به گزارش پایگاه خبری صراط به نقل از فراز، احمد علیرضابیگی، نماینده تبریز در مجلس یازدهم که صلاحیت او برای دور بعدی از سوی شورای نگهبان تایید نشده، در گفتگویی به بیان نکاتی درباره مجلس یازدهم، مدیریت قالی باف و ماجرای فساد چای دبش پرداخته است که در ادامه آن را می خوانید.
دولت دوزادهم برای افزایش مشارکت در انتخابات چه اقداماتی را انجام داد؟
این تحلیل را دارم که اساساً دولت آقای روحانی برای اینکه دو سال باقیمانده حیات خود را با یک مجلس ضعیف سر کند ترجیح داد این اتفاقات رخ دهد تا نتیجه آن یک مجلس ضعیف شود و آقای روحانی با این مجلس چنان رفتار کند که به عنوان رئیس جمهور کشور در دو سال باقی مانده از ریاست جمهوری خود حتی پا در مجلس هم نگذاشت که پاسخگوی ماجراهایی باشد که به وفور درباره دولت آقای روحانی مطرح بود. این مجلس هم اساساً نتوانست از جایگاه قوه مقننه به عنوان راس قوا به خوبی صیانت کند و جایگاه خود را اثبات کند و اجازه داد این اتفاقات رقم بخورد، نه از وزیر کشور حساب کشی شد و نه از آقای دژپسند که مسبب شرایط آن زمان بورس بود حساب کشی شد. حتی خود آقای روحانی پاسخگوی موضوعاتی که موجب آن شده بود حتی پاسخگو نبود. به دلیل اینکه با یک مجلس ضعیف مواجه بود. در ادامه هم که دولت آقای رئیسی تشکیل شد نوع کارکردی که از این مجلس صادر شد باز به دور از حساب گری و نظارت سیاسی محسوب می شود.
مثلاً ۲۲۰ نماینده این مجلس از آقای رئیسی خواستند که کاندید ریاست جمهوری شود یا ۲۵۰ نماینده مجلس از رقبای آقای رئیسی خواستند کنار بروند تا آقای رئیسی آرای بیشتری بدست بیاورد. ۱۵۰ نماینده این مجلس حکم مسئولیت ستادهای آقای رئیسی رادر نقاط مختلف کشور داشتند. همین سبب شد نمایندگان در مقام نظارت، مسئولیت خواستن و پیگیری موضوعات بواسطه تعصب حزبی که شکل گرفته است، ضعیف با دولت مواجه شوند. نتیجه این شد که این مجلس با وجود کارکردهای مثبتی که داشت ولی میزان اثرگذاری آن به عنوان یک قوه در اداره امور کشور آن طور که باید و شاید نتوانست خود را نشان دهد. تعداد خاصی از نمایندگان این مجلس به واسطه قرابت و نزدیکی که با دولت داشتند تاثیرگذارترین نمایندگان در انتصابات استانها و شهرهای مختلف کشور بودند و ما شاهد به مسئولیت رسیدن افرادی بودیم که عملاً برای ایفای این مسئولیت از شایستگی لازم برخوردار نبودند و فقط همین قرابتهای حزبی و زد و بندهای حزبی سبب مسئولیت گرفتن آنها شده بود.
دولت آقای رئیسی با کمترین میزان مشارکت در تاریخ کشور که سابقه هم ندارد به قدرت رسید که این خلا محسوس فقدان پشتوانه مردمی سبب شد که آقای رئیسی حس نمیکند برای دوره بعدی خود هم نیاز به پشتوانه قوی مردمی دارد. چرا که اگر چنین باوری در دولت آقای رئیسی بود علی القاعده او با بکارگیری افراد مجرب، کاردان، متعهد زمینه دلگرمی هر چه بیشتر مردم برای اینکه بتواند در دوره بعد آرای مردم را بدست بیاورد فراهم کند. این اتفاق هم نیفتاد. این مجلس بواسطه همین دلدادگی و تعصبی که داشت فقط دو فقره استیضاح در این مجلس اتفاق افتاد که استیضاح اول ناکام ماند و استیضاح دوم درباره همان وزیر توانست به نتیجه برسد. هر چند باور دولت این بود که خواهد توانست مثل دوره اول استیضاح آقای فاطمی امین سربلند بیرون بیاید ولی شرایطی به نحوی بود که نشان داد این محاسبه اشتباه است.
در عین حال بواسطه نزدیکی سیاسی که بین مجلس و دولت وجود داشت در شرایطی که دولت حس میکرد برخی از وزرای آن اگر در معرض استیضاح قرار بگیرند که درباره تعدادی از آنها موضوع استیضاح خیلی قوت داشت مثل مرحوم قاسمی، عبدالملکی، نوری، ساداتی نژاد! مجلس حس می کرد با استیضاح این افراد و بیان موضوعاتی ممکن است موضع دولت نزد مردم تضعیف شود. از ابتدا به این وزرا گفته شد استعفا بدهید و اساساً جلسه استیضاح شکل نگرفت الا در مورد آقای فاطمی امین که دولت فکر میکرد می تواند وزیر را سربلند از استیضاح خارج کند ولی همه اینها را در کنار هم بگذاریم و در سال آخر مجلس که قضیه بخشنامه آقای غلامرضا اتفاق افتاد که نمیتوانیم قلمداد کنیم آنچه صادر شده بود بواسطه ابتکار شخصی و یا برداشت شخصی آقای غلامرضا رخ داده بود. بلکه دولت حس میکرد که چه بسا از رهگذر نمایندگان مجلس که هوادار او هستند چیزی نصیب او نخواهد شد و این نمایندگان نخواهند توانست آن کارکرد گذشته را برای دولت داشته باشد و ترجیح میداد نزد افکار عمومی این فاصله بیشتر دیده شود و یکی بودن دردی از دولت چاره نمیکرد بلکه ترجیح میداد جدا بودن را به نزد مردم و افکار عمومی به نمایش بگذارد که از بخشنامه آقای غلامرضا این به نظر میرسید که نوع مواجه مجلس با این موضوع کرد که این را به معنی شکست عشقی مجلس تعریف کردم. یعنی مجلسی که اعتبار و منزلت خود را در گرو دولت گذاشته بود، به نقطهای رسیده که آن دولت احساس بی نیازی میکند و بنا دارد یک خط فاصلهای بین مجلس و دولت ترسیم کند.
حس آن این بود که از جهت افکار عمومی خیری نصیب او نخواهد شد. مجلس بواسطه شکست عشقی که برای آن پیش آمده بود برخورد تندی را انجام داد با وجود اینکه استیضاح وزیر کشور بواسطه نوع کارکرد ایشان در موضوعاتی که در سال ۱۴۰۱ رخ داده بود، علامت سوالاتی در این خصوص وجود داشت. استیضاح وزیر کشور از جانب تعدادی از نمایندگان مطرح بود ولی همراهی عمده نمایندگان در خصوص این استیضاح به چشم نمی خورد به طوری که ما جزو طراحان استیضاح بودیم، شاید تعداد ما از ۱۲-۱۰ نفر فراتر نمی رفت. با بخشنامه آقای غلامرضا به یکباره این استیضاح شعله ور شد و آقای قالیباف هم نهایت استفاده را از این شرایط کرد برای اینکه حس میکرد آقای غلامرضا، معاون سیاسی وزارت کشور، در انتخابات پیش رو از خواستهها و نقشههای او تبعیت نخواهد کرد. لذا با این فشار و ضعفی که در وزیر کشور مشاهده میشد سبب برکناری آقای غلامرضا را فراهم کرد.
سال سوم مجلس نمایندگان با مقام معظم رهبری دیدار داشتند، به طور جد رهبری نمایندگان را در دخالت در انتصابات برحذر داشتند و خواستند در این موضوعات ورود نکنند و این به مصلحت مجلس نیست. وزیر کشور با دارا بودن چنین پشتوانه قوی که حتی شورای نگهبان هم پای کار آمد که هر کسی در انتصابات دخالت کند صلاحیت وی در انتخابات بعدی تایید نخواهد شد ولی با وجود این پشتوانه قوی که وزیر کشور می توانست بدان متوسط شود و از معاون سیاسی خود و حتی از اعتبار رده های تشکیلاتی سیاسی خود پشتیبانی کند، نتوانست از این امکان استفاده کند و موجب برکناری آقای غلامرضا شد.
ارزیابی شما از فضای مجلس یازدهم چیست؟
از واژه خودکامگی استفاده میکنم. واژه پادگانی هم تعبیر برخی از دوستان است. آخرین موضوعی که پیش آمد درباره تشکیل کمیسیون تلفیق بود که طبق ماده ۴۱ آئین نامه داخلی تشکیل کمیسیون تلفیق پس از تنظیم لایحه بودجه توسط دولت با رعایت ترتیباتی صورت می گیرد ولی هنوز لایحه بودجه به مجلس نیامده بود که کمیسیون تلفیق تشکیل شد. وقتی نمایندگان به موضوع معترض شدند. پاسخ آقای قالی باف این بود لایحه بودجه صبح توسط پست یا اسنپ به مجلس رسیده است و لاجرم بعد از ظهر کمیسیون تلفیق را تشکیل دادیم. در صورتیکه تقدیم لایحه بودجه به مجلس تابع پروتوکلی که به موجب آن اعلام وصول صورت می گیرد. یعنی دولت لایحه را تقدیم می کند و در صحن علنی مجلس نسبت به این لایحه اعلام وصول می شود.
فکر میکنید آقای قالی باف به عنوان رئیس مجلس نگران از دست دادن صندلی خود است؟
شالوده شخصیتی آقای قالی باف همین است. آقای قالی باف از نظر از دست دادن صندلی خود دغدغه ای ندارد چراکه جریانی در انتخابات مجلس پیروز شده که این جریان پشت آقای قالی باف و آقای رئیسی در انتخابات ریاست جمهوری است و از این جهت نگرانی وجود ندارد. آقای قالی باف در آخرین انتخابات هم بیش از ۲۲۰ رای آورد با وجود همه این کاستی هایی که وجود داشت ولی رای بالای ۲۰۰ را آورده است و این نشان میدهد خطری متوجه آقای قالی باف نبوده است ولی شاکله شخصیتی آقای قالیباف این است.
بخاطر این شاکله اخلاقی آقای قالی باف است که استیضاح آقای نادران که امر محرمانهای نبود را غیرعلنی کرد؟
آقای قالیباف نگران صندلی خود نبود چون صندلی او را نمایندگان هم حزبی برای او گارانتی کردند. لکن آقای قالی باف یک دورنمایی برای خود متصور است که با همین دورنما بنا داشت از مجلس استفاده کند تا سکویی برای دست یافتن به منصب ریاست جمهوری باشد و او حس میکرد این ناکامی ها و کاستیها در افکار عمومی تاثیر منفی خواهد گذاشت و او را از هدف خود دور می کند.
به نظر شما با این نوع نگاه و ر اهبردی که آقای قالی باف دارد ایا به هدف خود نزدیک کرده است؟
خیر. آقای قالی باف خیلی چیزها را از دست داده و می توان گفت چیزی بدست نیاورده است.
یکی از چیزهایی که از دست داده چیست؟
افکار عمومی است. افکار عمومی ایشان را فرد صبور و حلیمی نمی داند و در عین حال شائبه هایی هم درباره آن بوجود آمده که حتماً قضاوت مثبتی را شکل نمی دهد.
بنظرتان تا چه زمانی قرار است تلگرام، واتس آپ و اینستاگرام فیلتر بماند؟
تا زمانیکه از این فیلتر کردن بهره مادی به دست می آید. اگر بگوئیم بواسطه ملاحظات امنیتی، تهدیدانی که از رهگذر این سکوهای اینترنتی ممکن است حادث شود این فیلتر را انجام دادیم. این موضوع با فیلترشکن برطرف می شود و این موضوعات و تهدیدات سر جای خود است. لکن بهای این موضوع را کسانی که از این سکوها استفاده می کنند پرداخت می کنند. باید معلوم شود این پول در جیب چه کسی می رود.
دولت بر این باور است که از یک سال پیش بحث اختلاس چای دبش را میدانست و رصد میکرد. این پرونده را چطور میبینید؟
بر اساس قانون اساسی دولت پنج وظیفه عمده را بردوش دارد. این پنج وظیفه امنیت، آموزش و پرورش، بهداشت، اشتغال و مسکن است. دولت ها در این خصوص که پنج وظیفه خود را عملی کنند توفیقات چندانی نداشتند. نارضایتی در این عرصه ها فراوان دیده می شود. دولت ها هیچ مسئولیتی در زمینه تامین برنج، گوشت، روغن، چای، قند، شکر ندارند و لکن هیچگاه حاضر نیستند این موضوع را رها کنند. چرا که یک حیاط خلوتی بواسطه این امر برای یکسری فعالیت ها درست شده است. تا زمانیکه چنین باوری درست شده که باید ارز ترجیحی بدهیم که گوشت ارزان در اختیار مردم قرار گیرد و نهاده دامی وارد شود و ارز ترجیحی باید برای ورق فلزی منظور شود این مشکلات را داریم.
نبود نظارت دقیق منجر به این امر می شود؟
خیر. من معتقد به نظارت نیستم چون در چه حدی باید نظارت شود؟
پس چرا این اتفاق افتاد؟
ساختار و نوع نگاه به حوزه اقتصاد اشتباه است. همیشه این را به عنوان مصداق بارز بیان می کنم که در شهر ما ماشین سازی تبریز را به فردی به نام مش قربون علی دادند. او ۱۰۰ میلیارد تومان پیش پرداخت داشت تا ماشین سازی تبریز را بخرد. ما که در شهر خود هستیم و او را می شناختیم متحیر ماندیم که این ۱۰۰ میلیارد را از کجا آورده است. توانستم پرونده این آدم را واکاوی کنم و بعد معلوم شد ۵۰۰ میلیون دلار به مش قربون علی داده شد که او ورق فلزی وارد کند و او جلوی دوربین وقتی دستگیر شد اقرار کرد این مقدار به او دادند تا ورق فلزی وارد کند و نتوانست و این پول را در بازار خرد کرد و از سود حاصله ماشین سازی تبریز را خرید. عین این قضیه برای آقای رحیمی در چای دبش اتفاق افتاد. او برای اینکه چای مورد نیاز مردم را تامین کند دولت رقم میلیارد دلاری ارز داده در حالی که برای تامین داروی مورد نیاز بیماران خود با مشکل مواجه هستیم، دهها درد بی درمان این کشور دارد و نیازمند این است ارز بابت آن ها تخصیص داده شود. این آدمها نیز تنها خود نیستند و زنجیره و تلاش سازمان یافته صورت میگیرد تا بتواند با تقلب و دسیسه از زیر تعهدات خود فرار کند. نتیجه این است که چای خریداری شده برای خرید تضمینی سال های قبل را از این آدم خریداری میکند و از کشور خارج میکند و بعد به عنوان تعهد ارزی خود به جای چای درجه یک وارد کشور کند. این وسط در وزارت جهاد کشاورزی، در بانک مرکزی، در سازمان غذا و دارو و غیره افرادی دخیل بودند.
آقای رحیمی در چای دبش تنها بود؟
این آقای رحیمی قلک است یعنی مثل مش قربونعلی است که پول از کشور خارج شده و زندان و مسئولیت و عقوبت را باید مش قربونعلی بکشد. عقوبت را الان در چای دبش باید آقای رحیمی بکشد.
چرا اکثر نمایندهها در این خصوص سکوت کردند؟
خیر. نماینده ها آن زمان موضوع را مطرح کردند و استیضاح آقای ساداتی نژاد کلید خورد و آقای رئیسی بلافاصله ساداتی نژاد را برکنار کرد. الان قوه قضائیه در معرض این سوال قرار دارد اگر ۹ ماه پیش این پرونده به شما ارجاع شده، مقصرین دولتی و کارگزاران دولتی که در این تلاش سازمان یافته دخیل بودند از جانب دولت به شما معرفی نشدند چون آقای اژه ای این را مطرح می کند، آقای رئیسی می گوید این را در جریان قرار گرفتیم و مقصرین را به دستگاه قضائی معرفی کردیم و در پاسخ آقای اژه ای می گوید تا حالا هیچ مدیری به ما معرفی نشده است. حتی در نظر بگیریم مدیری معرفی نشده ولی شما که پرونده را بررسی می کنید متوجه می شوید حلقه های فساد مربوط به رده های اداری چه کسانی بودند، چرا آنها را احضار نکردید؟
به نظر شما دلیل چه بود؟
تحلیل من این است که آقای اژهای دوباره مطرح میکند که به ما اختیار دهید در موضوعات اداری ورود پیدا میکنیم رای ما رای صائبی بوده باشد و کسی روی حرف ما حرف نزند. به نظر می رسد ایشان احساس ایمنی در این جهت نمیکند و برداشت او این است اگر در این موضوعات ورود پیدا کند از او پذیرفته نیست.