بسم الله الرحمن الرحيم
سلام و خداقوت
بدون مقدمه تقاضا ميكنم اين گزارش را با دقت بخوانيد:
هیچ چیز ممكن نیست. اگر كمیته امداد ماهی 44 هزار تومان به سرپرست خانوادهای حقوق دهد و 35 هزار تومان هم از آن كسر كند كه قسطهای وام یك میلیون تومانی كه 2 سال پیش خودش به خانواده داده تا با آن یك تلویزیون كوچك و یك یخچال برای خانه شان بخرند كه بشود تمام دارایی زندگی خالیشان؛
هیچ چیز ممكن نیست. وقتی باید ماهی 130 هزار تومان هم اجاره تك اتاقی كه در آن زندگی میكنی را بدهی؛
هيچ چيز ممكن نيست وقتی پدر خانواده 9سال پیش از دنیا رفته و زن در55 سالگی بعد از به دنیا آوردن 9 فرزند و بزرگ كردنشان با سختی و گرسنگی و آبروداری آنقدر ناتوان است كه نمیتواند كار كند؛
هيچ چيز ممكن نيست وقتی پسر بزرگش معتاد است و 9 ماه است كه مادر اصلا خبری از او ندارد و باقی مردهای خانواده یا كارگران زحمتكش كم توانند یا كشاورزان جایی در دوردست يا لاابالی.
هيچ چيز ممكن نيست وقتی تنها نان آور خانه، كوچكترین پسرش امروز- فردا باید برود سربازی،
هيچ چيز ممكن نيست وقتی كوچكترین فرزند خانواده دختري است 18ساله كه در آستانه ازدواج است اما به گفته مادرش ازدواج او به هیچ وجه ممكن نیست.
هیچ چیز ممكن نیست...
انگار هوا سرد است و تو از ارتفاع بلندی سقوط كرده ای، مچ پایت مو برداشته و انگشتان دستت را از شدت سرما نمیتوانی حركت دهی، گرسنه ای و حتی یك تكه نان خشك برای خوردن نداری، هیچ كس نمیداند تو در یخبندان كوهستان گم شده ای. نه میتوانی بایستی، نه میتوانی با دستانت خودت را بالا بكشی، نه آتشی كه گرمت كند، نه لقمه ای كه توانت دهد...
شاید بهتر است خودت را بسپاری به خواب و نگاه كنی كه نفسهایت كمكم به شماره میافتند و انگار كه ششهایت یخ زده، كمكم هوا هم خودش را از تو دریغ میكند...
دیگر هیچ چیز ممكن نیست، درست مثل زندگی آن زن.
زن و مادری كه تمام عمرش بچه به دنیا آورده و به دندان گرفته و بزرگ كرده، از روز اول هیچ نداشته جز بچه هایش و جز توان اندكی كه به خاطر بچه هایش تا آخرین قطره اش را تمام كرده، حالا او مانده و توانی كه تمام شده و بچه هایی كه برای كمك كردن به او نیستند و بچه هایی كه هنوز به بودن او و كمكهایش نیاز دارند.
اما در زندگی او هیچ چیز ممكن نیست.
ممكن نیست یكبار دیگر جوان شود و روی پا بایستد و نان بازویش را بخورد.
ممكن نیست آنقدر قوی باشد كه بچه هایش را زیر بال و پر بگیرد و به آنها بگوید: «نگران نباشید، مواظبتان هستم.»
ممكن نیست بتواند دخترش را با آبرو سر و سامان دهد، پسرش را با خیال آسوده و یك كاسه آب كه پشتش میریزد بدرقه كند.
ممكن نیست صاحبخانه تا یك ماه دیگر از خانه بیرونشان نكند،
ممكن نیست پسرك در شب و روزهای خدمت سربازی از خیال گرسنگی و بی سرپناهی مادر و خواهرش لختی آسوده باشد،
ممكن نیست دخترك روزگاری بهتر از امروز مادرش برای فردایش تصور كند.
درست مثل آن است كه كمكم در سرمای گرگ و میش غروبی در كوهستانی دور دست، خسته، گرسنه، یخزده، زخمی و از پا افتاده باشی و فكر كنی ممكن است یكبار دیگر آفتاب را ببینی... مگر دستی از غیب برون آید و كاری بكند.
برای همه آدمها پیش می آید، اگر تجربه اش نكرده ای هم دیر نیست، لحظه ای كه ببینی در هنگامهای سخت و عظیم ایستاده ای و هیچ كاری برای خودت از دست برنمی آید.
رسیده یا میرسد لحظه ای كه چشمهایت را ببندی و مومنانه و بیشتر از هر لحظهای در زندگی خدا را باور كنی و بخوانی و همه امیدت كه نه، همه دار و ندارت امید به معجزه ای باشد...
در حالی كه مستاصلی و پریشانی و دستت كوتاه است و هیچ كس را نداری... آنروز كه فكر میكنی باید دستی از غیب برون آید و كاری بكند...
آنچه برای آن مادر بیمار، ناتوان و مستاصل معجزه است شاید برای تو آنقدرها سخت نباشد.
خانه آنها یك اتاق 9متری است كه به زودی باید تخلیه شود و تمام داراییشان یك یخچال و تلویزیون است كه كمیته امداد ماهی 35 هزارتومان بابتش از حقوقشان كسر میكند و تمام درآمدشان ماهی 9 هزار تومان... معجزه زندگی خالی آنها شاید برای تو آنقدرها بزرگ نباشد اما برای آنها معجزه است...
براي كمك به اين خانواده بزرگوار و آبرومند مي توانيد كمكهاي خود را به شماره حساب:008-2396820-010 يا شماره كارت: 7825-4471-9914- 6037 يا IR94 0170 0000 0010 2396 8200 08:شماره شبا نزد بانك ملي به نام مهدي قمصريان واريز كنيد.
*تذكر مهم*
درصورت عبور كمكها از سقف مورد نياز، صرف موارد خير بعدي خواهد شد