يکشنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۳ - ساعت :
۲۶ اسفند ۱۴۰۳ - ۰۹:۴۵

دام عجیب پسر ۲۸ ساله کلاهبردار برای دختران نوجوان

دام عجیب پسر ۲۸ ساله کلاهبردار برای دختران نوجوان
جوانی که به اتهام کلاهبرداری دستگیر شده بود گفت که خانواده‌اش متول است و همه پول‌های کلاهبرداری را خرج دخترانی کرده که با آنها در ارتباط بوده است.
کد خبر : ۶۹۳۸۳۵

به گزارش صراط نیوز، جوان ۲۸ ساله‌ای است که با دستور‌های ویژه قاضی احمدی حسینی بازپرس شعبه ۴۵۴دادسرای عمومی و انقلاب مشهد و تلاش شبانه‌روزی کارآگاهان پایگاه شمال پلیس آگاهی به اتهام کلاهبرداری‌های گسترده از قصابی‌ها فقط با تماس تلفنی و ارسال رسید‌های جعلی در شهر‌های مختلف کشور دستگیر شده است، درباره سرگذشت خود گفت: پدرم در مرکز شهر مسافرخانه (مهمان‌پذیر) داشت و ما اوضاع مالی خوبی داشتیم.

بعد از فوت پدر و مادرم مسافرخانه را اجاره دادیم و من هم به عنوان مدیر در رستوران برادرم مشغول کار شدم تا اینکه در یکی از همین روز‌ها با دختر زیبارویی آشنا شدم و بدین ترتیب مسیر تباهی من آغاز شد چراکه هرچه برای آن دختر هزینه می‌کردم، خواسته‌هایش پایان نداشت. در این شرایط به ناچار به درآمد برادرم دست‌درازی کردم و از پول‌های دخل رستوران پنهانی مبالغی را برای توران هزینه کردم.

بالاخره یک روز برادرم متوجه شد که درآمدش مدام کاهش می‌یابد و وقتی ماجرا را فهمید، مرا مقابل کارگران رستوران خیلی تحقیر کرد. سرزنش‌های حقارت‌آمیز برادرم به گونه‌ای بود که غرورم شکست و به او گفتم دیگر حاضر نیستم در رستوران کار کنم.

دست توران را گرفتم و برای خوشگذرانی به شهر‌های شمالی کشور سفر کردم. چند روزی در عالم خودم بودم و از این عیش و نوش به‌شدت لذت می‌بردم تا اینکه به مشهد بازگشتیم و چند روزی را در کنار یکدیگر سپری کردیم، ولی او وقتی فهمید که دیگر پول آن‎چنانی ندارم تا خواسته‌هایش را برآورده کنم یکباره مرا رها کرد و به دنبال سرنوشت خودش رفت.

متوجه شدم توران فقط مرا برای پول و ثروتم دوست داشت، اما دیگر روی بازگشت به رستوران را هم نداشتم. این بود که در سایت دیوار به دنبال یک همخانه گشتم و در این میان با دختری نوجوان آشنا شدم که در یک آپارتمان نقلی به‌تنهایی زندگی می‌کرد. آن دختر که زندگی‌ای فلاکت‌بارتر از من داشت، درباره زندگی خود به من گفت: «من فرزند طلاق هستم. وقتی پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند، من ابتدا نزد مادرم ماندم، اما او عروس شد و با مردی ازدواج کرد که نزد من هیچ‌گونه شئونات اخلاقی را رعایت نمی‌کرد به گونه‌ای که به خاطر رفتار‌های او خجالت می‌کشیدم.

به همین دلیل مادرم را رها کردم و نزد پدرم رفتم، ولی او هم با زنی ازدواج کرده بود که چشم دیدن مرا نداشت و من یک سربار اضافی بودم. حتی او با پدرم درگیر شد و ادعا کرد یا باید مرا از خانه بیرون کند یا به زندگی مشترک با او ادامه بدهد. پدرم که در دوراهی سختی قرار گرفته بود، بالاخره تصمیم گرفت آپارتمانی نقلی برایم اجاره کند و من به‌تنهایی به زندگی ادامه بدهم و الان هم برخی از هزینه‌هایم را پدرم پرداخت می‌کند.»

وقتی سرگذشت آن دختر را فهمیدم، با او همخانه شدم تا نیمی از اجاره منزل را من بپردازم، ولی پولی نداشتم. این بود که تصمیم به کلاهبرداری با رسید‌های جعلی گرفتم و، چون خودم در رستوران با چگونگی خرید گوشت‌های منجمد آشنایی داشتم، شروع به کلاهبرداری از قصابی‌ها کردم.

خودم را به خریداران نشان نمی‌دادم و فقط تلفن فروشندگان گوشت را از سایت دیوار پیدا می‌کردم و سپس با یک قصابی برای فروش ارزان گوشت قرار می‌گذاشتم. پول‌ها را هم به حساب دخترانی واریز می‌کردند که شماره حساب بانکی آنها را می‌دادم. ولی مدتی بعد با توران به مشاجره پرداختم و او را رها کردم و نزد دختر نوجوان دیگری رفتم و سپس میلیون‌ها تومان هم به حساب آن دختر واریز کردم، اما هیچ‌گاه به ذهنم خطور نکرد با برنامه‌ریزی و نقشه‌هایی که داشتم پلیس بتواند مرا دستگیر کند. الان هم خیلی خوشحالم، چون دیگر از این همه تبهکاری خسته شده‌ام که سود آن را دیگران می‌بردند.

به کسبه توصیه می‌کنم به هیچ‌کس اعتماد نکنند و تا زمانی که پول به طور واقعی به حساب آنها واریز نشده است، اجناس را ارسال نکنند.

بررسی‌های بیشتر در این باره با راهنمایی‌های مقام قضایی زیر نظر سروان شفیعی (افسر پرونده) همچنان ادامه دارد.