به گزارش سرویس وبلاگ صراط؛ :لیلا قربانی در چارقد نوشت
فیلم سعادتآباد به تهیهکنندگی همایون اسعدیان و کارگردانی مازیار میری و قلم امیر عربی، یکی از چند فیلم پرفروش سال ۹۰ سینمای ایران است که هماکنون به اکران خانگی رسیده است. این فیلم که بازیگران مطرح سینمای ایران در آن ایفای نقش کردهاند، مانند بسیاری از فیلمهایی که این روزها بر پردهی سینما اکران میشوند، داستان یا ماجرای جذاب و پُرکشمکشی ندارد و فقط برشی از زندگی سه زوج را که به مناسبت تولد دوستشان دور هم جمع شدهاند، به تصویر میکشد.
زندگی زوج میزبان بهخاطر خیانت مرد، که تا انتهای داستان پنهان میماند (و البته در اکران خانگی سانسور شده) و همچنین بیاعتمادی بین او و همسرش به طلاق عاطفی کشیده شده است.
زوج دوم بهعلت حکومت اقتصادی زن و به خواست او در حال فروپاشی است و زوج سوم، مردی عاشقپیشه و بهنوعی اهل زندگی، همسر زنی است که بهخاطر موقعیت شغلی و مأموریت خارج از کشور، بدون اطلاع شوهرش و با کمک دوستانِ حاضر در مهمانی، سقط جنین کرده است. وقتی همسرش در پایان مسئله را میفهمد، عصبی میشود و با برخورد فیزیکی، مهمانی را بههم میزند.
سرتاسر فیلم سعادتآباد که با نگرشی فمینیستی در جریان است، گویای حقیقتی تلخ از روند روبهرشد زندگیهای مشترک امروزی است که در اوج رفاه و برخورداری از شرایط مطلوب زندگی، نهاد خانواده به معنای واقعی در آن بهچشم نمیخورد!
اما نکتهای که در این فیلم بهشدت خودنمایی میکند و بهنظر میرسد که یکی از بزرگترین معضلات جامعهی امروزی است، نقش مادری و برخورد مادرها در قبال این نقش و نقش اجتماعی خودشان است که بسیار حائز اهمیت است.
مادر اول (که نقش آن را لیلا حاتمی بر عهده دارد) مادری مهربان، دلسوز و نگران موقعیت فرزند نشان داده میشود. او زنی خانهدار است و در مقایسه با دو زن دیگر در فیلم، بیشتر هوای زندگی خود را دارد. اما نکتهای که درخور توجه است، انجام وظیفهی مادری این زن است. او برای نگهداری و مراقبت از فرزندش پرستار استخدام کرده و پرستار، حتی هنگام حضور مادر، باز هم در کنار بچه است. تمام همّ و غم مادر که خرید سنگینی برای مهمانی کرده، این است که دخترش قبل از رسیدن مهمانها، به خانهی پرستار خود برود!
جشنی که بهانهی حضور مهمانهاست، تولد پدر این کودک است، اما جالب است که جایی برای او در این مهمانی نیست. موقعی که پرستار همراه بچه میخواهد خانه را ترک کند، مادر مدام مسائل خورد و خوراک و خواب را به پرستار گوشزد میکند و نشان میدهد که نگرانیای از جنس مادرانه دارد. او در اواسط مهمانی یکبار به پرستار زنگ میزند و درمورد نگرانیهای معمول از وضعیت فرزندش جویا میشود. بعد از اتمام مهمانی، مادر از پدر درخواست میکند که دنبال بچه برود و موقع برگشت او را در تختخوابش بگذارد و سروصدای اضافی نکند.
مادر دوم (که نقش آن را مهناز افشار ایفا میکند) مادر فرزندی است که دیگر وجود ندارد. این مادر بهخاطر مأموریت خارج از کشور که ارتباط تنگاتنگی با پیشرفت آیندهی شغلیاش دارد، بعد از آگاهی از بارداری تصمیم میگیرد که بدون اطلاع همسرش فرزندش را سقط کند تا راحتتر به مأموریتش برسد، اما شوهرش شک میکند و با لو رفتن ماجرا و واکنشِ تندِ مرد در قبال کاری که همسرش کرده، همه به حال این زن تأسف میخورند.
فارغ از اینکه مازیار میری در این فیلم، سیمای مادران امروزی را با چه شکلی بهنمایش گذاشته و یا اینکه با دیالوگهایی که بر زبان نقشهای ظاهرا فهمیده و متشخص داستان قرار داده، چگونه پدری را که از سقط فرزندش عصبانیست، اُمل و عقبافتاده و پارانویدی معرفی میکند، باید نگاهی هم به بخشهایی از جامعه بیندازیم که با همین فرهنگ در حال گسترش هستند و همین نوع نگرش به زندگی را دارند.
بهراستی، نقش مادری در جامعهی امروز ما در چه درجهای از اهمیت قرار دارد؟ نقشی آنقدر والا و پُرارزش که بهشت را زیر پای ایفاگران این نقش دانسته و متذکر شدهاند که مرد از دامان زن به معراج میرود. امروزه با توسعهی جامعه و بیشتر شدن تقاضای شغل از سوی زنان، نقش مادری بهشدت در معرض تهدید قرار گرفته است.
در ایران بعد از تأسیس نهاد زنان ریاست جمهوری، که به گونهای افراطی به مسئلهی شاغل شدن زنان جامعه به منزلهی یکی از نشانههای توسعهیافتگی اهمیت میداد، این امر در بین زنان جامعه بهشدت رواج یافت و متأسفانه هیچنوع راهکاری برای برقراری تعادل بین نقش اجتماعی و نقش مادری زنان ارائه نشد.
اندکاندک زن از یک عنصر نگهدارنده و وزنهی اصلی در خانواده، تبدیل شد به یکی از اعضای عادی خانواده که برای خود شغل و درآمد مستقل داشت. اما آیا تمام زنان جامعهی ما بهخاطر نیاز مالی ناگزیرند که همپای مردان کار کنند؟
خطری که این نوع خانوادهها را تهدید میکند، تربیت ناصحیح فرزندان آنان است؛ کودکی که بهخاطر شاغل بودن مادر مجبور است از دوران نوزادی، صبح تا غروب در مهدکودک روزگار بگذراند و درست در سنی که قرار است شخصیت او شکل بگیرد و مالکیت خصوصی و زندگی اجتماعی را درک کند، در فضایی بزرگ میشود که هیچنوع مالکیت خصوصی را تجربه نمیکند و همیشه بهجای مادر به مربی مهد وابسته میشود که آن هم مدام در حال تغییر است.
این کودک وقتی هم به خانه باز میگردد، با والدینی روبهرو میشود که از فرط خستگی و کار زیاد، دیگر رمق یا فرصتی ندارند که با او ارتباط برقرار کنند. یا حتی در خانوادههایی که شمارشان روبهافزایش است، کودک در روزهای تعطیل هم بهخاطر بودنِ پدر و مادر با دوستان و نامناسب بودن فضا برای او، باز هم در کنار پرستار خود میماند. این کودکان وقتی به سن استقلال میرسند، رابطهی بین مادر و فرزند برایشان مفهوم خاصی ندارد و هیچگونه ارتباط عاطفی یا وابستگی شدید و رابطهی سنتی بین مادر و فرزند در شخصیت آنها شکل نگرفته است و خاطرات کودکی را با مربیهای مهد و پرستاران خانگی و دوستانشان بهخاطر میآورند.
حال مسئله این است که چطور باید این معضل را حل کرد. برخلاف نظریهی غیر منطقی فمینیستی که معتقد است زن هم میتواند همپا و برابر با مردان کار کند و به خانهداری و همسرداری و نقش مادری خود نیز بپردازد، نتیجهی بهدستآمده از طرفداران این نوع نگرش نشان میدهد اگرچه یک زن در کوتاهمدت میتواند نوعی تعادل بین وظایف خود برقرار کند، در طولانیمدت دچار دلزدگی میشود و نمیتواند هیچکدام از وظایفش را بهخوبی ایفا کند.
آیا نمیشود با کم کردن فعالیت زن در بیرون از خانه، وظیفهی مادری و همسری را بهصورت مطلوب ایفا کرد؟ آیا برگزیدن شغلی متناسب با تواناییهای زنان و اصرار نداشتن در امر برابری با مرد، نمیتواند زن را به کمال مطلوب برساند؟ زنی که در بیرون از خانه، همچون یک انسان با توجه به تواناییهای زنانهاش دیده شود و در خانه با توجه به زن بودنش، یک انسان!
چرا ما زنان وظیفهی مادری و همسری را یک نقش پیشپاافتاده و کاذب و تحقیرآمیز میانگاریم و هیچوقت به تواناییهای شگرفمان که ما را از مردان جدا میکند، بهعنوان یک موهبت الهی نمینگریم؟
خداوند در وجود ما فطرتی زیبا و گرانبها به نام احساسات مادرانه نهاده است برای تربیت نسلهای آینده. تمام انسانها به حفظ این مهم نیازمندند. آیا این احساس و عاطفه و فطرت مادری، از تواناییهای مردان که زنان امروز غبطهی آن را میخورند و برای رسیدن به آن تمام هستی و زیبایی زندگی را از دست میدهند، والاتر نیست؟
آیا نادیده گرفتن همین نقشها و تواناییها باعث سردی ارتباطات و سست شدن بنیان زندگی و بالا رفتن آمار طلاق و افزایش خانوادههای تکوالدینی نیست؟ زنان امروز جامعهی ما به کجا میروند؟ آیا واقعا سعادتی در این سعادتآباد هست؟!
سعادت آباد هم فیلم بسیار جالبی بود با بازی های روان.