دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۱ خرداد ۱۳۹۱ - ۱۴:۴۹

جنبش دانشجویی در دوران 3 رئیس جمهور

عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت طی یادداشتی به جایگاه جنبش دانشجویی در سه دوره هاشمی رفسنجانی، خاتمی و احمدی‌نژاد پرداخت.
کد خبر : ۶۷۳۳۰

به گزارش صراط به نقل از فارس، مرتضی روحانی عضو شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت طی یادداشتی به جایگاه جنبش دانشجویی در سه دوره سازندگی، اصلاحات و دولت فعلی پرداخت.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

مروری گذرا بر تاریخ کهن این مرز و بوم علی‌الخصوص در چند سده اخیر، بیانگر این حقیقت انکار ناشدنی است که فرمانروایان و کارگزاران نظام‌های شاهنشاهی همواره سر آشتی ناپذیری و نا‌سازگاری با نخبگان منتقد را داشته‌اند و دهان زیاده گویان نامطیع را به نحوی از انحاء بسته‌اند؛ تاریخ ایران مملو از این فاش گویی‌ها و سر بر دار شدن‌هاست.

اگر نگاهی کوتاه و گذرا به گذشته پر فراز و نشیب این سرزمین کنیم به مثابه یک روند مالوف کسانی که از حقوق تحصیل برخوردار بوده‌اند و راهی به مکتب و سرای علم اندوزی داشته‌اند که به واسطه پدران و یا نیاکانشان وابسته به دستگاه حکومتی بودند و به دلیل اینکه نوعی ارتباط با ساختار حاکمیت داشته‌اند کمتر انتقادی را متوجه وضعیت موجود می‌کرده‌اند، البته این قاعده استثناهایی هم داشته و آن را نمی‌توان تام و تمام گرفت.

این فرآیند جسته و گریخته تا اواخر دوران قاجار هم قابل مشاهده است. شاید نوعی مصلحت اندیشی و دلهره در بین طبقه حاکم وجود داشت که بستر تحصیل را برای آحاد جامعه فراهم نمی‌کردند و جالب اینجاست اگر نقدی هم صورت می‌پذیرفت یا توسط روحانیون بود و یا توسط تحصیل کردگان فرنگ رفته که بعدها تعدادی از آنان موصوف به صفت روشنفکر شدند.

جان‌مایه التزام آور مبارزه با ایستایی و جمود که سبب ساز رشد و تعالی یک جامعه می‌شود و می‌تواند در نقطه عطف خود حرکت جمعی و سیال نیل به نیکی را به ارمغان آورد، آگاهی بخشی است؛‌ گزاره‌ای که سبب می‌شود انسان به راهی حرکت کند که جز حق چیزی نبیند و علیه باطل بپاخیزد.

زمانی که در حکومت رضاخان اولین دانشگاه تاسیس شد رفته رفته زمزمه آگاهی بخشی در میان دانشگاهیان شنیده می‌شد. تشکیل اولین تشکل دانشجویی و اسلامی در اوائل دهه بیست با نام انجمن اسلامی دانشجویان سبب شدحرکت انتقادی رنگ تازه و سازمان یافته‌ای به خود بگیرد و به نوعی جرقه تشکیل جنبش دانشجویی در عرصه آموزش عالی زده شود. شاید در ابتدا تعداد کمی این راه را پیش گرفتند اما رفته رفته دانشجویان به سمت و سوی این تشکل سوق یافتند.

16 آذر 32 که نماد دانشجو و جنبش دانشجویی است دلیلی بر این ادعاست که دانشگاه همواره مظهر آگاهی بخشی آحاد جامعه بوده است تا جائیکه حاضر است به دلیل پافشاری بر خواسته‌هایش هزینه هم بپردازد.

بی شک اقدامات جنبش دانشجویی و همنوایی و همراهی آنان با خط سیر جامعه در سال 57 و آگاهی بخشی به توده مردم و انتقاد از دستگاه طاغوتی وقت، یکی از مولفه‌های تاثیر گذار در پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی بود.

این راهبرد اتخاذ شده لبیکی بود به ندای هل من ناصر ینصرنی حضرت امام (ره) که به گوش جان از سوی طبقه آگاه و فرهیخته جامعه شنیده شد. هرچند که مایه جنبش دانشجویی قبل و پس از انقلاب اشتراکات ماهوی داشت اما در نوع ساختار و رفتار آن تفاوت بسیاری وجود داشت.

جنبش دانشجویی در دهه 60 همواره دست برادری به رزمندگان داد و در طول هشت سال جنگ تحمیلی نقش خود را در تاریخ این سرزمین پر رنگ تر کرد اما در عین حال دانشگاه نقش آگاهی بخشی خود و انتقاد از مسئولان را فراموش نکرد هرچند به واسطه شرایط خاص کشور این نقش کمتر به چشم می‌آمد. جنبش دانشجویی مسیرش بر این بنا نهاده شده بود که هم در آگاهی بخشی به مردم کوتاهی نورزد و هم انتقاد از کژروی‌ها و مبارزه با استکبار داخلی و خارجی را از یاد نبرد.

اگر بخواهیم از دهه هفتاد تا به امروز جنبش دانشجویی را بررسی کنیم می‌توان این تاریخ را به سه قسمت تقسیم کرد و به صورت تلویحی و سطحی اتفاقات گذشته را بررسی کرد:

1. دروه ابتدایی مربوط به دولت سازندگیست. در این دوره نقش جنبش دانشجویی بسیار کمرنگ به چشم می‌آمد. تشکل‌های دانشجویی بسیار محدود فعالیت می‌کردند و به نوعی در حال پوست اندازی بودند در واقع مرور آن دوران نشان می‌دهد که فعالین و تشکل‌ها به سمت و سوی همخوانی خود با ظرفیت‌های تازه و مطالبات بروز شده نیل می‌یافتند. البته عده‌ای گمان می‌بردند که به دلیل اینکه کشور نیاز به سازندگی زیر ساخت‌های اقتصادی دارد اولویت با توسعه در این حوزه است و نیازی نیست که به مقولات دیگر پرداخته شود.

آنان توسعه را تک بعدی و یک جانبه نگرانه می‌دیدند و در این راه دچار خبط تاریخی می‌شدند که توسعه اقتصادی ارجح بر دیگر سطوح توسعه‌ای است. در این دوره جنبش دانشجویی شاید ناخواسته حالت گوشه نشینی و انزوا را پیش گرفت بنابراین می‌توان نام این دوره را دوره انزوای ظاهری جنبش دانشجویی نامید.

2. دوره‌ای که جنبش دانشجویی شکوفاتر از گذشته عمل کرد و بروز و ظهور عیان‌تر و میدان دارانه تری یافت در دوران اصلاحات بود. در انتخابات دوم خرداد 76 زمانی که قاطبه فعالان دانشجویی متوجه شدند کاندیدای مورد نظر طیف راست چندان التفاتی به کنش‌های سیاسی در طبقه دانشجو ندارد و احتمال می‌دادند فضای سیاسی بیشتر به سمت و سوی روندهای سنتی و تفاسیر تحدید افزا سوق یابد و از این رو ممکن است باز هم حالت کناره گیری بر این قشر و فعالیت‌های آنان مستولی شود و آنان نتوانند منویات و ایده آل‌های خود را بوسیله رسانه‌ها به مردم القا کنند، بنابراین تصمیم گرفتند از کاندیدای رقیب مورد نظر دولت یعنی اقای خاتمی حمایت کنند و با برگزاری کرسی‌های آزاداندیشی، مناظره‌ها، و سخنرانی‌ها فضای موجود جامعه را بازتر کنند.

با وجود اینکه جنبش دانشجویی در فکر نقد نهادها و سازمان‌ها بود اما در میان تعدادی تشکل‌ها کاستی‌هایی بوجود آمد که می‌توان به طور تلویحی از دید آسیب شناسی به 3 مورد از آن شاره کنیم.

الف: هنگامی که تعداد زیادی از فعالان دانشجویی به دولت اصلاحات گرایش پیدا کردند برخی از آنان خود وابسته به کانون‌های قدرت شدند به همین سبب وظیفه نقادی خود را به مجریان امور فراموش کردند. به همین جهت است که تمام تشکل‌ها چه راست گرا و چه چپ گرا هیچ گاه نباید وابسته به گروه یا سازمانی قدرتمند باشند، جنبش دانشجویی باید همواره استقلال خود را حفظ کند.

ب: برخی از فعالان دانشجویی و تشکل‌ها از آرمان‌های خود فاصله گرفتند به گونه‌ای که رفتارهایی انجام دادند و شعارهایی سر می‌دادند که دشمنانه بود و در راه مبارزه با استکبار خارجی در تضاد بود. مثلا عبور از اصلاحات و خروج از حاکمیت.

ج: هرچه زمان می‌گذشت تشکل‌ها وحدت خود را از دست می‌دادند. در میان تشکل‌های چپ گرا مانند دفتر تحکیم وحدت انشعاباتی بوجود آمد و در این مدت تشکل‌های راست گرا هرکدام با یک شعار خاص فعالیتشان بیشتر می‌شد و متاسفانه به جای اینکه جنبش دانشجویی وقت خود را صرف آگاهی بخشی توده جامعه کند بیشتر به منازعات سیاسی می‌پرداخت.

هرچند نام دوره دوم را می‌توان دوران شکوفایی جنبش دانشجویی نامید اما باوجود کاستی‌های زیاد توسط بعضی از قدرت دوستانی که از نام جنبش دانشجویی واهمه داشتند در این دوران هم جنبش دانشجویی با هدف اصلی خود فاصله داشت البته ناگفته نماند در این دوران به بسیاری از اهداف خود هم دست یافت.

3. اگر بخواهیم نگاه گذرا و سطحی به این دوره که مربوط به دولت نهم تا زمان حال است بیاندازیم شاید این دوره را با توجه به اتفاقاتی که برای جنبش دانشجویی در دوران گذشته افتاد و با توجه به رویدادهایی نظیر انتخابات ریاست جمهوری 88 بتوان به نوعی دوره افول جنبش دانشجویی نامید. اتفاقاتی که بیشتر ملهم از فضای بیرونی بود تا فرآیندهای مترتب با جنبش دانشجویی مولفه‌های درون زای آن.

یکی از شاخصه‌های این فضای ناچسب برای کنش‌های فزاینده و پیشبرنده را می‌توان در رواج نوعی عدم اطمینان میان دانشجویان سراغ گرفت. آنان گمان می‌برند که نمی‌توانند به راحتی سخنانشان بازگو کنند چراکه آستانه تحمل مسئولان در مواجه با نقد از انان کمتر شده است. از طرفی هم اگر نقدی می‌شود به گفته‌های جنبش دانشجویی اهمیت چندانی داده نمی‌شود مثلا در انتصاب سعید مرتضوی قاطبه تشکل‌ها و اتحادیه‌های اسلامی به این انتصاب انتقاد و مخالفت می‌کنند اما در کمال ناباوری دیده می‌شود هیچ واکنشی از جانب مجریان امور دیده نمی‌شود و به راحتی سعید مرتضوی مقدمات انتصابش فراهم می‌شود.

اگر بخواهیم به آسیب‌های دوره افول جنبش دانشجویی بپردازیم می‌توان به چهار مورد آن اشاره کرد.

الف: بسیاری از فعالان دانشجویی به راحتی تفکرات فکری خود را بازگو نمی‌کنند همین امر باعث شده است در سخنانشان به راحتی ذهنایتشان بازگو نشود و برخی از مسئولان فارغ از فضای نقادی ملموس و سیال به راحتی سر به بالین بگذارند حال علت این اتفاق یا مصلحت اندیشی است و یا خوف از بیان نقد.

ب: نوعی شتابزدگی در میان تعدادی فعالان دانشجویی وجود دارد مثلا اگر نقدی به اجزایی از حاکمیت از جانب اشخاص حقیقی و باسابقه بازگو شود فورا بدون پشتوانه فکری به آن واکنش تند نشان می‌دهند. قاطبه فعالان این کار را نهی می‌کنند اما تعدادی از تشکل‌های متهم و منتقد این رفتار، حاضر نیستند بیانیه دهند و از این کار رسما تبری بجویند البته این ساختار در دوره‌های گذشته هم به چشم می‌خورد اما به این شیوه گسترده دیده نمی‌شد.

ج: اگر بخواهیم آسیب سوم را بررسی کنیم باید به دو نکته که در گذشته یادآوری شد، بپردازیم. 1- در دوره انزوای ظاهری جنبش دانشجویی هیچ گونه نقدی از جانب دانشگاه چه برای مجریان و چه برای نهادهای دیگر کشور بیان نمی شد. 2- در دوره شکوفایی جنبش دانشجویی نقادی از جانب اکثریت دانشجویان دیده می‌شد اما نوعا این نقادی منحصر به تمام ارگان‌ها بود به جز نهادها و ارگان‌هایی که هم سو با دولت بودند و همانگونه که گفته شده هنگامی که نهادی در دانشگاه استقلال نداشته باشد نمی‌تواند به راحتی وظیفه نقادی و آگاهی بخشی خود در جامعه گسترش دهد.

اگر بخواهیم به آسیب سوم بپردازیم می‌توان گفت در دوره افول جنبش دانشجویی انتقاد از جانب تعدادی دانشجویان به قوه مجریه تا حدودی وجود دارد اما به دیگر نهادها چندان پرداخته نمی‌شود و شاهد انتقاد ملموسی نیستیم. شاید به نوعی بخاطر مصلحت اندیشی‌های کاذب جنبش دانشجویی است که خطوط قرمز را برای خود محدودتر کرده است.

د: مهمترین آسیبی که در حال حاضر جنبش دانشجویی با آن دست و پنجه نرم می‌کند این است که شعارهای جنبش دانشجویی با بسیاری از مطالبات فعلی بدنه دانشجویی فاصله بسیاری دارد. قطعا اصلی‌ترین دلیل این مشکل نوع استخوان بندی کج و معوج و یا ساختار آسیب پذیر این جنبش است.

نتیجه:

می‌توان گفت جنبش دانشجویی نتوانسته آنگونه که باید و شاید به رسالت تاریخی خود عمل کند و آنچنان که بایسته و شایسته این سازه رفیع است به نقش آفرینی بپردازد و از همین رو متاسفانه نتوانسته به آرمان‌های خود دست پیدا کند. قطعا ساختار نظام جمهوری اسلامی و ظرفیت‌های قانونی مندرج در قانون اساسی پتانسیل بالقوه‌ای را برای بروز و ظهور کنش‌های قاعده مند و ظرفیت افزا فراهم کرده که باید به آن التفات ورزید و خود را از آن محروم نداشت.

بی‌گمان می‌توان بی پرواتر و بدور از مصلحت اندیشی‌های نا لازم تا آنجا که به کیان نظام مقدس جمهوری اسلامی آسیبی نرسد انتقاد کرد. در مقابل هم مسئولان امر باید تحمل نقد پذیری خود را بالا ببرند و به سخنان جنبش دانشجویی گوش فرا دهند که لطایف و ظرایف منفعت افزای بسیاری بر این رویکرد مترتب است.

نظرات بینندگان
رحماني
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۱۷:۳۳ - ۲۱ خرداد ۱۳۹۱
۲
۰
درود بر روحاني
سكوت كني خائني