به گزارش صراط به نقل از خبرانلاین ، مهسا بهادری: در بهاری که گذشت مجموع فروش گیشه سینما به ۵۰۰ میلیارد تومان رسید و همین باعث شد که مدیران سینمایی دم از رشد سینما بزنند، سامانه سمفا را بررسی کردیم تا ببینیم از میان ۱۸ فیلم اکران شده کماکان بالاترین سهم فروش متعلق به سه فیلم سینمایی «تمساح خونی» به کارگردانی جواد عزتی با دو میلیون و ۲۰۰ هزار مخاطب، «مست عشق» به کارگردانی حسن فتحی با یک میلیون و ۸۰۰ هزار مخاطب و «تگزاس ۳» به کارگردانی مسعود اطیابی با یک میلیون و ۶۰۰ هزار مخاطب است و سهم ۱۵ فیلم باقی مانده در قیاس با این سه فیلم بسیار ناچیز است.
برای بررسی دقیقتر آمار، سال ۱۴۰۳ را با ۱۴۰۲ مقایسه کردیم. از یکم فروردین ۱۴۰۲ تا ۳۱ خرداد در مجموع ۶ میلیون و ۲۰۰ هزار مخاطب به سینما رفته بودند که این میزان از مخاطب آورده مالی ۲۷۰ میلیارد تومانی را برای گیشه سینما به همراه داشت و مسئله مهمتر اینکه سهم عمده فروش به فیلم «فسیل» با ۴ میلیون و ۱۷۰ هزار مخاطب و فروش ۱۸۰ میلیارد تومانی بود.
در قیاس با سال گذشته از یکم فروردین ۱۴۰۳ تا ۳۱ خرداد از لحاظ آماری با ۴ میلیارد و ۹۰۰ میلیون تومان فروش و بیش از ۸ میلیون مخاطب، سینما رشد داشته است. اما برای بررسی این موضوع که آیا این ارقام حاکی از رشد در سینما است یا صرفا تعدادی عدد است به گفتوگو با رضا درستکار کارشناس و منتقد سینما پرداختیم که در ادامه میخوانید.
این آمار و ارقام و تفاوتی که نسبت به سال گذشته دارند و اینکه کل گیشه سینما در دست سه فیلم بود، حاکی از رونق و پیشرفت سینما است؟
بعضی از مدیران سینما ادعا میکنند که در دوران ما رونق اتفاق افتاده است. اما ما در پاسخ به آنها و به صورت کاملا علمی میتوانیم بگوییم که اصلا چنین اتفاقی رخ نداده است. اولین نکتهای که برای رد این فرضیه وجود دارد؛ مسئله اضمحلال گسترده فیلمسازی و باختن قافیه به تعدادی فیلم بیکیفیت و نازل با عنوان فیلمهای طنز است که وهن هنر سینما هستند.
میدان دادن صرف به تولید گسترده این نوع آثار فیک و مثلا کمدی، موجب ویرانگری در نظام تولید شده است. هیچ تهیهکننده و سینماگری نه دیگر میتواند و نه میخواهد به سمت ژانرهای واقعی سینما برود. این یک فاجعه ملی است که بعدها اثرش را میگذارد.
مثلا به رقم تقریبی دستمزد آقای رضا عطاران نگاه کنید؛ دستمزد ایشان در سال ۱۴۰۰ یک میلیارد تومان بوده، عطاران در این سه سال، روندهای نزولی در سینما را طی میکند، اما الان در سال ۱۴۰۳ شنیدهام که قراردادی بسته ۳۵ برابر بیشتر از ۱۴۰۰! شما به این نمیگویید فاجعه؟
چرا فاجعه؟
چون این فقط یک مثال کوچک است و نشان میدهد ساخت فیلم سینمایی چقدر گران و سخت شده و هزینههای فیلمسازی به شکلی نجومی افزایش پیدا کرده است. نتیجه میگیریم تنظیمکننده و مدیریتی وجود نداشته که رقم دستمزد کمدیکاران تا این حد افزایش یافته است!
نتیجه این اتفاق، خارج شدن بدنه سینما از چرخه تولید و فقیرتر شدن نظام فرهنگی است. وقتی عنصر یک فیلمی ۳۵ میلیارد تومان پول دریافت میکند، آن فیلم چقدر باید بفروشد که رقم تولید باز گردد؟ به سایرین که از این پولها نمیدهند.
همچین شما تمام فیلمهای فرهنگی و سازندگان خوب را بدون چکوچانه از چرخه خارج میکنید! بعد هم سینه سپر میکنید که چهار تا کمدی نازل و مبتذل_که خودتان با خانوادهتان نمیتوانید تماشا کنید_ ساخته و سینما را نجات دادهاید؟
با سازندگان و گردانندگان این آثار صحبت کنید تا بدانید سینمای مفتخر شما، در کدام ساحت قرار گرفته است. آن طرف هم هدفگیریِ شقیقه و مغز مخاطبان و فرهنگ مخاطبان ایرانی است. در این سطح وسیع، ذائقهها را تخریب کردند، بعد میگویند ما چه و چه و چه کردیم! چه کردید؟ جامعه هدف سینمای ایران و همان معدود آثار ارزشمند را هم نابود کردید. سلیقهها را نازلپسند کردید. سینما را داغان کردید. فیلمهای خوب را متضرر کردید و به شکست کشاندید. اشخاص و افراد درستوحسابی را خانهنشین و منزوی کردید!
احتمالا مدیران یا حتی سازندگان بگویند هیچ ایرادی ندارد بخاطر اینکه این نوع از فیلمها سلیقه مخاطب است و آن را دوست دارد اصلا ساخت چنین فیلمهایی نیاز جامعه است.
اگر آنها فکر میکنند که تهیهکنندگان این فیلمهای طنز میتوانند در قامت یک روانشناس حدس بزنند که مردم و سینمای ایران با ساخته شدن این فیلمهای سطح پایین و مبتذل دردهایشان التیام پیدا میکند، سخت در اشتباه هستند، به این خاطر که این آثار در واقع یک درد جدید به دردهای ما اضافه کرد، چون این آثار نه تنها مسائل و مشکلات را حل نمیکنند، که حتی نمیتوانند آنها را بازگو کنند و فقط جیب سازندگان را پر میکنند. بله! شما به بهانه روشن نگاهداشتن چراغ سینما، ابتذال فروختید و جیب عدهای را پر کردید.
حالا حتی حریفشان هم نمیشوید. نقد را مرخص کردید و عوارض آن را هم خواهید دید؛ خودتان هم از نظام سینمایی حذف خواهید شد. نکته اساسی این است که این فیلمها هر چه که باشند، آوردهای که دارند نام گردش فرهنگی نیست، نهایتا میتواند گردش اقتصادی باشد و در سینما، هنر و فرهنگ، مقدم بر اقتصاد است.
همین ماجرا در شبکه نمایشخانگی هم رخ داده است، وقتی سازنده با بیان اینکه مردم مضطرب هستند و با این برنامهها که عدهای دور هم جمع میشوند و میخندند میخواهد حال مخاطب را خوب کنند، نه تنها حال خوبی حاصل نمیشود، بلکه فرهنگ مردم به نازلترین شکل ممکن از بین میرود. به نظر من این فیلم، سریالها و برنامههای پرفروش فقط جنبه پر کردن جیب عوامل سازنده را دارد.
میدانید، یک زمان قرار بود سینما دانشگاه باشد و در آن یک گردش فرهنگی بهوجود آید. دانشگاهش پیشکش؛ اما اینطوری هم نباید سقوط میکرد.
ماجرا از این قرار است که من هرگز با فیلم کمدی و پرفروش مخالف نیستم، خیلی هم موافقم و ضروری هم میدانم. اما این چیزهای این چند سال، وحشتناک بودند، فیلم نبودند.
بله! سینمای ما اساسا بخاطر شعارهای فرهنگیِ کال و نپخته عدهای از جناح رقیب در دهههای قبل، این سالها و در این سوی میدان تا خرتناق در ابتذال افتاد!
آقای درستکار به هرحال فیلمها فروش بالایی دارند و مخاطب آن را تماشا میکند.
اگر مدیران به مخاطب بالا و فروش زیاد مینازند باید بگویم در تاریخ سینمای ایران چند فیلم وجود دارد که بیش از ۸ تا ۱۰ میلیون مخاطب آن را در سینما تماشا کردهاند و باقی مردم ایران هم آنها را در سایر امکانات نمایشی تماشا کردهاند. یکی از این فیلمها «قیصر» و دیگری «عقابها» است بنابراین ما اصلا نمیتوانیم به این آماری که دوستان ارائه میدهند اعتماد کنیم خیلی وقتها رقمسازیهای گسترده دیدهایم.
ایدهای وجود دارد که میگوید بخشی از فروش بالای فیلمها بخاطر عددسازیهای سازندگان است، چنین مسئلهای صحت دارد؟
عرض کردم، بله. یکی از شگردهای جدیدی که آقایان در فروش بلیتهای سینما انجام میدهند، این است که بلیتهایشان را پیشخرید میکنند و آن را به آمار اضافه میکنند تا اکرانشان پر دیده شود. به سقف نجات در اکران برسند. خب! این آمارهایی که اینگونه بهدست میآیند حتی نمیتوانند مصداق پرفروش بودن باشند.
آیا این افرایش دو میلیون مخاطب نشان از استقبال مخاطبان است؟
هر جا هر افزایشی از لحاظ تعداد مخاطبان سینما رخ دهد، باعث خوشحالی است. ما نمیخواهیم این ماجرا را کتمان کنیم اما مسئله اصلی اینجاست که آنها اصرار دارند بگویند ما به سینما رونق بخشیدیم، من هم میگویم نام این کار رونق نیست بلکه نامش فرصتسوزی است.
مشکل این است که بالانس و اکوسیستم موجود را با یک عنوان مجعول؛ «خالصسازی» در سینما بر هم زدهاند. مگر میتوان همه فیلمهای پرفروش گیشه طنز باشد؟ (به این فیلمها کمدی نمیگویم چون کمدی یک قالب و ساختار دقیق و ساخت جدی دارد، نابلدی با کمدی دو بحث متفاوت است)
میبینید که سبد، محتوای آثار و چرخه تولید خراب شده است. مدیران چه چیزی را مدیریت کردهاند؟ تمام اکوسیستم سینما را به هم زدهاند، چگونه مدعیاند که به آن رونق بخشیدهاند؟ شما ببینید که در سه سال گذشته چه تعداد از آدمها از چرخه تولید یا کنار گذاشته شدند یا کنار رفتهاند، مگر میتوان این ماجرا را نادیده گرفت؟
اگر سینما وضع درستی داشت این آدمها جایی در سینما داشتند؟
این موضوع را فراموش نکنیم که تهیهکنندگان فیلمهای طنز در یک چرخه غلط غیر سینمایی رشدی قارچ گونه داشتهاند. سری به سالنهای نمایش بزنید و سانسبندیها را ببینید، همه چیز دستتان میآید. این افراد در یک نظام درست مدیریتی ممکن نبود به این جایگاهی که الان رسیدهاند، برسند. طرف در عرض دو سال شد تهیهکننده، کارگردان، موسسهدار، پخشوتوزیع و هزار عنوان دیگر. در تیتر بله نابغه است، در عمل و آثاری که ساخته، هیچ، پوچ، نازل.