عباس عراقچی، وزیر امور خارجه ایران چندی پیش تازه ترین کتاب خود را با عنوان «قدرت مذاکره» اصول و قواعد مذاکرات سیاسی و دیپلماتیک راهی بازار نشر کرده است.
این کتاب با مقدمهای از محمدجواد ظریف وزیر پیشین امور خارجه ایران، از سوی انتشارات اطلاعات منتشر شده است.
عراقچی در این کتاب که شامل ۶ گفتار است، به بیان اصول و قواعد مذاکرات سیاسی و دیپلماتیک پرداخته و برای تبیین موضوع، مثال های عینی و خاطراتی از مذاکرات هسته ای ایران و گروه ۱+۵ را ارائه کرده است.
وی در بخشی از این کتاب به تشریح و تبیین شیوه های مذاکره مستقیم و غیر مستقیم پرداخته است که متن آن را در زیر می خوانید:
مذاکره مستقیم
مذاکره مستقیم میان نمایندگان رسمی و غیررسمی دولتها، بدون واسطه و میانجی، و به شکل محرمانه، نیمهمحرمانه و یا غیرمحرمانه، دوجانبه و یا چندجانبه برقرار میشود. در این مذاکره به دلیل ارتباط نزدیک میان بازیگران و انتقال مستقیم پیام، آسیبهای ناشی از برداشت اشتباه، انتقال نادرست، ناقص و نامفهوم پیامها و اطلاعات، ایدهها و طرحها و در نهایت ایجاد اختلاف ناشی از برداشتها، کمتر شکل خواهد گرفت و طرفها میتوانند ضمن درک بهتر از منافع و اندیشه بازیگر مقابل، تصمیمگیری سریع و منطبق با واقعیت داشته باشند. غالب مذاکرات در عرصه بینالمللی مستقیم است مگر آنکه طرفها یا قادر به مذاکره مستقیم نباشند یا به دلایلی مذاکره غیرمستقیم را ترجیح بدهند.
مذاکره غیرمستقیم
مذاکره غیرمستقیم معمولاً زمانی شکل میگیرد که تعامل و برقراری گفتوگو میان دو و یا چند بازیگر، در عرصه جهانی و یا منطقهای، هزینه سنگینی از بعد مادی و غیرمادی برای طرفهای مذاکرهکننده داشته باشد و یا اینکه آنها به دلایل هویتی، تاریخی، حیثیتی، مشکل شناسایی و یا اقتضائات منافع ملی و مذاکراتی، تمایل نداشته باشند با یکدیگر به صورت مستقیم وارد گفتوگو و مذاکره شوند. در این صورت یک کنشگر سوم در قالب دولت، نهاد بینالمللی و یا بازیگر غیردولتی، به عنوان میانجی یا واسط وارد میشود.
در این شکل از مذاکرات علاوه بر ماهیت اختلاف که بیشتر در قالب هویتی و شناختی معنا میشود، مسائلی چون تأخیر و کندی مذاکره، عدم انتقال درست مفاهیم، تردید در خصوص تمایل، توان و حتی انگیزه بازیگر میانجی در حل و یا تشدید بحران و یا تنش، و همچنین درک نادرست از همکنشی یکدیگر در فضایی از بیاعتمادی، رسیدن به یک توافق مطلوب را بهویژه اگر در قالب چندجانبه باشد، دشوار و در بعضی موارد حتی غیرممکن میسازد. لذا، مذاکرات غیرمستقیم معمولاً کند است، پیچیدگیهای زیادی دارد، در معرض سوءتفاهمهای زیادی است، و کارآیی کمتری دارد ولی به هر حال گاهی اجتنابناپذیر بوده و بهتر از عدم مذاکره است.
در مذاکرات غیرمستقیم، همواره یک بازیگر و یا نهاد به عنوان میانجی وجود دارد به شرطی که طرفهای مذاکرهکننده بتوانند به او و حسن نیت او اعتماد کنند. میانجی به انتقال پیام بین طرفهای مذاکرهکننده میپردازد و همزمان سعی میکند دیدگاههای آنها را به هم نزدیک کند. ممکن است میانجی بهتدریج بستر تعامل را ایجاد کند و با وصل بازیگران متقابل به یکدیگر، درنهایت خود کنار بکشد، و یا ممکن است در تمام روند مذاکرات حضور داشته باشد و همواره به نقش خود برای تعدیل تنش و پیشبرد گفتوگو ادامه دهد. این امر به تصمیم طرفهای مذاکرهکننده برمیگردد. برای نمونه در مذاکرات محرمانه میان ایران و آمریکا در مسقط (۱۳۹۲ـ۱۳۹۱) تا مدتها کشور عمان واسطه انتقال پیامها بود، تا زمانی که موفق شد بسترهای لازم برای مذاکرات مستقیم را فراهم کند و ایران و آمریکا پذیرفتند با یکدیگر رو در رو مذاکره کنند، و بعد از آن نقش عمان خاتمه یافت. به خاطر دارم در اولین جلسهای که میان ایران و آمریکا در دور جدید مذاکرات (شهریور ۱۳۹۲) برگزار شد، رئیس هیأت آمریکایی (ویلیام برنز) پس از گفتوگوی مقدماتی در جلسه سهجانبه، از طرف عمانی خواست جلسه را ترک کند.
در مذاکرات غیرمستقیم طرفها در یک اتاق و پشت یک میز مذاکره حضور ندارند و تبادلنظر از طریق نفر سوم صورت میگیرد. گاهی واسطه بین دو کشور تردد کرده، پیامها را منتقل میکند. گاهی طرفها در یک شهر حضور دارند ولی در دو محل جداگانه مستقر میشوند، و گاهی در یک محل اما در دو اتاق جداگانه هستند.
مواردی نیز وجود دارد که طرفهای مذاکرهکننده در یک اتاق هستند اما باز هم به واسطه نفر سوم صحبت میکنند. این البته مذاکره مستقیم است، اما با ترتیبات و تشریفات خاصی که در بر گیرنده ملاحظات مذاکرهکنندگان باشد. نمونه آن مذاکرات قطعنامه ۵۹۸ بعد از آتشبس در جنگ تحمیلی است. هیأتهای ایرانی و عراقی به ریاست وزرای خارجه دو کشور حاضر به گفتوگوی رو در رو نبودند لذا مذاکرات به واسطه دبیرکل سازمان ملل انجام شد؛ بدینصورت که میزی مثلثیشکل در یکی از سالنهای سازمان ملل ترتیب داده شد و دبیرکل سازمان ملل و وزرای خارجه ایران و عراق و همراهانشان هر کدام در یک ضلع آن مستقر شدند. روی صحبت طرفهای ایرانی و عراقی دبیرکل سازمان ملل بود و از گفتوگوی مستقیم با یکدیگر احتراز داشتند، اگرچه صحبتهای یکدیگر را میشنیدند.
نمونه برجسته دیگر از مذاکرات غیرمستقیم، مذاکراتی است که برای احیای برجام در فروردین ۱۴۰۰ از سوی ایران طراحی و در وین آغاز شد. به دنبال تصمیم دونالد ترامپ به خروج آمریکا از برجام در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷، ایران اعلام کرد تا زمان بازگشت آن کشور به توافق هستهای حاضر به هیچگونه مذاکرهای با آمریکا در خصوص برجام نیست. با انتخاب جو بایدن به ریاستجمهوری آمریکا در انتهای سال ۱۳۹۹ و اظهار تمایل او به بازگشت به برجام، ایران با حفظ موضع خود مبنی بر عدم مذاکره با آمریکا تا قبل از الحاق مجدد به برجام، اعلام کرد که در مورد شرایط بازگشت آمریکا حاضر است با بقیه اعضای برجام مذاکره کند و طبیعی است که آنها میتوانند همزمان در همین خصوص با آمریکا وارد مذاکره شوند.
با این منطق کمیسیون مشترک برجام متشکل از ایران و کشورهای ۱+۴ (آلمان، فرانسه، انگلیس، روسیه و چین و با حضور نماینده اتحادیه اروپا به عنوان هماهنگکننده) در ۱۷ فروردین ۱۴۰۰ در وین تشکیل شد. هیأت آمریکایی به ریاست آقای رابرت مالی نماینده ویژه وقت آمریکا در امور ایران نیز همزمان به وین مسافرت کرده، در هتل جداگانهای استقرار یافت. همزمان با مذاکرات هیأت ایرانی به ریاست اینجانب با اعضای کمیسیون مشترک برجام، آنها جداگانه با هیأت آمریکایی دیدار و مذاکره میکردند. بهتدریج آقای انریکه مورا مدیر سیاسی سرویس اقدام خارجی اتحادیه اروپا که نقش هماهنگکننده کمیسیون مشترک را داشت، به رابط بین هیأتهای ایرانی و آمریکایی تبدیل شد و پیامهای اینجانب و آقای مالی را به یکدیگر منتقل میکرد. عدم انتقال دقیق پیامها که ناشی از روح مصنوعی حاکم بر مذاکرات غیرمستقیم بود، و گاهی تردید در صداقت طرف اروپایی و یا توانایی او در انتقال درست پیامها، اینجانب و رابرت مالی را وادار کرد که در موارد مهم و حساس رو به تبادل یادداشت مکتوب بیاوریم که ناگزیر میبایست به زبان انگلیسی انجام میشد. طرف آمریکایی مترجم فارسی نداشت و اگر هم داشت مطمئن نبودیم تا چه حد قادر بود ادبیات سخت و پیچیده مذاکراتی را، که هر کلمهاش حساب شده انتخاب میشد، دقیق ترجمه کند. در مورد خودمان اطمینان داشتم که با برخورداری از کارشناسان و حقوقدانان کارکشته در هیأت خود که مسلط به زبان انگلیسی بودند، قادریم منظور خود را به انگلیسی دقیق و درست بیان کنیم. روشن است که «دیپلماسی غیرمستقیمِ مکتوب» واقعاً سخت و زمانبر است حتی اگر به زبان خارجی هم نباشد. در مذاکرات شفاهی اگر جمله یا کلمهای دقیق بیان نشود با توضیحات بعدی میتوان آن را تصحیح کرد، یا اگر احساس کنید که طرف مقابل صحبت شما را دقیق متوجه نشده است امکان توضیحات بیشتر وجود دارد، ولی در مذاکره مکتوب چنین امکانی نیست و لذا همه چیز از همان ابتدا باید با دقت کامل در شکل و محتوا باشد و این نیازمند انرژی و زمان قابلتوجهی است. به همین دلیل در مذاکرات وین در بهترین حالت بیش از یک مکاتبه در روز نمیشد تبادل کرد. این البته مسیری دشوار و نفسگیر بود، ولی حصول به توافق را غیرممکن نکرد. علت اصلی عدم موفقیت این مذاکرات که شش دور تا آخرین روزهای خرداد ۱۴۰۲ انجام شد (و البته در دولت بعدی هم به همین شکل و ترتیب ادامه یافت) شکل غیرمستقیم مذاکرات نبود، بلکه علل دیگری داشت که نیازمند شرح جداگانه است.