دوره آتاتورک را هم هر سال تبریک گفته است.
دعای سلطنت طلبی، اما در اینجا به پایان نمیرسد و مدتی است یکی از نوادههای دختری نادرشاه افشار نیز مدعی سوم تاج و تخت است. رضا هازلی نادرافشاری نواده دختری نادرشاه افشاری است که ظاهرا از سمت پدری هم به پهلویها میرسد. انگار هر جا از فکاههگویی و شوخ طبعی است اثری از پهلویها پیدا میشود.
رضا هازلی خودش را جامعه شناس، فلسفهدان، پژوهشگر تاریخ، باستان شناسی و زبان شناسی و متولد تهران معرفی میکند، اما با این وجود هیچ اطلاعاتی از دانشگاهی که مدارک علمیاش را از آنها اخذ کرده است در دسترس نیست. هازلی برای نشان دادن اصالت نادر افشاریاش حتی یک سایت نیز در فضای مجازی راه اندازی کرده است که از حق نگذریم بیشتر شبیه به آلبوم خانوادگی است چرا که تمام تصاویر خانوادگی حتی تصاویر دلخراش شکار حیوانات توسط شازده پسر نادرافشاری هم در آن پیدا میشود. ظاهرا دوران مدرسه رضاهازلی در ایران گذشته و پدرش سرهنگ دوم در ارتش محمدرضا پهلوی بوده است.
اسباب خنده مردم ایران
مرور اسامی و چهرههای شاخصی که تا الان مدعی حکومت بر ایران را داشته و این روزها به ژن خوب پهلویها، جناب شازدهرضا «وکالت دادهاند» تا حالا که انقلابشان (!) بهنتیجه نرسیده حداقل شاید بتوانند با این وکالت دادن حالوهوای او را بعد از ۴۴ سال «مبارزه» و ارتزاق از جیب مادر عوض کنند و باعث دررفتن خستگیاش بشوند، و نتیجه دیگر این ساختار اپپوزیسون و ساختارهایی که هربار تحت عناوینی مختلف از فرشگرد تا ائتلاف گرفته تا این کمپین واکالت میدهم، این است که ابتدا هویت ضد دموکراسی و دیکتاتوری این افراد را روشنتر و ماهیتشان را نشان داده و بیشتر از همه باب خنده مردم ایران را در فضای مجازی باز کرده و نوعی تبدیل به سرگرمی و تفریح برای مردم شده است.
دموکراسی به روایت اغتشاشگران؛
بعد از بحرین برای تجزیه تمام ایران وکالت میدهند!
لُمپَنهای ضدانقلاب که مدعی دموکراسی بوده و شعارهایی از جنس آزادی سر میدادند، این روزها هویت اصلی خود را نشان داده و در یک پروژه سلطنت خواهی که مغایر با اصول دموکراسی جهانی است، «شازده پهلوی» را به حکومت بر مردم ایران منصوب کردند.