سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۶ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۰:۰۲

جانبازی با زخم 18 ضربه چاقو در فتنه 88

29 خرداد در جريان اغتشاشات فتنه سال88 پزشكان اعلام كردند كه بر اثر درگيري با افراد معاند نظام 18 ضربه چاقو خوردم. ترقوه‌ام شکست، پایم از بین رفت، دندان هایم همه شکسته شد. جنازه من را در آن زمان جمع کردند و همه فکر می کردند مرده‌ام.
کد خبر : ۶۶۵۳۷

به گزارش مشرق، تهران امروز نوشت: با جانباز رجب زاده و همسرش، معصومه رسولی در بهشت‌زهرا، قطعه شهدای گمنام به گفت‌وگو نشستیم؛ جایی که جانباز شيميايي ما در آنجا احساس آرامش می کرد و دوست داشت در کنار آنها شد و می‌داند که روزی حاجت خود را از همین شهدای گمنام خواهد گرفت. کسی که با توسل به حضرت ابوالفضل(ع) توانست از چنگال سرطان رهایی پیدا کند و به طور معجزه آسایی شفا پیدا کرد.
 

اولين موشك به سمت تهران

در آن زمان به سمت راه‌آهن می رفتم. سرپل جوادیه که رسیدم دیدم هواپیمایی در آسمان است. اول فکر کردم هواپیمای خودی است. کمی که بیشتر دقت کردم متوجه جنگی بودن هواپیما شدم. همان لحظه فرودگاه مهرآباد را زدند و متوجه آغاز جنگ شدم. درآن زمان در کارخانه کار می کردم.

26 سالگي به جبهه رفتم

اوایل جنگ هنوز بسیج تشکیل نشده بود. بعد از دستور امام خمینی(ره) و تشکیل بسیج 20 میلیونی من هم مثل خیلی از رزمنده های داوطلب ثبت‌نام کردم. پادگان شهرری بودم و دوره آموزشی‌ام را هم در پرندک گذراندم. 26 سالم بود که به جبهه رفتم و نیروی تک تیرانداز و تیربارچی بودم. همچنين در عملیات های زیادی مثل بدر، خیبر، فتح‌المبین و... حضور داشتم اما عملیاتی که به ما خیلی فشار آورد و من هم برای اولین بار مجروح شدم عملیات مقدماتی والفجر بود. عملیات لو رفته بود و زمینگیر شده بودیم. اکثرا در آنجا شهید شدند و من هم از ناحیه کمر مجروح شدم.

دو بار شيميايي شدم

20 اسفند سال 61 سال در منطقه خیبر، برای اولین بار شیمیایی شدم. مجددا 26 فروردین سال 62 هم در همین عملیات مورد حمله شيمیایی قرار گرفتیم. در هر دو حمله ماسک نداشتم، آمپول به پایم زدم تا گاز خردل را خنثی کند که نکرد. در مرحله اول که شيميايي شدم از دستمال خیس استفاده کردم. بار دوم عراق كه شيميايي کرد ابتدا دود سفید را دیدیم و فکر کردیم که تانک های خودی در حال حرکت هستند و می خواهند استتار کنند. امایکی از دوستانم به نام شهید محمد حقی زاده، گفت این دود نیست و عراق شيميايي زده. تا خواستیم به خودمان بیايیم یک توپ در کنار ما منفجرشد و ماشین ما را چپ کرد و تمام بچه هایی که در ماشین بودند شهید شدند. من در آنجا هم شيميايي شدم و هم موج انفجار من را گرفت، بیهوش شدم و دیگر متوجه هیچ چیز نشدم. ابتدا فکر کردند شهید شده‌ام من را به معراج شهدا بردند. 24 ساعت گذشته بود که دیدم در بیمارستان صحرایی هستم. در آنجا بود که به من گفتند مرده بودم و دوباره زنده شدم. حتی ساکم را خانه برده بودند و به همسر و فرزندانم گفته‌بودند که من شهید شده‌ام.

فكر كرديم شهيد شده است

معصومه رسولی همسر جانباز مي‌گويد: به ما گفتند که رجب زاده شهید شده و ساکش را هم به ما تحویل دادند. اما چند روز بعد تلگرافی از طرف ایشان به ما رسید که زنده هستند. او را تا سردخانه هم برده بودند.

بعد از 10 سال سرفه‌ها شروع شد

از سال 70 بیماری های من خودنمایی کردند اما تا سال 80 نمی دانستم که این مشکلات به خاطر عوارض شيميايي شدن در زمان جنگ است. سال 80 بود که بیمارستان بستری شدم. آزمایش های مختلفی گرفتند تا اینکه متوجه شدند ریه من شيميايي شده است. دکتر قانعی در بیمارستان بقیه الله متوجه شدند که من شيميايي هستم و ریه و کل بدن من را گاز خردل گرفته. وقتی بدنم خارش می گیرد تمام بدنم تاول می‌زند. یک مقدار گریه کنم یا حمام بروم چشمانم خون می‌شود. وقتی ناراحتم حس می کنم درون چشم های من شیشه‌خرده است.

همسر جانباز مي‌گويد: بعضی شب‌ها کبود می شود و نمی‌تواند نفس بکشد دست و پایم را گم می کنم و زنگ می‌زنم اورژانس و پسرهایم. دکتر‌ها بسيار به او اکسیژن می‌زنند تا اینکه کمی حالش بهتر می شود.

سال 86 در اثر شیمیایی چسبندگی روده پیدا کرده بودم که باعث عفونت در بدنم شد. این عفونت به خونم رسید و بعد از آزمایش های مختلف متوجه شدند که من سرطان خون دارم. بیمارستان امام خمینی خواست که برای شیمی‌درمانی بستری شوم. من باور نکردم و به خانه برگشتم. دکتر خدابنده رئیس بیمارستان شریعتی در آن زمان از آشناهای ما بود. ایشان فوق تخصص خون دارند برای همین پیشش رفتم و گفت که شما به حدی روده ات ورم کرده که امکان دارد با یک قطره آب دیگر منفجر شود. باید بیمارستان بستری و شیمی‌درمانی شوم. بیمارستان سجاد خوابیدم و همان شب درمان هایم را شروع کردند. در همان یک شب 5 میلیون تومان هزینه کردم. متاسفانه بنیادشهید هیچ هزینه ای بابت شیمی‌درمانی متقبل نشد به جز هزینه بیمارستان که بیمه تکمیلی بودم و بیمه آن را پرداخت کرد.

حال و احوالم خوب نيست

حال و روزم بدتر شده، اعصابم ضعیف‌تر است ومتاسفانه بنیاد، داروهای ایرانی می دهد که اثر داروهای آلمانی را ندارد. وقتی اسپری آلمانی را یک پاپ می زنم ریه‌ام باز می‌شود اما وقتی 2پاپ از اسپری ایرانی می زنم گلوی من را زخم می کند چون گلویم هم شيميايي است.

30 درصد جانبازي دارم

بنیاد آنطور که باید به من کمک نکرده. زمانی که سرطان گرفتم و با مدرک به بنیادشهید رفتم، تغییری در جانبازی من ندادند در صورتی که حداقل 20 درصد باید به جانبازی من اضافه می کردند.

درمورد مجروحيت‌تان در فتنه 88 بگوييد؟

سال 88 که دوره انتخابات بود من هم جزو بسیجی‌ها بودم و برای اداره اوضاع رفتيم زیرپل گیشا مجروح شدم. طبق وظیفه ای که داشتیم رفتم. مسلمان اگر ولایتی بود تا زنده هست باید بر سر اعتقاداتش بماند. عهدی که با شهدا و رهبری بستیم تا زمانی که زنده هستیم بر سر عهدمان می مانیم و هر ظلمی که به ما تحمیل شود آن را به خاطر رهبری، دین و سربلندی مملکت تحمل خواهیم کرد. بچه هایی که شهید شدند برای سربلندی مملکت شهید شدند.29 خرداد 18تا چاقو خوردم. ترقوه‌ام شکست، پایم از بین رفت، دندان هایم همه شکسته شد. جنازه من را در آن زمان جمع کردند و همه فکر می کردند مرده‌ام.

بنياد شهيد گفت به ما ربطي ندارد

رئیس بنیاد گفت به ما ربطي ندارد می خواستی نروی. بیمه هم گفت به ما ربطی ندارد. من را اشتباه در بیمارستان ساسان بستری کردند در صورتی که باید بیمارستان بقیه‌الله بستری می شدم. 3 روز بیمارستان بودم. چون از بنیاد آبی گرم نشد به خانه آمدم و به بیمارستان شخصی رفتم. پایم را درست کردم که هنوز هم مثل روز اول نشده. دندان‌هایم را کلا کشیدم و دندان مصنوعی گذاشتم. بنیاد هم گفت بیمه به خاطر تعویض دندان نه به خاطر اغتشاشات 150 هزار تومان می دهد.

فرزندانم بيكار هستند

من 60 سالم است و 6 پسر دارم. از 6 تا پسرهایم 4تای آنها بیکار هستند. دولتمردها و بنیاد نمی داند من 6 تا پسر دارم که 4تای آنها بیکار هستند؟ به خاطر جانباز بودن من نمی‌توانند فرزندان من را سر یک کار ببرند؟ بیکار هستم و فقط با حقوق بنیادی زندگی‌ام را می‌چرخانم که 380 هزار تومان است. به خاطر مشکلات بیماری‌ام مجبور شدم خانه‌ام را بفروشم و الان مستاجر هستم. دولت نباید بگوید تو که جانباز 60 ساله هستی و از کشورت همه جوره دفاع کرده‌ای کمی به من برسد؟ فرزند من برایش جای سوال نیست که پدرش زمان جنگ حضور داشته، زمان اغتشاشات اخیر حضور داشته اما برایش چکار کردند؟

نظرات بینندگان
مهدی
|
Germany
|
۱۲:۰۷ - ۱۶ خرداد ۱۳۹۱
۱
۱
دیدی که آقای از خود متشکر و از خود راضی و خودشیفته مزد همه ما را با دهن کجی به ... داد .
همون که کارش شده بازی با بازار سکه و فروش دلار و چاپ اسکناس .
همون که رهبر انقلاب فرمودند در صورت سماجت از مردم سیلی خواهد خورد .
رضا خالی بند
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۱:۳۲ - ۱۷ خرداد ۱۳۹۱
۱
۰
منم 250 ضربه چاقه و 500 تا تیر خوردم و چیزیم نشد و هم اکنون در کنار کانون گرم خانواده هستم !