برنامه ریزی
با اینکه مشغولیت کاریش دو برابر آدم های معمولی بود ولی باز برای انجام کارهای خونه وقت می ذاشت.اینقدر وقت میذاشت که دیگه نیازی نبود من برای خرید، بیرون برم.
عجیب تر اینکه بعضی چیزها رو که نیاز داشتیم بدون اینکه من بگم بعد از تموم شدن
کارش می خرید.
از این ها که بگذریم کارهای دیگه مثل دکتر بردن بچه ها رو هم خودش
انجام می داد.
با تمام این خستگی و کارهایی که داشت باز از بچه ها غافل
نبود.
هر شب زمانی رو برای اون ها می ذاشت و بعضی شب ها تا وقتی بیدار بودن کنارشون
بود.
جامعیت کارهای مرتضی، نتیجه ی برنامه ریزی دقیقی بود که برای کار و زندگی
داشت.
ـــــــــــــــــــــــــــ
خاطره ای از شهید سید مرتضی آوینی/همسفر خورسید،ص14
ما به مردها سفارش می کنیم وقتی کار دارند، اشتغال
دارند، از خانه و زندگی قهر نکنند.بعضی ها صبح اول وقت می روند تا ساعت 10 شب، نه،
ما معمولا به کسانی که برایشان ممکن است، سفارش می کنیم حتی ظهرها را بروند با زن و
بچه هاشان باشند.در محیط خانوادگی غذایشان را بخورند، یک ساعتی با هم باشند، بعد
بیایند دنبال کارشان باز حتام در زمان مناسب اول شب بروند بچه ها را ببیند، ملاقات
خانوادگی حقیقی داشته باشند.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
مطلع عشق،ص83
امورات خانواده
یه روز جمعه بود که خدمت آقای بهشتی رسیدیم.
یکی از دوستان گفت:" یکی از مقامات خارجی به تهران اودمه و از شما تقاضای ملاقات
داره".
آقای بهشتی گفتند:"من برای روزهای جمعه برنامه دارم.باید به امورات
خانواده بپردازم. به بچه ها دیکته بگم و توی درس هاشون کمک کنم.در کارهای منزل هم،
کنار خانمم باشم.البته اگه امام دستور بدن قضیه فرق می کنه".
ـــــــــــــــــــــــــــ
خاطره ای از شهید محمدحسینی بهشتی/سیره شهید بهشتیص70
مرد در کشاکش زندگی مردانه خود احتیاج به یک لحظه آرامش دارد تا بتواند راه را ادامه دهد.آن لحظه آرامش، کی هست؟ همان وقتی است که او در محیط سرشار از محبت و عطوفت خانوادگی خودش قرار می گیرد.
ــــــــــــــــــــمطلع عشق،ص28
شرایط سخت
به خاطر کار حسین از ارومیه رفتیم سیرجان. شرایط برام خیلی سخت بود.از یه طرف آب و هوا غیر قابل تحمل بود و از طرفی زندگی با صاحب خونه ی بداخلاق.
یه روز دیگه طاقتم طاق شد و گفتم:" زندگی تو این شرایط خیلی برام سخت
شده".
حسین هم سریع رفت یه خونه با موقعیت بهتر اجاره کرد.
دو ماه از رفتنمون
به خونه دوم گذشته بود که فهمیدم اجاره ای که واسه این خونه می ده از حقوق ماهیانه
اش بیشتره.
بهش گفتم:" خواهش می کنم بریم یه خونه دیگه.نمی خوام بیشتر از این
اذیت بشی".
گفت:" نمی خوام همسری که تموم قوم و خویشش رو ول کرده و به خاطر من
به یه زندگی ساده تن داده و از شهر خودش دور شده رو، ناراحت ببینم".
ـــــــــــــــــــــــــــــ
خاطره ای از شهید حسین تاجیک/همسفر شقایق،ص276
اگر در جامعه ای خانواده مستحکم شد و زن و شوهر حقوق یکدیگر را رعایت کردند و با هم اخلاق خوش داشته و سازگاری نمودند و با همکاری هم مشکلات را برطرف نموده و فرزندان را تربیت کردند، جامعه ای که اینطور خانواهد ها را داشته باشد به صلاح خواهد رسید و نجات پیدا خواهد کرد.
خرید
مدت ها بود دنبال یه فرصت بودم که بریم بازار واسه خرید. داشت رادیو تعمیر می کرد، رفتم کنارش و گفتم:" کارت تموم شد؟کی بریم؟"
گفت:" کجا؟"
-بازار دیگه!
-بازار واسه چی؟
-یادت رفته؟قرار بود پرده بخریم دیگه.
-حالا نمیشه خودت بخری؟
دوست داشتم بیادو نظر بده. می دونستم خیلی کار داره.پرده خریدن هم کار سختی نبود امام دوست داشتم بیاد.وقتی اصرار منو دید با اینکه کارهاش عقب می افتاد قبول کرد باهام بیاد.
ـــــــــــــــــــــــــــ
خاطره ای از شهید علی حاجبی/ ماه نشان،ص82
اینطور هم نیست که بگوییم همه جا خانم باید از آقا تبعیت کند.نخیر؛نه چنین چیزی در اسلام داریم و نه در شرع."الرجال قوامون علی النساء" معنایش این نیست که زن بایستی در همه امور تابع مرد باشد... بالاخره دو شریک و دو تا رفیق هستند.یک جا مرد کوتاه بیاید یک جا زن کوتاه بیاید. یکی اینجا از سلیقه و خواست خود بگذرد دیگری در جای دیگر تا بتوانند با هم زندگی کنند.
ــــــــــــــــــــــــــــ
مطلع عشق،ص51
جوان مرد
دخترمون نه روزش بود که علی از منطقه اومد.
برای عقیقه، گوسفند خرید و شروع کردیم به تدارک مقدمات مهمونی.برنامه ریزی ها
شد، مهمون ها هم دعوت شدند.یه مرتبه زنگ زدند گفتند:" ماموریتی پیش اومده و باید
بیای اهواز".
وقتی به من گفت، خیلی ناراحت شدم و کلی گریه کردم.
بهش گفتم:"
ما فردا مهمون داریم، برنامه ریزی کردیم".
وقتی حال من رو اینطور دید به دوستاش
زنگ زد و رفتنش رو کنسل کرد.
گفته بود:" بی انصافیه اگه همسرم رو تنها بذارم،
این همه سختی رو تحمل کرده حالا یه بار از من خواسته بمونم. اگه بیام اهواز با روح
جوانمردی سازگار نیست."
ـــــــــــــــــــــــــ
خاطره ای از شهید سید علی حسینی/ چشم بی تاب، ص94
از طرف مرد وظیفه این طور است که ضرورتهای زن را
درک کند، احساسات او را بفهمد، نسبت به حال او غافل نباشد و خود را صاحب اختیار
مطلق العنان او در خانه نداند.
ـــــــــــــــــــــــــ
مطلع عشق،ص53
دست به غذا نبرد
ناهار خونه پدرش بودیم.همه دور تا دور سفره نشسته بودن و مشغول غذا خوردن.
رفتم تا از آشپزخونه چیزی برای سفره بیارم.چند دقیقه طول کشید.
تا برگشتم
نگاه کردم دیدم آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم. این قدر
کارش برام زیبا بود که تا الان تو ذهنم مونده.
ـــــــــــــــــــــــــــــ
خاطره ای از شهید مهدی زین الدین/یادگاران،ص19
در استحکام بنیان خانواده، خود زن و شوهر بیشترین نقش را دارند. با گذشت خودشان، با همکاری خود، با مهربانی و محبت خوب خودشان -که از همه مهم تر هم محبت است- می توانند این بنا را ماندگار و این سازگاری را همیشگی بکنند.
ـــــــــــــــــــــــــ
مطلع عشق،ص31