مدیرمسئول- علی غفاریان/ پس از اظهارات حاشیه دار و جنجالی همسر رئیس جمهور کشورمان پیرامون مساله بانوی اول و دوم ایران، تحلیلها و گمانه زنیهای متعددی مطرح شده است.
این ماجرا که ابعاد مختلفی را در بر گرفته است در رسانههای داخلی و خارجی نیز بازتاب گستردهای داشته، اما ویژهترین بُعدی که به آن پرداخته شده مسالهی جانشینی رهبری است.
جمیله علم الهدی خواسته یا ناخواسته جریانی را ایجاد کرد که دوستان جمهوری اسلامی و دشمنان آن، پا را فراتر از حد و حدود خود گذاشته و عُریانتر از قبل تلاش کرده اند "رویای جانشین " را در قالب یک "مگا پروژه" در بین افکار عمومی تئوریزه کنند.
مطرح کردن نامها و گزینههای مختلف هر جریان توسط سمپاتهای آن و تخریب گزینههای رقیب، کار را تا جایی پیش برد که خالقان آن فراموش کردند پیرامون چه جایگاه مقدسی سخن میگویند.
صحبت از جانشینی رهبر معظم انقلاب در زمان حیات حضرت آیت الله خامنهای نه تنها یک انحراف آشکار از اصل ولایت مطلقه فقیه محسوب شده بلکه در آتش اختلافها دمیده و موجب تضعیف ارکان نظام جمهوری اسلامی خواهد شد.
اصل یکصد و هفتم قانون اساسی مى گوید:
"پس از مرجع عالیقدر تقلید و رهبر کبیر انقلاب جهانى اسلام و بنیانگذار جمهورى اسلامى ایران، حضرت آیت الله العظمى امام خمینى (قدس سره الشریف) که از طرف اکثریت قاطع مردم، به مرجعیت و رهبرى شناخته و پذیرفته شدند، تعیین رهبر به عهده خبرگان منتخب مردم است. "
همچنین در اصل یکصد و یازدهم قانون اساسی پیرامون زمان تعیین جانشین برای رهبری آمده است: "هرگاه رهبر از انجام وظایف قانونى خود ناتوان شود، یا فاقد یکى از شرایط مذکور در اصول پنجم و یکصد و نهم گردد، یا معلوم شود از آغاز فاقد بعضى از شرایط بوده است، از مقام خود برکنار خواهد شد. تشخیص این امر، به عهده خبرگان مذکور در اصل یکصد و وهشتم میباشد.
مجلس خبرگان براى اجراى این اصل، داراى کمیسیونى مرکب از یازده نفر عضو اصلى و پنج نفر عضو على البدل است. بستگانِ نزدیک سببى و نسبى رهبر نمى توانند در این کمیسیون عضو باشند. "
یکبار دیگر سطور بالا را با دقت بخوانید.
صراحت قانون اساسی برای انتخاب جانشین رهبری و شرایط و قواعد آن به حدی است که جای هیچ شک و شبههای در زمان و چگونگی آن باقی نمیگذارد.
حال با این تفاسیر چرا باید در دوران زعامت حضرت آیت الله خامنهای (مدظله العالی) برای جانشینی ایشان، افراد، جریانها و رسانههای داخلی و خارجی گمانه زنی کنند و گزینه معرفی کنند؟!
سود بازی در این "مگا پروژه" در جیب چه جریان و دود آن در چشم چه کسانی خواهد رفت؟!
آیا جز این است که حرف زدن از "جانشینی" در زمان حیات رهبر انقلاب، دعوا بر سر قدرت و دمیدن در آتش اختلاف است؟!
آیا جز این است که کِشمَکِشهای داخلی پیرامون این موضوع، دشمن خارجی را برای پیاده کردن نقشههای خود در جهت تضعیف جمهوری اسلامی ایران نه یک کلمه بیش و نه یک کلمه کم، بر سر ذوق میآورد؟!
آیا جز این است که معتقدین به نظام و انقلاب در "رویای جانشینی" با نگاه احساسی و تحلیلهای خام نسبت به گزینههای مخالفشان، دچار اشتباه محاسباتی شده و این خطا ناخودآگاه موجب کدورت شده و این نگاه بزرگترین آفت برای تمکین در برابر جایگاه، ولی فقیه در آینده خواهد شد؟!
شهید بزرگوار سید مرتضی آوینی میگوید: "انجام وظیفه از هر کاری دشوارتر است. برای تحصیل رضای خدا یک روز باید راه رفت، روز دیگر باید جنگید و چه بسا که روز سوم باید نانوایی کرد. برای من هیچ تردیدی وجود ندارد که این نانوایی در محضر خدا حکم جنگیدن دارد"
عملکرد مسئولین تشنه قدرت که اطرافیانشان در پی معرفی آنان برای "جانشین رهبری" هستند چقدر با این جمله شهید آوینی مطابقت دارد؟!
آیا آنها از عمق جان به این مهم باور دارند که رضای خدا در انجام وظیفه شان در مسئولیت فعلی است نه اینکه همواره حرص و طمع رسیدن به جایگاه بالاتر و بزرگتر را در سر داشته باشند؟!
با این وجود در شرایط فعلی که جمهوری اسلامی ایران در آن قرار دارد، باید چشمانمان به دستان ولی فقیه زمان حضرت آیت الله خامنهای خیره و گوشمان حساستر از قبل به رهنمودهای معظم له جان فرا دهد.
صحبت از "جانشین رهبری" شرعا، قانونا و منطقا در زمان حیات "رهبری" حرام، غیراخلاقی و غیر منطقی است.