امام علی بن محمد(ع) معروف به هادی و نقی، دهمین امام شیعیان در سوم رجب و به قولی در 25 جمادی الآخر، در سامرا به شهادت رسید. امام علی النقی(ع) از ذی قعده سال 220 قمری که پدر بزرگوارش حضرت امام محمد تقی(ع)، معروف به جوادالائمه(ع) به شهادت رسید، بنا به وصیت آن حضرت، مقام منیع امامت را بر عهده گرفت.
درباره تاریخ تولد امام هادی(ع) اتفاق نظری میان مورخان و سیره نویسان نیست. برخی از آنان ، تاریخ تولد ایشان را نیمه ذی حجه و برخی دیگر دوم رجب و یا پنجم رجب ذکر کرده اند. همچنین درباره سال ولادت شان برخی سال 212 و برخی دیگر سال 214 قمری را بیان نمودند. یکی از ادله ای که تولد آن حضرت را در ماه رجب می داند، دعای ناحیه مقدسه است که در فرازی از آن آمده است: اَلّلهُمَّ اِنّی اَسْئَلْکَ بِالْمَوْلُودَیْنِ فی رَجَبٍ، مُحَمَّدِ بْنِ عَلیٍّ الثّانی وَ ابْنِهِ عَلیِّ بْنِ مُحَمّدٍ الْمُنْتَجَبِ.
کنیه ابوالحسن برای سه امام
نام امام دهم شیعیان «علی» و کنیه ایشان «ابوالحسن» است و این کنیه علاوه بر آن حضرت، بر سه تن از امامان دیگر شیعه، یعنی امام علی بن ابی طالب(ع)، امام موسی بن جعفر(ع) و امام رضا(ع) نیز معروف می باشد. برای تمییز هر یک از آنان، کنیه "ابوالحسن" به طور مطلق، برای امام علی(ع) قرار داده شد و به امام موسی بن جعفر(ع) "ابوالحسن الاول" و به امام رضا(ع) "ابوالحسن الثانی" و به امام علی النقی(ع) "ابوالحسن الثالث" می گویند.
هادی، نقی، نجیب، مرتضی، ناصح، عالم، امین، مؤتمن، منتجب و طیب از القاب مبارک ایشان به شمار می رود اما هادی و نقی، مشهورترین القاب ایشان است. نام پدر بزرگوارش امام محمد تقی(ع)، امام نهم شیعیان و مادرش «سمانه مغربیه» نام دارد. میلاد مسعود امام هادی(ع) در روستای «صُریا» در حوالی مدینه منوره واقع گردید."صریا" نام روستایی در نزدیکی مدینه منوره که امام موسی بن جعفر(ع) آن را بنا نمود و سال های دراز، موطن اولاد آن حضرت قرار گرفت.
هنگامی که امام هادی(ع) مقام امامت را بر عهده گرفت، از عمر شریفش بیش از 8 سال و 5 ماه نگذشته بود و وی به مانند پدر ارجمندش در سنین کودکی به این مقام عظیم امامت نایل آمد. امام علی النقی(ع) در ایام امامت خویش با خلافت 6 تن از خلفای بنی عباسی (معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز) معاصر بود و رفتار این عده از خلفای عباسی با امام(ع) متفاوت بود. برخی رفتار خصمانه و برخی دیگر رفتار متعادل تری اعمال می نمودند؛ ولی همه آنان، در غصب خلافت و نادیده گرفتن حقوق امامت، هم رأی و هم نظر بودند.
شهادت امام علی النقی(ع)
در میان خلفای معاصر امام هادی(ع)، متوکل عباسی (دهمین خلیفه عباسیان) بیش از همه، نسبت به اهل بیت(ع) و خاندان امامت و علویان صاحب نام، دشمنی می ورزید و از هر راه ممکن در صدد اذیت و آزار آنان برمی آمد و حتی نسبت به درگذشتگان اهل بیت(ع) نیز عقده گشایی می کرد و دستور می داد که قبور امامان معصوم(ع)، به ویژه قبر مطهر اباعبدالله الحسین(ع) و خانه های مجاور آن را خراب کرده و زمین های کربلا را شخم زده و زراعت نمایند.
متوکل عباسی در سال 243 قمری، امام علی النقی(ع) را از مدینه منوره به سامرا فراخواند و آن حضرت را برای همیشه از موطن اصلی و اجداد طاهرینش دور نمود و تنها منتصر عباسی (یازدهمین خلیفه عباسیان) پس از ترور و هلاکت پدرش متوکل، در ایام کوتاه مدت خلافت خویش، نیکd های در خور توجهی به علویان و وابستگان به خاندان رسالت و امامت نمود که در برابر آزار و اذیت های بی حد و حساب سایر خلفای عباسی، قابل جبران نبود.
امام هادی(ع) به مدت 11 سال در سامرا (پایتخت عباسیان) و در محله عسکر (منطقه مسکونی نظامیان) به حالت تبعید، زندگی نمود و در این مدت، تحت مراقبت و نظارت دستگاه امنیتی خلافت قرار داشت و از تماس با دوستان و یاران خویش محروم بود. سرانجام در سوم رجب و یا به روایتی در 25 جمادی الآخر سال 254 قمری، در ایام خلافت معتز عباسی، به وسیله معتمد عباسی، برادر خلیفه وقت، مسموم و در آن غریبه سرا، به شهادت رسید.
به هنگام شهادت آن امام همام، جز فرزندش امام حسن عسکری(ع) کسی در بالینش حاضر نبود. امام حسن عسکری(ع) در ماتم پدر بزرگوارش، بسیار گریست و خود متوجه غسل، کفن و دفن آن حضرت گردید. از امام هادی(ع) تشییع جنازه با شکوهی به عمل آمد.
دوستداران اهل بیت(ع)، فقها، قضات، دبیران، امیران و حتی بزرگان دربار خلافت در تشییع جنازه مطهر وی شرکت کرده و وی را در یکی از حجره های خانه اش دفن نمودند وهم اکنون قبر شریفش، به همراه قبر مطهر فرزندش امام حسن عسکری(ع) و قبر خواهرش «حکیمه خاتون» دختر امام جواد(ع) و قبر «نرجس خاتون» مادر امام زمان(ع) در یک ضریح مقدس قرار دارد و در شهر سامرا زیارتگاه شیعیان و دوستداران اهل بیت(ع) است.
شخصیت علمی امام هادی(ع) از همان دوران کودکی و پیش از امامت ایشان شکل گرفته بود. مناظره های علمی، پاسخ گویی به شبهه های اعتقادی و تربیت شاگردان برجسته نمونه های برجسته ای از جایگاه والای علمی امام هادی(ع) است. او در همان کودکی مسائل پیچیده فقهی را که بسیاری از بزرگان و دانشمندان در حلّ آن فرو می ماندند، حل می کرد. متوکل برای در هم شکستن وجهه علمی ایشان، مناظره های علمی تشکیل می داد، ولی جز رسوایی و فضاحت ثمره ای نمی دید و برای جلوگیری از گسترش علوم از سوی امام هادی(ع)، ایشان را تحت مراقبت شدید نظامی گرفته و از ارتباط دانشمندان علوم و حتی مردم عامی با ایشان جلوگیری می کرد.
جایگاه علمی و الهی ائمه اطهار در کلام امام هادی(ع)
امام علی النقی(ع) به تمامی زبان های عصر خود از قبیل هندی، ترکی، فارسی و... آگاه بود و حتی نوشته اند که در جمع فارسی زبانان به زبان خودشان سخن می گفت. امام هادی(ع) در مورد جایگاه علمی و الهی ائمه اطهار(ع) می فرماید: اسم اعظم خدا 73 حرف است. تنها یک حرف آن نزد آصف [بن برخیا] بود که وقتی خدا را بدان خواند، زمین برای او در هم پیچیده شد و تخت بلقیس را نزد سلیمان نبی آورد. آن گاه زمین گسترده شده و به حال اول خود برگشت. تمام این ها در یک چشم برهم زدن انجام گرفت، ولی نزد ما 72 حرف از آن وجود دارد که یک حرف آن نزد خدا مانده [و بقیه را به ما داده[که در خزانه دانش غیب او به خودش اختصاص دارد.
امام علی النقی(ع) پیشوای بزرگ شیعیان و بزرگ خاندان هاشم بود. درآمدهای اسلامی همه به دست او می رسید و می توانست از آن بهره مند شود اما به سان پدران خود دوست داشت از حاصل دسترنج خود بهره گیرد و نیازهای زندگی اش را با زحمت خود فراهم آورد. «علی بن حمزه» می گوید: «ابوالحسن(ع) را دیدم که به سختی مشغول کشاورزی است؛ به گونه ای که عرق از سر و رویش جاری است. از ایشان پرسیدم: فدایت شوم! کارگران شما کجایند [که شما این گونه خود را به زحمت انداخته اید]
در پاسخ فرمود: ای علی بن حمزه! آن کس که از من و پدرم برتر بود، با بیل زدن در زمین خود روزگار می گذراند. دوباره عرض کردم: منظورتان کیست؟ فرمود: رسول خدا، امیرمؤمنان و همه پدران و خاندانم خودشان کار می کردند. کشاورزی ازجمله کارهای پیامبران، فرستادگان، جانشینان آنها و شایستگان درگاه الهی است»
دلیل شدت سختگیری حاکمان جور علیه اهل بیت(ع)
عصر امام حسن عسکری(ع) مصادف بود با دوران 250 ساله امامت شیعی که با رحلت پیامبر اکرم(ص) شروع شد و با غیبت صغری و قطع رابطه مستقیم امام معصوم با جامعه اسلامی در سال 260 ادامه یافت. در این میان دوران 40 ساله امامت امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) که از سال 220 ه. ق آغاز و تا سال 260 ه.ق ادامه یافت، به لحاظ واقع شدن در آستانه دوران غیبت صغری جایگاه خاصی دارد. یکی از ویژگیهای این دوران، شدت مراقبت و محدودیتهاس فراوانی است که از سوی حکام جور نسبت به این دو امام بزرگوار اعمال می شد.
اگر چه حاکمان جور همواره بیشترین سخت گیری ها را به امامان شیعه روا می داشتند، اما در دوران امامت امام هادی(ع) و امام حسن عسکری(ع) این سخت گیری ها شدت بیشتری گرفت و این دو امام ارجمند در تنگنای بیشتری بودند تا اینکه در سال 243 ه.ق به دستور متوکل عباسی امام هادی(ع) از مدینه به سامرا آورده شدند و تا زمان شهادت در این شهر تحت نظر بودند. امام حسن عسکری(ع) هم بیش از نیمی از ایام عمر شریف خود را در سامرا گذراند و از زمان ورود به این شهر تا زمان شهادت امکان خروج نداشتند.
امام حسن عسکری(ع) در تحلیل علت این برخوردها و سخت گیری ها می فرماید: « بنی امیه و بنی عباس به دو دلیل شمشیرهایشان را بر روی ما افراشتند، نخست اینکه می دانستند هیچ حقی در خلافت ندارند و به همین دلیل همواره در هراس بودند که مبادا ما در پی به دست آوردن خلافت و برگرداندن آن به جایگاه اصلی اش باشیم و دوم اینکه آنها براساس روایات متواتر این موضوع را می دانستند که پادشاهی و گردنکشان و ستمگران به دست قائم ما از بین خواهد رفت. »
تقدیر الهی این بود که امام هادی(ع)، نوه گران مایه خویش را نبیند، چرا که ولادت حضرت مهدی(ع)، حدود یک سال بعد از شهادت حضرت هادی(ع)رخ داد؛ اما آن حضرت، به دلیل آگاهی از نزدیک شدن وعده خدا درباره ولادت امام مهدی (ع) ، جوّ فکری، فرهنگی و اجتماعی جامعه خویش را برای میلاد نور آماده و مقدمات آن را فراهم می ساخت. از این رو، امام هادی (ع)، به تدریج، از حضورش در میان مردم میکاهد تا مردم را رفته رفته برای دوران غیبت امام (ع) آماده سازد و به همین دلیل است که حضرت، در بغداد و مرکز کشور پهناور اسلامی، برای خویش نمایندگانی برگزید تا واسطه پیوند میان امام (ع) و دوستداران اهلبیت (ع) باشند.
امام هادی(ع) با بیان سخنانی روشن، امامان بعد از خود را ذکر کرده و فرمودند: «امام پس از من، فرزندم حسن (ع) و پس از او، پسرش قائم (عج) است؛ همو که زمین را از عدل و داد لبریز میسازد، همانگونه که در آستانه ظهورش، از ستم و بیداد لبریز است».
معارفی از امام علی النقی(ع)
یکی از یادگارهای امام هادی(ع) «زیارت جامعه» است. امام(ع) دراین زیارت، به توصیف جایگاه امام و در واقع، به امامشناسی برای تمامی دوستداران اهل بیت (ع) پرداخته و آنها را با مقام آن بزرگواران آشنا میسازد. یکی از ویژگیهای این زیارتنامه، عمومی بودن آن است؛ بدین معنا که میتوان آن را در تمامی زیارتهای مربوط به دوازده امام خواند و بهرهمند شد.
جایگاه علمای دین در زمان غیبت: امام هادی (ع) ، در ستایش از این گروه فرمودند: «اگر پس از غیبت حضرت قائم (عج) ، دانشمندانی نبودند که به سوی او دعوت کنند و روش او را برای خواستاران، بیان و با برهان و دلیل، از دین او دفاع کنند و بندگان ضعیف را از چنگ ابلیسان و دام مخالفان اهلبیت (ع) و ازدرگاه حق رانده شدگان، نجات دهند، تمام مردم، از حق روی گردان میشدند و حقیقت ایمان، برایشان روشن نمیشد، اما دانشمندان دین، مهار دل شیعیان ضعیف را در دست دارند، همان گونه که کشتیبان، سّکّان کشتی را به دست دارد. آنان نزد خداوند متعال، برتر و گرامیترین هستند...».
روزها را شوم ندانیم: امام هادی(ع) همچون پیامبر اسلام (ص) در مبارزه با عادتها و سنتهای باطل جاهلی، تلاش فراوان داشت که از جمله در یک روایت یکی از اصحاب ایشان به نام «حسن بن مسعود» میگوید: روزی انگشتم زخم برداشت و در راه، با مرکب سواری بر خورد کردم و شانهام آسیب دید و پس ازآن، وارد جمعیتی شدم و لباسهایم پاره گشت. همین که خدمت ابوالحسن، امام هادی(ع) رسیدم، گفتم: خداوند مرا از شر این روز آسوده بدارد، چه روز شومی است! حضرت، از شنیدن این سخن، ناراحت شده و سخنانی فرمودند که دانستم اندیشهام باطل و نادرست است. ایشان در بخشی از این نصیحتها به من فرمودند: «ای حسن! روزگار را چه گناهی است که چون به سزای کردار خویش میرسید، آن را شوم میشمارید؟... به راه خطا مرو و روزها را مؤثر در احکام الهی ندان و نقشی به عهده آنها مگذار!».
پاسداشت نعمتها: امام هادی(ع) طی روایتی در نگهداری و افزایش نعمتهای خداوند بر مطلب تأکید دارند و می فرمایند: «نعمتها را با نیک رفتاری در حق آنها پایدار دارید و با سپاس گزاری از نعمتها، در پی افزایش آنها باشید». و در مقابل فرمودند: «کفران نعمتها، نشانه سرمستی و باعث تغییر و از بین رفتن آنهاست».
ایشان درباره آثار سپاسگزاری نیز فرمودند: «شکرگزاری نعمت، نیکوتر است از نعمتی که باعث شکر شده؛ زیرا نعمتْ کالای دنیاست و شکرِ نعمت، کالای دنیا و آخرت»
زیان جدال و حسدورزی: امام هادی(ع) مجادله، برتری جویی و اصرار بیجا بر گفتههای خویش، زیانهای فراوانی در پی خواهد داشت که در کلامی نورانی از امام هادی علیهالسلام چنین بیان شده است: «جدال، دوستیهای قدیمی را از بین میبرد و کینههای استوار، بر جای مینهد و کمترین چیز در جدال، برتری جویی است و برتری جویی، اساس جدایی است». آن امام بزرگوار، همچنین به زیانهای خوی ناپسند دیگری به نام «حسد» اشاره کرده و فرمودند: «تو را از حسد پرهیز میدهم که [زیان] آن در تو آشکار شود و در دشمن تو کارگر نیفتد».
مبارزه با تنبلی: تنبلی و کوتاهی در انجام کار، موجب بازماندن انسان از رسیدن به هدفهایش میگردد و این ایستایی نیز، اندوه و تأسّف را در پی خواهد داشت. امام علی النقی(ع) در اینباره، چنین سفارش فرمودند: «افسوسِ کوتاهی در انجام کار را با تصمیم قاطع، جبران کن».
شکر نعمت، برتر از نعمت: حضرت امام هادی(ع) درباره آثار سپاسگزاری و برتری آن، برخود نعمتی که باعث سپاسگزاری شده است، فرمودند: «شکرگزاری نعمت، نیکوتر است از نعمتی که باعث شکر شده؛ زیرا نعمت کالای دنیاست و شکر نعمت، کالای دنیا و آخرت».
رابطه نارضایتی پدر و مادر با ذلت آدمی: ارشات قرآن و روایات اسلامی بر احسان به پدر و مادر بر کسی پوشیده نیست چنانکه در یکی از روایات منقول از امام هادی(ع) آمده است: نارضایتى پدر و مادر، کم توانى را به دنبال دارد و آدمى را به ذلت مى کشاند
خداوند؛ برتر از توصیف: حضرت امام هادی (ع) ، در وصف خداوند فرمودند: «به راستی، خداوند وصف نشود، جز بدانچه خود را وصف کرده است؛ کجا وصف شود آن که حواس، از درکش عاجزند و اوهام، بدو نرسند و تصورات، به کُنه او پی نبرند و در دیدهها نگنجد. در نزدیکیاش، دور است و در دوریاش، نزدیک؛ چگونگی را پدید آورده، بیآن که گفته شود خود او چگونه است و مکان را آفریده، بیآن که خود مکانی داشته باشد. او از چگونگی و مکان برکنار است، یکتا و یگانه است، شکوه و ابهتاش بزرگ و نامهایش پاک است».
آفتهای دانشپژوهی: جویای دانش، تا زمانی که ندانستههای خود را بیشتر از دانستههایش بداند، درک کرده و به این حقیقت رسیده باشد که هر آن چه آموخته، قطرهای از اقیانوس دانش است، در مسیر رشد و بالندگی قرار گرفته است؛ ولی اگر توجه به آموختهها کرده و آن را بسیار انگارد، دچار آفت علمی شده و از پیشرفتهای بعدی، باز میماند. امام هادی (ع) در تبیین این آفت، میفرمایند: «خودبینی، انسان را از دانش جویی باز میدارد و به تکبر و خودخواهی جاهلانه فرا میخواند».