سخنان پنج شنبه گذشته آقای رییس جمهور در مشهد تا حدودی شوک آور بود. در حالی که آقای احمدی نژاد در اثنای این سخنان تلاش می کرد اکثر مشکلات اجرایی دولت خود را به ترتیب به گردن این نهاد و آن سازمان بیندازد، به یکباره، گویی همه آن حرف ها مقدمه چینی برای زدن یک حرف دیگر باشد، پای دستگاه اطلاعاتی کشور را به میان معرکه کشید و بحران سکه و ارز را به عدم اشراف اطلاعاتی آنها نسبت داد!
همان موقع برخی مستمعین آن سخنان دانستند که این داستان صرفا لایه بیرونی یک منازعه بسیار عمیق است و برای درک اینکه آقای احمدی نژاد به واقع در پی چیست باید بسیار فراتر از ظاهر این عبارات رفت.
نکته ای که فورا به ذهن می رسید این بود که گویی آقای رییس جمهور از جای دیگری ناراحت است و صرفا به دنبال فرصتی بوده است تا آن ناراحتی را بر سر تشکیلات اطلاعاتی کشور آوار کند؟
و الا چندان هوش و ذکاوت نمی خواست فهمیدن این نکته که داستان بازار سکه و ارز قبل از هر چیز به سیاستگذاری های اقتصادی دولت و اندکی هم جوسازی های رسانه ای ربط داشت و اساسا یک کیس امنیتی نبود که از پیشبینی یا پیشگیری آن از وزارت اطلاعات توقع برود. ضمن اینکه منابع دولتی می گویند این وزارت از یک سال پیش و به طور مکتوب این بحران را پیش بینی و گزارش کرده بود.
بنابراین می شد حدس زد که این قصه بهانه است و آقای احمدی نژاد در واقع درصدد گرفتن انتقام «آن کار دیگر» از تشکیلات اطلاعاتی است. بسیار خوب؛ آن کار دیگر چه می تواند باشد؟ تشکیلات اطلاعاتی مگر چه جرمی کرده بود که مستحق چنین عقوبتی باشد؟ ظاهرا جواب روشن است.
آقای احمدی نژاد از زمان داستان خانه نشینی به این سو –که اتفاقا سال گذشته همین ایام رخ داد- بنا را بر بی مهری با دستگاه اطلاعاتی کشور گذاشت. علت هم این بود که حس می کرد این تشکیلات نه فقط علاقه ای ندارد که وکیل مدافع برخی انحرافات لانه کرده در دولت باشد، بلکه خود در هشدار نسبت به آنها پیش قدم است و از آنجا که معیار آقای دکتر احمدی نژاد در دوستی یا دشمنی با این و آن، فعلا میزان نزدیکی آنها به اطرافیانش در دولت است، معلوم است که وزارت اطلاعات بیرون از دایره این دوستان قرار می گیرد.
ضمن اینکه اندکی دقت نشان می دهد روی سخن آقای احمدی نژاد در این اظهارات فقط با وزارت اطلاعات نبوده است، بلکه ایشان قصد عتاب با کل جامعه اطلاعاتی کشور را داشته است فقط به این دلیل که از کنار جریان انحرافی آسان نگذشت و همت خود را برای خالص سازی دولت –که در واقع بزرگترین خدمت به احمدی نژاد است- صرف کرد.
نکته دیگر این است که مسئله آقای احمدی نژاد با جامعه اطلاعاتی ظاهرا به موضوع جریان انحراف محدود نمی شود. برخی اطلاعات جسته و گریخته موجود نشان می دهد برخی مسولان ارشد دولت توقع داشته اند تشکیلات اطلاعاتی برای برخی تحلیل های شاذ آنان–مثل اینکه انقلاب های منطقه کار امریکاست!- سند و مدرک دست و پا کند و چون چنین اتفاقی نیفتاده، اکنون این تشکیلات به ناکارآمدی متهم شده است.
این نوشته بنای تطویل ندارد. قصه فقط این است که ظاهرا جای دوست و دشمن به شدت اشتباه گرفته شده است. پنجه کشیدن به صورت کسانی که غریبانه و مظلوم روز از شب نمی شناسند تا دولت و نظام بتواند با آسودگی به وظایف خود برسند، جز آب در آسیاب دشمن ریختن سودی ندارد و دردی را هم از آقایان دوا نخواهد کرد.
مردم هم البته برای قضاوت کار سختی در پیش ندارند. وقتی می بینند که تشکیلات اطلاعاتی قادر است از پیچیده ترین کیس های اطلاعاتی و در هماوردی با قدرتمندترین دشمنان پیروز از آب درآید، آن وقت از شنیدن این حرف ها هیچ برداشتی جز انتقام جویی به آنها دست نخواهد داد.