به گزارش صراط به نقل از خبرآنلاین ، گپ و گفت با عباس عبدی، فعال و تحلیلگر سیاسی اصلاح طلب و روزنامه نگار، یک روز پیش از اعلام نتایج بررسی صلاحیتها از سوی هیاتهای نظارت انجام شد، او در این گفتگو از فرآیند بسیار بسیار خطرناک یکدست سازی سخن گفت و از ذات «پایان ناپذیری» آن، از جریانی که اصلا قائل به رأی مردم و جمهوریت نیست، از دعوای بین اصولگرایان با خود و البته اصلاح طلبانی که میگوید بعید است به لیست واحد برسند.
گزیده گفتگو با عباس عبدی را در ادامه بخوانید؛
آقای عبدی در بحث مربوط به انتخابات شاهد نفوذ جریانی در هیات های اجرایی و نظارت هستیم که خیلی قائل به اصل جمهوریت نیستند...
اصلا قائل به جمهوریت نیستند.
این موضوع چقدر می تواند به سرخوردگی مردم نسبت به صندوق رأی دامن بزند و در مقابل البته به این جریان قدرت بدهد که نفوذ خود را بیشتر کند صندوق رأی را از آن هویت خود دور کند؟
درست است که چنین چیزی وجود دارد و آنها از این موضوع بهره برداری می کنند. ولی چه کاری می شود انجام داد؟ از یک طرف آن جریان یک صندوق بی خاصیت جلوی ما می گذارد و حالا شما می گویید رای مردم که برای این جریان بااهمیت نیست و ما با حضور(خود) داریم به این افراد کمک می کنیم و او هم مدعی می شود که ما مردم سالار هستیم. بنابراین اینجا مردم و جامعه باید انتخاب کنند که دستشان هم متاسفانه باز نیست.
اما یک نکته وجود دارد، اینکه آن جریان، مخالف جمهوریت است، حرف درستی است. ولی آنها تنها جریان حاکم نیستند. در جناح حاکم جریان های دیگری هم هستند که به لحاظ اعتقادی شاید به این مساله جمهوریت معتقد نباشند، اما به لحاظ عملی خوب می فهمند که بدون حدی از صندوق رای، بقایشان در خطر قرار می گیرد. بنابراین آنها هم می توانند جهت را تغییر بدهد
این فرایندی است که در همه جای دنیا رخ داده است. فکر نکنید که در غرب صبح از خواب بیدار شدند دیدند که استبداد به کنار رفت، باید همه رای دهند. از ابتدای جریان در فرانسه که مردم حق رای پیدا کردند شاید ۱۰۰ هزار نفر حق رای داشتند، شاید یک قرن طول کشید تا به این نقطه رسیدند که همه شهروندان بالای ۱۸ یا ۲۰ سال حق رای دارند یا زنان بعدها اضافه شدند و آدم های فقیر هم همینگونه بودند.
بنابراین این هم ناشی از اعتقاد نیست، بلکه ناشی از الزامات و ضروریت هایی است. ما کلا با اعتقاد آدم ها خیلی کاری نداریم. من در یادداشتی اخیرا تاکید کردم، اینها تا دیروز طرفدار ثبات قیمت ها بودند، در سال ۱۳۸۳ بزرگترین ضربه را به اقتصاد این کشور زدند و قیمت های حامل انرژی را از برنامه چهارم بیرون آورده و تثبیت کردند و امروز به راحتی حدیث می آورند که این قیمت گذاری بدعت است. معلوم است که این چیزها عقیده نیست، اگر عقیده بود که چنین حدیثی ۱۰ یا ۲۰ سال پیش هم بود، نمی شود که امروز درآمده باشد.
آن زمان منافعشان برای کسب قدرت آن بود و امروز منافعشان برای کسب قدرت این است. بنابراین این افراد اصلا عقیده ندارند، نه خدا نه پیغمبر نه اسلام همه اینها به نظر من برای اینها شوخی محض است نه اینکه هیچ کسی عقیده ندارد، بلکه در قدرت اینگونه رفتار می کنند.
تا آنجاییکه به نفعش است از قیمت گذاری حمایت یا مخالفت می کند، برای هر دو هم از جعبه پاندورا یک چیزی پیدا می کند و از آستینش حدیثی چیزی در می آورد و در تائیدش چیزهایی می گویند. بنابراین مسئله عقیده نیست بلکه مسئله منافع است و اینها باید بفهمند که ادامه این وضع منافع آنها را به شدت تحت خطر قرار می دهد.
می گذاشتید برجام تمام می شد می رفت، به نفع خودتان هم بود. شما که کس دیگری را(در انتخابات ۱۴۰۰) تایید نمی کردید. اما آنقدر کینه شان از روحانی زیاد است که فکر می کردند مبادا او برجام را حل کند و به اینها تحویل دهد.
و از نگاه شما دولت رئیسی درحال نهادینه کردن این نگاه در نهاد اجرایی کشور است و ...
خیلی اطلاعات داخلی(از آنها) ندارم و دنبال آن هم نیستم. فکر نمی کنم این اطلاعات هم از دقت بالایی برخوردار باشد. ما از روی اعمال و نتایج اعمال نگاه می کنیم. از پشت صحنه ماجرا اطلاع چندانی نداریم و دخالت هم نمی توانیم کنیم. اطلاعات ما هم ممکنه ناقص باشد. آنچه که برایمان مهم است، این است که دولت هیچ برنامه ای برای اداره کشور ندارد. هیچی!