به گزارش سرویس وبلاگ صراط؛ حسن عبدالصمد در وبلاگ باید کاری کرد نوشته است:
کدامیک را
میپسندید؟
صحنه اول:
دوستت زنگ خانهیتان را میزند و میگوید زود باش بیا دم در...
سوار موتور میشوی و به همراه دوستت دو ساعت را طی میکنی تا برای دیدن بازی استقلال و پرسپولیس به ورزشگاه آزادی برسی.
از همان ابتدا چشمت به افرادی میخورد که بارار سیاه بلیط فروشی راه انداخته اند و تو مجبور میشوی بلیط بازی را سه برابر قیمت واقعی بخری.
با فشار جمعیت بالاخره وارد ورزشگاه میشوی، بازکن ها وارد زمین میشوند و بازی با سوت داور آغاز میگردد.
داور صحنه ای را خطا میگیرد ناگهان جمعیت یک صدا داور را هو میکنند و چند ثانیه بعد اکثریت ورزشگاه یکصدا فحش های بسیار زشتی را نثار داور بازی میکنند.
تیم حریف گل میزند و از آنجایی که تو در بین طرفداران تیم گل خورده ای، به تو و ناموست فحش میدهند و از بالای سرت سنگ و صندلی شکسته به سمتت پرتاب میشود و دستت زخمی میشود.
هر گاه بازیکن تیم مورد علاقه ات نزدیک دروازه حریف میشود، بی اختیار با هیجان بسیار زیاد از جا بر میخیزی و آهی را از ته دل بر زبان میآوری.
تیمت میبازد. اعصابت خرد میشود. دستت زخمی شده است و گوشهایت هزاران فحش شنیده است.از بس فریاد زده ای صدایت گرفته است و بعد از آن تا سه شنبه منتظر برنامه 90 می مانی تا پیامک دهی مهمترین اتفاق فوتبالی و 2 ساعت منتظر میمانی تا متوجه شوی که مهمترین اتفاق فوتبالی کشور جایگاه دوازدهمی پرسپولیس است.
هفته بعد: دوستت دوباره زنگ خانهیتان را میزند و میگوید زود باش بیا دم در...
صحنه دوم:
جمعه ساعت 10 شب: دوستت زنگ خانهیتان را میزند و میگوید زود باش بیا دم در...
یک ساعت را بر روی موتور دوستت طی میکنی به سمت میدان خراسان میروی. وقتی وارد هیئت رهروان شهدا میشوی، در همان ابتدا خادم هیئت با کمال احترام به تو خوشآمد میگوید و دو دستی کیسه ای برای کفش هایت در اختیارت میگذارد.
بعد از آن خادمی دیگر تو را به سمتی راهنمایی میکند تا چای تبرکی را نوش جان کنی.
وارد جلسه که میشوی بوی عطری در فضای هیئت به مشامت میخورد.
از آنجایی که کمی با تاخیر رسیدهای جایی برای نشستن پیدا نمیکنی که ناگهان فردی غریبه از دور برایت دستن تکان میدهد و و جمع تر مینشیند تا تو کنارش بنشینی.
سخنرانی شروع میشود و تو با دقت به نکاتی که گفته میشود گوش میدهی و بعد از آن از آنجائیکه میلاد حضرت علی (ع) است، مداح مولودی را در وصف حضرت علی(ع) میخواند.
جمعیت یکصدا و منظم کف میزنند و یکصدا نام مولا را تکرار میکنند.
از بالای سرت شکلات هایی به سمتت سرازیر میشود و فرد کناریت برای مزاح شکلاتی را از پشت، به سمت دوستش پرتاب میکند.
مردها یکصدا هو میکشند، زن ها هلله سر میدهند و در آخر مداح کمی با حضرت درد دل و اشکی را بر روی گونه ها جاری میکند.
و در پایان هم غذای تبرکی به افراد داده میشود و همه با خوشحالی به خانه هایشان میروند.
لبهایت خندان است .از بس علی علی گفته ای صدایت گرفته است.دستانت از شدت کف زنی سرخ شده است. گوشهایت هزاران مدح و سخن زیبا شنیده است.
هفته بعد:دوستت زنگ خانهیتان را میزند و میگوید زود باش بیا دم در...
براستی کادمیک را انتخاب میکنید؟
....................................................................................................................
بعد نوشت:
1-این متن تنها قصد بیانگر فضای موجود در ورزشگاه و هیئت های مذهبی را بازگو میکند و با فوتبال و فوتبال دوستان عزیز هیچ مشکلی ندارد.
1-خدا کند دوستانی انتخاب کنیم تا زنگ خانیمان را بزند و بگوید بیا دم در...
2-از آنجائیی که منزل نویسنده حوالی میدان خراسان است و هیئت های بسیاری در این محدوده قرار دارد نام میدان خراسان گفته شد.البته لازم به دکر است هیئت روز جمعه ساعت 10 شب همان هیئت رهروان شهدا با مداحی رضا هلالی است.
4- یک روزی از پدرم شنیدم که میگفت یک فردی نزد یک عالمی آمد و گفت: حوصله ام سر رفته ، چه کار کنم؟
آن عالم پاسخ داد: چطور حوصله ات سر میرود،در حالی که ه قرار است در این مدت کم در دنیا، ابدیت خود را بسازی
خدایا کاری کن تا قدر ثانیه هایم را بدانم
"ما فات مضي و ما سيأتيك فأين
قم فاغتنم الفرصة بين العدمين ..."
گذشته ها گذشت و آينده كو؟
برخيز و غنيمت بدان فرصت موجود بين دو عدم و نيستي را (زمان حال) ...