شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۰ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۲:۳۹

نقد رویکرد فرهنگی دولت توسط جلیلی

در ايران سالي 100 تا فيلم ساخته مي‌شود، 95 تا از اين 100 تا در تهران ساخته مي‌شود! و كاش در تهران. در مناطق ميدان وليعصر به بالا ساخته مي‌شوند. اين يعني بي‌عدالتي.
کد خبر : ۶۷۱۱۸
به گزارش صراط به نقل از روزنامه ایران، وحيد جليلي برادر سعيد جليلي دبير شوراي عالي امنيت ملي است؛ اين‌كه كدام يك زودتر مطرح شد و ديگري به واسطه نام برادر شناخته شد را نمي‌دانيم، همين قدر مي‌دانيم كه اين دو نيز جزو «اخوان عالم سياست و فرهنگ» هستند.

وحيد جليلي وقتي سال 1370 در دانشگاه امام صادق(ع) مشغول به تحصيل شد، توانست از فضاي نشريات دانشجويي به دنياي رسانه و مطبوعات راه يابد، حضور در مجله «نيستان»، سردبيري روزنامه «ابرار» و سپس سردبيري ماهنامه «سوره مهر» كه پيش از آن سيد مرتضي آويني مسئوليت آن را برعهده داشت از سوابق كاري جليلي به حساب مي‌آيد. سال 1385 زماني كه به دلايلي با مديريت وقت حوزه هنري و سازمان تبليغات اسلامي يعني حسن بنيانيان و حجت‌الاسلام خاموشي اختلاف پيدا كرد راه خود را كج كرده و توانست با تأسيس «دفتر مطالعات جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي» و انتشار نشريه «راه» اعتبار ويژه‌اي در ميان نشريات انقلابي كسب كند.

برو بياي دفتر مطالعات جبهه فرهنگي انقلاب اسلامي هنگام حضور براي انجام مصاحبه جالب توجه بود، چيزي شبيه ستادهاي انتخاباتي و البته با فضايي صميمي.

جليلي با همان لباس هميشگي خاكستري خود آمد؛ ساده و واقعي؛ بسيار معتقد به اين‌كه دولت در زمينه فرهنگي و رسانه‌اي ضعيف عمل كرده و البته بسيار علاقه‌مند است كه همه تقصيرات را به گردن احمدي‌نژاد بيندازد. هر چند معتقد است خدماتي كه احمدي‌نژاد انجام داد را هيچ كس انجام نداده و بسياري از اقدامات دولت نهم و دهم را مي‌ستايد. در زير مصاحبه 2 ساعته ما با اين فعال رسانه‌اي را مي‌خوانيد.

...

آقاي جليلي! شما قبلاً بحثي را در خصوص عدالت رسانه‌اي مطرح كرده بوديد و اعتقاد داشتيد دولت عدالت رسانه‌اي ندارد. ابتدا بفرماييد معناي عدالت رسانه‌اي چيست؟ چه مصاديق و شاخصه‌هايي دارد و نقش دولت و قصور ايشان در آنجا چه بوده است؟ هرچند در مصاحبه‌هايي كه در اين زمينه داشتيد بيشتر مصاديق شما معطوف به خارج از دولت مي‌شد.

با روي كار آمدن دولت نهم، بحث عدالت، مبارزه با تبعيض، مبارزه با فساد و ريشه‌كن كردن فقر در جامعه به گفتمان غالب تبديل شد. فضاي خوبي به وجود آمد و خوشبختانه دولت هم توانست در بعضي بخش‌ها، اين آرمان را كه مطالبه اكثر مردم بود، به خوبي پيش ببرد. براي پيشبرد اين آرمان در يك فضاي واقعي به دو چيز نياز بود؛ هم همت و انگيزه لازم بود و هم برنامه. به‌طور مشخص در دولت نهم، سفرهاي استاني مطرح مي‌شود كه يك كار نمايشي و شعاري و ويتريني نيست. يك كار واقعي بسيار عظيمي است. شما يك دولتي را كه سال‌ها به مركزنشيني خو كرده، از پايتخت جدا كنيد و تا عمق روستاها و شهرستان‌ها ببريد تا درك جديدي از مسائل كشور به دست بياورد و برنامه‌هايش را در زندگي واقعي همه مردم و نه صرفاً يكسري طبقات خاص دنبال بكند كار با ارزشي است.

اما گلايه يا انتقاد بنده اين بود كه چرا دولت نهم و الآن مي‌توانم بگويم، دولت دهم،‌ «برنامه» جدي‌اي در حوزه مسائل رسانه‌اي براي برقراري عدالت، از خودشان ارائه نكردند. البته شما مي‌گوييد، نوع مثال‌هايي كه من آورده‌ام، ناظر به صدا و سيما بوده. اينجوري نيست. در بحث‌هاي متعددي كه من طرح كردم، سينما و مطبوعات و رسانه‌هاي اينترنتي را هم آسيب‌شناسي كردم كه بخش مهمي از مديريت و ساماندهي اينها در اختيار دولت است اما تعريف عدالت رسانه‌اي و ظلم رسانه‌اي چيست؟ بحث اين است كه اگر شما مي‌خواهيد با تبعيض مبارزه بكنيد، تبعيض فقط در پول بنزين نيست كه يك عده از آن برخوردار مي‌شوند و عده‌اي برخوردار نمي‌شوند. پس ما بياييم و اين يارانه را عادلانه كنيم. اين يك بخش است. مسئله اين است كه يك بخش عظيمي از مردم ما از امكان رسانه برخوردار نيستند. نزديك به 30 درصد مردم ايران در روستاها زندگي مي‌كنند يعني از هر سه ايراني، يك نفر.

چند درصد رسانه‌هاي كشور در خدمت بازنمايي واقعيت‌ها، مزايا، خواسته‌ها،‌ مشكلات و مطالبات مردم روستايي است؟ وقتي كه شما به مجموع فضاي رسانه‌اي كشور نگاه مي‌كنيد اعم از رسانه ملي تا مطبوعات، تا فضاي اينترنت،‌ سينما، هنر و غيره مي‌بينيد كه اين بخش مهم از جمعيت ايران ناپديد هستند. برايند فضاي رسانه‌اي شما در خدمت يك اقليت 20، 30 درصدي است، كه اين رسانه‌هاي برآمده از اقشار خاص و مرفه بايد روز به روز آزادتر باشند. هيچ كس هم نمي‌گويد، آن دهاتي بيچاره‌اي كه دستش به هيچ جا نمي‌رسد، يك روزنامه، سايت، شبكه تلويزيوني هم ندارد، پس او بايد كجا حرفش را بزند؟ اين مي‌شود تبعيض.

پس بحث اصلي در عدالت رسانه‌اي اين است كه ايران به اين عظمت، ايراني كه يك طرفش سيستان و بلوچستان، يك طرفش آذربايجان، يك طرفش خراسان و يك طرفش بوشهر و خوزستان است، با اين عرض و طول، با اين همه اقوام، نخبگان، فرهنگ‌ها، فداكاري‌هايي كه در راه انقلاب و اسلام و دفاع مقدس انجام دادند، اينها كمرنگ مي‌شوند و يك اقليت خاص مجموعه فضاي رسانه‌اي كشور را به دست مي‌گيرند.

در ايران سالي 100 تا فيلم ساخته مي‌شود، 95 تا از اين 100 تا در تهران ساخته مي‌شود! و كاش در تهران. در مناطق ميدان وليعصر به بالا ساخته مي‌شوند. اين يعني بي‌عدالتي.

ولي آيا اين نگاه دولت است؟

چطور نيست؟

مجموعه عظيمي از عوامل جمع مي‌شود تا اين نگاه به وجود آيد. در خصوص اين چيزي كه شما مي‌فرماييد، دولت چه بايد مي‌كرد؟

همان كاري كه در حوزه‌هاي ديگر كرده است. چطور آقاي احمدي‌نژاد و دولت نهم و دهم،‌ سفرهاي استاني را انجام مي‌دهند و به عمق اقاليم مختلف كشور مي‌روند و كمبودهاي ملت را در مي‌يابند و برايش پروژه تعريف مي‌كنند. مثلاً اينجا سد لازم دارد. اينجا ورزشگاه نياز دارد. اينجا مدرسه نياز دارد. من مي‌گويم، چرا به فكرشان نمي‌رسد كه اينجا رسانه نياز دارد؟ چرا در كشور ده‌ها روزنامه منتشر مي‌شود و قريب به اتفاق اينها بايد در تهران منتشر بشود؟

دولت نشان داده بود كه در بعضي از عرصه‌ها شجاعت خوبي دارد كه بعضي از كليشه‌ها را بشكند و مرعوب فضاسازي‌ها نشود. در اين حوزه هم مي‌توانست اين كار را بكند. چرا اصفهان نمي‌تواند يك روزنامه سراسري داشته باشد؟ چرا ما نبايد مجلات حرفه‌اي در تبريز و بوشهر و كرمانشاه داشته باشيم كه مخاطب ملي داشته باشد؟ واقعيت اين است كه بخش عمده‌اي از آن بر مي‌گردد به اين كه دولت برنامه‌اي براي اين حوزه ندارد. دولت مي‌توانست اين كار را بكند. كما اين‌كه يك سال در سينما شعارش را داد ولي پيگيري نكرد.

اين تازه بحث اقليمي است. اگر پا را يك مقدار فراتر بگذاريم و عميق‌تر نگاه بكنيم، آن موقع بحث‌هاي ديگر پيش مي‌آيد. كار ارشاد الآن مجوز دادن براي راه‌اندازي رسانه‌ها است. اين مجوز دادن‌ها به غيرمنطقي‌ترين شكل صورت مي‌گيرد كه به دولت نهم و دهم هم اختصاص ندارد. 30 سال است كه همين طوري است. يعني دولت آنجا نشسته و يك عده مي‌آيند و صف مي‌كشند و درخواست مجوز مي‌دهند. سه چهار سال طول مي‌كشد تا نوبت به زنبيل اينها برسد و به آنها مجوز بدهند. يعني دولت خودش نگاه نمي‌كند كه امروز چه نيازي داريم و فضاي رسانه‌اي كشور چه خلأهايي دارد. مثلاً در عرصه علم و تكنولوژي آقاي احمدي‌نژاد تلاش كرد تا اقدامات خوبي صورت بگيرد. بحمدالله داريم خيلي از نتايجش را هم مي‌بينيم.

چرا ما راجع به فوتبال بيست تا روزنامه در اين كشور داريم ولي راجع به علم يك روزنامه نداريم؟! اين همه فعاليت‌هاي علمي و تكنولوژيك و دانشگاهي و پژوهشي در كشور انجام مي‌شود. اينها ارزش يك روزنامه را در كشور نداشته است؟چرا كسي حمايت نكرده كه چنين روزنامه‌اي شكل بگيرد. اين كارهايي بود كه دولت مي‌توانست بكند ولي اصلاً برنامه‌اي نداشته.

ما با مسئله‌اي مثل جنگ نرم و تهاجم مواجه هستيم. آقايان دولتي‌ها مي‌گويند كه ما كار سلبي را قبول نداريم و بايد كار ايجابي كرد. آفرين. بارك الله. پس اگر شما نسبت به اقدامات سلبي نظر منفي داريد، كه آن هم قابل نقد است، پس در حوزه ايجاب ما بايد ببينيم كه شما داريد كارهاي خيلي جدي‌تري مي‌كنيد. مثلاً در حوزه تاريخ انقلاب اسلامي، چرا ما نبايد صد تا مجله داشته باشيم؟ وزارت ارشاد به عنوان تدبير كننده و مدير بخش مهمي از فضاي فرهنگي كشور، بايد آسيب‌شناسي داشته باشد و بر اساس اين آسيب‌شناسي، نمي‌گويم به ديگران مجوز ندهد ولي لااقل يك ابزار تشويقي ارائه بكند. بگويد، ما از‌ كساني كه مي‌خواهند در حوزه تاريخ انقلاب، مجله منتشر بكنند، يك حمايتي مي‌كنيم. مجوزش را زودتر مي‌دهيم. يك مجوز گرفتن چهار سال طول نكشد. خود بنده براي اين كه مجوز بگيرم، به ارشاد مراجعه كردم‌. گفتند، ما به كل مجوز دادن را ملغي كرديم. گفتند برو پي كارت.

رسماً گفتند، حتي تقاضايت را نمي‌گيريم كه بررسي بكنيم. دولت حتي در نشان دادن خدمات خودش مشكل دارد. به نظر من اين كارهايي بوده كه دولت مي‌توانسته است بكند. در اين كشور شما جايي به نام انجمن سينماي جوان داريد. آمار داده بودند كه بيش از صد هزار نفر در 30 سال گذشته در اين تشكيلات، آموزش فيلمسازي ديده‌اند. شما صد هزار فيلمساز تربيت كرده‌اي. خب، اينها كو؟

مركز گسترش سينماي مستند و تجربي، سالي بيست سي تا فيلم مي‌سازد. حالا اخيراً يك كمي بهتر شده است. قبلاً كه بالكل در اختيار روشنفكرها بود. حتي در دوره آقاي صفار هرندي هم، هر چقدر ما فرياد زديم، آقاي صفار حاضر نشد اينها را كنار بزند. ما چهار سال نقد كرديم و ايشان عملاً محكم پشت اينها و آثار رسماً ضدانقلابي‌شان ايستاد و دفاع كرد. شما مثلاً مي‌توانستيد جايي درست كنيد به نام مركز مستند‌سازي روستايي. اوضاع فرهنگ نيازمند يك چنين ابتكارها و جسارت‌هايي بود. شما مي‌توانستيد يك تشكيلات اينجوري راه بيندازيد. بگوييد، بايد سالي صد تا مستند از روستاهاي كشور توليد بشود. ما در كشور چند تا روستا داريم؟ در كشور بيش از هفتاد هزار روستا داريم! آقاي شمقدري، شما موظف هستيد كه سالي صد تا مستند و 10 فيلم سينمايي راجع به روستاها بسازيد.

در بيست سال گذشته سينماي ايران حتي يك فيلم قابل توجه راجع به تاريخ انقلاب نساخته است. در بيست سال گذشته! در سينمايي كه صددرصد دولتي است. يعني قريب به اتفاق فيلم‌ها با بودجه فارابي و ارشاد و با مجوز ارشاد دارند فيلم مي‌سازند. اينها كارهايي بود كه مي‌شد كرد. آقاي احمدي نژادي كه در انتخابات نهم رياست جمهوري، ملت مي‌گفتند، بوي رجايي آمد. اين رجايي، هم رده شما را 30 سال پيش ترورش كردند.

ما نبايد بعد از 30 سال يك فيلم راجع به او بسازيم؟! رئيس جمهور ما را كشته‌اند. ما كوچك‌ترين واكنشي نشان نداده‌ايم. شما ببينيد، راجع به كندي، چند تا فيلم سينمايي و مستند و سريال تلويزيوني ساخته شده است. ما شانزده هزار و دويست تا شهيد ترور داريم. شانزده هزار و دويست نفر.

رئيس جمهور ما را كشتند. نخست‌وزير ما را كشتند. ده‌ها نفر از نمايندگان پارلمان ما را كشتند و حتي راجع به يكي از اينها هم فيلم نساختيم! بي‌عدالتي رسانه‌اي يعني اين. يعني راجع به سوژه‌هاي به مراتب كم‌اهميت‌تر فيلم ساخته مي‌شود. همين امسال در جشنواره فجر، فقط 10 فيلم راجع به خيانت است. خيانت زن به شوهر و برعكس! ما مخالف نيستيم. آنها هم ساخته بشوند ولي اين ضريب گرفتن‌ها يعني چه؟ يعني ملتي كه اين همه افتخارات دارد، اين همه حماسه‌ها دارد. راجع به اينها نبايد هيچي كار بشود و فقط در آن موضوع‌ها ساخته بشود. اين تشديد فضاي ظالمانه و قناس رسانه‌اي و هنري و تبعيض است. دفاع از انحصار فرهنگي است. با اين سياست بازي فضا بسته مي‌شود. يعني جلوي ساخته شدن خيلي كارهاي خوب در كشور گرفته مي‌شود تا يك مشت روشنفكر احساس آزادي بكنند! چون اينها عمدتاً هم دارند رانتي و عمدتاً متكي به منابع دولتي فيلم مي‌سازند. حالا يك مقدارش دولت به‌طور اخصش است و يك مقدار از شهرداري مي‌گيرند.

يك مقدار از حوزه هنري مي‌گيرند. يك مقدار از سازمان تبليغات مي‌گيرند. كاري ندارم. ولي محدود است. اگر شما در فضاي فرهنگي، طراحي و برنامه‌ريزي نداشته باشيد و اسم اين را بگذاري آزادي و فضاي باز؛ ظلم كرده‌اي به مجموعه ميليون‌ها انساني كه به شما رأي دادند و به شما اميد بستند و خودشان را در آئينه رسانه‌ و هنر كشور نمي‌بينند.

شما خودتان هم به نگاه فرهنگي معتقد هستيد. مثلاً در خصوص اقتصاد هم مي‌گوييد، براي اين كه اقتصاد ترميم بشود، نگاه فرهنگي نياز است.

بله.

به نظر اين چيزي كه شما مي‌فرماييد، به يك نگاه فرهنگي نيازمند است. اين نگاه شكل نگرفته است، امروز رسانه تأثيرگذار صدا و سيما است ولي كاري نمي‌كند، سازمان تبليغات اسلامي و خيلي از جاهاي ديگر، الآن دارند چكار مي‌كنند؛ مثلاً صدا و سيماي ما، وقتي انتخابات مجلس مي‌شود، چهار نفر از نمايندگان را به استوديو مي‌آورد و از همان‌ها مصاحبه مي‌گيرد و همان‌ها هم رأي مي‌آورند. من مي‌خواهم بگويم كه اين نگاه فرهنگي درست نشده است. دولت هم هر كاري كه بكند،‌ فقط مي‌تواند بخشي از آن را ترميم بكند.

پس نخبگان فرهنگي ما هم كوتاهي مي‌كنند. نگاه از بالا به پائين به قضايا جوابگو نيست. شما خودتان منتقد اين نگاه از بالا به پائين هستيد.

اولاً نقدهاي من به صدا و سيما كه مشخص است. يعني من يك دهم نقدي كه به صدا و سيما كرده‌ام، به دولت نكردم. اين واضح است. اگر شما در اينترنت هم نگاه بكنيد، معلوم است و الآن در صدا و سيما ممنوع التصوير هم هستم. تكليف ما با صدا و سيما مشخص است. مفصلاً راجع به صدا و سيما حرف زده‌ايم. نقد جزيي، كلي، سياستي، مصداقي و همه چيز كرديم. بحثي كه من دارم اين است. آقاي احمدي‌نژاد، شما نمي‌تواني اين ادعا را بكني. چرا؟ به خاطر اين كه مگر كل اقتصاد دست دولت بوده؟ مگر خود شما گلايه نداشتي كه بخش‌هاي عمده‌اي از اقتصاد بيرون از قدرت دولت است؛ عليرغم اين كه فضاسازي زيادي شد كلي نهادهاي متعددي داريم كه چه بسا از دولت حرف‌شنوي ندارند كه بتواند سياست‌هاي اقتصاديش را درست پيش ببرد اما احمدي‌نژاد اين را بهانه نكرد كه كاري نكند. چون در آن حوزه انگيزه داشت، طرح داشت. به نظر من اتفاقاً آقاي احمدي‌نژاد در حوزه‌ فرهنگ به اندازه حوزه‌هاي ديگر برنامه نداشت وگرنه مي‌توانست كار بكند. كسي منكر محدوديت‌ها نيست.

اين نگاهي كه شما مي‌گوييد، در دولت وجود داشت ولي فهم نشد. نمونه‌اش هم همين مخالفت‌هايي است كه مي‌بينيد.

مگر در حوزه‌هاي ديگر فهم شده است؟

جنس كارهاي فرهنگي با اقتصادي فرق مي‌كند.

من مي‌خواهم بگويم كه در حوزه اقتصاد هم اينجوري نبود كه سنگ‌اندازي كم باشد ولي چون اراده‌اش را داشت، ايستاد. اين چيزهايي كه دارد مطرح مي‌شود، نگاه فرهنگي، من اصلاً نمي‌خواهم وارد اين بحث بشوم كه آن بخش از نگاه آقاي احمدي‌نژاد يا بعضي از اطرافيانش راجع به بحث‌هاي فرهنگي كه آقا آزادي بدهيم و فضا باز باشد، اينها درست است يا غلط است؟ كه سياست‌هاي سلبي جواب مي‌دهد يا نمي‌دهد؟ اين يك بحث موسع و طولاني است. من مي‌خواهم بدانم در كار ايجاب،‌ دولت چكار كرده است؟ ايجاب اين نيست كه شما بگويي من در فلان‌جا، فلان سياست سلبي را برداشتم. اين كه هنري نيست. در حوزه‌اي كه بايد برنامه مي‌داشتي،‌ چكار كردي؟ مثال‌هايش را هم خيلي مشخص زدم.

اگر شجاعت دولت نهم، پشت سر كارهاي ايجابي فرهنگي مي‌آمد خيلي اتفاقات خوب مي‌افتاد. آن نگاه عدالت‌خواهانه و ضدتبعيضي كه مردم به آن رأي داده بودند، به عرصه فرهنگ امتداد پيدا نكرد، نوع سياست‌هاي دولت، دنبال آن اكثريتي كه به آن رأي داده‌اند، نيست. هي مي‌خواهد به اصطلاح آن 13 ميليون را به خودش جذب بكند. مخالف آن هم نيستم ولي مي‌خواهم بگويم كه براي اين 25 ميليون، بالاخره چه برنامه‌اي داري؟ مي‌گويد، آنها كه دارند مي‌آيند. آنها كه با ما هستند.
اگر شما نمونه‌اي داريد،‌ بفرماييد. شما بگوييد كه در دولت آقاي احمدي‌نژاد، مثلاً پنج تا فيلم راجع به عدالت‌خواهي كه شعار دولت هم بوده ساخته شده است؟

يعني شما يك در صد هم قائل نيستيد كه تغييري ايجاد شده است؟

فرهنگ يك دامنه وسيعي دارد. همين فرهنگ ساده‌زيستي مسئولان. فرهنگ مردمداري مگر كم چيزي است؟

الزاماً كه نبايد شكل اخص هنري داشته باشد. اينها بركاتي است كه داشته كه البته همه‌اش هم مربوط به آقاي احمدي‌نژاد نيست. يك جريان مردمي جدي بود كه البته آقاي احمدي‌نژاد هم يك نقش خيلي جدي در آن داشته است. در اين عرصه، احمدي‌نژاد مطمئناً يك عنصر بسيار مغتنمي بوده است.

اگر اين كارهاي دولت كم نظير بوده اين صحبت‌هاي شما مصداق بي‌عدالتي نيست؟

تأسف و دريغ ما از اين است كه كارهايي كه مي‌توانسته در دولت نهم و دهم براي فرهنگ بشود -با همان افق‌هاي عدالت‌خواهانه‌اي كه شعار اين دولت بوده- چرا گام‌هاي بلندتري برداشته نشده و ما به حداقل‌ها اكتفا كرده‌ايم.

ولي نمي‌توان منكر سنگ‌اندازي‌هايي شد كه بخصوص از آغاز دولت دهم زياد شد بود، بويژه در حوزه فرهنگ.

من نمي‌خواهم، سنگ‌اندازي‌هايي را كه جلوي دولت مي‌شود، انكار كنم. كي مي‌تواند انكار كند؟ همه ديگر مي‌دانند كه جلوي راه دولت چه موانعي تراشيده شده است. عرض من اين است كه نبايد اينها را بهانه قرار داد كه ما نقد نكنيم. مجموعه نقدهاي من در حوزه‌اي است كه آقاي احمدي‌نژاد عليرغم بعضي سنگ‌اندازي‌ها مي‌توانست كار كند. من مي‌گويم كه آقاي احمدي‌نژاد در حوزه فرهنگ، برنامه نداشت.

اگر مي‌خواست در اقتصاد هم اينجور رفتار كند، اين همه موفقيت در فقرزدايي و گسترش عدالت اجتماعي، به دست نمي‌آورد. اگر اقتصاد را هم صرفاً مي‌خواست بگويد كه مثلاً روستائيان تاج سر ما هستند و فلان ولي برنامه‌اي نمي‌داشت كار درست نمي‌شد. حتي وارد حوزه سياست‌هاي سلبي هم نمي‌شوم ولي مي‌گويم در حوزه ايجاب،‌ براي بالا بردن توليد فرهنگي در كشور، برنامه‌اي نداشت. به نظر من در كنار هر كدام از سفرهاي استاني، مي‌توانست كلي رمان نوشته شود. كلي داستان كوتاه دربيايد. فيلم سينمايي ساخته شود. مستندهاي جذاب جهاني ساخته شود ولي نشد. اين را كه ديگر نمي‌توانيم انكار كنيم. آن همه مناظر زيبايي كه به وجود آمد. از تبعيض‌زدايي.

از اين كه مردم مي‌ديدند، در اين دولت به آنها اعتنا شده است. ديگران شعار كرامت انسان و فلان را مي‌دادند و در اين دولت، عيني و عملي در خيلي از حوزه‌ها و بخش‌ها، شما مي‌بينيد كه ملت، بخصوص محرومان و مستضعفان اين را حس كردند كه انقلاب اسلامي به فكر ما است. مسئولان جمهوري اسلامي به فكر ما هستند. خودشان را خادم و نوكر ما مي‌دانند. اين چه حس زيبايي در آن ملت به وجود مي‌آورد. مگر وظيفه هنر، روايت اين زيبايي‌ها نيست؟ ما اين را كجا ديديم؟ چرا اين را نديديم؟ چرا اين همه امكاناتي كه دولت داشت، براي بازنمايي و روايت اين همه زيبايي‌هايي كه در همان جريان آرمانخواهي دولت به وجود آمده بود، استفاده نشد؟

اگر اجازه بدهيد يك مقدار هم به فضاي رسانه‌اي كشور بپردازيم، يك بداخلاقي‌ فراگيري در فضاي رسانه‌اي ما ايجاد شده است كه بالاترين مسئول نظام يعني رهبر معظم انقلاب نسبت به اين امر معترض مي‌شوند، جداي از اين، رسانه‌ها به خاطر نوعي عوام‌زدگي‌ در خصوص مسائل داخلي، در ابعاد كلاني همچون مسائل بين‌المللي دچار انفعال شده‌اند، مثلاً اين سؤال جدي وجود دارد كه رسانه‌هاي ما در موضوع بيداري انساني چكار كرده‌اند؟

در مورد اين كه بداخلاقي‌هاي رسانه‌اي وجود دارد. بله. وجود دارد. اين را كسي انكار نمي‌كند؟ ولي مي‌خواهم بگويم، اينجور نيست كه مختص به يك قشر خاص باشد. يعني بگوييم، رسانه‌هاي شهرداري بداخلاقي مي‌كنند يا رسانه‌هاي دولت بداخلاقي نمي‌كنند و صرفاً رسانه‌هاي منتقد به دولت بداخلاق هستند كه البته هستند.

من كليت رسانه‌ها را عرض كردم.

بله. اين فضا هست. اتفاقاً مي‌خواهم بگويم، اگر مي‌خواهيم فضاي رسانه‌اي ما پالايش بشود، يكي از بهترين كارها همان كاري است كه آقاي احمدي‌نژاد در عرصه سياست كرد و متأسفانه در عرصه فرهنگ نكرد. در عرصه سياست چه شد؟ يك عده، دو تا تيم خاص مي‌گفتند،‌ مملكت تيول ما است. سياستمدار هم فقط ما هستيم و فقط ما مي‌توانيم براي كشور برنامه داشته باشيم و مملكت را اداره بكنيم. آقاي احمدي‌نژاد با دولت نهم آمد و اين بازي را به هم زد. گفت، نه آقا. انقلاب اسلامي كلي نيرو تربيت كرده است. انواع و اقسام روش‌ها را هم براي نشان دادن اينها به كار گرفت.

حالا بماند كه بعضي از روش‌هايش در آزمون، خوب جواب نداد و غلط از كار در آمد. ولي ايشان اين تجربه را كرد. در سپردن مسئوليت‌ها به نيروهاي حزب‌اللهي گمنام از خودش هيچ انفعالي نشان نداد. اين‌ها چيزهايي بود كه كمك كرد تا فضاي سياسي كشور پالايش بشود. من مي‌خواهم بگويم كه در عرصه رسانه‌اي هم شما بايد همين كار را مي‌كردي. يعني شما نبايد اجازه بدهيد، چند تا بنگاه رسانه‌اي خاص فكر بكنند كه تمام افكار عمومي دست اينها است. مي‌شد براي اين برنامه داشت و در عرض هفت هشت سال، قواره قناس رسانه‌اي كشور را كاملاً علاج كرد. وقتي آقايان ببينند كه تسلط و هيمنه‌شان روي كنترل افكار عمومي با ميدان آمدن نيروهاي تازه نفس انقلابي آرمانگرا كاهش پيدا كرده، دست و پايشان را يك مقدار جمع مي‌كنند. ولي تا موقعي كه شما اين فضا را به هم نزنيد و براي رفع كردن اين قناسي، برنامه ايجابي نداشته باشيد، اوضاع همين است كه است.

آقاي جليلي، خودتان هم ديديد كه ايشان مدت‌ها سكوت كردند. يعني اين فضا در رسانه‌هاي ما غالب است. بر فرض كه دولت هيچ كاري هم نمي‌كرد، اين رسانه‌ها چون به جاهايي منتسب هستند كه قدرت و ثروت دارند متناسب با منافع خود حركت مي‌كنند و بداخلاقي ويژگي بارزشان است.

اگر به يك چنين آسيب‌شناسي‌اي معتقد هستيم كه بخشي از چرخه قدرت و ثروت در رسانه‌هاي ما هم به‌طور جدي حضور دارد و از اين قدرت رسانه‌اي خود براي ادامه سيطره سياسي و اقتصادي‌شان استفاده مي‌كند، بايد برنامه مي‌ريختيم و عمليات مي‌كرديم. در عرصه‌هاي موازي و متنوع و متعدد. ولي وقتي كه ما مي‌بينيم آنها سايتي درست كرده‌اند و عليه ما،‌ راست و دروغ خبر ويژه منتشر مي‌كنند يا فلان رقيب رياست جمهوري آقاي احمدي‌نژاد رفته و 10 تا سايت درست كرده، ما هم بياييم و 10 تا سايت مشابه آن درست كنيم. حالا او بگويد،‌ مرگ بر احمدي‌نژاد و ما بگوييم،‌ مرگ بر خودت و درود بر احمدي نژاد. به نظر من اين غلط است. اين شيوه احمدي نژادي نيست.

اگر اجازه بدهيد، يكي دو سؤال هم درباره فضاي مجازي مطرح كنم. به نظر اهميت فضاي مجازي در ايران خوب درك نشده است. در حالي كه براي كشورهاي ديگر فرصت است، هميشه براي ما تهديد بوده. شما اين را قبول داريد؟ يعني ما هميشه به چشم تهديد به اين فضا نگاه كرديم.

سال گذشته من چيزي تحت عنوان «دشمن شناسان دوست فراموش» نوشتم. اين كه ما بگوييم در دنيا دشمن نداريم، چيز بي‌منطق و غلطي است. مطمئناً ما دشمن داريم و دشمنان عنودي هم داريم و تمام ابزارها را هم عليه ما به كار مي‌گيرند. ولي اگر ما بگوييم، فقط دشمن داريم. فقط تهديد داريم. دوست و فرصت نداريم. اين هم به همان اندازه غلط است. متأسفانه كسي اين را جدي نمي‌گيرد. يعني اگر يك نفر بيايد در كشور تهديدها را انكار بكند، دشمني غرب و امريكا و اسرائيل را انكار بكند، ما قبح آن را مي‌فهميم كه اين چقدر آدم بي‌منطقي است. فكر اين آدم چقدر غلط است. ولي اگر از آن طرف، فرصت‌ها و دوستان ما را انكار بكند، به نظر ما به آن اندازه قبيح نمي‌آيد. اين يك اشكال اساسي است كه در مجموعه فرهنگي كشور و در جاهاي مختلف وجود دارد. از دولت بگيريد تا بقيه جاها. در بسيج اين هست. در سازمان تبليغات اين هست.

در نهادهاي مختلف فرهنگي ما هست. كه ما در فرصت شناسي و شناختن قدر دوستان انقلاب در عرصه فرهنگ و هنر و رسانه، داريم خيلي ضعيف عمل مي‌كنيم. لااقل داريم خيلي ضعيف‌تر از دشمن‌شناسي عمل مي‌كنيم. به نظر من اين يك خطر بزرگ است. اگر بين تهديد شناسي و فرصت شناسي توازن به وجود نيايد. در حوزه‌هاي مختلف مثل فضاي مجازي كه فرموديد، مطمئناً تهديدهاي جدي داريم، هر چقدر هم اينها از لحاظ سخت‌افزاري گسترش پيدا بكنند، ممكن است اين تهديد جدي‌تر بشود. هم تهديد امنيتي و جاسوسي و... دارد و هم تهديدهاي فرهنگي و اخلاقي.

منحصر به ما هم نيست يعني در كل دنيا، راجع به اين بحث است كه ممكن است خيلي وقت‌ها، فضاي مجازي، امنيت اخلاقي و امنيت ملي را به خطر بيندازد. ولي همان طوري كه گفتيد، آن طرف قضيه هم خيلي مهم است. فضاي مجازي يك فرصت بسيار مهم است. به ماجراي انتخابات هشتاد و هشت برگرديم. اگر يادتان باشد، ما در نشريه «راه» يك چيزي چاپ كرديم. يك پستي از وبلاگي در حومه نهبندان بود. در يك روستا، دويست تا رأي بود كه از اين دويست تا صد و نود و پنج تايش مال احمدي‌نژاد بود. دو تا مال موسوي بود. يكي مال كروبي بود. يعني آن آدم مستضعف كه هيچ رسانه ديگري در اختيارش نيست، اينترنت به او رسيده و مي‌تواند از آن براي نشان دادن رأي خودش استفاده بكند. اتفاقاً يادم هست. سه چهار سال پيش در يكي از اين نمايشگاه‌ها يك ميزگردي با آقاي كچوييان در اين زمينه داشتيم. آيا اينترنت خطر است يا فرصت است؟ من آنجا گفتم، اتفاقاً اينترنت مي‌تواند رسانه مستضعفين باشد. نه فقط مستضعفين اقتصادي، مستضعف به معني كسي كه ضعيف نگه داشته شده است. از لحاظ رسانه‌اي. در همان زمان به يكسري از دوستان گفتم، در ماجراي بعد از انتخابات كه يك عده به آنها توهم دست داده بود كه ما بيشماريم و...، گفتم، هر كسي موبايلش را بردارد.

شما پنجاه هزار تا پايگاه بسيج داريد، اگر هر پايگاه بسيج فقط دو تا فايل بلوتوثي توليد بكند و بگويد، شما به كي رأي داديد؟ يك دفعه شما مي‌بينيد، صد هزار نفر از كساني كه به احمدي‌نژاد رأي داده‌اند، با كمترين هزينه به نمايش در مي‌آيند، اينها را در اقيانوس اينترنت نشان بدهيد. پيرمرد. پيرزن. جوان. شهرستاني. تهراني. روستايي. عشايري و... لذا اينترنت امكان خيلي وسيعي است براي اين كه ما از آن استفاده بكنيم و توازن فرهنگي و رسانه‌اي را كه در كشور به هم خورده است، دو مرتبه برقرار بكنيم. شايد اگر اين را ايران چاپ بكند، كساني استقبال كنند. در ده جا گفته‌ام و كسي اعتنايي نكرده است. من يك پيشنهاد خيلي اجرايي دارم. از احمدي‌نژاد برمي‌آيد كه اين كار را بكند.

الآن ما در كارهاي فرهنگي و رسانه‌اي، در عرصه توليد محتوا، عقب افتاده‌ايم. آن طرف روزي يك شبكه ماهواره‌اي و راديويي و اينترنتي و... راه مي‌اندازد، ما اين طرف در توليد محتوا كم آورده‌ايم. با اين كه انقلاب براي ما گنجينه‌هاي ذخاير بسيار بزرگي را ايجاد كرده است. شما در اين كشور فقط دويست هزار تا شهيد داريد. اگر براي هر ده تاي اينها يك كتاب منتشر شده بود، الآن ما بايد بيست هزار عنوان كتاب مي‌داشتيم. با اين كه كل كارهايي كه راجع به مجموعه دفاع مقدس داريم، ده هزار عنوان نمي‌شود. يعني آزادگان، رزمندگان، جانبازان و...

زياد گفتيد. 10 هزار تا هم نيست.

ما بايد توليد محتواي‌مان را بالا ببريم. مجموعه تجربياتي را كه در اين كشور داشتيم، بخصوص در اين چند دهه بعد از انقلاب، بايد يك جايي انباشت بشود. در توسعه اقتصادي هم اين هست. مي‌گويند، اگر انباشت سرمايه به وجود بيايد، جهش؛ بعد از انباشت ثروت اتفاق مي‌افتد. در فرهنگ هم چنين است. نمي‌دانم در عرصه دولتي، سالانه چند هزار نفر بازنشسته مي‌شوند. دولت بيايد و بگويد، آقاي آبدارچي، آقاي مديركل، آقاي معلم، آقاي پزشك، شما 30 سال در دولت خدمت كردي، بيست و نه سال و يازده ماهش را خدمت كردي، اين يك ماه آخر بايد بنشيني و خاطراتت را بنويسي. يا يك ان‌جي‌او‌هايي درست بشوند و خاطرات اينها را بگيرند. ضبط كنند. مطمئناً يك آبدارچي در طول 30 سال خدمت، پنج تا نكته عالي راجع به آبدارچي گري دارد كه اگر سالي دويست تا آبدارچي بازنشست بشوند، هزار نكته مي‌شود. اين يعني جنبش نرم‌افزاري! از توي اين علم در مي‌آيد.

اين خاطرات سه تا خروجي دارد. يك خروجي رسانه‌اي. عينش جذاب است. شما در روزنامه چاپ كنيد. ببين استقبال مي‌كنند يا نمي‌كنند. من يك كتابي گرفتم خاطرات يك افسر نيروي انتظامي بود، 30 سال در نيروي انتظامي خدمت كرده و خاطراتش را گفته است. در كلانتري بودم، اين اتفاق افتاد. در منطقه فلان بودم، اين اتفاق افتاد. داستاني و جذاب. فقط خامش چاپ شود، جذاب است. ما در مجله خودمان و در بعضي حوزه‌هاي ديگر اين كار را كرديم.

دوم خروجي آكادميك، همان بحثي كه گفتم. اگر شما خاطرات آبدارچي‌ها را در كشور جمع بكنيد، اين مي‌تواند در صنعت هتلينگ به كارتان بيايد. يك عده بيايند و اينها را پژوهش بكنند و با يك متد علمي از آنها آموزه‌ها و گزاره‌هاي علمي در بياورند.

سومي خروجي دراماتيك، يعني هر آبدارچي مطمئناً پنج تا خاطره عالي در ذهنش هست كه مي‌تواند به سناريو تبديل بشود. يك فيلم سينمايي از روي آن ساخته بشود. رئيس‌هاي مختلف را ديده، مرئوس‌هاي مختلف را ديده، روابط سازماني را ديده. شما با يك تدبير اينجوري در طول يك سال مي‌توانيد صدها هزار ساعت، توليد محتوا بكنيد. با خروجي‌هاي متنوعي كه عرض كردم. امريكايي‌ها روزي به نام نشنال دي فور ليسنينگ (روز ملي شنيدن) دارند. در بعضي از ايالت‌هاي امريكا پياده مي‌شود. در اين روز چه اتفاقي مي‌افتد؟ آدم‌ها به سراغ يك آدمي كه از آنها بزرگ‌تر است، مي‌روند. 10 سال يا 50 سال از آنها بزرگ‌تر است. مي‌نشينند و يك ساعت با او حرف مي‌زنند و فايل صوتي‌اش را روي اينترنت مي‌گذارند. پياده هم نمي‌كنند. شما مي‌بينيد كه سالانه يك حجم عظيمي از محتوا توليد مي‌شود. مي‌خواهم بگويم در عرصه مجازي كه فرموديد، به نظر من براي استحصال معادن و ذخاير فرهنگي و معنوي‌اي كه در اين كشور وجود دارد، ابزار اينترنت خيلي مي‌تواند به كار بيايد.