به گزارش صراط به نقل از خبرآنلاین، «حشمتالله فلاحت پیشه»، رئیس سابق کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی به بهانه عملیات هفتم اکتبر با جماران مصاحبه کرده که در ادامه می خوانید،
*من اعتقادم بر این است که خیلی از تنشهایی که در دنیا شکل میگیرد و ایران به عنوان یکی از طرفهای تنش در آن مطرح میشود، به خاطر این است که ما دید راهبردی به تحولات دنیا نداریم؛آنهم تنشهایی که اصلا ربطی به ما ندارد، مثل موضوع اوکراین. در موضوع اوکراین، بعد از روسیه، بیشترین هجمهها به ایران صورت میگیرد؛ دلیلش این است که متأسفانه ملاحظات لازم صورت نگرفت و روسها پای ما را به جمعی کشاند که هیچ منفعتی برای ما ندارد.
در موضوع فلسطین هم ایران اولین کشوری بود که غافلگیر شد و مسئولان ایران هیچگونه اطلاعی از این تحولات نداشتند. اما دیپلماتهای ما به جایی اینکه سعی کنند تا بحران مدیریت بشود، دیدیم که بیشتر در خدمت توجیه شرایطی قرار گرفتند که حتی الآن حماس هم از آن تبری میجوید؛ این را در بیانیه چند روز پیش حماس دیدیم که خودش میگوید در آن قضایا ما نقشی نداشتیم. حماس میگوید خود نیروهایی اسرائیلی با هلیکوپترهایشان آمدند یکسری افراد را کشتند و همینطور میخواهند بگویند که اگر یکسری افراطگراییهایی هم صورت گرفته، جزو برنامه حماس نبوده است. لذا من اعتقادم بر این است که اگر ما از همان ابتدا موضع واقعگرایانه خود را حفظ میکردیم که اطلاعی از موضوع نداریم اما میتوانیم به مدیریت تحولات کمک کنیم، آن موقع، تحولات به گونهای پیش نمیرفت که نتانیاهو آن را میخواست و مثل الآن که جنایات خودش را ادامه میدهد و سعی میکند جنگ را گسترش بدهد. بیست سال است که نتانیاهو شعار جنگ آخر الزمانی را مطرح میکند، ولی هیچ وقت زمینه برای اجرای این برنامههای افراطی او فراهم نشد، اما الآن او فکر میکند که این زمینه فراهم شده و به دنبال این سیاست است.
*معتقدم که ایران و آمریکا اگر به میز مسقط برگردند امکان مدیریت تحولات است. هرچند که به نیات خود آمریکا هم واقعا شک دارم؛ چون اولین بار تقریبا روز نهم اکتبر -دو روز بعد از ۷ اکتبر- بود که آقای بایدن آمد و گفت حماس و حزب الله باید از بین بروند؛ یعنی ایشان این خط را داد و لذا این تردید نسبت به نیت آمریکا وجود دارد. اگرچه آمریکاییها به شدت تحت فشار افکار عمومی قرار گرفتند و بایدن هم میداند که گسترش یک جنگی در آستانه انتخابات ممکن است شرایط را برای مدیریت انتخاباتش سخت بکند و لذا موضوع ایشان یکمقداری تعدیل هم شد، ولی نتانیاهو چراغ سبز را از آمریکا گرفت و بر همان اساس دارد پیش میرود.
*بعد از آن که نتانیاهو مسیر جنگ تمام عیار و سیاست زمین سوخته را مشخص کرد و یک جنگ آخر الزمانی و فراگیر را در پیش گرفت، به نظر من هدف نتانیاهو کشاندن پای ایران و آمریکا در جنگ است. برای جلوگیری از گسترده شدن این جنگ، فقط یک راه وجود دارد و آن آتشبس است. در شرایط آتشبس، میتوان از آن جنگ پرهیز کرد. اینکه الآن ایران یک مقدار وضعیت را مدیریت میکند، چون میداند که هدف اسرائیل جنگ اسرائیل و ایران نیست، بلکه جنگ ایران و آمریکا است. مقامات ایرانی علیرغم اینکه خیلیها در داخل ایران انتقاد میکنند که چرا ایران اقدام به مقابله نمیکند، به خاطر تجربیاتی که از جنگهای گذشته دارند، سعی میکنند فعلا این جنگ فراگیر نشود.
ولی من معتقدم که اگر آتشبس شکل نگیرد و مسیر اول پیش برود، طبیعتا ایران یک پیام هشداری را به آمریکا خواهد داد مبنی براینکه اگر آتشبس در یک فرجه زمانی صورت نگیرد، معنایش گسترش جنگ به تمام منطقه است. کمااینکه من معتقدم اگر خود جریان مقاومت میدانست که نتانیاهو میخواهد جنگ را به این سمت بکشاند، از همان ابتدا حزب الله هم با تمام توان وارد جنگ میشد. ولی الآن میبینید جنگی که خیلیها فکر میکردند برای اسرائیل فرسایشی شده، نتانیاهو دارد آن را برای زدن نیروها و استحکامات مقاومت فرسایشی میکند.
*من اعتقادم براین است که دولت آقای رئیسی در سیاست خارجی موفق نبوده است و این نگاه کلی بنده است. در شروع این دولت، نوع نگاهی که به روسیه شکل گرفت با تاریخ مناسبات ایران و روسیه همخوان نبود و روسها یک دست پوچ را با سه کارت ایران عوض کردند؛ یعنی یک دست پوچ دادند و سه تا کارت و کار عمده را از ایران گرفتند.
*اولین کارت یا برگ، برجام بود؛ من هنوز هم معتقدم که برجام فدای روسیه و جنگ اوکراین شد. در برجام شما سه تا سند دارید: یک، سند تعهدات ایران در موضوع هستهای؛ دو، سند تعهدات طرفهای مقابل به ویژه آمریکا در موضوع پایان دادن به تحریمها؛ سوم، اجرای این تعهدات. در دو سند، دو کارگروه اول اسنادشان را کامل کردند؛ اما وقتی برای اجرا آمد، جنگ اوکراین و تحریمهای روسیه شروع شده بود. میدانید که براساس این تعهدات، ایران باید بخشی از تولیداتش را مثلا سوخت ۲۰درصد و ۶۰درصد را مثل قبل به روسیه میداد و روسیه نیز به ایران کیک زرد میداد یا همکاریهای دیگر میکرد. اما شما دیدید که آقای اولیانوف نماینده روسها آمد و گفت ما نمیتوانیم همکاری بکنیم؛ چون به خاطر جنگ اوکراین تحریم هستیم. در گذشته آمریکاییها حتی در زمان ترامپ هم تحریم مربوط به این موافقتنامهها و همکاریهای هستهای را تعلیق میکردند؛ مثل تحریم سوخت بوشهر و غیره. اولیانوف هم میدانست که این مورد شامل تحریمهای اوکراین نمیشود. ولی لاوروف وزیرخارجه روسیه ۸ ساعت بعد در مصاحبهاش، زمانی که دید قلابشان گیر کرده است، آمد از آب گل آلود ماهی گرفت و گفت علاوه بر مناسبات هستهای با ایران، باید کل مناسبات با ایران همچون مناسبات اقتصادی، تجاری و حتی نظامی از تحریمهای اوکراین معاف بشود؛ یعنی عملا شبیه دوران جنگ جهانی دوم میخواست ایران را پل پیروزی برای غلبه بر تحریم علیه خودش به خاطر جنگ اوکراین بکند. طبیعتا با این خواسته موافقت نمیشد و این کارشکنی از سوی آنها صورت گرفت. من متأسفم برای آن دسته از ایرانیهایی که آن موقع رفتند در خود مسکو مصاحبه کردند و گفتند نه، روسها مانع نبودند، ما اختلافات دیگری داریم و اختلافات دیگر را آمدند مطرح کردند؛ اختلافاتی که بعد از مذاکرات اضافه شد و برجام برگ اول ایران بود که فدای روسیه شد.
*برگ دوم: در جنگ اوکراین، اولین بار روسها مسأله پهپادهای ایرانی را مطرح کردند؛ طرف روسی آمد گفت از عمل کرد پهبادهای ایران در جنگ راضی نیستیم. آنها با این نوع گفتارشان هم توهین و تحقیر ایرانیها را مطرح کرد و هم اینکه به عبارتی گفت که ایران پهباد انتحاری میدهد. این پهبادها را نیز که مدعی شدند که اینها مال ایران است، برای بدترین عملیاتهای جنگیشان به کار گرفتند؛ حمله به مناطق غیر مسکونی، حمله به نیروگاهها و غیره. اینجا است که درد و زجر مردم اوکراین از ایران بیشتر میشود؛ درواقع، روسها دنبال شریک جرم بودند.
*برگ سوم، نفوذ در عمق استراتژی ایران بود. از سوریه تا فلسطین، موضوع روسها در قبال عمق استراتژی ایران موضع خیانت بوده است؛ مثلا در سوریه در منطقه در طرطوس، بندر نزدیکتر به خاک اسرائیل را گرفتند. روسها از همان ابتدا اجازه مبادله به ایران را از طرطوس ندادند؛ طرطوس را قرق نظامیکردند و ایران را فرستادند سمت لاذقیه؛ یعنی بندر پائینی که خودشان یک واسط باشند و امتیاز از دو طرف -اسرائیل و ایران- بگیرند. همینطور مسائل دیگری که بعدا مطرح شد. اطمینان بیش از حد به روسیه نتیجهاش این بود. موضوع فلسطین و جنگ غزه که مطرح شد، فشار جنگ اوکراین را کاهش داد و اصلا جنگ اوکراین تحت الشعاع قرار گرفت. آخرش هم لاوروف آمد حقانیت خودشان را در اوکراین با حقانیت اسرائیل در فلسطین مقایسه کرد.