به گزارش صراط به نقل از اعتماد، پیامد پنجم، احتمال افزایش ستیز بین ارزشهای تحول یافته در جامعه و سیاستگذاریها بیشتر خواهد شد. به نظر میرسد سیاستگذاریها بیشتر به سمت ارزشهای فرهنگی و اجتماعی خاصگرایانه در مقابل عامگرایانه، گذار پیدا کند. از مداقه گفتمانی در سخنان و بیانات افرادی که در جریان بنیادگرایی قرار گرفته و وارد مجلس نیز شدهاند، پی میبریم که در حوزههایی مانند فضای مجازی، سبک زندگی، پوشش و ... شاهد تشدید تنشهای اجتماعی خواهیم بود. بنابراین یکی از پیامدهای اجتماعی این انتخابات، شکاف بیشتر بین ارزشهای رسمی در مقابل ارزشهای جاری و میان مردمی خواهد بود و عوارض چنین شکافی میتواند سبب بروز اتفاقاتی تقابلگرایانه شود.
در پیامد ششم؛ نوع نگاه جریان رایآورده به سیاست خارجی، تعامل با جهان و اساسا مبانی قدرت در کشور، مسیرهای قابل پیشبینی را پیشِ روی ما خواهد گذاشت. همانطور که عقبه این جریان را در مواضعی مانند برجام و... شاهد بودهایم. وقتی منشا قدرت ملی، مشارکت بالای سیاسی مردم نباشد، چشمانداز حل مسائل خارجی نیز ضعیفتر خواهد بود.
هفتمین پیامد آن است که تسلط بنیادگرایی بر قانونگذاری و نهادهای اجرایی، تاثیرات بسیار جدیای بر نظام حقوقی و اداری خواهد داشت. یکی از مشکلات امروز کشور ما، مداخلاتِ غیرشایستهسالارانه برای ورود افراد به نظام اداری بوده است. از اینرو، نظام اداری، کیفیت توسعهبخشی به خود را به تدریج از دست داده است. به نظر میرسد فشار این گروه برای به کار گرفتن افراد مورد نظر خود در نظام اداری و همچنین جدال میان جبهه پایداری و سایر بخشهای اصولگرایی برای تصاحب شرکتهای عمدتا خصولتی و دولتی برقرار بوده، شدت خواهد گرفت. این وضعیت از شفافیت نظام نیز خواهد کاست. قدرت گرفتن بنیادگرایی در مجلس، قطعا تاثیر خود را بر ساختار دولت خواهد گذاشت.
فارغ از مباحث بالا، یکی از نگرانیهای متخصصان علوم اداری، سیاسی و جامعهشناسی، به هم ریختگی نظام بروکراتیک و تکنوکراتها با ورود نیروهای سیاسی افقی و ممانعت از رشد عمودی در سازمانهاست؛ بهطوری که کارشناسان نه امید و نه دسترسی به مشاغل تاثیرگذار خواهند داشت.
پیامد هشتم، معنا یافتنِ آرای باطله است. رای باطله همواره در انتخابات وجود داشته است. تفاوت این دوره با دورههای قبل، نسبت رای باطله با مشارکت و همچنین نسبت رای باطله با بالاترین آرای کسب شده برای حضور در مجلس است. یعنی در گذشته اگر رای باطله حتی به همین اندازه هم داشتیم، نسبت تعیینکنندگی زیادی با تعداد مشارکتکنندگان نداشت، اما اینبار، رای باطله نشاندهنده نوعی نگرش رفتار رایدهندگان به شرایط سیاسی است که میزان رای باطله را قابل تامل میکند. با محاسباتی از کف آرا در تهران و بیشترین رای به دست آمده، به نظر میرسد بیش از ۵۰۰ هزار رای باطله در تهران وجود داشته است.
میزان مشارکت در انتخابات میتواند علایم زیادی برای سیاستگذاری به دست دهد. با واقعیتی که امروز در صندوقهای رای دیده شد، در میان همین اندازه مشارکت، بخشی از حضور مردم، نه اعتقادی بلکه متاثر از رقابتها و نزاعهای قومی بوده است. لذا میتوان نتیجه گرفت که در انتخابات در سطح ملی که نزاعهای محلی و منطقهای در آن نقش نداشته باشند، حتما میزان مشارکت، وضعیت متفاوت خواهد بود.
پیامد نهم، شکاف و اختلافی است که در نهادهای مهم رخ داده و تداوم آن، با مصالح و منافع ملی سازگاری ندارد. حتی دو رسانه وابسته به یک نهاد، هر کدام به یک سمت از جریان بنیادگرایی و جریان اصولگرایی تمایل پیدا کرده و اظهارنظر میکنند. معتقدم دخالت نهادهای ملی در کار سیاسی و تاثیر و تاثر آن از جریان انتخابات، از پیامدهای بسیار نامطلوب در میانمدت خواهد بود.
دهمین پیامد آن است که این انتخابات نشان داد که چهره جدیدی از خشونت، فحاشی و تخریب، در قالب توجیهات ایدئولوژیک و توجیهات دینی پیدا شده است. این امر پدیده تازهای است که در سطح نخبگان سیاسی، نوعی بیپروایی در گفتار و فضای غیراخلاقی بیشتری رواج یافته است. یکی از پیامدهای جانبی که در جهت ارتباطات سیاسی اهمیت دارد، شکلگیری یک شبکه ارتباطی درون شبکه اجتماعی ایتاست. به نحوی که جریانهایی که آرای سنتی را داشته و جریانهایی که کشانه رای آرای سنتی هستند، هم بنیادگراها و هم اصولگرایانی که فعالیت سیاسی دارند، تمرکز این فعالیت در شبکه ایتا بوده است. به همین دلیل، شبکه اجتماعی ایتا به همراه نهادهای مستقر در مساجد را میتوان شکل ترکیبی و تحولیافتهای از کانالهای ارتباطی قلمداد کرد. تحریمیها یا افرادی که آرای اعتراضی داشتند، بیشتر در شبکههایی نظیر اینستاگرام و تلگرام فعالیت دارند.
یازدهمین پیامد این انتخابات، پایان نظریه یکدستسازی است. از اواخر دوران ریاستجمهوری دولت اصلاحات، عدهای نظریه یکدستسازی برای کارآمدی بیشتر حکمرانی را تئوریزه میکردند. دولت احمدینژاد به وقوع پیوست و ظاهرا حاکمیت یکدست شد. دیری نگذشت که این حاکمیت یکدست، دچار شکنندگی شد. در پایان دولت روحانی نیز، باز هم با توجه به اتفاقاتی که در مجلس در خصوص برجام پیش آمد، نظریه یکدستسازی مجددا مطرح و تئوریزه شد و اینبار حتی بیان شد که در صورت یکدست شدن حاکمیت، برجام و مذاکره با خارجی نیز راحتتر و با سهولت بیشتری به سرانجام خواهد رسید و مشکلات مردم حل میشود. اما این انتخابات نشان داد هیچگاه جریانی که با همدستی یکدست شده باشد، یکدست باقی نخواهد ماند.
پیامد آخر مربوط به شکافهای ارزشی است. همه جوامع با نوعی دوگانگی ارزشی زیست میکنند. اما شکل این دوگانگی، شدت آن و تیز بودن ارزشهای مقابل هم در جوامع متفاوت است. ما تاکنون شاهد چند نوع دوگانگی بودهایم: یکی دوگانگی در سه قوه، یکی دوگانگی میان نهادهای حاکمیتی و جامعه و بالاخره دوگانگی میان کوهانهای ارزشی در جامعه. در دورههای قبل، این دوگانگیها، زمانی حاد میشده و زمانی نیز بهطور مسالمتآمیز به همزیستی میرسیدند. در این دوره، بهرغم یکدست شدن نهادهای حاکمیتی، نوعی دوگانگی در جامعه به صورت «مردم علیه مردم» ظهور و بروز یافته است. این تیز شدن و چندگانگی ارزشی، یکی از پیامدهایی است که ما پس از انتخابات میبینیم. قطبی شدن منفی جامعه ناشی از این روند گسست دولت-ملت و تاثیر آن بر جامعه است.