چند روزی از ماجرای جسارت خواننده رپ به امام هادی (ع) میگذرد. شاید نوشتن یادداشت بعد از اینکه موضوع از تب و تاب افتاده است بی فایده به نظر برسد. اما برخی از نکات در ارتباط با یک پدیده را نمی توان و نباید هنگام وقوع آن مطرح نمود. چون هیجان محیط و شرایط اجازه نمی دهد که در آن نکات تامل کنیم.
این نوشتار مختص به موضوع هتاکی شاهین نجفی نیست بلکه این اتفاق را بهانه ای قرار داده است تا چند نکته را در ارتباط با موضوع مهتری با عنوان "ضعفهای سیستم امنیت فرهنگی" مرور نماید؛
1) سیستم امنیت فرهنگی ما ضعیف است. به این معنی که اساساً تلاشهای ما در زمینه امنیت عموما معطوف به لایه سیاسی و نظامی است و در رتبه بعدی به اقتصاد و بعد به لایه اجتماعی می رسد و حال خودتان محاسبه کنید که آیا در این اولولیت بندی دیگر جایی برای امنیت فرهنگی باقی می ماند. درحالیکه تهدیدات و ضرباتی که در لایه فرهنگ و هنر به پیکیره نظام و مردم وارد می شود دارای تاثیرات بلندمدت بوده و هرچند آثار آن خیلی زود بروز نمی کند اما در طولانی مدت به ریشه ها رسیده و خطرات مهلکی ایجاد می کند. به عنوان نمونه همین ماجرای خواننده هتاک را مورد توجه قرار دهید.
2) شاهین نجفی در مستندی که بی بی سی یکسال و اندی قبل راجع به او ساخته بود به صراحت و در قالب یکی از آهنگهایش اعلام کرد که منتظر صدور حکم قتل خود از طرف روحانیت و به خصوص رهبری ایران است. اگر سیستم امنیت فرهنگی کمی زمان روی مطالعه رفتارها و روندی که نجفی در این سالها طی کرده بود می گذاشت بسیار بهتر از این عمل میکرد و به این راحتی در زمین دشمن بازی نمی کرد.
3) شاهین نجفی چند ویژگی خاص خود داشت. او برخلاف بسیار از خوانندگان از طبقه مرفه نبود و با سختی زندگی کرده بود و همین پتانسیل سبب شد تا شعرهای او در ارتباط با معضلات اجتماعی ایران واقع پذیر تر از دیگرانی باشد که در پر قو زندگی کرده بودند و حالا برای مردم حلبی آبادهای اطراف تهران غصه می سرودند.
4) شاهین نجفی با این پیش زمینه و به قولش با جان کندن به آلمان رفت تا در شهری زندگی کند که فریدون فرخزاد در آن زندگی میکرده است. شناخت فرخزاد و ماجرای کشته شدن او در پرونده قتلهای زنجیره ای باز هم به ما کمک میکند تا پروژه نجفی را بهتر تحلیل کنیم.
5) سومین ویژگی نجفی این است که شعرهایش را خودش می گوید و این قدرت را دارد که با مرور هنرمندانه معضلات قابل مشاهده در جامعه، انگشت اتهام را به سمت نظام، روحانیت و دین بگرداند. این بن مایه کارهای اوست. به گونه ای که در یکی از آثارش که به اعتیاد برادر خود می پردازد توصیه میکند که از چنگال اعتیاد رها شود چرا که حکومت دوست دارد که جوانان معترض معتاد باشند و جوانان معتاد توان اعتراض ندارد!!!
6) از نکات جالب دیگری که در پروژه نجفی باید به آن دقت نمود این است که او از طرفی با جمهوری اسلامی می جنگد و درست به همان میزان و با همان خشونت نیز بر علیه کسانی می جنگد که به تعبیر او لس آنجلس نشینند و اهل خوشی و طرب اند و مسیر مبارزه را دچار نابودی کرده اند.
نجفی اینگونه مبارزه کردن معترضان لس آنجلسی که در میانه خمر و قمار حرف از آزاد سازی ایران می زنند را به سخره میگیرد و به شدت مورد لعن و نفرین قرار میدهد.
7) نقش شاهین نجفی با فتنه 88 پررنگ تر می شود و با چند اثر نام خود را بر سر زبانها می اندازد. آثاری که به موضوع ندا آقا سلطان، ماجرای دروغین ترانه موسوی و ... می پردازد. این آثار با توجه به ویژگی خاص صدای نجفی در اجزای آهنگهای رپ و شعر تاثیرگذار و سرشار از عبارات چندش آور و تحریک کننده این قدرت را داشت که نوجوانان و جوانان را دچار هیجانات آنی نماید. هیجاناتی که بخشی از آن را در کف خیابانهای تهران می توانستیم ببینیم.
8) فتنه 88 برای نجفی پایان راه نبود و او در ادامه و به مانند گذشته تلاش کرد که ریشه همه مشکلات را دین، روحانیت و جمهوری اسلامی معرفی کند.نجفی چندی پیش هم اثری با عنوان "مهدی بیا" خوانده بود که باورهای مردم نسبت به مهدویت را به سخره میگرفت و عنوان میکرد که مساله مهدویت تنها دست آویزی برای حاکمیت است تا مردم را در برابر بی عدالتی ها آرام نگه داشته و چشم انتظار آینده کند. هر چند در این اثری نشانه هایی از بی ادبی نسبت به ساحت امام زمان (عج) نیز وجود دارد اما هدف اصلی باورهای مردم است که با بیان معضلات اجتماعی قصد باورپذیر نمودن نتایج مورد نظر خواننده را دارد.
همه آنچه بیان شد نکاتی بود که با مطالعه ای کوتاه و سطحی و به صورت فردی در مورد شاهین نجفی به دست آمده بود. حال آیا لازم نبود که دستگاههای عریض و طویل که مسئول حفظ امنیت فرهنگی هستند به رصد و مطالعه این موارد بپردازند؟ آیا همچنان می خواهیم از اقدامات نجفی ها، فراهانی ها، لاکانی ها، عقیلی ها، حسینی ها و ... دچار سردرگمی شویم؟ اگر ما فرایند حرکت نجفی و امثال او را بررسی کرده بودیم، زودتر به فکر راه حل نمی افتادیم؟ آیا راه حل های شتاب زده مثل حکم ارتداد و تعیین جایزه نتیجه همین ضعف سیستم امنیت فرهنگی ما نیست؟
از آنجا که رهبری قبلا نظر خود را در زمینه صدور حکم ارتداد در زمان وجود حکومت اسلامی بیان داشته اند(برای مطالعه بیشتر کلیک کنید)، این اتفاق و احکام صادره و جوایز تعیین شده چه ثمره ای جز تشدید شکاف ولایت فقیه و مرجعیت داشت؟ آیا راه پاسخگویی به چنین تحرکاتی صرفا برگزاری صدها جشن به نام امام هادی (ع) است درحالی که در سالهای گذشته اینگونه نبوده است. در همین چند روز بارها از زبانهای مختلف شنده ایم که عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد. واقعا گمان میکنیم که هدف نجفی برای جلب توجه بیشتر ما به امام هادی (ع) بوده است؟
نتیجه ضعف سیستم امنیت فرهنگی همین است که این همه سوال بی جواب پیش روی ما قرار خواهد گرفت. حتی نمی توانیم حدس بزنیم که چرا امام هادی (ع) مورد هتاکی قرار گرفته اند. حتی نمی دانیم که توهین به ایشان نه فقط توسط نجفی و نه در همین چند هفته پیش بلکه از چندی قبل و در شبکه های اجتماعی آغاز شده بود و بعضا رگه های آن را می شد مشاهده نمود.
همه نکات بیان شده تنها بررسی یک پدیده بود برای رسیدن به مقصودی مهمتر و آن هم ضعف های سیستم امنیت فرهنگی ما.