به گزارش صراط به نقل از وطن امروز، واگرایی همگرایانه!
پیرو انتشار مطلب «ارباب رجوع دفتر شما رئیسجمهور شد»بهقلم«حسین قدیانی» در تجليل از شخصيت محمدكاظم انبارلويي، سردبير روزنامه رسالت، وي پاسخی با عنوان «واگرايي همگرايانه» ارسال كرده است كه در ادامه ميخوانيد.
حضرت حسین قدیانی عزیز!
سلام
مرقومه جنابعالی را در «وطن امروز» و وبلاگ رویت کردم. فکر کردم تشکر در اندازه تماس تلفنی کفایت نکند و چند کلمهای به رسم ادب و سپاس در این حدود قلمی کنم.
یک-
راستش را بخواهی در عمرم هیچکس به این اندازه به حقیر «بد» و «بیراه» نگفته بود. نواختن بنده با کلماتی چون «استاد»، «صاحب سبک»، «حاج کاظم روزنامهها» و... هم «بد» است و هم «بیراه»! اینها انسان را در طریق ولایت، آلوده به خودپرستی میکند. حتم دارم نیت تو خیر بوده، نخواستی ما را آلوده و مسموم کنی! مدح، مستی میآورد. این مستی از مستی آب انگور خطرناکتر است.
دو-
سوال کرده بودی مدرک شما چیست، در چه حوزهاي درس خواندهای؟ بنده سوادم در حد خواندن و نوشتن است. گاهی از اهل منبر هم «قالالباقر»، «قالالصادق»ی به گوشمان خورده و در یاد نگاه داشتهام تا اگر خدا توفیق دهد، روی کاغذ آورم.
سه-
پرسیدی رسالت ارگان کجاست؟ رسالت ارگان بچهحزباللهیهای انقلاب است. شما ایامی را در رسالت بودی و در حال و هوای آن تنفس کردی. آن ایام شاید طرحکاد نویسندگی میگذراندی اما امروز به فضل خدا و به برکت دعای پدر شهیدت به جایی رسیدی که بنده خود گاهی مطالب شما را میخوانم، از باب اینکه چیزی آموخته باشم یا اندکی از بیسوادیام بکاهم.
چهار-
دغدغههایت را درباره مطبوعات کشور و اهالی رسانه و بلایی که اینترنت بر سرمان آورده، میفهمم. انشاءالله از آسیبهای آن در امان باشیم.
پنج-
سخن از «اصیلگرایی» و «اصولگرایی» کردی. طرح این سوال که «اصالت» کجاست؟ انگشت تاکید روی آدم شدن نهادی و گفتی مشکل ما آدم نشدن است. از قیل و قال اهل اصول هم رنجیدهای و نمیتوانی یک «فریاد واحد» را از «چند حلقوم مختلف، متضاد، لجوج و بیمهر» بشنوی! راستش بهانه اصلی من برای پاسخ به مرقومه شما همین قسمت از گلایههایتان بود.
حضرت اخوی!
ما اکنون در دهه چهارم انقلاب هستیم. فراز و فرودهای زیادی هم طی کردیم. ما به دلیل فقدان یک مدل الهی برای «توزیع قدرت» در انقلاب به چالهچولههای زیادی افتادهایم. البته دشمنان ما در کشاندن اهل انقلاب به این چالهچولهها بسیار مهارت نشان دادهاند. سر و پا و دست خیلیها در این چالهچولهها شکست، که البته چشم و گوش و عقل درست و حسابی هم داشتند. توی این جماعت، از مرجع تقلید و اهل علم گرفته تا نویسنده و کارگردان و سناریست، از چریک فدایی اسلام و قرآن گرفته تا سیاستمداران موجه و نامآور، از... تا... دیده میشود. من و تو خیلی باید حواسمان جمع باشد که در طوفانهای این فراز و فرود، کلاهمان را باد نبرد. بنده به تجربه دریافتم کسانی که در این وادی، امتحان بدی پس دادهاند، مشکل اصلی آنها در گزینش «مولا» بوده است. یک جماعتی هستند که عقل خود را دادهاند دست یک مولای جاهلتر از خودشان! یک مولای جاهطلب و ذلیلتر از خودشان! یک مولای شهوتپرست و شهرتطلبتر از خودشان! اینها چپ کردهاند.
یک عده هم عقل خودشان را دادهاند دست خودشان! و مولای خودشان، خودشان بودهاند. اینها در دام خودپرستی و خودمرکزبینی افتادهاند و احدی را جز خودشان قبول ندارند.
یک جماعتی هم هستند که عقل و جان خود را تسلیم مولای حقیقی کردهاند و طریق ولایت حقیقی میپیمایند.
این انقلاب محصول کار خالص و نیت پاک جماعت سوم است. ما به تجربه در این انقلاب یافتهایم که اگر مولای مان امام خمینی(ره) و مقام معظم رهبری(روحی فداه) باشد، به اطاعت از ولایت امام معصوم، ولایت رسولالله و ولایتالله میرسیم. این تنها طریق نجات است.
جماعت سوم، معادله قدرت در ایران، منطقه و جهان را به هم زدهاند. این بههمریختگی تا رسیدن به یک نظم جدید تا ظهور امام زمان(عج) ادامه دارد و شکی در آن نیست. ما یک نظام اسلامی هستیم و آن را در ظرف جمهوریت ریختهایم. باید به یک مدل کارآمد در توزیع قدرت در جمهوری اسلامی برسیم و آن را از گزند نبردهای سخت و نرم دشمن، مصون نگهداریم.
غرب از آغاز مدرنیته تاکنون دز آزادی و دموکراسی را طوری تنظیم کرده تا به اصول لائیک آسیب نرسد. آنها روی این مفهوم متحد شدهاند که در جوامعشان هر که میخواهد حاکم باشد، باشد اما خدا حاکم نباشد. این هدفگذاری را با مهارت مدیریت کردهاند و اکنون بیش از 2 قرن است در جوامع غربی با حفظ اصول لائیسیته، توزیع قدرت به گونهای صورت میگیرد که آب از آب تکان نمیخورد.
ما با انقلاب اسلامی قرار بر این گذاشتیم که کسی جز خدا حاکم نباشد، معالاسف برای این مهم و در زیرمجموعه مدل اعلا و مترقی ولایتفقیه، هنگام توزیع قدرت میان قوا، مدلی ارائه ندادهایم. غربیها مدل رقابت در جوامع خود را با تردستی به ما قالب کردهاند. اولین رئیسجمهور ما لائیک از کار درآمد و رقابتهای بعدی را هم با مهارتی عجیب، انداختند در مسیر دوگانه انقلاب و ضدانقلاب! آنها در رقابت انتخاباتی ریاستجمهوری سالهای 76 و 88 طوری دز رقابت را به ما تحمیل کردند که گویی رقابت بین انقلابیون و ضدانقلاب است. مردم ما در 9 دی به این بازی کثیف و دشمننوشته، خاتمه دادند و در انتخابات اخیر مجلس از روی نعش دوگانه اصولگرا-اصلاحطلب عبور کردند.
اکنون رقابت درون اضلاع اصولگرایی است. اگر بگوییم به خاطر خدا و برای نجات از سقوط در چاه قدرتطلبی و جاهطلبی، رقابت را پایان دهیم، پس تکلیف جمهوریت چه میشود؟ اگر بگوییم رقابت را طوری شکل دهیم که هر ضلع، امپریالیسم ضلع دیگر باشد، اینها هم مشق نظامجمع در اردوگاه نبرد نرم آمریکا علیه خودمان است. پس باید یک مدلی را تعریف کنیم که نتیجه و حاصلجمع رقابتها، تحکیم نظام اسلامی و اقتدار مردم و بسط ید ولایتفقیه باشد. در این مدل، «همگرایی در زیربنا» یعنی اصول انقلاب، اطاعت از امام و رهبری و نیز پایبندی به قانوناساسی بسیار مهم و حیاتی است. همچنین «واگرایی در روبنا» یعنی رفتار و گفتار و فعل سیاسی، اجتنابناپذیر است.
امام برای این مدل در انتخابات مجلس سوم سرمایهگذاری کردند و میخواستند رقابتهای سیاسی ذیل 2 جریان نیرومند روحانی متعهد به اصول انقلاب و اسلام تجمیع شود تا هر کدام از جریانها پیروز شدند، به اصول آسیب نرسد اما یک جریان با بدعهدی و طرح دوستی با دشمنان نظام و پذیرش سمومات سکولاریسم در اندیشه سیاسی خود، عملا به مدل امام پشت پا زد. گندم اندیشه سیاسی غرب را خوردند و از بهشت انقلاب خارج شدند. الان کادرهای رسانه، سیاسی و فرهنگی خود را فرستادند در رادیو آمریکا، رادیو بی بی سی و در دیگر عشرتکدههای رسانهای غرب، دارند موسیقی حرام علیه نظام پخش میکنند.
حضرتعالی که دستی بر تولید اندیشه سیاسی داری و قلم شما در خاموش کردن توپخانه اهل فتنه علیه مردم و ولایت سهم بسزایی در سال 88 و 89 داشت، باید در این مدلسازی سهمی را به عهده بگیری. اگر دیروز آرزو میکردم خداوند یک نمکی به قلم شما بدهد تا با خلق او به راحتی ارتباط برقرار کنید، امروز از خداوند میخواهم نمی از شکر به آن بیفزاید تا در همگرایی اهل ولا گامی بردارید تا مدل «واگرایی همگرایانه» شکل گیرد. مدلی که ظاهرش متناقض است اما اهل سیاست را به این میخواند که در عین متفاوت بودن، از چارچوبهای اصولی خارج نشوند. تحت این فرمول میتوانیم رقابت سالم، اخلاقی و جدی داشته باشیم که متضمن مشارکت سیاسی آبرومند باشد. غرب میخواهد ما را در «شعب ابیطالب» نگه دارد. حال آنکه ما در تدارک جنگ «بدر» و «خیبر» هستیم.
مدیریت رهبر معظم انقلاب در جمع کردن نبرد نرم، این آرزو را به دل دشمن گذاشت که جمع کثیری از خیمه انقلاب بیرون روند و پشت به انقلاب نمایند. تلفات نبرد نرم بسیار کم بود و گویی اصلا نبردی در کار نبوده است. مهارت «آقا» در جمع کردن فتنه به حدی بود که عده زیادی که رفته بودند، دوباره به خیمه انقلاب بازگشتند. البتهتردیدی نیست نمی توانند در خیمه انقلاب، همان جایی که قبلا نشسته بودند، بنشینند. این خيمه تا ظهور آقا امام زمان(عج) باید برپا بماند.
اصولگرایی البته مراتب دارد. اما فکر میکنم اصیل و غیراصیل ندارد. یا آدم، اصولگراست یا نیست. سلمان و ابوذر هر 2 در مکتب پیامبر و اهل بیت، اصولگرا هستند اما مراتب ایمانی و فاصله اعتقادی در آنها متفاوت است. ما باید رقابتهای اضلاع اصولگرایان و نقد درون گفتمانی آنها را تقویت کنیم که ظرفیتهای اصولگرایی برای تحکیم ولایت فقیه، محفوظ و زنده و پویا باقی بماند.
نوشابه هایی که واسه هم باز کردین چی؟؟؟ میگن نوشابه چند روزیه گرون شده، راست میگن؟؟؟
آقای انبارلویی دوگانه اصلاح طلبی- اصول گرایی هیچ جا نرفته، اصلا بین عموم مردم نیومده بود که بخواد بره.عموم مردم هم موندن بر سر اصول رو میخوان هم اصلاح روش و نوبه نو شدن راهکارها رو.
این دعوای زرگری پایداری و متحد تو اصلی ترین شهری که محل این دعوا بود(یعنی تهران) هیچ ارزشی برای مردم نداشت و اساسا وقتی تو دور دوم که دعوا خلاصه شد بین دو جبهه بیشتر از 20% مردم انگیزه شرکت پیدا نکردن.
خواهشا به جاب اینکه ذهنیت رویاییتون رو به عینیت جامعه بچسبونین یه خورده واقع بینانه قضاوت کنین تا مثل دوم خرداد هنگ نکنین.