به گزارش صراط، در مرور رخدادهای خرداد ۱۴۰۲ خورشیدی بر سه جمله از سه تَن باید درنگ کرد. اولی گفتۀ رضا مراد صحرایی بعد از اولین حضور در جلسۀ هیأت دولت و در حیاط نهاد ریاست جمهوری و پاسخی که به خبرنگار تلویزیون داد تا برخی به این فکر بیفتند که بعد از ۶۰ سال چه کسی جای دکتر پرویز ناتل خانلری نشسته است!
تصمیم دربی!
بنابر گزارش عصرایران، خبرنگار برای این که پرسش متفاوتی از وزیر تازهکار پرسیده باشد که با میلیونها نوجوان و جوان طرفدار فوتبال در آموزش و پرورش سر وکار دارد سوال کرد: «دربی امشب را چه پیشبینی میکنید؟»
مشخص بود مراد خبرنگار از دربی، نتیجۀ بازی دو تیم همشهری استقلال و پرسپولیس در فینال جام حذفی و اطلاع از تعلق خاطر رنگی او بود. آقای رضامراد، اما نه گذاشت و نه برداشت و پاسخ داد: «من فعلاً هنوز واقعاً دربارۀ آن تصمیمی نگرفتهام. همین دربی که میفرمایید!».
معلوم شد بنده خدا تا به حال حتی یک بار هم کلمه دربی را نشنیده بوده و مهمتر این که نه نگفت «نمیدانم» یا به سبک مهران مدیری بپرسد "این که گفتی یعنی چه" بلکه گفت: فعلا هنوز واقعا تصمیم نگرفته! احتمالا خیال کرده بود مثل الحاق به افایتیاف یا قبول سند ۲۰۳۰ است و ترسید منصب خود را از دست بدهد در حالی که میتوانست پاسخ دیپلماتیک بدهد و بگوید نظری ندارم، اما گفت: فعلا واقعا هنوز تصمیمی نگرفتهام. آخر مگر به تصمیم او ربطی داشت؟ صحبت از علاقه و پیش بینی بود! اگر خبرنگار از طرف تلویزیون رسمی و غیر خصوصی نبود میتوانست به روی خود نیاورد و ادامه دهد و و یک مصاحبه مهیجتر از آن دربیاورد، ولی در ادامه با آبی و قرمز گفتن به آقامعلم رساند!
البته، چون به دکتر ناتل خانلری اشاره شد بعدتر میتوانست بگوید بعید است مرحوم خانلری هم معنی دربی را میدانست (چون در آن زمان این اصطلاح رایج نبود)، اما نکته در این بود که متولد ۱۳۵۵ است و رشته تحصیلی او در دوره لیسانس، دبیری زبان انگلیسی در دانشگاه رازی کرمانشاه بوده و فوق لیسانس و دکتری خود را هم در رشته زبانشناسی همگانی از دانشگاه علامه طباطبایی دریافت داشته و در سالهای ۷۸ و ۷۹ دانشجوی نمونه شده و قاعدتا در محیط دانشجویی باید درباره دربی شنیده باشد.
لگد عادل
جملۀ دومی از زبان پیمان جبلی صادر شد که در همان خرداد ماه دربارۀ مشکل صدا وسیما با نیروی استخدامی و مجری محبوب خود – عادل فردوسی پور- چیست؟ رییس صدا وسیما گفت:
«بالاخره وقتی این آدم در برنامهای میآمده برای خودش خِیلی از مخاطبان را داشته است. اسمش میآمده، برنامه با خودش مخاطب میآورده است. اسم آن آدم روی شبکهای میآمد، آن شبکه خودش را بالا میکشید. خب حالا به نظام، مردم و اعتقادات خودش لگد زده است. لگد زده به نمکدان، نمک را ریخته و نمکدانی را شکسته است. آیا از من انتظار دارید برای اینکه من پرمخاطب بشوم بروم خواهش و التماس کنم که تو رو خدا بیا؟!»
جدای این که از مجری سرشناسی، چون فردوسی پور که به لحاظ شخصی از آقای جبلی سر است با تعبیر «آن آدم» یاد کرده و به جای صدا و سیما میگوید «من» این پرسش طرح شد که وقتی تنها ۶ ماه قبل از آن دو برادر او به آمریکا پناهنده شدند و خبر آن را هم اول بار نشریه آمریکایی تایم منتشر کرد درباره آن دو نگفت به خودشان و خانواده لگد زدند و از ادبیات کاملا بهداشتی استفاده کرد و گفت: «اینها در مسیر طبیعی است؛ هم ریزش داریم هم رویش».
سن درختان و تحریم
گویندۀ جملۀ سوم، اما سرکار خانم جمیلۀ علم الهدی همسر ابراهیم رییسی و صبیۀ آقای علم الهدای مشهد بود که در گفتگو با تلویزیون ونزوئلا در جریان سفر همرشان به سه کشور آمریکای لاتین گفت:
«سن درختان دانشگاهی که من در آن تدریس میکنم (دانشگاه شهید بهشتی) از سن آمریکا بیشتر است. به همین خاطر ایرانیان از این همه تلاش آمریکا [برای تحریم یا براندازی]خندهشان میگیرد»
به او البته یادآوری شد دانشگاه شهید بهشتی (دانشگاه ملی ایران) در سال ۱۳۳۸ خورشیدی پایهگذاری شده حال آن که ایالات متحده ۲۴۷ سال قبل به استقلال رسیده است و ۶۴ طبعا از ۲۴۷ کمتر است. هر چند با توجه به این که دانشگاه ملی ایران به فرمان محمدرضا شاه پهلوی خطاب به دکتر علی شیخالاسلام در ۷۰ هکتار از اراضی اوین بنا شد چنانچه محل احداث مثل برجهای فعلی در شمال شهر قبلتر باغ بوده باشد احتمال دارد عمر برخی درختان آن بالای ۱۵۰ سال باشد، اما دانشجویان و استادان درختان با عمر بالای ۱۰۰ سال را در آن ندیده اند.
روزنامه نگاری هم نوشت: «حالا که صحبت از قدمت درخت شده یک حسرت هم جا دارد و آن هم این که کاش در دورانی که آقای رییسی عضویت هیأت امنای امامزاده صالح تجریش را بر عهده داشتند نیز همین نگاه را میداشتند تا تدبیری برای آن درخت کهنسال که بعدتر (احتمالا به خاطر شمعهای دخترکان پای آن) کنده شد میاندیشیدند. چون قدمت آن خیلیخیلی بیشتر بود و اگر نکنده بودند میتوانستند بگویند عمر درختی در امام زادهای که مدتی شوهرم از متولیان آن بود چنین و چنان و آن درستتر میبود، چون چنار هزار سال عمر میکند و برخی معتقدند مرگ طبیعی ندارد.»
۱۰۰ سالگی محمد علی موحد
به طعنه از سخنان حکیمانه سه تن (رضا مراد صحرایی وزیر آموزش و پرورش، پیمان جبلی رییس صدا و سیما و همسر ابراهیم رییسی) گفته شد، اما سخنان حکیمانۀ واقعی را میشد در آیین بزرگ داشت محمد علی موحد شنید که دوم خرداد ۱۴۰۲ و پیش از افاضات این سه ۱۰۰ ساله شده بود.
موحد سال ۱۳۳۸ مدرک دکتری خود را در رشتهٔ حقوق خصوصی از دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران دریافت کرد و سپس برای آشنایی بیشتر با مباحث حقوق بینالملل به انگلستان رفت و پژوهشهای خود را زیرنظر پروفسور جنینگز و پروفسور شوارتزنبرگ در لندن پی گرفت. در همین دوران با ایرانشناسانی همچون آربری و مینورسکی و لاکهارت همنشین شد و نیز به بررسی نسخ خطی موزهٔ بریتانیا پرداخت.
او تألیفات و ترجمههای بسیاری را به دنیای ادب و معرفت تقدیم کرده که بزرگترین آنها چاپ انتقادی «مقالات شمس تبریزی» است و در این اثر، ضمن تبیین شخصیت حقیقی شمس تبریزی، میراثِ مولانا را نیز از کجفهمیهای وهمآلود شارحان پالوده است.
اثر مشهور او با عنوان "خواب آشفته نفت" نیز نشان میدهد تا چه حد به دکتر محمد مصدق علاقهمند و وفادار است و در آیین باشکوهی که به احترام او در دایره المعارف اسلامی در دارآباد برگزار شد خبری از مقامات فرهنگی دولت رییسی نبود تا مشخص شود در دنیای دیگری سیر میکنند که آن جملات را بر زبان میآورند و گرنه مشتاقان فرهنگ و هنر ایران همه بودند.
خرداد ۱۴۰۲ البته محدود به سخنان پیش گفته نبود و دولت همسر خانم علم الهدی یک تصمیم تاریخی گرفت که صدای کارمندان را درآورد. چون از آغاز پارسال ساعتها را جلو نبردند برای جبران آن ناگهان قرار شد از ۱۶ خرداد شروع کار ادارات از ساعت ۶ صبح باشد!
عقربهها جلو نبردند و به جای آن کارمندان را عقب کشیدند و مهمترین پرسش این بود اگر شروع کار در ساعت ۶ صبح موجب کاهش مصرف انرژی میشود، خوب ساعت را جلو میکشیدید، چون همین نتیجه را داشت. چون حسب ظاهر و به صورت قرارداد ساعت ۷ بود در حالی که در واقع همان ۶ قبلی بود.
تصمیمی که قرار بود تا پایان تابستان بماند، اما نماند و خاطرۀ کارمندانی با صورتهای پف کرده و در حال خوردن صبحانه در اذهان ماند!
همسر ابراهیم رئیسی با جمله ای جنجال به پا کرد
موحد سال ۱۳۳۸ مدرک دکتری خود را در رشتهٔ حقوق خصوصی از دانشکدهٔ حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران دریافت کرد و سپس برای آشنایی بیشتر با مباحث حقوق بینالملل به انگلستان رفت و پژوهشهای خود را زیرنظر پروفسور جنینگز و پروفسور شوارتزنبرگ در لندن پی گرفت.