شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۲ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۷:۰۶

اینجا معلمان کتک می‌خورند!

اینجا معلمان کتک می‌خورند!
معلمی در مدارس استثنایی‌ اتیسم یعنی کنار آمدن با قصه زندگی آن‌هایی که متفاوت‌تر از دیگرانند؛ کودکانی که هیچ غریبه‌ای را نمی‌پذیرند، اخیراً به واسطه شیطنت‌های ناخواسته یکی از آن‌ها، انگشت دستش شکسته شده و حالا لنگان لنگان نوشته‌ای را روی تخته سفید به رشته تحریر در می‌آورد و نمی‌تواند آموزش این کودکان را رها کند.
کد خبر : ۶۵۶۴۲۰
 به گزارش صراط به نقل از فارس؛ دوازدهم اردیبهشت ماه، سالروز گرامیداشت مقام فرشتگانی است که خواندن و نوشتن را به ما یاد دادند؛ معلمانی که پدران و مادران ما در خانه‌های دوم یعنی همان کلاس‌های درسی بودند که روزی پایه‌های اجتماعی زندگی یکایک ما در آن‌ها شکل گرفت و شخصیت‌های امروزمان را مدیون تلاش‌های آنان هستیم.در بین تمامی شلوغی‌ها و ترافیک‌های تبریک گویان به معلمان کشور شاید کمتر کسی به فکر معلمانی باشد که نه تنها وظیفه آموختن سواد به آینده سازان این کشور را دارند بلکه هر روز حضور آن‌ها در مدارس، ثانیه‌ها وساعت‌های مشقت باری را متحمل می‌شوند، معلمانی که در مدارس استثنایی حضور دارند و پدران و مادران این کودکان در آن مدارس هستند.به بهانه روز معلم روز گذشته در مدرسه‌ای دخترانه در شرق تهران حضور پیدا کردیم، مدرسه‌ای برای دانش‌آموزان طیف‌اتیسم، اختلالی که آموزش‌پذیری آن‌ها از هر طیف دیگری مشقت بارتر است و به گفته معلمان دشوارتر از هر دانش‌آموزی در هر نقطه‌ای از این سرزمین.معلمان مدارس اسثتنایی علاوه بر آن که باید سواد خواندن و نوشتن را به آن کودکان بیاموزند بلکه باید تمامی مهارت‌های زندگی مانند ارتباط با اطرافیان، مهارت خواندن و نوشتن . ... به آن‌ها آموزش دهند؛ مهارت‌هایی که هر کدام از آن‌ها نقش سازنده‌ای در تعیین شخصیت آینده کودکان مبتلا به اختلال‌اتیسم دارد.
معلمی در مدارس استثنایی طیف‌اتیسم یعنی کنار آمدن با قصه زندگی آن‌هایی که متفاوت‌تر از دیگرانند؛ کودکانی که هیچ غریبه‌ای را در جمع خود نمی‌پذیرند، ترس از دیگران دارند و یا اغلب خود را با دنیای اسباب بازی‌های کمک آموزشی سرگرم می‌کنند.معلمی در مدارس استثنایی ویژه‌اتیسم، باید دقت بیشتری داشته باشد و حواس چندگانه‌اش مدام فعال باشد.اینجا معلمی را داریم که بچه‌های بهم ریخته‌تری دارد؛ مادر نبود اما نگاه مادرانه‌ای دارد و اخیراً به واسطه شیطنت‌های ناخواسته یکی از آن کودک دانش‌آموزان مدرسه انگشت دستش دچار شکستی شده است و حالا انگشتان دستش لنگان لنگان نوشته‌ای را روی تخته سفید کلاس به رشته تحریر در می‌آورد.او در این چند دقیقه‌ای کوتاه ماجرایی از یک کودتای ناخواسته در مدرسه را برای ما روایت کرد؛ روزی که از آسمان و زمین تمام‌اشیا کلاس بر سر او بارید.می‌گوید: یکی از دانش‌آموزان کلاس درس حالش به یکباره دگرگون شد، به همین واسطه دانش‌آموزان دیگر هم به سمت او حمله ور شدند و تا می‌توانستند‌ اشیا جلوی دستشان را به سمت خانم معلم پرتاب کردند، مدیر مدرسه با صدای دانش‌آموزان خود را به کلاس درس رساند و دیگران هم امدند، ۳ معلم دیگر که برای کمک به معلم جوان آمده بودند هم نتواستند آن کودک خشمیگن را ساکت کنند.تعداد دانش‌آموزان این کلاس‌های درس به انگشتان دست نمی‌رسد؛ کودکان طیف اختلال‌اتیسم زندگی جمعی را دوست ندارند و همین دلیلی است تا در مدارس استثنایی معلمان شیوه آموزش‌های انفرادی را به کار بگیرند.
 
دانش‌آموزان کلاس‌های درس به یک تا ۳ نفر می‌رسند، ترکیب نشستن آن‌ها هم پشت به پشت هم، با آموزش‌های جداگانه و هر کدام با مفاهیم گوناگونی که نیاز است تدریس خصوصی‌تری داشته باشند؛ این کار معلمان مدارس استثنایی را دشوارتر می‌کند و روز معلم بهانه‌ای است برای قدردانی از این تلاش‌های ستودنی. ایستگاه‌آخر، مهربانی های معلمی است که زنگ پایانی کلاس‌ها را این گونه به صدا در می آورد؛ «مادران لطفا تشریف بیاورید و دختران خود را به خانه ببرید»؛ دست‌های تک تک کودکان را می گیرد و در دست مادران آنها می گذارد، لحظه ای که نمی توان آن مهربانی را فراموش کرد.