به گزارش پایگاه خبری صراط، وزیر ارشاد به مناسبت روز دانشجو و در جمع دانشجویان از دستاوردهای وزارتخانه خود گفت.
اسماعیلی یکی از دستاوردهای مهم دوره خود را تغییر کلیه مدیران ارشد وزارتخانه در کشور به جز دو نفر عنوان کرد. صرف نظر از اینکه آن دو نفر کیستند و چرا مستثنی شده اند، که خود میتواند سوال مهمی باشد در واقع تغییر تیمهای مدیریتی و تصمیم گیر در مجموعه تحت امر وی خود دستاورد بحساب میآید گویی که در هیچ دورهای با تغییر دولتها چنین اتفاقی نیفتاده است!
اما سوال اساسی اینجاست که وزیر ارشاد درحال ارائه بیلان کار به مردم است یا مقامهای بالاتر و یا حزب و گروه و جریانهای سیاسی؟
واقعا برای مردم چه فرقی میکند چه کسی در مناصب مدیریتی نشسته است؟ مردم کار و نتیجه را میخواهند. اینکه برای آقای وزیر افتخار و به قول خودش این اتفاق یک کارنامه محسوب میشود در نوع خود کم نظیر است.
ظاهرا اسماعیلی این فرصت را مغتنم شمرده و گزارش کاری به بالادستیهای خود که از او خواسته بودند همه وزارت خانه را از خودیها پر کند، ارائه داده است.
محمدمهدی اسماعیلی وزیر فرهنگ و ارشاد دولت سیزدهم در جمع دانشجویان گفته که یکی از دستاوردهای مهم او در این وزارتخانه آوردن رئیس بسیج صداوسیما! و یادداشت نویس روزنامه کیهان! به شوراهای صدور پروانه وزارت ارشاد است! این حرف هم در نوع خود جالب توجه است. ایشان رسما اعلام میکند که ملاک برای انتخاب همکاران تخصص نیست چرا که رئیس بسیج صداوسیما بودن چه ارتباطی میتواند با نظر تخصصی درباره صدور پروانههای مختلف در وزارت فرهنگ باشد؟
آیا این نوع تفکر و ملاک گذاری برای انتخاب همکاران موید جمله معروف " مملکت مال حزب الهی هاست " نخواهد بود؟ و نکته دیگر اینکه آیا ایشان بر این واقفند که اینگونه سخن گفتن و انتخاب چه موجی از نارضایتی و اختلاف و دوقطبی سازی را در بدنه هنری و سینمایی کشور به همراه خواهد داشت؟
وزیر ارشاد همچنین از سعید مستغاثی منتقد و نویسنده شناخته شده سینمایی به عنوان یادداشت نویس روزنامه کیهان! نام میبرد. بر اهالی سینما پوشیده نیست که جناب مستغاثی از منتقدان قدیمی سینما و نویسندهای شناخته شده است که قطعا میتواند در امور شوراها نقش متخصص را بازی کند، اما جناب وزیر چنان از سوابق ایشان بی اطلاع است یا تخصص او را ملاک نمیداند که صرفا نوشتن در روزنامه کیهان را دلیل انتخاب ایشان میداند حال اینکه میتوانست برای این انتخاب دلایل بهتری بیاورد!
وزیر ارشاد در بخش دیگری از صحبتهای خود اشاره میکند که افتخارش این است که تهیه کنندههای فیلم قلادههای طلا و سریال گاندو رئیس سازمان سینمایی و دبیر جشنواره فیلم فجر او هستند، اما به اختلاف شدید این دو عنصر مورد افتخار در سازمان سینمایی اشارهای نمیکند. حال آن که رئیس سازمان سینمایی در سازمان هیچ کاره! و تصمیمات دبیر جشنواره فجر در همه ارکان تعیین کننده است. محمد خزائی به عنوان رئیس سازمان حتی اختیار انتخاب دبیر جشنواره فجر را ندارد! و تنها مسئول سفرهای استانی سازمان است!
جالب اینجاست که میدانیم حتی مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی هم تصمیماتش را مستقیما با مقامات بالادستی هماهنگ میکند. ظاهرا آقای وزیر علاقه بسیار زیادی به سریال گاندو دارد و از فیلم قلادههای طلا زیاد خوشش نمیآید!
در مورد دیگر آقای وزیر تولید ۱۷ فیلم در بنیاد فارابی را از دستاوردهای امسال میداند. بدنیست وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی لطف نموده و بگویند از این ۱۷ فیلم چند فیلم تولید صد در صد فارابی و چند فیلم در نهادهای دیگر تولید شده و تنها مشارکت مالی ۵ تا ۵۰ در صدی این بنیاد را به همراه داشته است؟ عیار این دستاورد هم مشخص میشود. اینکه تلاشها و عملکرد نهادهای دیگر را هم به دستاوردهای وزارتخانه خود اضافه کنیم را میتوان یک رندی دانست؛ و البته باید از وزیر محترم ارشاد پرسید که آیا باخبرند که مدیر برکنار شده ایشان همچنان به پشتوانه سوابق قبلی و به نام سازمان سینمایی در حال سفرهای خارجی هستند یا خیر؟
البته سخن بسیار است و در حوزه معاونت هنری و آمار لغو شدن کنسرتهای مجوز دار در سراسر کشور و ... نیز مواردی است که ایشان اشارهای به آن نمیکند.
در پایان باید گفت این نخستین باری است که مسئولی به صورت رسمی خالص سازی را دستاورد خود معرفی میکند.
همه اینها نشان از آن دارد که خالص سازی در وزارت ارشاد با قدرت پیش میرود و اهمیتش برای مدیران بیش از دستاورد ملموس برای مردم است و
صرفا همین موضوع در این دولت اتفاقا دستاورد محسوب میشود.
حال باید پرسید نتیجه عملکرد این تیم خالص شده چیست؟ این سوالی است که بهتر است از جامعه هنری کشور پرسیده شود.