به گزارش سریس وبلاگ صراط نویسنده وبلاگ کربلایی 110 ذر آخرین مطلب وبلاگش نوشت:
ایشان برای هر نماز حتی در بستر و روی تخت
بیمارستان عمامه مختصری می بستند و آنگونه که در تلویزیون پخش شد ریش خود را به
دقت شانه میزدند و، پس از آن در آینه کوچکی که داشتند خود را کاملاً ورانداز
میکردند.
در آینه عمامه شان را دو سه بار جابه جا میکردند و ابروهایشان را
در آینه می دیدند و صاف می کردند و پس از اینکه سر و وضع خود را مرتب می کردند
عطر استعمال می نمودند.
حتی بیماری مانع نمی شدکه ایشان ریش خود را شانه نزنند.
لذا در آخرین روزهای عمرشان که دستشان ورم کرده و قدرت تحرک چندانی نداشت،
آنگونه که در تصاویر دیده می شد آقای انصاری، هم عمامه مختصری به دور سر ایشان می
بست و هم ریش امام را شانه میزد.
امام در هر نماز اذان و اقامه می گفتند و در
نماز عمامه را تحت الحنک می بستند و در موقع نشستن پس از سجده برای تشهد بر روی
ران چپ می نشستند و روی پای راستشان را بر روی پای چپشان قرار میدادند و کلاً
تمام مستحباتی را که خودشان در رساله فرموده اند انجام میدادند.
این غزلی است از امام و بعد از آن پاسخ رهبر است به آن، که بیت به بیت با هم مرتیط است:
امام خمینی:
1من به خال لبت اى دوست گرفتار شدم چشم بیمــــار تــــو را دیــدم و بیمار شدم
2فارغ از خود شدم و کوس اناالحق بزدم همچــــو منصــور خــــــریدار سرِ دار شدم
3غم دلدار فکنده است به جانم، شررى کـــه بـــه جــــان آمدم و شهره بازار شدم
4درِ میخانه گشایید به رویم، شب و روز که من از مسجد و از مدرسه، بیزار شدم
5جــــامــه زهد و ریا کَندم و بر تن کردم خــــرقــــه پیــــر خـــراباتى و هشیار شدم
6واعـــظ شهــر کــه از پند خود آزارم داد از دم رنــــد مــــىآلــــوده مــــَددکار شدم
7بگـــذاریــــد کــــه از بتکــده یادى بکنم مـــن کـــه با دستِ بت میکده، بیدار شدم
آیت الله خامنه ای:
1تو که خود خال لبی از چه گرفتار شدی تو طبیب همه ای از چه تو بیمار شدی
2تو که فارغ شده بودی ز همه کون و مکان دار منصور بریدی همه تن دار شدی
3عشق معشوق وغم دوست بزد برتو شرر ای که در قول وعمل شهره بازار شدی
4مسجد و مدرسه را روح و روان بخشیدی وه که بر مسجدیان نقطه پرگار شدی
5خرقه پیر خراباتی ما سیره توست امت از گفته در بار تو هشیار شدی
6واعظ شهر همه عمر بزد لاف منی دم عیسی مسیح از تو دیدار شدی
7یادی از ما بنما ای شده آسوده زغم ببریدی زهمه خلق و به خلق یار شدی
ایشان برای هر نماز حتی در بستر و روی تخت بیمارستان عمامه مختصری می بستند و آنگونه که در تلویزیون پخش شد ریش خود را به دقت شانه میزدند و، پس از آن در آینه کوچکی که داشتند خود را کاملاً ورانداز میکردند.
در آینه عمامه شان را دو سه بار جابه جا میکردند و ابروهایشان را در آینه می دیدند و صاف می کردند و پس از اینکه سر و وضع خود را مرتب می کردند عطر استعمال می نمودند.