به گزارش صراط به نقل از مهر تنها چند روز تا جمعه سرنوشت ساز باقی مانده است، جمعهای که تکلیف سکان قوه مجریه را برای ۴ سال آینده مشخص خواهد کرد و حالا بزرگترین سوال این است که آیا اصولگرایان برای رسیدن به یک کاندیدای واحد با هم اجماع خواهند کرد؟
آیا سعید جلیلی و قالی باف حاضر هستند از انتخابات کنارهگیری کنند؟ آیا زاکانی و قاضیزاده هاشمی که لقب کاندیدای پوششی را با خود دارند، حاضر هستند که به نفع یک کاندیدا کنار بکشند؟ پاسخ این سوالات را شاید بتوان از اظهارات اخیر کاندیداها و تجربه رقابتهای قالی باف و جلیلی در انتخاباتهای اخیر داد؛ دو نامزدی که هر دو سابقه انصراف به نفع ابراهیم رئیسی را در سابقه خود دارند؛ قالی باف در سال ۹۶ و جلیلی در سال ۱۴۰۰.
قالی باف تکلیف را روشن کرد
هر چه زمان به «۸ تیر» نزدیک میشود، خبرها و شایعات زیادی درباره انصراف کاندیداها از انتخابات به گوش میرسد. علی خضریان، مشاور رئیس ستاد انتخاباتی سعید جلیلی از اعلام آمادگی محمدباقر قالی باف برای کنارهگیری به نفع جلیلی خبر داده بو، خبری که بلافاصله از سوی ستاد انتخابات قالی باف تکذیب شد. این در حالیست که محمدباقر قالی باف، در روزهای اخیر بارها از هر تریبونی سیگنالهایی به اصولگرایان برای رسیدن به وحدت فرستاده و گفته است؛ «باید زمینه وحدت را تا رسیدن به قبل از ۸ تیر فراهم کنیم و همه با هم بعد از ۸ تیر با همگرایی این افتخار و وظیفه را برای عزت و افتخار کشور اداره کنیم و پیش ببریم.»
همه شواهد نشان میدهد که او اینبار قصد عقب نشینی از انتخابات را نداشته و عزم خود را برای فتح پاستور جزم کرده و مقصود از رسیدن به وحدت، کنارهگیری کاندیداها به نفع خودش است. او شب شب گذشته در جریان سفر به تبریز قاطعانه از در صحنه ماندنش تا لحظه آخر گفت تا تکلیف را روشن کند.
قاضی زاده چراغ انصراف را روشن کرد
اما آیا علیرضا زاکانی، امیرحسین قاضیزادههاشمی و سعید جلیلی حاضر هستند که به نفع سردار اصولگرایان از انتخابات کنارهگیری کنند؟ قاضیزاده هاشمی، در میزگرد فرهنگی در پاسخ به سوالی درباره انصراف از انتخابات گفت: «از جمله نامزدهای بد سابقه در انصراف از رقابتهای انتخاباتی بودهام. عنصر اصلی فرهنگ ایرانی- اسلامی ایثار است. گاهی وظیفه در ماندن است و گاهی در رفتن. از ابتدا با قصد کنار رفتن نیامدم اما آماده فداکاری برای جبهه انقلاب هستم.»
او پاسخ مشابه این را در یک برنامه تبلیغاتی دیگر نیز اعلام کرد و حتی دلخوری خود از صداوسیما برای تکرار این سوال را علنی کرد. با این وجود او ساعاتی قبل در توئیتی چراغ اول را برای انصراف روشن کرد، اما انصراف به نفع چه کسی و با چه شرایطی هنوز مشخص نیست.
زاکانی با یک جمله گرفتار شد /جلیلی می گوید محکم ایستاده
زاکانی هم که از همان ابتدا برای کاندیداها خط و نشان کشیده بود که قصد کنارهگیری از انتخابات را ندارد، در چند روز گذشته در نشست خبری خود گفته بود: «در شرایط فعلی بنده خودم را به نسبت سایر کاندیداها ارجح و توانمندتر میدانم و معتقدم ایدهها و سابقه کاریمان قابل مقایسه با دیگران است و حتما اقبال مردمی را هم خواهم داشت اما به هر حال اینکه از الان حرف انصراف یا کنارهگیری مطرح شود، درست نیست. رقابت بین کاندیداها در شرایط فعلی جدی است و مصلحت نهایی را اقبال مردم مشخص میکند.»
او البته در جریان مناظره سوم در دام پزشکیان افتاد که از او پرسید تا «آخر می مونی» و او پاسخ داد حتما می مانم. پاسخی که کار را برای انصراف او سخت خواهد کرد اما زاکانی تاکنون نشان داده مرد توجیهات عجیب است و شاید اینبار نیز توجیهاتی برای انصرافی شبیه ۱۴۰۰ بیابد.
سعید جلیلی هم اگر چه دراین باره سکوت کرده بود و بیشتر اطرافیانش این ادعا را پاسخ می دادند اما شب گذشته او هم تکلیف را روشن کرد و گفت تا آخر محکم ایستاده ام.
تجربه انتخابات سال ۹۲ نیز نشان داده که او قصد اجماع به نفع رقیبی چون محمدباقر قالی باف را ندارد و اگر در انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، ابراهیم رئیسی کاندیدای اصلی اصولگرایان در صحنه حضور نداشت، او در لحظه آخر انصراف نمیداد. او اینبار مدعی است که برنامه ۱۱ ساله دولت سایه را باید بالاخره در پاستور عملیاتی کند.
همچنین با مرور تاریخ میتوان نشانههایی از اختلاف میان آنان هم پیدا کرد، کمتر کسی حملات تند و تیز سعید جلیلی به محمدباقر قالی باف را به مناسبت ۹ دی ماه سال ۹۵ از یاد برده باشد، آن زمان که در جمع نمازگزاران مسجد علی ابن الحسین علیه السلام به قالی باف تاخت و گفت: « هیچ جای انقلاب این نبود که کسانی را که حقوق نجومی گرفتند، ذخیره نظام معرفی کنیم، نگرانی نسبت به کارتن خوابها زمانی میتواند درست باشد که از حقوقهای نجومی و املاک نجومی هم شرمسار باشید.»
انتقامی که گرفته نشد /ماجرای قهر قالی باف با اصولگرایان
رویای قالی باف برای رسیدن به پاستور بر کسی پوشیده نیست و تجربه حضور ۴ دوره در انتخابات ریاست جمهوری نیز گواه این ادعا است. رویایی که همواره با شکست برای قالی باف همراه بوده است.
قالی باف همواره نیز به خودیها باخته است. چه در سال ۸۴ با ظهور احمدینژاد در قامت پدیده اصولگرایان و چه در سال ۹۲ که به دلیل اصرار ولایتی برای ادامه حضور در انتخابات نتوانست اجماع اصولگرایان را بر روی خود ایجاد کند و باخت انتخاباتیاش رقم خورد.
حتی در سال ۹۶ که با رویکرد تهاجمی آمده بود تا انتقام سال ۹۲ را بگیرد، زودتر از آنچه فکرش را میکرد سپر انداخت و از رقابتها خارج شد؛ آن هم در وضعیتی که نه راه پس داشت و نه راه پیش. از سمتی سبد آرای او پس از مناظره سوم روبه سقوط رفته و رفتارهای احمدینژاد گونهاش در مناظرات به ضد خودش تبدیل شده بود و از سوی دیگر، اعضای ستاد او در استانها و شهرهای مختلف به ستاد ابراهیم رئیسی پیوسته بودند و فشار جمنا( جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی) بر او برای کنارهگیری از انتخابات زیاد شده بود.
قالی باف گمان نمیکرد که اصولگرایان برای بار سوم و البته این بار گزینه ابراهیم رئیسی را به او ترجیح بدهند و قالی باف برای بار سوم تجربه تلخ «رویگردانی اصولگرایان» را تجربه کرد. این تجربه موجب شد تا ذائقه سیاسی او بعد از انتخابات ۹۶، با نوسانی خاص روبهرو شود و در آخرین روزهای تیرماه سال ۹۶، دست به قلم شده و با نوشتن نامهای خطاب به جوانان نشان داد که دیگر امیدی به اصولگرایان ندارد و از همان روزها، از مانیفست «نواصولگرایی» رونمایی کرد.
بر اساس آنچه در این مانیفست آمده؛ «نواصولگرایی «ایجاد «بنا»یی نو و جدید بر «مبنای» اصولگرایی که همان مبانی مکتب امام(ره) است» تعریف شده که در آن «تغییر اساسی» در گفتمان، رویکرد، ساختار و عملکرد، ویژگی اصلی این بنا محسوب می شود و سه شاخص اصلی آن «مردم باوری»، «اسلام ناب» و «نوگرایی» است.»
حسین قربانزاده سردبیر همشهری، مشاور قالی باف هم در گفتگویی در خرداد ۱۳۹۶، درباره پشت پرده انصراف قالی باف از انتخابات و اختلافات قالی باف و جمنا گفت: «مگر ٨٤ و ٩٢ غیر از این بود؟ چه کسی سال ٨٤ از قالی باف حمایت کرد؟ شورای هماهنگی نیروهای انقلاب سال ٨٤ از آقای لاریجانی حمایت کردند. سال ٩٢ هم همینطور. کدام طیفها در این اجماع پشت سر قالی باف بودند؟ جامعه مدرسین؟ جامعه روحانیت؟ جبهه پایداری؟ البته من معتقدم جریان اصولگرایی به معنای جریان معتقد به آرمانهای انقلاب و رهبری و دلسوز کشور و مردم مشکلی با قالی باف ندارد. من در سفرهای متعدد با ایشان بودم و همه جا بدنه جریان اصولگرایی به شدت از ایشان حمایت میکردند. ممکن است یک ملاحظاتی باشد درباره برخی افراد که به خودشان بستگی دارد. بههمیندلیل معتقدم اگر آقای رئیسی به جای آقای قالی باف کنار میرفتند، نهتنها فاصله این نبود؛ بلکه انتخابات به دور دوم هم میرفت. همه نظرسنجیهای معتبر با یک منطق دودوتا چهارتا، چنین حالتی را پیشنهاد میدادند.»
جلیلی در سال ۹۲، بازی اصولگرایان را خراب کرد!
از سوی دیگر، قالی باف و جلیلی یک بار دیگر هم در انتخابات ۹۲ به عنوان رقیب روبهروی هم نشستند و برای کسب رأی بیشتر با یکدیگر به رقابت پرداختند. در آن انتخابات اصولگرایان با اکثریت نیروهای خود به میدان آمده بودند و همین هم آغازی بر چرخه ناکامی اصولگرایان در آن مقطع شد. وقتی روز شنبه ۲۵ خرداد ۹۲ اعلام شد که حسن روحانی انتخابات را برده است و اصولگرایان رسیدن به پاستور را در یک قدمی آن از دست دادهاند، نگاههای زیادی از اصواگرایان به سعید جلیلی دوخته شد و اعتقادشان این بود که اگر او انصراف میداد، بهانهای برای عدم کنارهگیری اعضای ائتلافشان باقی نمیماند و سبد رایشان چند پاره نمیشد. باورشان این بود که اگر جلیلی نیامده بود یا حداقل انصراف می داد، حسن روحانی موفق به ایجاد دو قطبی نمیشد و انتخابات را نمیبرد. چنانچه احمد توکلی، فعال سیاسی اصولگرایان همان زمان صریحا بیان کرده بود: «نامزدی سعید جلیلی یک اشتباه تاریخی بود.»
در آن سال حتی شیخوخیت بزرگانی چون حبیبالله عسگراولادی و آیتالله مهدویکنی هم نتوانست آنان را وارد به اجماع کند. شاید اصلح دانستن سعید جلیلی از سوی آیتالله مصباح یزدی در جریان انتخابات، باعث شد تا او کوچکترین نرمشی در قبال ائتلاف اصولگرایان نشان ندهد.
چرخش کُند دقیقهها برای دو کاندیدا با گفتمان متفاوت
حال سالها از انتخابات سال ۹۲، ۹۶ و ۱۴۰۰ گذشته است و نه رقیبی قدر به نام حسن روحانی پیش روی اصولگرایان است و نه کاندیدای اجماع سازی به نام ابراهیم رئیسی در اردوگاه اصولگرایی حضور دارد؛ به عبارت دیگر سعید جلیلی این بار به سبب فقدان ابراهیم رئیسی، انگیزه ای برای انصراف ندارد.
از سوی دیگر این نکته که گفتمان جلیلی و قالی باف زاویه هایی جدی با یکدیگر دارند، واضح و شفاف است؛ آنها حتی در همین روزهای اخیر هم یکدیگر را از طعنه و کنایه بی نصیب نگذاشته اند؛ وقتی جلیلی با کنایه سابقه کار اجرایی قالی باف یعنی نقطه افتخار قالی باف به خودش را، به ریشخند گرفت: «انجامدادن چند پروژۀ عمرانی کار اجرایی» نیست؛ یا وقتی قالی باف عدم سابقه مدیریتی جلیلی را به روی این نامزد جبهه پایداری آورد: «نباید رئیس دولتی روی کار بیایید که آگاه به مسائل نباشد و اقتدار نداشته باشد؛ نمیشود مدیریت در سطح عالی کشور را به کسی سپرد که مدیریت قوی نداشته باشد.»
همچنین نباید از یاد برد که حامی سفت و سخت جلیلی، یعنی جبهه پایداری، در طول چهار سال مجلس یازدهم، در جبهه مخالف قالی باف بود و دعواهای تند آنها از چشم کسی پنهان نماند؛ از متهم کردن قالی باف به دستکاری بودجه گرفته تا ماجرای سفر خانواده رئیس مجلس به ترکیه و ماجرای شاسی بلندها و ...؛ اینها دستپخت افرادی نزدیک به این طیف بودند که حالا پشت سر جلیلی قرار گرفته اند.
در نتیجه اگر بنا بر حاکم شدن منطق باشد، این دو نمی توانند گفتمان دیگری را نمایندگی کنند؛ مگر آنکه اتفاقات دیگری رخ دهد.
شمارش معکوس برای برگزاری انتخابات ریاست جمهوری زودهنگام سال ۱۴۰۳ آغاز شده و باید دید که محمدباقر قالی باف و سعید جلیلی این بار چگونه میخواهند معادله انتخاباتی را به نفع خود تمام کنند. آیا یکی از آنان لاجرم به نفع دیگری کنار می رود یا به تجربه گذشته، بر مواضع خود تکیه میکنند و تا پایان در انتخابات می مانند؟