به گزارش صراط به نقل از خبرآنلاین این قاتل در مصاحبه با روزنامه خراسان از جنایات خود پرده برداشته است.
خودت را معرفی می کنی؟ مهران هستم تا مقطع فوق دیپلم در رشته زبان و ادبیات فارسی درس خواندم و ۳۱ سال دارم.
فرزند طلاقی؟ بله! نوزادی ۶ ماهه بودم که مادرم طلاق گرفت و من راهی پرورشگاه شدم. مادرم زن دوم پدرم بود که با هم نساختند! من هم تا۶ سالگی در پرورشگاه بودم که پدرم به دنبالم آمد و مرا تحویل گرفت. ابتدا به مدت یک سال نزد مادرم رفتم ولی بعد نزد نامادری بزرگ شدم چراکه مادرم دیگر مرا قبول نکرد ولی نامادری ام مرا با قاشق داغ می کرد و کتکم می زد. تابستان ها هم مرا به منزل مادربزرگم می فرستادند؛ اما آن جا هم از رفتارهای زشت و شرم آور عمویم عذاب می کشیدم تا این که از ۱۵سالگی شاگرد قنادی شدم و ۲ سال بعد هم برای خودم خانه مجردی گرفتم.
در چند سالگی ازدواج کردی؟ بیشتر از ۱۸سال داشتم که روزی در پارک با دختر۱۶ساله ای آشنا شدم و بعد از مدت خیلی کوتاهی به خواستگاریاش رفتم اما ۶ ماه از آغاز نامزدی نگذشته بود که او را با قرص برنج کشتم و او اولین قتل من بود!
چرا به چه انگیزه ای او را کشتی؟ خودم هم نمی دانم چه شد! شنیده بودم قرص برنج خیلی سریع انسان را می کشد اما فکر نمی کردم او بمیرد! نه این که قصد امتحان داشته باشم در واقع اصلا نفهمیدم چه شد!
ماجرای فرارت از خانه چه بود؟ آن ماجرا مربوط به سال۸۵ بود. قبل از آن که به مدت ۲ سال ترک تحصیل کنم به خاطر مشکلاتی که با نامادری ام داشتم یک روز ۵ میلیون تومان پول از خانه برداشتم و به تهران رفتم ولی زمانی که به دنبال سوئیت اجاره ای در خیابان مولوی تهران می گشتم، چند نفر روی سرم ریختند و نیمی از پول ها را سرقت کردند. به همین خاطر از همان جا به پایانه مسافری رفتم که دیدم شاگرد اتوبوس فریاد می زند «گرگان-گرگان» من هم بی هدف سوار شدم و برای اولین بار به گرگان رفتم. در همین زمان پدرم، تصویرم را در روزنامه منتشر کرده بود که بعد از ۵۲ روز با یکی از دوستانم از طریق سیم کارت ایرانسل تماس گرفتم و ساعاتی بعد هم پدرم را بالای سرم دیدم! او مرا به مشهد بازگرداند ولی پدرم را متقاعد کردم که نمی توانم با نامادری ام زندگی کنم!
بعد از قتل همسرت ناراحت نبودی؟ چرا من فقط به خاطر همسر اولم ناراحت بودم و بعد از این ماجرا هم ۳ بار خودکشی کردم که باز هم از مرگ نجات یافتم ولی برای بقیه قتل ها هیچ عذاب وجدانی ندارم . احساس پشیمانی هم نمی کنم! ۲ بار در بیمارستان مهرگان بستری شدم و یک بار هم به خاطر خودکشی با قرص مرا به بیمارستان امام رضا(ع) بردند . همه این ها در فاصله کوتاهی رخ داد . یک بار الکی قرص اعصاب خوردم، یک بار رگ دستم را زدم که بچههای محل دیدند و با اورژانس تماس گرفتند اما یک بار که بعد از مرگ همسرم قرص برنج خوردم تا دم مرگ رفتم ولی پزشکان گلویم را خیلی زود سوراخ کردند که آثار آن هنوز باقی است.
چرا از این همه آدم کشی پشیمان نیستی؟ از خانواده های آشفته و نابسامان متنفرم! خودم در خانواده آشفته بزرگ شدم . بچه طلاق بودم، وقتی زندگی های متلاشی شده و به هم ریخته را می دیدم حالم بد می شد. دوران کودکی از مقابل چشمانم عبور می کرد! گذشته ام را در تکرار طلاق می دیدم و نمی توانستم آن را هضم کنم که پدری خانواده اش را رها کند.
قصد کشتن چند نفر دیگر را داشتی که دستگیر شدی؟ نامادری و عمویم را هم باید می کشتم. در عراق هم ۲۲ نفر بنگلادشی بودند که مرا کتک زده بودند. به همین خاطر آن ها هم در فهرست مرگ قرار داشتند ولی وقتی به ایران آمدم دیگر دستگیر شدم.
مواد مخدر هم مصرف می کنی؟ تا به حال تریاک و شیشه مصرف می کردم اما این اواخر به مصرف قرص و شربت متادون روی آوردم. اولین بار هم ۱۴سال داشتم که عمویم به منزلمان آمد و مرا تشویق کرد تا چند دود بکشم! چون خودش معتاد بود. بعد از آن هم خودم تریاک خریدم ولی شیشه را از سال ۹۹ شروع کردم.
مواد مخدر هم مصرف می کنی؟ تا به حال تریاک و شیشه مصرف می کردم اما این اواخر به مصرف قرص و شربت متادون روی آوردم. اولین بار هم ۱۴سال داشتم که عمویم به منزلمان آمد و مرا تشویق کرد تا چند دود بکشم! چون خودش معتاد بود. بعد از آن هم خودم تریاک خریدم ولی شیشه را از سال ۹۹ شروع کردم.
با همسر دومت کجا آشنا شدی؟ در کل زندگی ام ۳ تا دوست دختر داشتم که یک بار بدجوری شکست عشقی خوردم.حدود سال ۹۲ بود که با دختری در فضای مجازی چت روم آشنا شدم .آن زمان به خاطر خودکشی در گلویم لوله گذاشته بودند و نمی توانستم حرف بزنم. چون ۱۰ بار عمل جراحی کردم و گردنم گوشت اضافی داشت ولی به خاطر اختلاف طبقاتی پدرش مخالفت کرد. آن زمان در بندر عباس کار می کردم که مادرش متوجه ارتباط ما شد و گوشی را از دخترش گرفت. حدود۲ سال ارتباط ما قطع شد و در حالی که او را فراموش کرده بودم ناگهان یک روز پیام داد و دوباره روابط ما شروع شد. با این حال، آن دختر در یکی از رشتههای زیر مجموعه پزشکی قبول شد و مرا رها کرد. بعد هم در سال ۱۴۰۰ با همسر دومم (مقتول) در منطقه سجادیه آشنا شدم که با یکی از دوستانش به آن محل آمده بود. ۲ سال بعد هم او را کشتم .البته قبل از او مادر زن و خواهر زنم را با قرص برنج کشته بودم.
از قتل پدر و برادر ناتنی خودت هم ناراحت نشدی؟ نه! چون خیلی سختی کشیدم! اصلا پشیمان نیستم!
ریشه این قساوت و جنایت ها را در چه می دانی؟ طلاق! چون هیچ چیز سر جای خودش نبود. از همان کودکی احساس نفرت در وجودم ریشه دواند، نه مادری! نه پدری! خانواده به هم ریخته! فقط «طلاق» اصل ماجرا بود.
اگر زمان به گذشته برگردد چه اشتباهی را جبران می کنی؟ فقط با خانوادهای ازدواج می کردم که پدر و مادر با هم بالای سرشان باشد! همسرم مانند خودم بچه طلاق نباشد! این ها همه ریشه در ازدواج اشتباه دارد. البته عشق و عاشقی های خیابانی هم نقش مهمی در اشتباهات زندگی من داشت. باید مسیر درست را میرفتم که به این جا نمی رسید!حالا هم که آخر خط هستم دیگر چه بگویم. فقط منتظرم تا اعدامم کنند!