سؤال کلی ما این است که وضعیت حجاب در سینمای ما چگونه است و اساساً حجاب برای نظام، از نظر هنری، چه ضرورتی دارد. از جانب دیگر، ما به دنبال راهکارهایی در مورد مقولهی حجاب هستیم تا آنها را به نهادها و مراکز گوناگون ارائه دهیم. به این ترتیب، میخواهیم استراتژی مشخص و جامعی برای نظام مشخص شود تا دیگر شاهد اجرای روشهای تکبعدی و ناموفق سالهای گذشته نباشیم. یک بخش از این مقوله هم شامل سینما میشود که اولین قدم در این بحث، شناخت نسبت سینما و حجاب است.
بهمنی: ما در سینما با دو جنبه سر و کار داریم: یکی بررسی اوضاع فعلی سینما و اینکه در حال حاضر سینمای ما چه ویژگیهایی دارد و بخش دیگر اینکه با سینما چه کار میتوان کرد تا در جهت مطلوب پیش رود. به گمان من، در مورد بخش اول، آقای فهیم، به عنوان منتقد سینما و ناظر سینمای ایران، بهتر میتوانند حرف بزنند و مسئلهی حجاب را در سینمای ما دقیقتر بررسی کنند. ما هم به عنوان کسانی که درگیر این حرفه هستیم، دیدگاههایی داریم دربارهی اینکه وضع موجود چرا اینچنین است و اصلاً این وضعیت درست است یا غلط و اساساً چطور باید باشد و...
فهیم: البته من معتقدم وظیفهی منتقد این نیست که راهکار به دست بدهد. فردی در موقعیت من وظیفهاش راهکار نشان دادن نیست. وضعیت شما فرق میکند. شما، علاوه بر اینکه سینماگر هستید، تئوریپرداز هم هستید و این نقشها ایجاب میکند راهکار هم نشان بدهید. وظیفهی آدمهایی مثل ما راهکار نشان دادن نیست. ممکن است گاهی ما پیشنهادهایی هم بدهیم، چون در این مملکت بسیاری از مدیران، کارشناسان و... حقوقهای کلان میگیرند و کارشان این است که راهکار پیدا کنند.
برای مثال، در نهادی مثل وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی مدیران و کارشناسان فراوانی وجود دارند که حقوقهای کلانی میگیرند و هزینههای گزافی میکنند تا راهکاری بیابند. پس راهکار پیدا کردن یا پیشنهاد ارائه دادن امر نامعمولی نیست، اما من به عنوان منتقد نقد میکنم، راهکار به دست نمیدهم. در واقع بیشتر، امور را تعریف و تبیین میکنم و میگویم اوضاع این است. در بخش دوم حرفم هم نوع آرمانی و مطلوب امور و مقولهها را شرح میدهم.
با توجه به توضیح شما، وضعیت حجاب در سینمای ایران، چه از لحاظ محتوایی و چه از لحاظ شکلی، چگونه است؟
فهیم: در مورد این پرسش، میشود گریزی زد و بحث را 3 بخش کرد و علاوه بر وضعیت مطلوب آینده و اوضاع حال، قدری وضعیت گذشته را هم مرور کرد. به هر حال، ما از جای دیگری آمدهایم و به این وضعیت فعلی رسیدهایم. در واقع، انقلابی صورت گرفته است و در جریان این انقلاب، بخش مذهبی جامعه، که اکثریت جامعه را تشکیل میدادند، نارضایتی شدیدی از وضعیت فرهنگی داشتند. البته بحث اقتصادی طبعاً همیشه مطرح است، اما واقعیت این است که نارضایتی عمدهی مردم از وضعیت فرهنگی کشور بود و مسئلهی اقتصاد در مرتبههای بعدی قرار میگرفت. در واقع وضعیت جامعه طوری بود که کسی احساس امنیت نمیکرد.
بخش آشکار و به عبارتی پرچم و نماد علنی آن جریان فکری که علیه وضعیت نامطلوب فرهنگی شورید حجاب بانوان بود. پس از انقلاب، خیلیها با عنایت به رویکرد جدید محجبه شدند، چون این نماد و نشانه، علاوه بر اینکه بار اعتقادی داشت، باورهای نظری، فلسفی، تاریخی و حتی هویتی زنان جامعهی ما را تبیین میکرد و اساساً به مقولهای سیاسی هم تبدیل شد، یعنی جریانی فکری بود که به کمک این نشانه عرض اندام میکرد و میگفت ما به دنبال چه جامعهای هستیم و در این ساختار تازه، پوشش زنان باید وضعیتی متفاوت با قبل داشته باشد.
این بود که پس از تصفیهی جریانهای ناخالص ابتدای انقلاب، بسیاری محجبه شدند. طبعاً منظور از حجاب صرفاً چادر نیست. عدهی زیادی احساس میکردند در این خط مبارزه به کمک حجاب میتوانند به آرمانهای اجتماعیشان با هر عقیدهای برسند. از این نوع رویکردها در زمان جنگ فراوان میدیدیم، اما اصل ماجرا پس از جنگ شروع میشود. در واقع پس از آغاز سیاستهای تعدیل اقتصادی آقای هاشمی رفسنجانی و بعد جریان اصلاحات دورهی آقای خاتمی، دیدیم نه تنها گامی به سمت رویشهای جدید در حوزهی فکری و اسلامی برنمیداریم، بلکه به تدریج گامبهگام عقب مینشینیم و دچار لغزش میشویم. به این ترتیب، جبههی بدحجابها قدرتمندتر شدند.
در این دوران، هدف سیاستهای بیرونی، انهدام جامعهی ایران در حوزهی فرهنگ و به خصوص گسترش و ترویج مفاسد اجتماعی بود. در واقع، پس از ناکامیهای بسیار در راه سرنگونی حکومت جمهوری اسلامی ایران با ترفندهایی مثل کودتا، جنگ و... بیگانگان به این نتیجه رسیدند که دیگر نمیشود این نظام را با شعارهای انقلابی سرنگون کرد، چون خودش پیشرو شعارهای انقلابی است. امام (ره) و بعد مقام معظم رهبری با رویکردشان نسبت به مقولهی انقلاب حتی جریانات چپ را خلع سلاح کرده بودند.
به قول آقای داریوش مهرجویی، ما تا قبل از انقلاب شعارهای عدالتخواهانه میدادیم، بعد از انقلاب دیدیم دیگر چه میتوانیم بگوییم؟ بعضی از آقایان دارند از ما تندتر میروند و مسائل گوناگون مربوط به عدالت را تبیین میکنند. به این ترتیب، آن چیزی که مد نظر جریانات مخالف و برانداز قرار گرفته این است که در حوزهی مفاسد اجتماعی کار کنند و هرچه میتوانند در این بخش به ترویج مسائل ضدفرهنگی بپردازند و شاهدیم که رسانهها و تریبونهای گوناگون این جریان چگونه در این راستا کار میکنند.
در نهایت میخواهم این را بگویم که ما تا اینجا در مقولهی حجاب و مسائل فرهنگیِ دیگر چندان موفق نبودهایم. البته بحث حجاب فقط در سینما نیست و مرادم در همهی عرصههاست. اگر بگوییم اوضاع سینما خیلی بدتر است، این واقعاً بیعدالتی در حق سینماست. وقتی در سطح شهر و در کوچهها و خیابانها راه میرویم، میبینیم سینما هم فراتر از آنچه در سطح شهر میگذرد نیست، اما به هر حال انتظار از سینما بیشتر است.
من به عنوان منتقدی که در این زمینه نظری دارم، انتظار دارم سینماگری که الگوی مردم است و به شهرت میرسد و به عنوان یک «سوپراستار» شناخته میشود در این زمینه هوشیارتر باشد و به مسائل گوناگون توجه کند. حتی اگر او معتقد نباشد، به سبب احترام گذاشتن به اکثریت جامعهی ایران، قاعدتاً میبایست شئونات و موازین را رعایت کند، چرا که او الگو قرار میگیرد.
از جانب دیگر، میخواهم بگویم که اگر سینما را از مسائل دیگر خیلی تفکیک کنیم، ممکن است دچار چالشهای بیشتری بشویم. اما میشود در مورد انتظار ما از سینماگران صحبت کرد. در این مورد، قطعاً متولیان امر میتوانند نقش تأثیرگذاری ایفا کنند، چرا که اساساً در جامعهی ما که همهی بخشهای آن، به خصوص بخش سینما، با بودجههای دولتی پیش میرود حتماً نقش مدیران برجسته است. مدیران دولتی موظف به تبلیغ و ترویج اعتقاداتی هستند که ما به خاطر آنها انقلاب کردهایم، اما وقتی مدیران در این زمینه مرعوب میشوند، دیگر سینماگر هم چندان مقید نمیشود. آن چیزی که الآن در سینما داریم این است که از نظر ظاهری چندان متفاوت با بخش کلی جامعه نیست.
به هر حال میشود در مورد تکتک این مقولهها حرف زد. یک نمونه از این مقولهها همین بحث «ریا» است. همین ریایی که برچسبش را به ما میچسبانند، اما خود هنرمندان هم به نوعی دچار این قضیه هستند؛ یعنی دوزیستی هستند، کاراکترهای سینماییشان و نقشهایی که بازی میکنند یک جور است و جور دیگری در جامعه ظاهر میشوند.
بحث مدیریت شد. اینکه سینما به جای اینکه کادرسازی کند و دست به مفهومسازی و الگوسازی در جامعه بزند و جلوتر از جامعه باشد، دنبالهروِ جامعه بوده است؛ یعنی برایند وضعیت جامعه بوده و آن نقش پیشرو مورد نظر را نداشته است. به نظر شما، نقش مدیریت سینمایی، در 2 دههی گذشته، در این مورد چه بوده است؟ چه کار میتوانستند بکنند که نکردند؟ شما چه راهکارهایی برایشان دارید؟
عاقلزاده: واقعیت این است که ما در مباحثی مثل پدیدهی حجاب چند نظرگاه داریم. اول از همه، همان طور که آقای فهیم فرمودند، ما با پدیدهی انقلاب اسلامی مواجه هستیم که به دلیل فساد موجود در جامعه به وجود آمده است. جامعهای را که 2500 سال با شیوهی خاصی گسترش پیدا کرده است نمیتوان به همین سادگی و در عرض 10، 15 یا حتی 30 سال به جایگاه اصلی خودش، یعنی مدینهی فاضله، رساند. این پروسه قطعاً زمانبر است. مسائل فرهنگی هم مثل مسائل اقتصادی نیست که خیلی دقیق و مهندسیشده بشود راجع به آنها کار کرد. البته میشود مهندسیشده کار کرد، اما قطعاً از پروسههای اقتصادی طولانیتر است.
اگر به گفتارهای امام (رحمت الله علیه) برگردیم، میبینیم که ایشان فرمودند 50 سال طول میکشد که مملکت درست شود. ممکن است تعابیر مختلفی از این صحبت به دست داده شود و این 50 سال حتی کمی زیادتر شود، اما از همان 50 سال فرضی چیزی حدود 33 سال گذشته است. پیشینهمان را که نگاه میکنیم، با توجه به چیزی که الآن موجود است، با نشانههای خوبی مواجه میشویم و یقین پیدا میکنیم اتفاقات خوبی در طی آن 50 سالی که امام (رحمت الله علیه) فرمودند رقم میخورد.
جامعهی ما واقعاً در حال تجربه کردن است؛ تجربهی یک حکومت اسلامی در جایگاه آرمانی و در مقام مدینهی فاضله. اگر بخواهیم همهی اینها را در یک برههی زمانی خاص و کوتاه به وجود بیاوریم، قطعاً مشکلاتی داریم. اتفاقاً تأثیر این امر را میتوانیم در بعضی از جوامع غیرایرانی ببینیم. برای مثال، در لبنان، حزباللهیها و شیعههای متعصب و طرفدار حزبالله بخشی از شرح عملکرد مملکتی ما را در بعد از انقلاب دست گرفتهاند و آن را به عنوان دستورالعمل خودشان انتخاب کردهاند، اما نظرات جدیدی هم به آن اضافه کردهاند. البته دولتی ندارند که مثل ما بحث حجاب را مهار کند. اما واقعیت این است که وقتی شما به آن جامعه نگاه میکنید، جامعهی خیلی سالم و ساده و دلنشینی را میبینید که از قضا شبهآرمانی است.
برای مثال، در آنجا دزدی و اعتیاد خیلی کم میبینید و حجاب در آن قشر از جامعه که مبانی انقلاب ما را پذیرفتهاند به دقت رعایت میشود. اتفاقاً این امر به دلیل ساختاری و دستوری عمل نکردن است و اینکه لبنانیها به شکل دستورالعملی با قضیه برخورد نکردهاند. دستگاههای اجرایی ما، متأسفانه، در شرایط خاص، به خاطر اینکه تجربهی خیلی کمی داشتهاند و ناپخته بودهاند و تئوری نداشتهاند، عملکرد مناسبی از خود بروز ندادهاند.
باید توجه کنیم که ما یک تئوری کلی داریم که از مبانی اعتقادیمان برمیآید. این تئوری کلی در زمان حال به درستی ترجمه نشده است. این نشاندهندهی آن است که در دستورالعملهایمان دچار مشکلات عجیبوغریبی میشویم. مثلاً قوهی قضائیه در مورد مسئلهی حجاب یک نظریه دارد و قوهی مجریه یک نظریهی دیگر. قوهی مقننه هم متفاوت با نظر 2 قوهی قبلی قانونگذاری کرده است. بعد وقتی دستگاههای اجرایی میخواهند این سه مقوله را با هم پیوند دهند و اجرایش کنند، جور دیگری عمل میکنند. البته در این زمینه غرضهای شخصی هم دخیل است؛ غرضهایی که همیشه در هر جامعهای هست و متأسفانه نمیشود از آنها نجات پیدا کرد.
به نظر من، به طور کلی وضع حجاب در سینما در مقایسه با خود جامعه نسبتاً بهتر است، آن هم به دلیل وجود ممیزی. قبل از آنکه شما بخواهید فیلمی بسازید، گروههایی هستند که فیلمنامهی کار را میخوانند و ممیزیاش میکنند. برای مثال، میگویند صحنههای اروتیک باید حذف شود. آقای جرج کلونی، بازیگر هالیوود، جایی گفته است: «به سینمای ایران احترام میگذارم؛ این بزرگترین هنر ایرانیهاست که با رعایت قوانین شرعی و عرفی خود فیلم میسازند و ما هم که در فرهنگ دیگری زندگی میکنیم از فیلم خوشمان میآید، برایمان باورپذیر است و لذت هم میبریم.»
این نظر را بگذارید کنار نظر عدهای که میگویند بحث حجاب خیلی سخت است و مشکلاتی ایجاد میکند. اگر ما از منظر کلیّت نظام نگاه کنیم، نظام جمهوری اسلامی با توجه به آرمانهایش در مورد همهی پدیدهها ـبه خصوص در مورد حجاب، چه در جامعه و چه در سینما و فرهنگ و هنرـ جایگاه نسبتاً خوبی دارد، آن هم به رغم همهی مشکلات موجود. میبینیم که غربیها، فارغ از تمام مسائل موجود، در مورد سینمای ما چنین نظری دارند.
من همهی این حرفها را زدم تا به انتظار خودمان از سینما و حجاب برسم. به نظرم انقلاب اسلامی انتظارات ما را بسیار بالا برد. شاید یکی از دلایلی که الآن بابت این مسئله نگرانیم و احساس میکنیم برای ما مشکلی ایجاد شده است و مسئله خیلی برایمان لمسشدنی نیست این است که انتظارات ما هم بیشتر شده است. توقع ما از انقلاب آن قدر بود که برای مثال میگفتیم باید در همان 10 سال اول تکلیف مسئلهی حجاب معلوم میشد. اگر یادتان باشد، تا سال 59 یا 60 هنوز سینماها فیلمهای اروتیک نمایش میدادند.
اینها نشاندهندهی آن است که انتظارات زیادی در ما ایجاد شده، اما همهی آنها برآورده نشده است. با توجه به اینکه نمیخواهیم بیانصاف باشیم و بیجهت کسی را متهم کنیم، باید بگوییم واقعیت این است که این پدیده یک چیز زنجیروار است؛ یعنی از فرد شروع میشود و به کلیت نظام میرسد. همهی این پدیدهها سلسلهوار به هم پیوسته هستند و اگر نظر یا پدیدهای انسجام مناسبی داشته باشد، قطعاً نتیجهی مطلوبی میگیریم. من نمونه میآورم. به مناسبت انتخابات، از حدود 6 ماه قبل از انتخابات، برنامههای مختلفی از رسانهی ملی پخش میشد تا مردم را برای یک اتفاق ملی آماده کنند. موارد دیگری از این دست هم وجود دارد، مثلاً انیمیشنهایی که با موضوع مصرف بهینهی انرژی پخش میشوند. اینها خیلی تأثیرگذارند.
این امر نشاندهندهی آن است که ما اگر تصمیمی بگیریم و جدیتی در اجرای آن تصمیم داشته باشیم، قطعاً تمام برنامهریزیهایمان معطوف به آن تصمیم است. پس میشود مسئلهی حجاب را یک بار برای همیشه حل کنیم. اتفاقاً سینما و صداوسیما چندین سال است راجع به حجاب بحث میکنند و کاش زودتر این اتفاق میافتاد. اگر رسانههای گوناگون ما جدیتر به بحث حجاب میپرداختند، قطعاً به نتیجهی مطلوب و خوبی میرسیدیم، اما متأسفانه نقاط مغفول در این مسئله زیاد داریم. یکی از این نقاط مغفول این است که واقعاً نظریهی مناسبی راجع به بحث حجاب، با توجه به نظریهی اعتقادی و انقلابیمان، تبیین نکردهایم.
ما فیلمسازان خیلی خوبی داریم و در کنار آنها فیلمسازان متوسط و بد هم داریم. عشق همهی این فیلمسازان این است که کار کنند. بعضیهایشان واقعاً علاقهی زیادی به سینما دارند، آن هم به صرف خود سینما. بعضیهایشان نه، دوست دارند مروج فرهنگ اسلامی باشند. برای بعضیها هم سینما صرفاً منبع درآمد است. همهی اینها انگیزههای خوبی هستند و ما میتوانیم از آنها در حوزهی مدیریت سینما و سیاستگذاری این هنر استفاده کنیم و این هنرمندان را به سمتوسوی مناسبی بکشانیم. حالا نه تنها در حوزهی حجاب، در حوزههای دیگر هم میتوانیم چنین ایدهای را پیش ببریم. در واقع دست به عمل ایجابی بزنیم، نه سلبی.
از جانب دیگر، انسانها با ممیزی، که وجه سلبی ماجراست، قطعاً مشکل دارند. من گریزی میزنم به بحث آیهی حجاب. آیهی حجاب وقتی نازل شد، دلیلی داشت. در زمان پیامبر (صلی الله علیه و آله)، وقتی ایشان به رسالت رسیدند، طبعاً همهی زنان حجاب نداشتند و مسئلهی حجاب کمکم گسترش پیدا کرد. در طول 23 سالی که از زمان مبعث پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) تا فوت ایشان را در بر میگیرد، جامعه به مرور به آن جامعهی آرمانی مورد نظر ایشان نزدیکتر شد. چندین و چند سال از رسالت پیامبر (صلی الله علیه و آله) گذشته بود. بعد از اینکه ایشان به مدینه رفتند، جامعهی نسبتاً مطمئنی در آنجا پیدا کردند. بعد از قضایای شعب ابیطالب، شاید دو سه سال بعد از آن ماجرا، آیهی حجاب نازل شد.
طبق بعضی از تفاسیر، دلیل نزول آیهی حجاب مربوط است به قصهی جوانی که دختر زیبارویی میبیند. میگویند جوانی از کنار پرچینی رد میشده است که از قضا دختر زیبارویی میبیند و بعد تمام هوش و حواسش متوجه این دختر میشود. از لب پرچین که رد میشود، خراشی روی صورتش میافتد و آسیب میبیند. به این ترتیب، آیهی حجاب نازل میشود، آن هم به این سبب که شما محفوظ بمانید از شرایط بدی که برایتان پیش میآید، مثل مستی که آدم را به وادی دیگری میبرد و او را از عقلانیت دور میکند. البته تعابیر و تفسیرهای زیادی در مورد این آیه وجود دارد، یکیاش این است که من گفتم.
در این مسئله منطقی وجود دارد که اگر بتوانیم این منطق را برای جامعهی امروزی بشر، چه غربی و چه شرقی، تبیین کنیم، به راحتی میتوانیم حجاب را گسترش بدهیم. من زمانی که مسئول «اسوه» بودم گروههایی میآمدند تا از آن فضا استفاده کنند. بعضی از این جوانان دوست داشتند در حوزهی دوبله کار کنند. ما هم، بدون توجه به مسائل مالی، اجازه دادیم هفتهای چند ساعت از آن فضا استفاده کنند. بعد از چند جلسه، متوجه شدم وضعیت حجاب دخترها خوب نیست.
پیش خودم گفتم که با توجه به جوانی این گروه و علاقهشان به فرهنگ و هنر، چطور مسئلهی حجاب را برایشان تبیین کنم تا زده نشوند و قهر نکنند. مسئول گروه و چند نفر از دخترها را دعوت کردم و خیلی راحت و خودمانی گفتم شما وقتی آدم گرسنهای را میبرید به مغازهای تا گرسنگیاش را رفع کند، چه اتفاقی میافتد؟ فرض کنید پول هم ندارد.
به نظر شما او باید دزدی کند یا اینکه خودش را نگه دارد؟ به نظر شما چه کار باید بکند؟ من به آنها گفتم اگر خودتان را به این شکل و شمایل درمیآورید، منظور شما اصلاً منظور جنسی نیست، چون اکثریت کسانی که در مملکت ما حجاب را درست رعایت نمیکنند، صرفاً به دلیل این است که خوشتیپ باشند یا از مد رایج پیروی کنند و به هیچ وجه نیت جنسی ندارند. گفتم برای شما مهم نیست، نمیخواهید واقعاً کسی را «تور» کنید، درست است؟ گفتند بله. گفتم اما وقتی شما این گونه در جامعه خودتان را نشان میدهید، جوانی که زن ندارد و پول هم ندارد ازدواج کند یا هنوز موقع ازدواجش نیست با دیدن شما چه حالی پیدا میکند؟
پسرها از 14 یا 15 سالگی به سن تکلیف میرسند، به این نوجوان تازهبالغ که نمیشود گفت ازدواج کن! این بندهی خدا باید 10 سال میل جنسیاش را مهار کند تا بعد به ازدواج سالمی برسد. بگذریم که شرایط ازدواج در این روزگار خیلی سخت شده است. چنین فردی که میل جنسی هم دارد، ولی امکانی برای ارضایش ندارد، با دیدن شما دختران چه باید بکند؟ طبعاً اگر شما را ببیند میل جنسیاش بیدار میشود. وقتی این حرفها را شنیدند، خیلی راحت پذیرفتند و یک مقدار خودشان را هم جمعوجور کردند، البته نه اینکه چادری بشوند، ولی واقعاً رعایت میکردند.
همهی حرف بنده این است که اگر بحث حجاب درست تبیین شود، مشکلات ما در این حوزه حل خواهد شد. زمانی عدهای نزد مقام معظم رهبری رفتند و مباحثی در مورد فیلمسازان ما مطرح کردند. آقا حرف خیلی قشنگی زدند. ایشان گفتند مگر ما به اینها چه دادیم که از آنها این همه توقع داریم؟ این نکتهی خیلی مهمی است. به نظرم در حوزهی مدیریت و سیاستگذاری سینما باید اتفاق درخوری بیفتد. اولین کار این است که بحثهای نظری راجع به پدیدهی حجاب مطرح شود. این بحثهای نظری میتواند در حوزهی سینما هم مطرح شود. بعد این بحثهای نظری باید تبدیل به قانون شود.
همه میفهمند دزدی خیلی بد است؛ چه آن بدحجاب، چه آدم انقلابی، چه آدم غیرانقلابی، چه غربی و چه شرقی. دزدی بد است. همه هم قانون را این طور تنظیم کردهاند که اگر کسی دزدی کرد، او را مجازات کنند. این برای همه تبیین شده است. قبل از اینکه مسئلههای گوناگون مربوط به حجاب را به شکل قانون درآوریم، باید از نظر تئوری چیزهایی را برای عدهای روشن کنیم، چون یک عده واقعاً نمیپذیرند. هر چقدر هم بگویید، راه خودشان را میروند.
منتها باید جامعهی خودمان را تا آنجا که امکانش هست روشن کنیم. برای مثال، ما در مورد پدیدههای دیگر، مثل مصرف بهینهی انرژی یا لزوم استفاده از کمربند ایمنی در خودروها، این همه انیمیشن ساختهایم و کوشش کردهایم مسئله را تبیین کنیم و دیدید چقدر تلاشمان مؤثر واقع شد. در مورد حجاب هم میتوان چنین دستاوردی داشت. بعد از اینکه تئوریپردازی کردیم و این نظریهها تبدیل به قانون شد، قانون را به دست مجریان میسپاریم. بعد بر نحوهی اجرا نظارت کنیم.
از جانب دیگر، باید توجه کنیم که در بعضی از نهادها مثل آموزشوپرورش و سپاه، کارکنان دورههای ضمن خدمت میگذرانند. این ضمن خدمت 2 بخش دارد: شکلی و محتوایی. میخواهم بگویم کارمند تازهوارد با کارمند قدیمی آن نهاد یکی نیست. آن مهندسی که تا حالا فقط ساختمان دهطبقه ساخته است، آیا میتواند برج صدطبقه بسازد؟ از آن طرف هم ما میتوانیم به او اعتماد کنیم و به لحاظ اخلاقی پول در اختیارش بگذاریم؟ این قدر این آدم سالم است؟ پس این امر 2 بُعد دارد.
این بحث را مطرح کردم تا بگویم ما برای فیلمسازانمان باید این گونه عمل کنیم، اول از همه هم در بحث جذب. به نظر من در جذب اینها باید اتفاقاتی بیفتد. باید بدانیم چگونه جذب کنیم؟ چه کسانی جذب شوند؟ دوم اینکه حالا که جذبشان کردیم، باید به حال خودشان رهایشان کنیم؟ قطعاً باید برایشان دورههایی بگذاریم. این حرف من هم نیست، حرف مقام معظم رهبری است. آیتاللهها را هم در نظر بگیرید، مراجعی بودهاند که این بزرگواران را تحت نظر داشتهاند و تا این مرحله آنها را بالا آوردهاند و مدام مشغول ارزیابی آنها بودهاند. معلوم است در درون خودشان ارزیابی صورت گرفته است.
چه اشکالی دارد مشابه این ارزیابی در مورد هنرمندان هم صورت بگیرد؟ البته الآن این ارزیابی به شکل جستهوگریخته و سلبی انجام میگیرد که البته اصلاً مناسب نیست. در این معنا، کاری که نیروی انتظامی با خانم ل.الف کرد، تبعات بسیار مخربی خواهد داشت. من نمیگویم کار این خانم درست بوده است یا غلط، اما اینکه نیروی انتظامی کار درستی انجام میدهد و در تبلیغات رسانهها شکل دیگری با آن برخورد میشود، کار را ابتر میکند. به این ترتیب، ارتباط حجاب و دستگاه اجرایی و هنرمندان و جامعه مخدوش میشود. این قطعاً برخورد سلبی است و درست مثل جمع کردن ماهوارههاست.
در مناطقی از تهران یا حتی شهرستانها آنتن معمولی یا حتی دیجیتالی هم سیگنالی دریافت نمیکند و طرف مجبور است ماهواره نصب کند. با توجه به این شرایط، جمع کردن دیشهای ماهواره چه معنایی دارد؟ یعنی تلویزیون نبین. اگر این گونه باشد، برای حزباللهی درجهیک انقلابی هم ذهنیتی ایجاد میشود. پس به نظر من این اتفاقی که باید رقم بخورد یک اتفاق درازمدت است.
نکتهی بعدی این است که در بین این همه فیلمی که در بعد از انقلاب ساختهایم، هیچ فیلمی دربارهی مقولهی حجاب پیدا نمیکنیم و اساساً این مسئله دغدغهی کسی هم نبوده است. پس لازم است همان طور که در مورد مباحث دیگر فیلم میسازیم، به مبحث حجاب هم بپردازیم. من تا آنجا که یادم هست، تنها فیلم «غزل»، ساختهی مجتبی راعی، را میتوان، آن هم با اغماض، اثری در مورد حجاب دانست. واقعاً در این حوزهها کم کار شده است و جا دارد به امید خدا فعالیت بیشتری در این زمینه انجام شود.