به گزارش صراط به نقل ازفارس؛ در ۶ ماه گذشته که سخن گفتن از توسعهی مکران بیش از هر مقطع تاریخ پس از انقلاب در بیان مسئولین کشور نمود داشته است، تقریبا به صورت هفتگی یا دو هفته یکبار این پیام را دریافت میکردم که فلانی خوش به حالت! مکران سر زبان دولتیها افتاده و بالاخره بخت و اقبال توسعه بر شانههای مکران نیز نشسته است!این پیامها البته از جانب کسانی بود که در این ۴ سال و اندی مکررا روایت مکران را از تیم ما در مَکُایران شنیده بودند و احتمالا خوشحال میشدند که بالاخره تلاشی در حال به ثمر نشستن است.اظهارات هفته گذشته معاون اول محترم و خانم سخنگوی دولت چهاردهم اما سنخ دیگری از پیامها را برای من و سایر اعضای مَکُایران در پی داشت: سلام حاجی! زمین کجا بخریم بهتره؟!پیام ها که البته توامان به صورت شوخی و جدی میرسیدند، به ناگاه با (به اصطلاح) تحلیلهای فضای مجازی که در کمال جدیت، مطالب طنزی را ارائه مینمودند تلفیق شد و فضای سورئالی از توسعه را پیش چشمان ما و البته کشور گشود!به واقع زبان از بیان آنچه که میگذشت قاصر بود! هم نمیدانستیم خوشحال باشیم از عمومی شدن حرف توسعه مکران که خواه ناخواه توجهات را جلب مکران می نمود و هم ناراحت باشیم از وعده هایی که تحقق ناپذیری آنها با سنجیدن اراده دولت قطعی مینمود.سعی میکنم اینجا در چند پرده نشان دهم که چرا این دلسوزیها که بیش از همه از جانب رییس جمهور محترم بیان می گردد و البته از سر دغدغه نیز هست ره به جایی نخواهد برد. برای درک بهتر صحنه سعی میکنم در هر پرده به صورت مجزا نشان دهم که مسعود پزشکیان در چه شرایطی مکران را تحویل گرفت و با چه تمهیدات و مدیریتی آن را به وضعیت فعلی رساند:
مکران؛ پایتخت دولت سرگردانی
درحالیکه مکران به سرتیتر اخبار اقتصادی کشور تبدیل شده اما بررسی محتوای تصمیمات دولت در سالهای اخیر همچنان از عزم جدی برای توسعه این منطقه خبر نمیدهد.
پرده اول: دوی امدادی توسعه و اختراع چند باره چرخها
یکی از مصائب عمده توسعه در کشور، بی ثباتی مدیریتی و اختراع مجدد چرخ، دولت به دولت است. این مساله وقتی بغرنجتر می شود که برنامهها و سیاستهای پیشین بدون خوانش صحیح از شرایط مساله و فهم عقبه آن پدیده، توبیخ و یا حتی تکفیر شوند.رئیس جمهور پزشکیان از سر دغدغهمندی و البته تجربه شنیداری طولانی مدتی که در مجلس شورای اسلامی داشت اهمیت مساله دریا و مکران برایش تلقین شده بود. اما عدم شناخت صحیح صحنه ای که به وی تحویل داده شد باعث شد در ۶ ماه گذشته به گونه ای مدیریت نماید که اندک دستاوردهای حاصل شده تا پیش از این نیز به محاق رفته و «حرفدرمانی» جای عمل واقعی را بگیرد.در هر پرده سعی میکنم نشان دهم چرا در مقاطع مختلف این ۶ ماه سخن گفتن از مکران دردی از کار دولت دوا ننموده است.در میانه سال ۱۳۹۳ به پیشنهاد عباس آخوندی وزیر وقت راه و شهرسازی به درستی کشور به سمت نگارش سند جامع توسعه سواحل مکران رهنمون میشود که با همه ناملایمتها و تلاطمهای سیاسی و بروکراتیک درون دولت وقت این مهم به دست محمدحسین شریف زادگان (وزیر رفاه دولت سید محمد خاتمی) در دانشگاه شهید بهشتی به سرانجام رسیده و در دو شورایعالی آمایش سرزمین / معماری و شهرسازی به تصویب میرسد. اینکه چقدر کار شریف زادگان قابلیت تحقق دارد و چقدر براساس واقعیات صحنه مکران نگاشته شده است مجالی جداگانه میطلبد. اما هر چه هست سند ملی توسعه مکران میتوانست با همه نقصها، پیشانی فعالیت در مکران گردد که با بیتوجهی دولت دوازدهم و سیزدهم تبدیل به سندی روی طاقچه حکمرانی جمهوری اسلامی گردید. دلیل بی توجهی البته بنیادین تر از این حرفها بود که سعی می کنم در متن به برخی از آنها اشاره نمایم.
مسعود پزشکیان اما بدون شناخت از این عقبه و چرایی بی توجهی پیشینیان، کل زمین بازی را بهم زد. ذکر چند باره و با تاکید رییس جمهور پیرامون دعوت از «مشاور خارجی» و طرد آنچه که شریفزادگان نگاشته بود و البته سند رسمی توسعه در کشور بود و همچنین بازی نگرفتن از همه منتقدان شریفزادگان و مطلعین صحنه مکران جهت مدیریت درست توسعه در آن منطقه، فقط به تنهاتر شدن پزشکیان در صحنه تصمیم گیری انجامید. این تنهایی البته ریشه در تنش های متعددی داشت که اسحاق جهانگیری و محمد مخبر به مغزافزار مدیریت مکران وارد نموده بودند که نوعا کارشناسان را از اظهارنظر بی پرده پیرامون مشکلات توسعه این منطقه برحذر میداشت.شیوه ارزشمند «ثبت تجربه» و «مدیریت دانش» که متاسفانه در سنت مدیریت ایرانیان کم فروغ است، به همین قرینه در مکران نیز نمودار گشت. فصل نوی مکران که از نیمه دوم دهه هشتاد و با اراده رهبری در دستور به نیروی دریایی راهبردی ارتش جمهوری اسلامی ایران آغاز شده بود، در پنجمین دولتی که به خود دید دوباره به صرافت سندنویسی مکرر افتاد.از معطل نگاه داشتن بدنه دولت چهاردهم جهت «اقدام» واقعی در مکران که بگذریم و از این سوال بنیادی عبور نماییم که بلای سند نویسی پی در پی کی از این مملکت رخت برمیبندد؟!! سوال دیگری مطرح خواهد شد که آیا در شرایط امنیتی منطقه غرب آسیا و همآوردی بین المللی که خواه ناخواه دولت با آن دست و پنجه نرم می کند، آمدن یک مشاور بین المللی به صلاح کار ملک و ملت است؟ آیا از اساس پزشکیان می داند که جغرافیای مکران و جنوب شرق ایران یکی از نقاط تقاطع منافع آمریکا و چین است؟
کما اینکه در قرون ماضیه محل هم آوردی بریتانیا و روسیه بوده است؟ آیا یک مشاور بین المللی می تواند این تهدید و فرصت همزمان را برای شما تبدیل به یک انتفاع واقعی برای توسعه نماید؟ این سوال در کنار سوال از سرنوشت مشاوران بین المللی برای توسعه مکران و ایران همچون ستیران فرانسوی، ایتال کنسول ایتالیایی و جایکا ژاپنی قابل توجه خواهد بود.توسعه و پیشرفت یک دوی امدادی است. در آماج بی امان تکفیر تکنوکرات های ریش دار و بی ریش، این بروکرات های کف خیابان اداری و پیمانکاران سوداگر هستند که سیاستگذار و حکمران را برای اختراع دوباره چرخ تهییج می کنند و حکمران «بی خبر» از همه جا به خیال خام «ایده ارضا کننده» تلاش جهت اختراع چندباره چرخ را به عنوان دستاورد می فروشد!اینگونه است که محمدرضا عارف که در همین سنت تاریخی مذموم «مدیریت شفاهی» رشد یافته بدون شنیدن و تسلط بر آنچه که در ۱۶ سال گذشته بر مکران گذشته و بدون لحاظ سختیهای ۸ ساله پس از تصویب ماده ۶۸ احکام دائمی برنامههای توسعه کشور، لایحه اساسنامه سازمان توسعه مکران (با همه اشکالات بسیارش) را در همان ابتدای دولت استرداد می نماید و دولت جمهوری اسلامی را به تنظیمات کارخانه پیشا ۱۴۰۰ باز میگرداند!پرده دوم: حکومت شوراها و ترس انباشته مدیرانپرده دیگر ماجرای مکران و مصائب توسعه، مدیریت گردننگیر بروکراتهای خیابان اداری کشور است که به جای پیشبرد و تمشیت امور در پی دست به دست کردن مسئولیتپذیری بین یکدیگر هستند.
آنچه که از جانب دولت شهید ابراهیم رییسی به پزشکیان به ارث رسیده بود آخرین پرده این گردن نگیری بود. دولت رئیسی با وجود اقبال خوبی که پس از ۱۳ سال به تفویض اختیار به یک فرد در سطوح کلان مدیریتی داشت اما متاسفانه در عمل باوری به آنچه تفویض خوانده میشد نداشت. تجربه انتصاب حسین دهقان تجربه شیرینِ تلخی بود. نگارنده که در جریان موثر این انتصاب در انتهای ۱۴۰۰ و ابتدای ۱۴۰۱ بود با خوشبینی امید داشت دولتمردی شورایی حسن روحانی (بخوانید اسحاق جهانگیری) به پایان رسیده و امکانی در حال تحقق است که اختیار را تفویض و مسئولیت را مواخذه میکند! زهی خیال باطل از دستپخت محمد مخبر که با دست پس میزد و با پا پیش میکشید.بلیه «حکومت شوراها» و ترس از تفویض که ناشی از شناخت اندک از صحنه اداره کشور و رقیب تراشی برای خود بود، منحصر در حسن روحانی و اسحاق جهانگیری نمیشد. ابراهیم رییسی و محمد مخبر نیز تمایل چندانی برای تفویض نداشتند و در نتیجه تمامی تلاشهای بهنجار و نابهنجار حسین دهقان در عرصه قریب به یک ساله مدیریت مکران (پاییز ۱۴۰۱ لغایت پاییز ۱۴۰۲) به شکست بروکراتیک سختی دچار شد.کشور به بلای استفاده مسرفانه از اصل ۱۳۸ قانون اساسی در تشکیل شوراها دچار شده بود و دوگان آن در شوراهای عالی نیز زیر زبان دولتمرد مزه کرده بود. اینقدر راحت کسی سراغی از اصل ۱۲۷ قانون اساسی یا قوانین آوانگارد دیگر (که قدرت را واسپاری نمایند) نمی رفت.
صحنهی تعدد تصمیم گیران به بی تصمیمی محض دچار شد و با اینکه انتصاب شخص دهقان یک گام رو به جلو، بسیار بسیار رو به جلو در توسعه مکران بود اما تبدیل به ضد خود شد و با مینگذاریهای فراوان در مسیر اداره مکران توسط دولت و البته مدیریت پر اشتباه آقای دهقان، مسأله تفویض اختیار برای توسعه مکران را به خاطره ای تلخ تبدیل نمود.مسعود پزشکیان و محمدرضا عارف اما چه کردند؟! جدای از خطای راهبردی استرداد لایحه اساسنامه سازمان توسعه مکران از مجلس، ارثیه دولت رییسی را که در اداره شورایی مکران نمود یافته بود، تنها در نام گسترش دادند و با تغییر شورای توسعه «مکران» به شورای توسعه «دریامحور و مکران» بر بغرنج شدن حل مساله افزودند.هرچند که فاطمه مهاجرانی سعی می نمود در بیان و البته ناشیانه و از سر ناآگاهی، تغییرات این مصوبه را متفاوت (لنج داران و صیادان!!!) جلوه دهد اما اینها چیزی از فاجعه عدم شناخت دولت نمی کاست.به همین قرینه حکم ضعیف، بسیار ضعیف علی عبدالعلی زاده به عنوان نماینده رییس جمهور در امور هماهنگی و نه حتی نماینده ویژه رییس جمهور در امور دریامحور نیز بر تضعیف جایگاه و ارزش مکران در دیدگاه دولت افزود.عبدالعلی زاده در حالی در ششمین ماه عمر دولت هنوز حکم استخوان داری دریافت نکرده و بودجه و اختیاری برای عمل در دست ندارد که با وضعیت کشمکش درون نهاد ریاست جمهوری (که منحصر در این دولت نبوده و نیست) بعید است به سادگی بتواند اختیار قابل توجهی از دولت اخذ نماید.
حسین دهقان با همه تجربیات مدیریت کلانی که داشت و ارتباطات گسترده حاکمیتی نتوانست از دولت ابراهیم رییسی اختیار درخوری اخذ نماید. عبدالعلی زاده هم با وجود نزدیکی به رییس جمهور پزشکیان هنوز نتوانسته قدمی فراتر از آنچه که دهقان برداشت را بردارد.اینها در کنار دور بودن بسیار زیاد عبدالعلی زاده از مساله دریا و مسائل جنوب شرق ایران که عملا جلسات را به کارآموزی ساکنان نهاد ریاست جمهوری تبدیل نموده است، و همچنین اظهارنظر بسیار بسیار بی ربط وی در مورد مسائل سیاست خارجی که به فرض صحت نه در حیطه اختیارات وی است و نه صلاحیت چنین اظهار نظرات شاذی را دارد، عملا تنها نقطه اتکای مکران در دولت را سست و بی اعتبار نموده و اندک تتمه اعتباری که می توان برای توسعه در منطقه خرج کرد را بر باد می دهد!مدیریت شورایی و تفویض اختیار ضعیف به کارگزاران دولت، اینچنین با مصاحبه درمانی روزگار می گذراند
!پرده سوم: توسعه دریامحور و تکرار همان همیشگیها
در این بین ابلاغیه سال گذشته مقام معظم رهبری در سیاست های کلی دریامحور که قریب به ۵ سال در مجمع تشخیص مصلحت نظام در رفت و آمد بود نه تنها از بار سنگین توسعه مکران نکاست که بر پیچیدگی آن نیز افزود.سیاستها که میتوانست به راهگشایی برای ابرچالش تغییر پارادایم توسعه بری ایران به توسعه بحری تبدیل شود، در نگارش دچار ضعف جدی شد و عملا در پایین دست نظام حکمرانی به همان تقسیم کار همیشگی بین دستگاهها دچار شد.
کافیست نگاهی به مصوبه ۴۴ بندی محمد مخبر در بهار امسال که توسط محمدرضا عارف تاکید و باز ارسال شد نگاهی بیندازید! همانها که همیشه بودند و پروژه «تعریف» می کردند و اجرا نمینمودند، دوباره نقش گرفتند و بین همه شان بدون یک مدیریت واحد واقعی فقط «تقسیم» کار صورت گرفت!در بالادست دولت هم نزاع میان دستگاههای مرتبط با دریا همچون شورای عالی صنایع دریایی، سازمان بنادر و دریانوردی، معاونت معماری و شهرسازی وزارت راه و شهرسازی، سازمان شیلات و... در جریان بود و هرکسی میخواست خودش را بیشتر از سایرین در چشم راس دولت عزیز کند!توسعه دریامحور و سیاست های کلی آن میتوانست و هنوز هم میتواند محور و آوردگاه ساخت «ایران آینده» باشد. ایرانی نو که به جای تمرکز تام بر فلات مرکزی به ظرفیت های توسعه مفهومی ایران از قِبَل دریا بپردازد.اما متن ضعیفی که مجمع آماده نمود و پس از ابلاغ رهبری در دولت های سیزدهم و چهاردهم به این سرنوشت دچار شد، توانی اندک در بازیسازی در امروز دستگاهها خواهد داشت، آینده که جای خود دارد.پرده چهارم: سرمایه داری رانتی و بروکراتهای خسته از توسعه ایراندر میانه این کشمکشهای بی پایان، به صورت کاملا آرام و هدفمند مساله تاسف بار دیگری در جریان بود.تاسف عمیق دیگر از عملکرد آقای پزشکیان و عارف، بی توجهی، بی اطلاعی و بازی خوردنشان از میراث نامبارکی بود که دولت شهید رییسی با مدیریت آقای مخبر به یادگار گذارده بود.درست در روز تشییع پیکر رییس جمهور شهید در تهران بود که سرپرست نهاد ریاست جمهوری در حکمی محمد جلالمآب را به سمت دبیری شورای توسعه سواحل مکران منصوب می نماید.محمد جلالمآب اما کیست؟!
جدای از روابط نزدیک با سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی که در آخرین احکام صادره از ایشان، جلالمآب را به سمت رییس ستاد بازسازی عتبات عالیات منصوب می نمایند، وی رییس هیات مدیره شرکت معدنی گهر زمین از بزرگترین شرکت های معدنی ایران در استان کرمان و رییس هیات مدیره شرکت مدیریت و توسعه سرزمین مکران است.شرکت مدیریت و توسعه سرزمین مکران کنسرسیومی متشکل از ۴ شرکت بزرگ معدنی و فولادی کشور (گل گهر، گوهر زمین، چادرملو و مبارکه) است که در سال ۱۴۰۰ پس از چند تجربه همکاری مشترک موفق و ناموفق در مکران توسط این شرکتها شکل گرفت.تجربه هایی همچون خط انتقال آب خلیج فارس به فلات مرکزی (واسکو)، احداث فولاد سترگ مکران و خط انتقال آب دریای عمان به شرق کشور (ایمواسکو) از جمله این تجربیات اجرا شده، شکست خورده یا در حال اجرا بودند.کنسرسیوم این بار با مدیرعاملی آقای میرعلی یاری (مدیرعامل سابق واسکو) و محوریت رییس هیات مدیره (محمد جلالمآب) شرکتی برای حضور در تمامی عرصه های توسعه مکران تاسیس نمود که در بدو امر کاری بسیار پسندیده و قابل تقدیر مینمود.نفس اهتمام، تاکید، پیگیری و حضور موثرین بخش خصوصی در توسعه نه تنها خوب که واجب است و باید دولت بتواند تسهیلگر حضور سرمایه گذاران داخلی و خارجی متعدد جهت توسعه در منطقه مکران و مناطق دیگر ایران باشد. تامین سرمایه و جریان مالی پویا جهت سرمایه گذاری شاهرگ توسعه در ایران و هر نقطه دیگر از جهان است. (ذکر این بدیهیات در جریان مسموم رسانهای توسعهای در کشور که ترس از سرمایه گذاری را نضج میدهد، لازم و ضروری است!)
مشکل اما از آنجایی شروع میشود که دولت به عنوان مصداق عاملیت جریان قدرت و حاکمیت در جایگاه یک کلیت علیل تنزل یافته و بدون چشم و دست و گوش و پا صرفا منتظر تعیین تکلیف دیگران از جمله بخش خصوصی جهت توسعه میماند. (سکه ای که روی دیگرش را در سیاست خارجی مکران به کرات می توان پیگیری نمود).این همان نمطی است که کج راهه انحراف را به ظرافت می بافد و می بافد!خستگی حکمران/سیاستگذار/کارشناس/بروکرات سازمان اداره و.... از توسعه ایران و کلافگی از سازمان اداره مکران در تنگنای تحریم و ضیق مالی و البته ضیق عقل و ایده و ابتکار، باعث می شود دولت روز به روز صورتی علیلتر به خود بگیرد و ناتوان تر از همیشه دست نیاز به سمت طراحی های خودبنیاد بخش خصوصی دراز کند. طراحی هایی که شاید راهگذری بگشاید اما آسیبهای فراوانش مصادیق متعدد در تاریخ توسعه ایران داشته است.دولتی که باید به واقع حمکرانی و تنظیمگری حکمرانی را در دست بگیرد و خود در مقام تنظیم برنامه برای جذب بخش خصوصی قرار بگیرد، حتی برنامهریزی و مدیریتش را هم به دست بخش خصوصی می سپارد!!صحنه را دوباره با هم نگاه کنیم:پس از هشت ماه تعطیلی کامل دبیرخانه شورای توسعه مکران (بازه آبان ۱۴۰۲ تا خرداد ۱۴۰۳)، که از پسای یک سال کشمکش حسین دهقان و دولت سیزدهم سربرافراشته بود، محمد مخبر در حکمی محمد جلالمآب را به سمت دبیر شورای توسعه مکران منصوب مینماید.نفس این عمل به صورت عیان مصداق «تعارض منافع» و خلاف عقل سلیم است. علاقه آقای مخبر به مدیریت شرکتی کشور تا همین دو هفته پیش در دولت آقای پزشکیان با وفاداری ادامه مییابد. مساله ای که اکنون تبدیل به جای پایی محکم برای ایجاد یک رابطه ویژه برای انتفاع ویژه بین این شرکت و نهاد حاکمیت شده است.
حضور سرمایه گذاران در مکران البته منحصر در شرکت فوق الذکر نبوده است. شرکت های معظم و بزرگ خصوصی و شبه خصوصی فعالیت های کوچک و بزرگی را در مکران رقم زده اند که بسیار جای تقدیر دارد.گروه باختر با یک واحد بزرگ پتروپالایشگاهی در جاسک و دو واحد پتروشیمی در چابهار، همچنین یک واحد معظم کشت و صنعت در نزدیکی کنارک یکی از فعال ترین، با سابقه ترین و ایضا تمیزترین فعالیتهای خصوصی مکران را رقم زده است.هواپیمایی ماهان با دو رویکرد کشاورزی و گردشگری در پهنههای مختلفی همچون دشتیاری، گوردیم و جگین در حال فعالیت است.شستان نیروهای مسلح در چابهار و جاسک، گروه اقتصادی مفید ستاد اجرایی در جاسک و دیگرانی که شاید ذکر نام آنها ضروری نباشد در حال فعالیت کمابیش در منطقه هستند که اتفاقا شرح تلاش آنها یادداشت بلندی خواهد بود.اما ویژگی و کارنامه کنسرسیوم شرکتهای فولادی فوق الذکر در مکران چیست و چه بوده است که در ابتدای ۱۴۰۲ هفت پروژه به سنجش درنیامده مختلف را با درخواستهای ۵۰۰ تا ۵۰۰۰ هکتاری واگذاری زمین از دولت طلب می نماید و پس از ناامیدی از این اتفاق رو به شهرسازی آورده و ایده شهر ۵۰۰ هزار نفری در مساحت ۷۶ هزار هکتاری مابین سیستان و بلوچستان و هرمزگان را روی میز دولت میگذارد؟!! (ایده ای که با تخفیف به ۲۵۰ هزار نفر و ۲۱ هزار هکتار می رسد!)فشارهای بی سابقه مجموعه مذکور بر شرکت عمران شهرهای جدید با بازی گرفتن از مهرداد بذرپاش که در دوران فرزانه صادق نیز ادامه می یابد نمونه ای از این رویکرد است.سوال این است:
در این شرایط اقتصادی و سیاسی، با این کمبود منابع کشور و وضعیت تحریمی، در این شرایط امنیتی و سیاسی، با این سابقه تاسف بار توسعه کاریکاتوری در نقاط دیگر خلیج فارس همچون ماهشهر و عسلویه، و با لیست مشخص پروژه های اولویت دار مکران که کمتر از انگشتان یک دست هستند، چگونه یک شرکت که حتی یک روز سابقه شهرسازی نداشته است، دولت را «مجبور» به احداث یک شهر جدید در یک منطقه بکر جغرافیایی می کند؟!چه کسی گفته است ساختن شهر در این شرایط اهم اولویت های دولت است؟اگر هست چرا به مصوبه شورای عالی معماری و شهرسازی در پهنه کوه مبارک تمکین نمی شود و شرکت مذکور با لجبازی می خواهد یک منطقه بکر را از آن خود کند؟آیا ما با یک دولت توانمند طرف هستیم؟!در این شرایط رییس هیات مدیره این شرکت با حکم سرپرست نهاد ریاست جمهوری به دبیری شورای توسعه مکران منصوب میشود و فشارها بر شرکت عمران شهرهای جدید و شورای عالی معماری و شهرسازی بیشتر می شود.پس از تحویل دادن دولت از جانب مخبر، دولت پزشکیان هم در همان ابتدا با کارسازی حمید پورمحمدی (رییس سازمان برنامه و بودجه) و علی اکبر احمدیان (دبیر شورای عالی امنیت ملی) تمشیت و همراهی با این میراث آقای مخبر را در دستور قرار می دهد و مکررا پیگیری امورات شرکت تبدیل مسأله اصلی دولت می شود!این سنخ بی سابقه از دولتمردی رها که از یک سو بدون دلالت های واقعی وعده «مشاور خارجی» و «انتقال پایتخت» می دهد و ذهنیت و انتظار می سازد و از سوی دیگر در نهان خویش بی اراده به فشارهای یک لابی خصوصی برای تغییر مسیر حاکمیت، تن می دهد، در تمامی ۱۶ سال اخیر دولتمردی در مکران از دولت دوم احمدی نژاد تاکنون بی سابقه بوده است.
هرچند که فعلا محمد جلالمآب در این جایگاه نیست اما حکم ضعیف علی عبدالعلی زاده که هنوز نتوانسته قوام تصمیم را در میانهی ساختمان کوثر پاستور، ساختمان شیشه ای پاسداران و هزارتوی اداری ساختمان برنامه و بودجه در بهارستان روی زمین بنشاند، احتمالا نتایجی ضعیفتر از دولت دوازدهم و سیزدهم را در پی خواهد داشت.این مسأله در کنار استمرار فشارهای شرکت مذکور بر وزارت راه و شهرسازی دوباره بدنه اداری ایران را به این نتیجه خواهد رساند که همان «بدیم بره» برای توسعه شاید مفیدتر از این کشمکش های ملال آور اداری باشد.«آقای امیری فر شما که میدونید این دعواها تموم نمیشه، حداقل اونا پول دارن یه کاری انجام میدن»جملهای که در چند ماه گذشته چند بار از سازمان اداره کشور شنیده ام.
پرده پنجم: عاقل کسی است که تجربهها او را پند دهند
کوتاه سخن آنکه همهی دغدغه و احساس تکلیفی که دولت نسبت به توسعه از خود بروز میدهد، و جلسات مکرر در مکرر برگزار میکند باید با چشمان باز، چشمان تماما باز باشد، گرنه یا به همین وعدههای خیالی و بیکلاه ماندن سر دولت و ملت میانجامد یا به گسترش کشمکشهای بی حاصل منجر خواهد شد.در یک سال گذشته در یادداشتها و مصاحبههایی عرض کرده بودم که چگونه چشمان بسته و نشناختن صحنه به دام تحلیل های تخیلی خواهد افتاد.چند نمونه زیر را ملاحظه بفرمایید:سال گذشته هنگامی که شورای توسعه مکران به ریاست آقای مخبر مصوبه عجیب برداشت ۵ میلیارد یورویی از صندوق توسعه ملی را تصویب نمود، نوشتم که نقاشی های توسعه چند آب میخورند؟!کمی بعدتر در گفتوگوی ویدئویی تمام رخ عرض کردم که آقای رییسی و مخبر نمی دانند که از مکران چه میخواهند.
در ۶ ماه گذشته آقای پزشکیان و عارف هم نشان داده اند چنین بوده اند.امسال و پس از انتصاب آقای جلالمآب سعی کردم هشدار دهم که دام تعارض منافع کشور را درگیر ننماید.پس از انتخابات در یادداشت صریح با رییس جمهور پزشکیان درباره مکران و جنوب شرق ایران اولویت های دولت را ذکر نمودم، و البته سیاستنامه مکران نیز که به دست دولت رسید بر همین صحه گذاشت.آبان امسال پس از فرمان ۴ ماده ای رییس جمهور پزشکیان نیز دوباره از مساله تعارض منافع و تصمیم گیری با چشمان باز گفتم.و البته همهی اینها بخش کوچکی از تلاش مجموعه ما در مکایران برای اولویت دهی مسائل و پروژه ها در ذهن مسئولان کشور بود که بخش بزرگترش را در جلسات و ارتباطات کاری ادامه داده و میدهیم.تاکنون اما واکنش دولتها لخت، کم تحرک و انباشتی از فرصتهای از دست داده بوده است.فقط نشانهی هیاهوی بی حاصل انتقال پایتخت که به بازپسگیری حرف در عرض یک روز در دولت منجر شد می تواند عمق سردرگمی را نشان دهد.از روزی که اراده رهبری مبنی بر حضور نیروی دریایی راهبردی ارتش در شرق تنگه هرمز بیان شد تاکنون ۱۶ سال گذشته است.در این ۱۶ سال، ۵ دولت مکران را دستمایه فراز و فرودهای نظامات اداری خود قرار داده اند، اما درب توسعه مکران همچنان بر همان پاشنه سردرگمی و عدم شناخت می چرخد.مسعود پزشکیان فرصت بی نظیری پیش روی خود دارد. تجربهها هماینک روی میز هستند و اولویتها مشخص و کلیت نظام نیز پای کار مکران است. اما حجم سومدیریت و حواسپرتی تنها در حال سوزاندن فرصتهاست.
تجربه گرانسنگ کامیابی ها و اشتباهات عباس آخوندی و اخلاف بعد او در وزارت راه و شهرسازیتجربه بی نظیر موفقیت ها و شکست های حسین دهقان در دبیری مکراناراده های محقق شده و نشدهی اسحاق جهانگیری و محمد مخبرتجربه های متعدد شعام و وزارت امور خارجه در ارتباطات هندی-چینی چابهار و برآورد خسارتها و امیدهای ارتباطات بین المللی مکرانتجربه تلخ و بسیار تلخ هشتم مهر زاهدان با شعله افروزی یک اشتباه مدیریتی در چابهارتجربه اسفبار مدیریت منطقه آزاد چابهار در سه سال گذشته تجربه القای تصویر ناامنی از منطقه توسط یک گروهک بدنامتجربه شیرین و بسیار شیرین مجاهدتهای خرد و کلان بخش خصوصی پایکار توسعه علیرغم همه ناملایمتیهاتجربه زیستهی مردم نجیب بلوچستان از ایران دوستی تاریخیشانو...تجربه ها به ما خواهند آموخت که اشتباهات را تکرار نکنیم و از اقدامات درست حمایت کنیم. تجربه ها به ما دروغ نخواهند گفت و اوهام را بارور نمی کنند. تجربه ها در عین ارجاع به واقعیت، به ما امید خواهند داد.