شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۴ فروردين ۱۴۰۲ - ۰۹:۵۲
خاطره جالبی از مجلس مناجات خوانی؛

توصیه‌ جالب استاد حاج منصور ارضی به او

توصیه‌ جالب استاد حاج منصور ارضی به او
منصور ارضی گفت: به آقای میرهادی گفتم یک چیزی به من بگویید، می­‌خواهم راه شما را ادامه دهم. ایشان گفت: «ودوامَ فی الاتصالِ بخدمتک»، بلند شد و رفت. گفتم: آقا صبر کنید. گفت: اگر خدمتگزارید، متصل باشید.
کد خبر : ۶۱۵۶۸۹

به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از فارس، همچون سال‌های گذشته مجلس مناجات‌خوانی ۳۰ شب ماه رمضان با نوای حاج منصور ارضی در مسجد ارک برپا می‌شود. این مجلس در برنامه شب‌های ماه مبارک رمضان با سخنرانی حجت‌الاسلام حامد کاشانی، آیت‌الله سید مهدی میرباقری و حجج اسلام اسماعیل رمضانی، مصطفی کرمی و شهاب مرادی از ساعت ۱۵ دقیقه بامداد برگزار می‌شود. خاطره جالبی از این مجلس مناجات از زبان حاج منصور بشنوید:

در زمان طاغوت به مجلس مناجات مسجد شب‌زنده‌داران می‌رفتم

منصور ارضی مداح اهل بیت (ع) گفت: زمان طاغوت و حکومت نظامی ما به مسجد شب‌زنده‌داران (امین‌الدوله) می‌رفتیم که مرحوم حق‌شناس آنجا نماز می‌خواندند و شب‌های احیا را ایشان برگزار می‌کردند، ولی غیر از سه شب احیاء بقیه را حاج سیدعلی میرهادی بودند. خدا همه آن‌ها را رحمت کند. غیر از اینکه از کودکی در طول سال دعای کمیل می‌رفتیم، دوست داشتم کنار عمویم مرحوم حاج حسین ارضی و دیگر شب زنده‌داران باشم؛ کسانی که احساس می‌کردم واقعاً با امام زمان (عج) گفت‌وگو و مناجات می‌کردند، یعنی تنها نجوا نمی‌کردند و این ارتباط یک طرفه نبود.

در زمان موشک‌باران به مسجد ارک رفتم

وی با اشاره به تاریخچه برگزاری مناجات‌خوانی در مسجد ارک گفت: یکی دو سال زمان موشکباران در مسجد پاچنار بودیم. شبی موشک زدند. آمدیم و برنامه را در مسجد ارک برگزار کردیم. مردم هم آمدند. خیلی از هیأت‌ها هم تعطیل کردند و نظرشان این بود که نباید زیر موشک‌باران و حملات دشمن، مردم را در معرض خطر قرار دهیم. غیر از یکی ـ دو جا که من خدمت آقاسیدعلی میرهادی عرض کردم لازم است برای بقای روضه‌ها و مناجات‌ها، مجالسی در تهران برقرار بماند.

توصیه استاد حاج منصور برای مناجات‌خوانی به او

ارضی افزود: من به آقای میرهادی خیلی ارادت داشتم. گفتم: آقا شما امسال برنامه‌تان را تعطیل کردید؟ گفت: حقیقت و اصلش این بود که من خواب دیدم بلندگو جلوی من است، اما آن را از مقابل من برداشتند و گفتند: برنامه شما تمام شده است، فهمیدم آخرین سال است و من دیگر نمی‌توانم برنامه داشته باشم. گفتم: ان‌شاءالله زنده باشید و عمر شما طولانی باشد، یک چیزی به من بگویید، می‌خواهم راه شما را ادامه دهم.

وی افزود: ایشان گفت: «ودوامَ فی الاتصالِ بخدمتک»، بلند شد و رفت. گفتم: آقا صبر کنید. این را برای من بگویید. گفت: اگر خدمتگزارید، متصل باشید و دوام داشته باشید. از خدا بخواهید و خودتان هم همت کنید. آن قشنگ است، وگرنه یک سال برنامه داشته باشید، یک سال برنامه نداشته باشید، به درد نمی‌خورد.