به گزارش صزاط به نفل از فارس ، ماجرای مالباختگان «کوروش کمپانی» یک بسته کامل جذابیت برای فریب است. کار کلاهبردار برانگیختن حرص و طمع و از سوی دیگر ایجاد اعتماد در قربانی خود است. کوروش کمپانی نیز از تب تند تصاحب گوشیهای آیفون که حالا به نمادی از لاکچری و کلاس بالا بودن در جامعه و خصوصا ابزار تفاخر برخی تبدیل شده، در کنار قیمت عجیب و ارزان و اعتمادزایی با استفاده از تعدد سلبریتیها بهرهبرداری کرد. درواقع یک کفه این کلاهبرداری قیمت عجیب و کفه دیگر آن اعتمادزایی با استفاده از جذابیت حضور و تبلیغات سلبریتیها بود. سلبریتیهایی که بدون تحقیق و بررسی لازم ابزار کلاهبردی فردی شدند که وی برای اعتمادزایی، سرمایهای جزء همین افراد مشهور نداشت. اما پس از مشخص شدن این امر سلبریتیها یا عنوان کردند که به آنها این موضوع ربطی ندارد و یا با وجود اینکه از این راه کسب درآمد کردهاند، گفتند آنها نیز مانند سایرین فریب خوردهاند. این درحالی است که بر اساس دستورالعملی که وزارت ارشاد درباره تبلیغات توسط هنرمندان و ورزشکاران اعلام کرده است، مسئولیت رعایت حقوق مادی و معنوی در تبلیغات و پاسخگویی به هرگونه ادعای شخصیتهای حقیقی یا حقوقی طرف قرارداد با هر یک از چهر هها به عهده خودشان است. بنابراین سلبریتیهایی که در تبلیغات کوروش کمپانی شرکت کردهاند باید به نوبه خود پاسخگویی مالباختگان باشند. این در شرایطی است که برخی با توجه به تعدد حضور سلبریتیها در این تبلیغات، کلاهبرداری مذکور را «سلبریتی_گیت» نیز مینامند.
من یک سلبریتیام، همیشه مجوز دارم فریب بخورم
برآیند سابقه عملکرد سلبریتیها در حوزههای مختلف سیاسی و تبلیغاتی نشان میدهد، چندان نمیتوان به آنها اعتماد کرد.
با این شرایط ماجرای کلاهبرداری کوروش کمپانی اولین مسالهای نبوده که سلبریتیها بعد از آن ابراز پیشمانی و فریب خوردگی کردند اما پس از اینکه به قول معروف آبها از آسیاب میافتد، بازهم افراد مشهور خصوصا در بستر فضای مجازی و شبکههای اجتماعی راه خود را میروند. به گونهای که گویی سلبریتیها حائز این امتیاز هستند که همواره در راستای منافع خود فریب بخورند و برای مردم و دیگران هزینه ایجاد کنند اما کسی نسبت به این هزینهها از آنها بازخواست نکند. این در شرایطی است که در کشورهای دیگر و به ویژه سلبریتیهای بین المللی با سطح فعالیت بسیار بالاتر، به محض ایجاد مشکل افراد مشهور پاسخگوی اقدامات خود هستند و در این زمینه از آنها شکایت میشود. به طور مثال اخیرا از «کریستیانو رونالدو» به سبب تبلیغ یک شرکت صرافی ارزهای دیجیتال با این استدلال که باعث سرمایهگذاری در صنعتی پرضرر شده شکایت و درخواست غرامت شده است.
سلبریتیها در حوزه سیاسی نیز عملکرد قابل قبولی نداشتهاند. این جماعت در انتخابات سال 96 نیز از جمله حامیان یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری بودند و در کمپینهای تبلیغاتی وی شرکت گستردهای داشتند اما بعد از مدتی از این اقدام خود ابراز پشیمانی کردند. البته این ابراز پشیمانی سلبریتیها در حمایت از «حسن روحانی» به سبب تقلیل و کاستن از انتقاداتی بود که مردم با دیدن آنان ابراز میکردند.این موضوع سبب شد تا روزنامههای اصلاحطلب به انتقاد از رفتار سلبریتیها بپردازند و آنان را بیسواد بنامند. روزنامه جهان صنعت در این زمینه نوشت:« همراهی با جریانهای سیاسی باید همراه با شعور سیاسی باشد وگرنه بعد از مدتی یا به تندروی دچار میشود یا از راه بازمیماند. همراهی هنرمندان با کمپینهای انتخاباتی نیز باید با توجه به مشخصات سیاسیون و تواناییهایشان باشد. قرار نیست هنرمندی که در جامعه محبوب است روزی از سیاستمداری حمایت کند و یک روز دیگر از بنیان منکر حمایت شود. آنچه امروز در جامعه اتفاق افتاده سیاستورزی کسانی است که با موجهای دیگر همراه میشوند و عدهای را نیز با خود میبرند.»
روزنامه شرق نیز درباره پشیمانی سلبریتیها نوشت: « حمید فرخنژاد، رضا رشیدپور، سیروان خسروی، محسن افشانی، مهدی فخیمزاده، نوید محمدزاده، مهدی پاکدل و علی کریمی از جمله افراد پشیمان هستند. ميگويند وقتي عرصه سياست از اهلش خالي شود، وقتي احزاب به حاشيه رانده شوند، شهر شلوغ ميشود و جا براي عرض اندام برخي باز ميشود.»برخی سلبریتیها در بزنگاههای سیاسی دیگر از جمله حوادث سال 1401 نیز بعضا با ضدانقلاب همراهی کردند و حتی به ابزاری برای اعمال برنامههای آنان تبدیل شدند. نکته جالب توجه اینجاست که سلبریتیهایی که نسبت به حمایت از یک کاندیدا ابراز پشیمانی کرده بودند در حوادث سال گذشته نیز عملکرد بحث برانگیزی از خود نشان دادند. این ماجرا سبب شد تا بعد از یک سال برخی از بازیگران زن نسبت به تحمیل پدیدهای به نام تله «مارپیچ سکوت» در میان سلبریتیها و هدایت افعال و اقدامات آنان بر طبق اهداف بیگانگان هشدار دهند. با این حال چه در ابعاد اقتصادی و تجاری و چه در حوزه سیاسی تجربه افکارعمومی ایران نشان داده که سلبریتیها فاقد اعتبار لازم هستند و نمیتوان به آنها اعتماد کرد.