دردسر زورگيري از پزشک زندان
پزشك بهداري زندان وقتي مرد قويهيكل را ديد وي را شناخت. شك نداشت كه اين زنداني همان زورگيري است كه از وي سرقت كرده بود.با وجود تنومندي و خالكوبيهاي خاص بهراحتي گريه ميكند و مدام ميگويد دلتنگ دخترش است.
خردادماه سال گذشته هنگامي كه پزشك 50 ساله آماده ميشد تا مطبش را ترك كند ناگهان پيشروي خود مرد جوان تنومندي را ديد كه با تهديد چاقو پول و موبايلش را ميخواست.
دكتر كه با روبهرو شدن با اين جوان وحشتزده شده بود ابتدا مقاومت كرد ولي پس از اينكه مرد تبهكار با چاقو چند ضربهاي به وي زد چارهاي جز تسليم شدن نديد و پول و موبايلش را داد.
با در جريان قرار گرفتن پليس 110 تيمي از مأموران براي رسيدگي به اين زورگيري به مطب رفتند. دكتر كه وحشت كرده بود گفت: ساعت 9 شب قصد ترك مطبم را داشتم كه مردي 30 ساله به من حمله كرد و به زور چاقو، پول و موبايلم را دزديد، وي قوطي خالي نوشابه را لاي در آسانسور گذاشته بود تا بتواند راحتتر و سريعتر فرار كند.
با ادعاهاي دكتر، پرونده زورگير براي رسيدگي تخصصي در اختيار تيمي از پايگاه سوم پليس آگاهي تهران قرار گرفت.
كارآگاهان براي رديابي مرد تبهكار وارد عمل شدند و با چهرهنگاري تخصصي از دكتر موفق شدند چهره فرضي زورگير را طراحي كنند و با مقايسه آن با آلبوم عكس مجرمان قديمي وي را شناسايي كنند.
بررسيهاي ميداني نشان داد كه دزد قويهيكل يكي از زندانيان قديمي است كه با همين سرنخ براي دستگيرياش پاتوقها و مخفيگاههاي وي را تحت مراقبتهاي ويژه قرار دادند و پي بردند اين مرد خطرناك زندگي زيرزميني دارد.
با گذشت يكسال از فرار دزد زورگير هفته گذشته دكتر به پايگاه مراجعه كرد و با ادعايي عجيب گفت كه موفق شده تا دزد موبايلش را شناسايي كند.
دكتر در ادامه افزود: من در بهداري زندان قزلحصار مشغول به كار هستم و در آنجا به وضعيت زندانياني كه بيمار ميشوند رسيدگي ميكنم، از شانسم روز گذشته در دفترم نشسته بودم يكي از زندانيها براي معالجه وارد دفترم شد، وي اصلاً به روي خود نياورد كه مرا ميشناسد ولي من در همان نگاه نخست اين دزد را شناختم.
با ادعاي دكتر، كارآگاهان با هماهنگي داديار شعبه هفتم دادسراي امور جنايي تهران مرد تبهكاري كه دكتر شناسايي كرده بود را به پايگاه سوم انتقال دادند و پس از بررسيهاي ابتدايي دريافتند كه دزد فراري در طول يكسال گذشته به دليل چندين زورگيري در جنوب شرق تهران بازداشت و روانه زندان شده بود.
دزد قوي هيكل كه «عليرضا» و 29 ساله است در همان ابتداي بازجويي به دزدي از مطب دكتر و مجروح كردن وي اعتراف كرد و گفت: سال پيش اعتياد شديدي به شيشه داشتم و با همدستي يكي از دوستان قديميام به نام «منصور» دست به زورگيري ميزديم، وي زاغزن بود و من هم به خاطر هيكل درشتم زورگيري ميكردم و پولها را بهطور مساوي بين هم تقسيم ميكرديم.
سرهنگ كارآگاه حسين خانبابايي رئيس پايگاه سوم پليس آگاهي به شوك گفت: اين پرونده از سال گذشته باز است و «عليرضا» نيز به آن اعتراف كرده و كارآگاهان در حال شناسايي ساير دزديهاي وي هستند و تلاش براي دستگيري منصور نيز همچنان در دستور كار قرار دارد.
گفتوگو با دزد قوي هيكل
با هيكل درشت و تنومندش گريه ميكند و به التماس افتاده و از افسر پرونده ميخواهد تا كمكش كند.
وي ميگويد همسرش دادخواست طلاق داده و ميخواهد از وي جدا شود، دلش براي دختر 4 سالهاش تنگ شده و نااميد به آينده است.
«عليرضا» ادعا ميكند كه دوست قديمياش وي را معتاد كرده بود و با فريبهاي وي پاي در دنياي تبهكاران گذاشته است.
چند بار زندان افتادي؟
3 بار.
از كي زنداني شدي؟
يك سال.
از كي شيشه مصرف ميكني؟
از سال 88 تا 90، در طول يكسالي كه در زندان هستم خواسته يا ناخواسته شيشه را ترك كردهام.
چطور شد كه به شيشه روي آوردي؟
من تا چند سال پيش تراشكاري داشتم و تعدادي از قطعات موتور يكي از خودروسازها را توليد ميكردم، پس از اينكه قطعات چيني با قيمتي پائينتر از توليد داخل به كشور وارد شد، ورشكست شدم و به پيشنهاد يكي از دوستانم براي رهايي از فكر و غم و غصه شيشه كشيدم و تا آنجا پيش رفتم كه دست به دزدي زدم.
چطور شد براي دزدي به مطب دكتر رفتي؟
نميدانم، شيشه كشيده بودم و در حال و هواي خود نبودم.
به چند سال زندان محكوم شدي؟
7 سال.
همسر و دخترت را ديدي؟
چند بار به زندان آمدند، ولي همسرم چند روز پيش وقتي فهميد كه پرونده ديگري در اينجا دارم، به دادگاه خانواده رفته و دادخواست طلاق داده است.
همسر و دخترت را دوست داري؟
چشمانش پر از اشك شده و گريه ميكند. خيلي دوستشان دارم، دلم براي به آغوش كشيدن دختر شيرينزبانم يك ذره شده. اي كاش زمان به 2 سال پيش بازميگشت و دست از اين كارها برميداشتم.
با پولها چه كار ميكردي؟
شيشه ميكشيدم.
آيا به فكر آن نبودي كه يك روزي زندگيات با شيشه كشيدن ويران ميشود؟
اگر فكر ميكردم كه الان اينجا نبودم.
اگر از زندان آزاد بشوي، دوباره همانند گذشته دست به دزدي ميزني؟
نه. تا به حال مثل الان در فشار نبودهام، همسرم ميخواهد از من جدا شود و معلوم نيست سرنوشت دخترم چه خواهد شد، 6 سال از دوران زندانم باقي مانده و هيچ اميدي به آينده ندارم، ولي اگر آزاد بشوم، ميروم و به همسرم قول مردانه ميدهم كه دست از خلاف بردارم و مثل گذشته تراشكاري را از سر بگيرم و زندگي آرامي را برايشان فراهم كنم.
...............................................................................................................
راز خواستگاریهای جوان لیسانسه در قتل زن تنها
لیسانسه حقوق با شکار زنان تنها در نقش خواستگار به کلاهبرداری دست میزد تا این که در قتل زنی گناهکار شناخته شد.
این مرد جوان از طعمههایش وکالت میگرفت تا داروندارشان را به جیب بزند.
ساعت 12 ظهر 18 مهر ماه سال گذشته جنایتی مرموز در خیابان شریعتی تهران رخ داد و مأموران کلانتری 124 قلهک با رساندن خود به خیابان دولت خود را برابر پیکر بیجان زن 44 سالهای به نام سیمین دیدند.
داوود، نمیپذیرفت قاتل است تا این که با دستور بازپرس روشن از شعبه سوم دادسرای امور جنایی تهران این مظنون در اختیار کارآگاهان ویژه قتل قرار گرفت.
«داوود» به تیم تحقیق گفت: «ساعت 9 صبح بود که به خانه سیمین رفتم وی در حال انجام کارهایش و خوردن صبحانه بود؛ پس از آن گفت که با وجود این که صبح دارو خورده اما باز هم حالش خوب نیست و اجازه خواست استراحت کند تا حالش بهتر شود که ناگهان پس از دقایقی روی زمین افتاد و حالش بد شد که من دستپاچه به طبقه بالا رفته و با اورژانس تماس گرفتم.»
کارآگاهان جنایی به رابطه عجیب داوود و سیمین برخوردند و دریافتند این پسر از 2 ماه پیش در حالی که 11 سال از قربانی کوچکتر بوده به خواستگاری وی رفته و دو روز پس از مرگ قربانی با استفاده از وکالتی که پیش از مرگ سیمین از وی گرفته بود دار و ندار وی را به نام خود زده است. از سوی دیگر، کالبد شکافی و بررسیهای پزشکان جنایی نشان داد که سیمین به خاطر نارسایی تنفسی ناشی از اصابت جسم ساخت به سرش از پای در آمده است.
فرار خواستگار فریبکار
با این نتایج علمی پلیس جنایی باز سراغ داوود رفت و چون وی از رفتن به آگاهی سرباز زد، کارآگاهان به خیابان شیراز جنوبی رفتند و دیدند که داوود فراری شده است.
شکارهای سریالی
کارآگاهان که در تعقیب قاتل فراری بودند پی بردند که داوود، لیسانس حقوق دارد و با اطلاعات دانشگاهیاش و چرب زبانیای که دارد توانسته با به ثبت رساندن بیش از 20 شرکت کاغذی و شناسایی زنان پولدار در نقش خواستگار به گرفتن وکالتنامه از آن پرداخته و دست به کلاهبرداریهای سریالی از زنان تنها بزند.
هیچ سرنخی از قاتل فراری سیمین در دست نبود تا این که کارآگاهان جنایی پس از 9 ماه تحقیقات علمی اطلاعاتی، مخفیگاه وی در میدان سپاه را ردیابی کرده و ساعت 8 صبح 23 خرداد ماه وی را دستگیر کردند.
داوود، باز داستانسرايی کرد و با ادعای بیگناهی گفت که روز حادثه و برای اسبابکشی، نزد سیمین رفته که بدون هیچ دلیلی وی حالش بد شده و وی تنها قصد داشته سیمین را به بیمارستان برساند که متوجه مرگ این زن شده است.
این دروغبافی پذیرفته نشد تا این که داوود یک ماه بعد سکوت خود را شکست و با پذیرفتن قتل به کارآگاهان گفت: «روز جنایت به خانه سیمین رفته بودم تا برای اسبابکشی به وی کمک کنم، بعد از صحبتهایی که با هم داشتیم، وی مسئلهای را مطرح کرد که باعث عصبانیت من شد؛
سیمین روی صندلی نشسته بود و من خواستم از خانه خارج شوم که به حالت نیم خیز، آرنج دست مرا گرفت، من دستم را با قدرت از دستش خارج کردم که ناگهان سرش به در خورد و روی زمین نشست و حالش بد شد؛ دیدم رنگش سیاه میشود در همان حال گفت که احساس خفگی دارد، من برای نجاتش سریعاً با اورژانس تماس گرفتم، ولی کار از کار گذشته بود.
بنابه این گزارش؛ با توجه به اعترافات این قاتل تحصیلکرده پلیس در حال رازگشایی دیگر اقدامهاي تبهکارانه وی است.
...............................................................................................................
رؤیای دختری که قربانی اسیدپاشی شد
دختر هندی که 9 سالی است با درد هولناک اسیدپاشی و صورتی از فرمافتاده زندگی میکند با عجز و لابه از مقامات کشورش مجازات ضاربان اسیدپاش را میخواهد.
23 آوریل 2003 آخرین روزی بود که «سونالی موخرجی» 17 ساله چهره خودش را در آینه دید. چند روزی بود که عدهای مرد ولگرد در مسیرش قرار میگرفتند و او را آزار میدادند اما او با کممحلی هر بار به بهانهای از دستشان میگریخت. کینه مردان اما آن شب سیاه کار دست دختر بیچاره داد.
در حالی که همه اعضای خانواده سونالی در خواب بودند ناگهان فریاد کمک این دختر همه را وحشتزده از جا پراند. دختر بیچاره که تنها سایههایی از آن شب هولناک را به یاد میآورد میگوید: تنها چیزی که یادم است درد عجیبی بود که در تمام صورتم پیچید. احساس میکردم همه بدنم در آتش فرو رفته بود. آنقدر جیغ زدم تا از هوش رفتم.
9 سالی از آن ماجرا میگذرد و دختر بختبرگشته با چهرهای هیولامانند با زور و زحمت پول عملش را جور میکند. پدرش برای تأمین هزینه عملهای متعدد او زمین پدریاش را فروخت و مادرش جواهراتش را چوب حراج زد اما تنها 22 عمل روی صورت او چهرهاش را اندکی از حالت هولناک درآورده است و هنوز 10 تا 15 عمل دیگر باید انجام شود تا او بیناییاش را به دست آورد و چهرهای تقریباً شبیه دیگران پیدا کند.
این دختر که از حمایت مقامات کشورش در این مدت سپاسگزار است با عجز و لابه مجازات ضاربان را خواهان است: «آرزویم این است که هرچه زودتر مجازات ضاربان را ببینم. شاید از این راه اندکی دردهایم التیام یابد.»
به رغم گذشت 9 سال او هنوز پیگیر پروندهاش است و با وجود فقر مالی دوست دارد به این رؤیا دست یابد.
...............................................................................................................
پسر «راکی» خودکشی کرد
پلیس لسآنجلس جسد پسر 36 ساله سیلوستر استالونه ستاره معروف سینمای امریکا (راکی) را در آپارتمانش پیدا کرد. سیج استالونه پس از همکاری با پدرش در جریان چند فیلم سینمایی به دنیای پشت صحنه رفته و کارگردانی و تهیهکنندگی را آغاز کرده بود که پس از مدتها بیخبری و انزوا با پیکر بیجانش روبهرو شدند.
البته هنوز مشخص نیست این جوان طی حادثهای جان سپرده یا دست به خودکشی زده است.
برای روشن شدن این موضوع تحقیقات پلیس ادامه دارد. به گفته کارشناسان پزشکی قانونی سیج استالونه در آپارتمان محل زندگیاش مرده و ظاهراً آثاری بر گردن یا بدنش دیده نمیشود که نشان دهد او را کشتهاند ولی در کنار تختخوابش بسته خالی قرصهایی را پیدا کردهاند.
سیلوستر استالونه ستاره 66 ساله سینمای هالیوود که در زمان مرگ پسرش بازی در یک فیلم کمدی را آغاز کرده بود با شنیدن این خبر دچار ناامیدی و افسردگی شده است.
در بیانیه میشله بهگا؛ سخنگوی این بازیگر معروف امریکایی آمده است: «سیلوستر از شنیدن این خبر بسیار متأثر است چرا که میداند مرگ پسرش مادر او (همسر سابقش) ساشا را نابود خواهد کرد.
سیج پسر بسیار با استعداد و خوبی بود. جای خالی او تا ابد برای والدینش احساس خواهد شد.» سیلوستر استالونه که در حال حاضر در کنار همسر سومش جنیفر فلاوین و سه فرزند مشترکشان زندگی میکند، در سال 1985 میلادی پس از 11 سال زندگی مشترک از مادر سیج جدا شد و حضانت دو پسرش را به مادرشان سپرد.
به این ترتیب در طول سالهای گذشته پسرها بدون حضور پدر بزرگ شدند و این در حالی بود که همواره در مصاحبههای خود این فقدان را یادآور میشدند.
سیج استالونه در سالهای اخیر کار روی فیلمهای ترسناک را آغاز کرده بود و از موفقیتش نیز بسیار رضایت داشت.
...............................................................................................................
نجات معجزه آساي مرد جوان از زير كاميون
با تلاش نجاتگران آتش نشاني، مرد جوان از زير كاميون واژگون شده در سعادت آباد به طرز معجزه آسايي نجات پيدا كرد.
حسين حسين بيگي، افسر آماده منطقه چهار عمليات آتش نشاني در اين باره گفت: در پي تماس اهالي محدوده خيابان 24متري سعادت آباد مبني بر له شدن رهگذري زير كاميون واژگون شده، آتش نشانان ايستگاه 45 و گروه نجات 3 بصورت همزمان به محل حادثه اعزام شدند.
وي در اين باره افزود: براساس شواهد و اظهارات شهروندان از اين حادثه، راننده كاميون به دليل نامعلوم، كنترل هدايت خودرو را از دست داده و پس از تخريب جدول كنار خيابان و قطع چند اصله درخت، رهگذري كه در حال عبور از پياده رو بود را در زير كاميون گرفتار كرده بود و راننده نيز در همان لحظات اوليه از اتاقك كاميون بيرون آمده بود.
افسر آماده منطقه چهار عمليات آتش نشاني درباره عمليات نجات اين جوان 25 ساله افزود: پس از دور كردن جمعيت از محل حادثه، نجاتگران اقدام به عمليات جك زني با استفاده از بالشتك هاي مخصوص نجات كردند و اين شهروند را از مرگ حتمي نجات دادند.
حسين بيگي خاطرنشان كرد: در اين عمليات آتش نشانان با استفاده از بيل دستي اقدام به خالي كردن بار كاميون كه حامل خاك بود كردند و يكي از نجاتگران آتش نشاني خود را به زير كاميون رسانده و با استفاده از جرثقيل آتش نشاني و ابزارآلات نجات موفق شدند اين مرد جوان را از زير كاميون بيرون كشيده و براي مداوا تحويل عوامل اورژانس حاضر در محل دهند.
...............................................................................................................
دستگيري اعضاي يك فرقه آدم خوار
به گزارش نيوزنت، پليس پاپوازي گينه نو 29 نفر از جمله هشت زن را به اتهام آدم خواري دستگير كرده است.آنها عضو فرقه اي هستند كه تعداد آنها حدود 1000 نفر برآورد مي شود.
اين افراد در مقابله با جادوگران بدطينت دستكم هفت نفر را به اتهام جادوگري كشته و مغز و گوشت آنها را خورده اند.
در پاپوازي گينه نو اعتقاد به جادوگري بسيار رايج است و بخشي از ساكنان اين كشور اقيانوسيه براي رفع مشكلاتي از قبيل درمان بيماري ها، مرگ نزديكان يا مشكلات مالي به جادوگران كه در اصطلاح محلي "سانگوما" ناميده مي شوند، مراجعه مي كنند.
يك جادوگر براي خدماتش معمولا مبلغ 1000 كيناس معادل حدود 365 دلار، يك گراز و يك كيسه برنج درخواست مي كند. اما برخي از جادوگران بدطينت براي خدمتشان از مراجه كنندگان توقعات نامشروع داشته و به همين دليل اين فرقه كه در منطقه تانجي در ايالت مادانگ زندگي مي كنند براي مقابله با جادوگران بد طينت تصميم به انتقام جويي گرفته اند.
يكي از افراد دستگير شده به پليس گفته است: آنها پس از كشتن جادوگران مغز آنها را خام خورده و بخشي از اعضاي بدن آنها از جمله جگر، قلب و كليه ها را براي رهبران خود هديه برده تا با خوردن آنها قدرت جادوگران به رهبرانشان منتقل شود.
پاپوازي گينه نو يك كشور اقيانوسيه هم مرز با ايريان جاوه( پاپوازي اندونزي) بوده و در فاصله نزديكي از سواحل شمال استراليا قرار دارد. شش ميليون جمعيت اين كشور به حدود 800 زبان تكلم مي كنند.
...............................................................................................................
دومین سرقت مسلحانه از بانک
مرد ناشناس با اسلحه قلابی به یک بانک در مشهد دستبرد زد. ساعت 7 و 30 دقیقه چهارشنبه هفته گذشته مرد نقابداری وارد یکی از شعبههای بانک مهر در مشهد شد و با تهدید اسلحه از کارمندان بانک خواست در یکی از اتاقهای شعبه بروند.
سارق مسلحه سپس با برداشتن پولهای روی گیشه از محل متواری شد. پس از اطلاع ماجرا به پلیس تیمی از کارآگاهان مبارزه با سرقت مسلحانه در بانک حاضر شده و تحقیقات در این رابطه را آغاز کردند.
بررسی دوربینهای مداربسته شعبه نشان داد سارق مسلح در حالیکه صورت خود را ماسک آلودگی هوا پوشانده بود و در دستانش یک اسلحه کمری و یک تبر داشت، وارد بانک شده بود.
او پس از زندانی کردن کارمندان حدود 3 میلیون تومان پول را از روی گیشهها سرقت و به تنهایی از محل فرار کرده بود.
کارشناسان اسلحهشناسی پلیس آگاهی نیز با تحقیقات خود دریافتند اسلحه سارق بانک قلابی بوده است.هم اکنون تحقیقات در این رابطه از سوی کارآگاهان ادامه دارد.
این در حالی است که طی دو هفته گذشته دو مورد سرقت مسلحانه از بانکهای مشهد رخ داده است. یازدهم تیر ماه نیز، 4 سارق مسلح وارد بانک کشاورزی شعبه بلوار معلم مشهد شده و با تیراندازی و تهدید کارکنان حدود 25 میلیون تومان پول نقد را به سرقت برده بودند.
...............................................................................................................
مرد سالمند که با شلیک یک گلوله به زندگی پسر معتادش پایان داده بود، خود را تسلیم ماموران کرد. صبح روز شنبه هفته گذشته ماموران پلیس شیراز از کشف جسد مرد جوانی با یکی از محلههای این شهر باخبر شدند.
تیم پلیسی همراه بازپرس ویژه قتل خود را به محل ویژه جنایت رسانده و در نخستین بررسیها دریافتند مقتول بر اثر اصابت گلوله به سرش از پا در آمده است.
در ادامه مشخص شد مرد 30 ساله به نام مهدی چند سال قبل بخاطر اختلافاتی که با همسرش داشت از او جدا شده و به همراه دختر خود در خانه پدری اش زندگی میکرد. تحقیقات در این رابطه ادامه داشت تا اینکه مردی با مراجعه به پلیس آگاهی مدعی شد پسر خود را به قتل رسانده است. با بررسیهای اولیه مشخص شد متهم به قتل همان پدر مهدی است .
او در بازجوییها درباره انگیزه اش از این جنایت گفت: مهدی اعتیاد شدیدی به مواد مخدر داشت و با کارهایش ما را آزار میداد. از رفتارهای او خسته شده بودم به همین خاطر با اسلحهای که در خانه داشتم گلولهای به او شلیک کردم چند ساعتی را در شهر پرسه زده و بعد بخاطر عذاب وجدان خود را تسلیم کردم.
متهم پس از اعترافات اولیه خود برای تحقیقات بیشتر اختیار کارآگاهان مبارزه با جرائم جنایی پلیس آگاهی قرار گرفت.