به گزارش صراط هادی ابراهیمی کیاپی نوشت وقتی تاریخ را ورق می زنم و با مرور سرنوشت های عبرت انگیز، به رصد چهره هایی می پردازم که در برهه ای از تجلیات سیاسی خویش، در ردیف مدعیان خط امام بودند و اینک فرسنگها از اندیشه های امام راحل فاصله گرفته و مثل کودک گمشده ای که در پندار کودکانه اش، والدین خود را گمشده اعلام می کند، متوجه استحاله فکری خود نبوده و غیر از خودشان همه را خوارجی می دانند، سخت متأسف شده و غصه دار می شوم، شبیه غصه ای که امیرالمؤمنین علی(ع) برای امثال طلحه و زبیر می خورد که متوجه ابعاد و اعماق سقوطشان نبودند
تفسیر تحریف گرانه اندیشه های تابناک و عاشورامحور امام راحل توسط امثال فاضل میبدی و سایر همپالگی هایش، تا آنجا پیش می رود که مدعی خط امام، به تخطئه اندیشه ها و سیره انقلابی امام راحل پرداخته و در دفعات متنوع می گوید:
دوره مرگ بر امریکا به پایان رسیده است!
و ادامه می دهد که ما باید ابرقدرتی امریکا را بپذیریم و در برجام به اندازه جلب رضایت امریکا بایستی عقب نشینی کنیم!
توقف و بازپس دهی توان دفاعی از جمله توان موشکی خود را باید بپذیریم!
مهم توان دفاعی ما نیست، مهم معامله موشک ها به منظور بهبود معیشتی زندگی مردم است!
با چنین دیدگاههای فضاحت باری، فاضل میبدی اظهارات یکی از کارشناسان مدعو به یکی از برنامه ها را معیار قرار داده و تهاجم عقده گشایانه ای را علیه رسانه ملی انجام می دهد و طی آن مدعی می شود که رسانه ملی از آرمانهای امام راحل فاصله گرفته و او به شدت به طیف نشسته بر کرسی های مدیریت و یا جریانات فشارنده پشت صحنه مشکوک است.
این در حالیست که رسانه ملی از کارشناسان متعددی با نحله های فکری متنوع برای حضور در برنامه های تحلیلی، مناطره ها، مباحثه ها، مستندها، روایت ها و حتی برنامه های گزارش محور و نیز برنامه های پردازش محور جذابی مانند بی تعارف، جریان، شیوه، صف اول، به اضافه یک و سایر برنامه های کارشناس محور و میهمان محور استفاده کرده و تنوع دیدگاهها ثابت می کند که این برنامه ها صرفا” برای انعکاس دیدگاههای متنوع وتوأم با تضارب آراء تهیه و به افکار عمومی جهت انتخاب برترین ها ارائه می شود و اینکه یک غیررسانه ای، رسانه ملی را بخاطر مراجعه به آرای مختلف شماتت کرده و افسارگسیخته فحاشی کند، نشان می دهد که تا چه اندازه از سواد رسانه ای محروم است
البته با توجه به همزمانی تهاجمات به رسانه ملی به بهانه های مختلف و صد در صد واهی، می توان به این افراد هم مأموریت، مشکوک بود که فارغ از منافع ملی و مصالح ملی و حتی بی توجه به امنیت ملی، اینگونه به تاراج رسانه کشور به عنوان یک رسانه ملی مبادرت می ورزند
جدای از این خودزنی ها، نکته دیگری که شدیدا توجه مرا به خود جلب کرده و بر حیرانی ام می افزاید، این است که این آقایان مدعی سیاست فهمی و اسلام فهمی، چگونه در روزگار کشتارها و آوارسازی ها و آواره سازی ها، روزگار قتل عام سران مؤمن و شهادت طلب گروههای جهادی در جبهه مقاومت و کشورهای خط مقدم، حتی اخمی متوجه صهیونیستها و آمریکا که بزرگترین حامی تسلیحاتی و مالی و حقوقی و سیاسی آنها است نکرده و دلشان نمی آید به آنها بگویند بالای چشم شما ابروست؟
چگونه در مقابل تهاجم مرگبار به کنسولگری ایران در سوریه یک بیانیه هم صادر نمی کنند؟
چگونه است که برای مخالفت با ترور اسماعیل هنیه، در تهران به نسل کشی رژيم صهيونيستي درغزه و لبنان یک منبر نمی روند؟
چگونه است در قبال استفاده اسرائیل از بمب های دو تنی و ريختن قریب به صد تن بمب و نیز استفاده از بمب های اورانیوم ضعیف شده در منطقه شیعه نشین ضاحیه لبنان، خفه خون گرفته و نطق شان وا نمی شود؟
چطور اولویت سخنوری آقایان در روزگاری که ده هزار کودک قتل عام شد و دهها هزار کودک یتیم می شوند و یک شهر تبدیل به خاک تپه می شود، حتی یک قطره اشک از چشمشان نمی چکد؟
اما نوبت به رسانه ملی که می رسد، به بهانه نقد اظهارات یک میهمان، بلوا راه انداخته و بخاطر یک دستمال قیصری را به آتش می کشند
آیا این احساس مسئولیتهای کاذب و این اشک تمساح ریختنها مشکوک نیست؟
چگونه است که دلتان برای مردم یمن نمی سوزد؟
چگونه است که بمباران تقریبا همه روزه سوریه جایتان را نمی گدازد؟
چگونه است که قلبتان برای انفجار شاه چراغ درد نمی گیرد؟
چگونه است که برای قتل عام مردم در سالگرد شهید سلیمانی در کرمان عکس العملی نداشتید؟ چگونه است آنگونه که برای محکوم کردن رسانه ملی مصمم هستید، برای محکوم کردن اسرائیل شوری ندارید؟
مأموریت فاضل میبدی ها و نصیری ها و زیدآبادی ها و عباس عبدی هادقیقا چیست؟
آیا این معما یکبار و برای همیشه نباید معلوم شود که آقایان از کجا خط و مأموریت می گیرند واز کدام مصلحت و منفعت، تبعیت می کنند؟
نهروان های متعددی که خوارجی ها در آن اردو زده و علیه نظام ولایی و شخص ولایت موضع می گیرند، توسط کدام نهادها باید شناسایی شوند تا چشم فتنه کور شود؟
کافی است که از امروز به بعد به سخنان و بیانیه های چهره ها و تشکلات حافظ ارزشها و آرمانها توجه بیشتری شود تا کنه منظور حقیر بیشتر مورد مداقه قرار گیرد.
چگونه است در حالی که وجدان های آزاده سراسر دنیا حتی در دانشگاه های غربی و آمریکایی و حتی یهودیان باوجدان، نسل کشی صهیونیستها را محکوم می کنند شما بجای همراهی با این آزادی خواهان، رسانه ملی کشور را محکوم می کنید؟! رسانه ای که مدتها است با روشنگری شبانه روز تلاش می کند صدای رسایی برای شنیده شدن و دیدن مردم مظلوم فلسطین باشد
من وقتی این سقوطها را نظاره می کنم اصلا برای رسانه ملی نگران نمی شوم، بلکه نگرانی من متمرکز در سقوط دومینوواری است که در جریان خاصی اپیدمی شده و مثل خون آشام های افسانه ای به جایی رسیده اند که انگار تا خون خودی ها و دلسوزان نظام را در کاسه نکنند، آرام نمی گیرند.
بقول حافظ عزیز باید گفت:
ای نازنین پسر تو چه مذهب گرفته ای
کز خون من حلال تر از شیر مادر است
در دنیای معاصر سقوط های زیادی را شاهد بوده ایم اما غالبا تدریجی و محدود بوده اند، مثل سقوط تدریجی عرفات اما شما با این وادادگی آرمانی، عملا روی سادات را همسفید کرده اید و به رسمیت شناختن اسرائیل را نه در اوج ضعف مصر، بلکه در اوج اقتدار ایران مطرح کرده و با اینکه تجارب پیشین را در آرشیو ذهنتان و گنجه های تاریخ دارید، باز هم به اجرای تکراری این سناریوی بدفرجام اصرار دارید
شما بر خلاف آیه قرآنی و سیره نبوی اشداء علی الکفار و رحماء بینهم، ظاهرا ذلت و سازش و باج دهی را نسبت به دشمنان داشته و گردن کلفتی و عربده کشی و شرارت سیاسی را برای نظام ذخیره و رو می کنید
این تذهبون!؟
حد یقف این عقب نشینی ها تا کجاست؟
آیات عظام اراکی، کعبی و سیفی نیز با جعلی خواندن تشکیلاتی که چون شما را اجازه عضویت در این عنوان پرطمطراق داده اند عملا بر این نداهای شوم خط بطلان کشیده و صف شما را از صف ملت جدا دانسته و ریشه این اظهارات را به دریوزگی های روانی ناشی از خلاء قدرت مرتبط دانسته اند و بجز روشنگری های اولیه، شما را فاقد لیاقت هرگونه توجه بیشتر تلقی کرده اند.
شما امروز بصیرت و اعتراض جمعی از مردم قم را دیدید که چگونه طومارتان را به هم پیچیدند و قطعا مردم بیدار ما در سایر نقاط به تأسی از اعتراض گسترده مردم قم علیه تفکری که می توان آن را شعبه دیگری از اسلام آمریکایی و شیعه انگلیسی تلقی کرد، پاسخ دندان شکنی خواهند داد
نکته ای که در فراز پایانی ذکر آنرا لازم می دانم این است که این آقایان اصرار بر موج سواری روی همه موج های اجتماعی داشته و برایشان فرقی نمی کند کهجنس این موجها، به خودشان یا به سایر گرایشهای دین ستیزانه و عفت زدایانه تعلق داشته باشد
این بی ثباتی مواضع که تابع اصل غلط و ماکیاولی هدف وسیله را توجیه می کند، نشانه به هم ریختگی اعتقادی مدعیانی است که این فروپاشی فکری و وادادگی به نحله های غربی را انکار کرده و تنها خودشان را میراثدار اندیشه های ناب اسلامی امام راحل پنداشته و می پندارند
اما با تمرکز به اینگونه اظهارنظرات در می یابیم که این افراد، با تحریف ها و تفسیر به رأی ها و با برش های ظالمانه فرمایشات امام، دقیقا و تحقیقا در نقطه مقابل اندیشه های حضرت امام(ره) قرار گرفته و در پشت این نقاب، انحرافات فراوانی مانند پایان یافتن دوران شعار مرگ بر آمریکا، به رسمیت شناختن اسرائیل، وداع با توسعه توانمندی های دفاعی، پذیرش ابرقدرتی و تلاش برای جلب رضایت آمریکا به هر قیمتی را رقم می زنند یادمان نمی رود که از همین قماش می گفتند که اندیشه های امام را نیز باید در موزه ها جستجو کرد
در پایان می خواهم این یادداشت را باز بگذارم تا همه خوانندگان آن به این سؤال مهم پاسخ دهند که این اظهارات آمریکاپسند و اسرائیل نواز با چه توجیهی درست در زمانی انجام می پذیرد که مردم مظلوم فلسطین و لبنان و سوریه و یمن و مستشاران نظامی و حتی شهروندان امدادرسان ایرانی بشدت تحت سرکوب ها و بمباران های چندتنی اسرائیل با حمایت مطلق و همهجانبه امریکا و اروپا قرار دارند؟
چرا بجای اتحاد و همبستگی ملی، چنین مأموریت شومی در دستور کار آقایان قرار می گیرد و هیچ احساس مسئولیتی علیه این همه جنایت ها نمی کنند؟
آیا فقط بحث استحاله فکری است یا فراتر از این حرفها بحث سرسپردگی و جاسوسی و عامل مستقیم بیگانگان شدن است؟
آیا اینها مدل داخلی و نفوذیافته نسخه های ایرانیان ضدانقلاب مقیم غرب که با احساس امنیت کاذب، در تکاپوی سوءاستفاده از حیثیت سیاسی دیگر جناح خودی در کشور نیستند؟
آیا ما نباید شاهد اقدام امنیتی و قضایی علیه کسانی مثل فاضل میبدی و همپالکی های وی باشیم که افسار گسیخته حرف زده و می نویسند تا منتقدان را به جرگه مخالفان و مخالفان را به اردوی معاندان سوق دهند؟