به گزارش صراط به نقل از خبرآنلاین، با این که انتخابات رقابتی و دوقطبی شد و مشارکت از مرحله اول بالاتر رفت، اما همچنان اندکی کمتر از ۵۰ درصد مردم در این انتخابات شرکت کردند که باید آن ۵۰ درصد غایب را از این به بعد بیشتر در نظر گرفت. با اطمینان میتوانیم بگوییم بخشی از آرایی که به نام پزشیکان در صندوق رای افتاد، به صورت سلبی و برای جلوگیری از پیروزی تندروها بود. همین امر نیز نشان میدهد که رئیسجمهور منتخب چه مسیر درازی در پیش دارد.
یک؛ پیام آنهایی که نیامدند را باید جدی گرفت و صدایشان را شنید. در دور اول انتخابات چهاردهم، ۶۰ درصد مردم مشارکت نکردند و در دور دوم حدود ۵۰ درصد پای صندوق رای آمدند. ابتلا به این پدیده، دو وجه و مقصر دارد؛
اول، ساخت سیاسی و حکمرانان. تقصیر این وجه را باید در نشنیدن صدای اعتراض و خواستههای ملت از طریق قانون، مبارزات سیاسی در چارچوب قانون اساسی، بیاعتبار کردن نهاد انتخابات، بیتوجهی به عرصه اقتصاد، فرهنگ، جامعه و الویت دادن برخورد بر پذیرش جستجو کرد که در نهایت ناامیدی از صندوق رای را رقم میزند.
دوم، سیاستمداران هستند. آنها از طریق همین سازوکار معیوب به نهادهای انتخابی راه پیدا میکنند اما "جمهور" را پشت سر میگذارند. بعضاً جلوی تصمیمات نادرست نهادهای غیرانتخابی نمیایستند یا مسئولیت ناکامیهای خود را نمیپذیرند. گاهی یک لبخند نابجا یا پوزخند از سر حماقت، اعتبار یک جریان سیاسی را زیر سوال میبرد. در این فقره، اصلاحطلبان و اعتدالگرایان بسیار بیشتر از اصولگرایان مقصر هستند. چرا که آنها با پشتوانه جامعه مدنی به قدرت میرسند نه آرای تکلیفمحور و ایدئولوژیک. مسئولیتشان بیشتر است.
دو؛ باز گرداندن اعتبار به صندوق رای و نهاد انتخابات امری مهم است. اما یک تفکر خاص، با رخنه در قدرت به نام "انقلابیگری" طی سالهای گذشته سعی کرد با ابزار مختلف و سلب اعتبار این نهاد، انتخابات را به رایگیری و مناسک سیاسی تهی از محتوا تنزل دهد. در حالی که چارچوب قانون اساسی ایران، به گروههای مختلف سیاسی اجازه فعالیت و سیاستورزی را میدهد. اما آنها سعی در حذف دیگران دارند.
سه؛ پایینترین مشارکت انتخابات ریاستجمهوری تاریخ جمهوری اسلامی، در دور چهاردهم رقم خورد. عدم حضور ۵۰ درصد واجدان شرایط (بیش از ۳۰ میلیون نفر) به هیچ وجه قابل کتمان نیست. اگر گزاره محبوبیت دولت سیزدهم نیز حقیقت داشت، باید نامزدی که تحت حمایت این دولت قرار گرفت و قرار شد ادامهدهنده راه مرحوم سیدابراهیم رئیسی باشد، سبد رای رئیسجمهور فقید را به خود اختصاص میداد و در مرحله اولکار را یک سره میکرد. اما شکست آرای رئیسی در این انتخابات، دوم شدن نامزد رادیکال در مشارکت چهل درصدی، فضاحت رای رئیس مجلس و اول شدن نامزد اصلاحطلبان در همین سطح حضور مردم، نشاندهنده تغییر معادلات سیاسی در ایران است.
چهار؛ کاش حکمرانان باور کنند فقط اقلیتی که برای ما هورا میکشند، مردم نیستند. گاهی یک سیلی نیاز است که چشمهای ما را باز کند و مجبورمان کند نگاهی به اطراف بیاندازیم و جایگاه خودمان را بسنجیم. درک این حقیقت که عدم مشارکت عمده مردم بیش از همه به ضرر حکمرانان است، در این برهه از زمان ضرورت زیادی دارد. چرا که فقط یک اقلیت تندرو با افکاری آخرالزمانی از این وضعیت سود میبرد و در نهایت، صندلی را از زیر پای همه خواهد کشید. هدف نهایی آنها، قلب محتوای ساختار قدرت و شاید کمرنگتر کردن قید "جمهوریت" است. در حالی که حکمرانان عاقل، اجازه از دست دادن سرمایه اجتماعی را نمیدهند و نمیگذارند مردم از صندوق رای ناامید شوند.
پنج؛ بعید میدانم تا سالها بشود لفظ حماسه را برای انتخابات به کار برد. شکافی که از سال ۱۳۹۸ تا امروز، روز به روز گستردهتر شد، به راحتی بسته نمیشود. آنچه من به عنوان یک روزنامهنگار ساده در جامعه میبینم، ناامیدی گسترده مردم از ساخت سیاسی و مشغول شدن آنها به اصل حفظ بقاست. تحلیلم این است که آنها در زمین معاندان و براندازان بازی نمیکنند چرا که تا امروز نکردند و آن گروهها و افراد نیز پتانسیلی برای بسیج آنان ندارند. شاید این مردم بهتر از ما میدانند که اوضاع بدتر خواهد شد نه بهتر. در زمین ساخت قدرت نیز بازی نمیکنند که حضورشان مورد سواستفاده قرار نگیرد. خاموش هستند و مشغول گذران زندگی. اما در آینده مشخص نیست به چه سمتی خواهند رفت.
آخر؛ عدم مشارکت ۵۰ درصد از مردم و فریز شدن انتخاباتهای سالهای اخیر زیر ۵۰ درصد، مشروعیت و مقبولیت سیاسی را لب مرز قرار میدهد و آنها را زیر سوال میبرد. البته رادیکالهایی که از آنها صحبت میکنیم، اعتقادی ندارند که خواست مردم مشروعیت بخش است. اما حقیقت این است که آنها اشتباه میکنند و این تحلیل، نتیجه خوبی برای کشور ندارد. بررسی جامعهشناختی و سیاسی عدم حضور مردم در انتخابات و گسترش شکاف دولت - ملت ضروری است. در حال حاضر نیمی از مردم ایران معترض، ناامید و مخالف هستند که باید صدایشان شنیده شود.