شهریاری از جمله مدیرانی است که اجراهای او با حواشی همراه میشود و البته قطاری از حرف و حدیث هم همواره به دنبال خود دارد. این مجری تلویزیونی که اخیرا با انتشار نامهای نسبت به عملکرد تلویزیون انتقاد کرده و از اجرای برنامه جشن رمضان نیز انصراف داده، در خبرگزاری فارس حضور یافت و در فضایی مفرح و در قالب شوخی و جدی به سوالهای مختلفی در حوزههای کاری، خانوادگی و ... پاسخ داد که متن کامل آن را در ادامه میخوانید:
جریان اختلاف شما با مدیر شبکه تهران به کجا برمیگردد؟
- برای مدیریت شبکه احتیاج به تجربه است. در حالی که آقای مقیسه کمتجربه هستند و در موردی راجع به برنامه عید مبعث شبکه تهران اشتباه قضاوت کردند. ایشان در مصاحبهای نسبت به پرسش و پاسخهای برنامه من در روز عید مبعث انتقاد کرده بودند؛ در حالی که ما اصلا مهمان برنامهمان آقای امیر جعفری نبودند. ایشان حتی به خودشان زحمت ندادند که از مدیر گروهشان سوالی در این زمینه بپرسند. بعد هم کار ما را غیر قابل دفاع دانستند.
با این وصف دیگر در شبکه تهران برنامه نخواهید داشت؟
- شبکهها که زیاد هستند. جنس خوب روی زمین نمیماند. (میخندد)
درست است که برنامه در شبکه زندهرود اصفهان بوده ولی گویا سوال شما (همسر شما شبیه چه میوهای است؟) به خانم رامینفر - همسر آقای جعفری - برخورده است؟
- ببینید وقتی یک برنامهای در ژانر اجتماعی قرار است اجرا شود، عموم مردم مخاطب آن هستند و در چنین برنامههایی سوالاتی باید پرسیده شود که خیلی تخصصی نباشد. چون من وقتی یک بازیگر، مهمان برنامهام میشود، نمیتوانم درباره آناتومی بدن و بازی و سکانس و پلان سوال کنم. باید سوالات سرگرمکننده از مهمانم بپرسم. این سوال هم سادهترین سوال است که مهمان میتواند پاسخ بدهد یا ندهد. وقتی هم این سوال را مطرح کردیم خانم رامینفر گفتند آقای جعفری را شبیه زال زالک میبینم. برادرزاده آقای جعفری که نوجوان است و او هم بازیگر است گفت من عمویم را بیشتر شبیه هندوانه میبینم که خنک است و احساس خوبی به آدم میدهد. آقای جعفری هم درباره همسرشان چیزی نگفتند و فقط علیرضا جعفری گفت زن عمویم را هم شبیه هلو میبینم. همین جمله را در بوق و کرنا کردند. در حالی که این سوال را بیشتر از یک سال بود که در بخش سنجاق این برنامه از همه مهمانان برنامه پرسیده بودند. در این برنامه قرار شد سوال آقای کاظمی را من بپرسم.
اما احتمالا کسی در طول یک سال گذشته پاسخ هلو را نداده بود؟
- بله. البته این موضوع به ذهن افراد برمیگردد. اگر هم هلو ممنوع است اصلا باید حذفش کنیم. بعد هم مدیر شبکه راجع به این موضوع سر و صدا به پا کرد و درباره آن موضعگیری کردند، آن هم در مقامات ارشد سازمان صداوسیما.
البته بیشتر این موضوع رسانهای شد و از این طریق مورد انتقاد قرار گرفت.
- بله. دقیقا همینطور است. من برای رادیو تهران نیز برنامهای اجرا میکردم به نام قند و نمک. با همین گروه جمعه ایرانی. مدیر وقت رادیو تهران میگفت من دچار عقده حقارت شده بودم که چرا هیچکدام از مدیران سازمان اصلا برنامههای ما را گوش نمیدهند؟ که موضعگیری مثبت یا منفی نسبت به آن داشته باشند. بعد از دو هفته، حدود 36 مورد این برنامه تذکر گرفت. دلیل آن هم شنیده شدن برنامه بود.
خوب شما چرا برنامههای مسالهدار اجرا میکنید؟
- برنامه وقتی شنیده و یا دیده شود این اتفاقات میافتد. همیشه دیکته نانوشته غلط ندارد. وقتی دیده شود، موضعگیری هم دارد.
گفتند یک پزشکی نقاش شده، یک حکیمی به او گفت به نظر من کار اشتباهی کردهای. چون تا به حال اگر اشتباهی میکرد، خاک آن را میپوشاند ولی الان همه درباره برنامهاش اظهارنظر میکنند. واقعا هم همینطور است. همه درباره یک کار هنری اظهار نظر میکنند ولی درباره یک کار تخصصی خیر. فقط شاید چهار متخصص اعتراض کنند که آن هم صدایشان به جایی نمیرسد.
اشاره کردید که در طول یک سال گذشته این سوال در برنامه شما پرسیده شده، واقعا تا به حال واکنشی از سوی مدیران با خود به همراه نداشته؟
- خیر. بیشتر از یکسال دقیقا همین سوال در برنامه پرسیده شده و همه هنرمندان هم به آن پاسخ دادهاند. شما کافی است از شبکه اصفهان برنامههای زنده رود را بگیرید و ببینید. من نمیدانم چرا این یکبار که من پرسیدم این بلوا به پا شد؟
هلو به جز شما برای آقای احمدینژاد هم در مقطعی حادثهساز شد.
- بله. گویا هلو میوه ممنوعه است. بیخود درباره گندم و سیب به عنوان میوههای ممنوعه صحبت میکنند، هلو میوه ممنوعه است.
کمی از این میوه ممنوعه خطرناک فاصله بگیریم و به سوالات دیگر بپردازیم. شما پشت صحنه و در زندگی خصوصی خود هم همین قدر خندان هستید؟
- من زندگی و مشکلاتش را خیلی جدی نمیگیرم. زندگی سادهتر از این حرفهاست.
یکی از مشکلاتی که شما دارید، این است که برنامههای طنز همواره از حساسیتهای بالاتری برخوردار هستند، چون خط قرمزهای مشخصی ندارند و چیزی در این حوزه تعریف نشده است.
- اصلا ما در سازمان صداوسیما یک سردرگمی عجیبی نسبت به نظارت و خطوط قرمز داریم و اینها نه تدوین و نه تعریف شده است. الان یک مجری یک مسالهای را بگوید هیچ اشکالی ندارد و بازخوردی ندارد ولی اگر همان را مجری دیگری بگوید ممنوعالاجرایی و واکنش به همراه دارد. من بارها راجع به این مساله صحبت کردهام که نظارت بر برنامهها باید بر یک مداری بچرخد و تعریف و تدوین شده باشد. نه اینکه سیال و بر اساس سلیقه مدیران باشد. یک مدیر میآید و برنامههایی میسازد، در زمان مدیر بعد از او تمام این برنامهها غیر قابل پخش میشود. اینها همه سلیقهای است و استانداردی هم در کار نیست.
شما در ویژهبرنامه نیمه شعبان سال گذشته هم در برنامه زنده همراه با آقای کاظمزاده و آقای روشنپژوه کتهایتان را به هم گره زدید و خیلی افراطی به شادی پرداختید که آن هم با واکنش همراه بود.
- خوب بیایند بگویند کت گره زدن در صداوسیما مثلا اشکال شرعی دارد. کت را گره زدهایم و آقای احمدزاده هم از رویش پرید، نمیدانم چرا این موضوع هم ایجاد واکنش کرد. البته این موضع هم به همان روشن نبودن خطوط قرمز برمیگردد. به جای اینکه مجریها دستشان بازتر شود تا قدرت خلاقیت خود را بروز دهند، این فضا بستهتر میشود و متاسفانه مخاطب ما هم روز به روز واکنش بیشتری نشان میدهد و در کمال سکوت جذب شبکههای ماهوارهای مختلف میشود. این یک واقعیت است که مدیران ارجمند ما شاید از شنیدنش ناراحت شوند ولی هر روز شاهد پخش سریالهایی در 120 قسمت از شبکههای مختلف ماهواره هستیم. آنها سریالهای مثلا ترکیهای پخش میکنند که به فرهنگ ما هم نزدیک است و علاوه بر مسلمان بودن، حتی اسمهایشان هم به ما شبیه است. وقتی یک سریال در 150 قسمت پخش میشود، مخاطب تا نفهمد که آخر داستان چه بود، آن را رها نمیکند. وقتی چنین سریالی آغاز به پخش میکند یعنی ما برای 150 شب مخاطب خود را از دست دادهایم. آیا اصلا برگرداندن آنها مقدور است؟ اگر هم امکانپذیر باشد با چه مشکلاتی همراه است؟
آقای احمدزاده از شوخیهای شما ناراحت نمیشوند؟
-خیر. استقبال هم میکند و خیلی از موارد را هم خودش به من میگوید تا عنوان کنم.
شما از شبکههای ماهوارهای برای اجرا پیشنهاد داشتهاید؟
- خیر. من عاشق کشورم هستم و به عنوان یک ایرانی هیچ وقت ایران را ترک نخواهم کرد. احتمالا چون آنها هم میدانستند که من نمیروم هیچ پیشنهادی به من نداشتهاند. البته زمانی که من به مدت دو سال ممنوعالتصویر شده بودم، پیشنهادهایی از طرف رادیوهای مختلف فارسی زبان داشتم که نپذیرفتم. البته این متعلق به چندین سال پیش است. آن موقع هنوز بحث ماهواره هم پیش نیامده بود.
شما که در ایران قادر به فعالیت نبودید، چرا این پیشنهادها را نپذیرفتید؟
- واقعیت این است که از صمیم قلب میگویم که کشورم را فوقالعاده زیاد دوست دارم و یک هفته بیشتر نمیتوانم خارج از ایران زندگی کنم. مسافرت هم که میروم بیشتر از یک هفته نیست. چون دلبستگی بسیاری به مردم و سرزمینم دارم. حتی در آن شرایط بسیار سخت و مشکل که به قلبم هم فشار آمد و من زیر نظر متخصص قلب قرار گرفتم باز هم حاضر نشدم که وطنم را ترک کنم.
آن زمان برای چه ممنوعالتصویر شدید؟
- برای شرکت در عروسی برادرم. اولین قربانی انتشار فیلمهای خانوادگی و خصوصی من بودم.
عروسی مختلط بود؟
- خیر در یک باشگاه کاملا مجزا برگزار شده بود. گفتند که چرا سفره عقد مختلط بوده؟ در حالی که معمولا هنگام عقد محارم و بزرگان فامیل هستند. آیا من در این مراسم نباید شرکت میکردم؟
دشمنی در کار بود؟
-بله. چون این فیلم را گرفته و مونتاژ کرده بودند و کار کاملا سازماندهی شدهای بود. همان موقع آقای محمد هاشمی که ریاست صداوسیما را برعهده داشت، ما را خواست و گفت که هدف من هستم شما نیستید. شما را علم کردهاند که من را بزنند که همین طور هم شد بعدا.
از آقای آتشافروز خبر ندارید؟
- بله. خبر دارم. در حال حاضر در شبکه جام جم برنامه اجرا میکنند. در رادیو پیام و رادیو تهران هم هستند.
چه شد که شما اصلا به رادیو آمدید؟
- من از دوران کودکی به تنها شغلی که فکر میکردم همین اجرا بود. من پیشاهنگ بودم و تمام برنامهها را من اجرا میکردم. دعای صبحگاهی مدرسه را هم من میخواندم. به هیچ شغل دیگری فکر نمیکردم. در تمام مسابقات فن بیان که آموزش و پرورش برگزار میکرد، شرکت میکردم و در همه آنها لوح گرفتم و مقام آوردم. یک بار هم سه سکه طلا هدیه گرفتم. بعد از خدمت سربازی با اینکه برای کار در وزارت خارجه هم پذیرفته شده بودم، آنجا نرفتم و در دانشکده صداوسیما مشغول به تحصیل شدم.
در حال حاضر افراد بسیاری هستند که علاقهمند به یک شغل یا حرفه نظیر همین گویندگی هستند ولی به آن نمیرسند، چه شد که شما توانستید در این مسیر موفق شوید؟
- اینکه نمیرسند را من قبول ندارم. اگر فرد به هدفش پایبندی زیادی داشته باشد حتما به آن میرسد. آنهایی که نمیرسند شاید فکر میکنند که خیلی علاقمند هستند. من در سال 61 کارم را با گزارشگری آغاز کردم. آن زمان مدیر امور عمومی رادیو سراسری در یک جلسهای که همه بودند کارت مرا آورده بود. آن زمان شرایط جنگ برقرار بود و فضا طوری نبود که اضافه کار بدهند، ایشان کارت حضور و غیاب من را آورد و اعلام کرد که شهریاری دو برابر آنچه که یک کارمند موظف به انجام کار است فقط اضافه کاری داشته است. به قدری علاقه داشتم که ساعت 12 شب به خانه برمیگشتم. آن موقع هم نه اضافه کاری داشتیم و نه از پاداش خبری بود.
کی وارد تلویزیون شدید؟
- من سال 62 وارد تلویزیون شدم و کارم را با برنامه بچهها شروع کردم. یک مسابقه اجرا کردم با نام عطر و گلاب بپاشید ولی بین مردم به بخور بخور معروف شد. مسابقهای بین بچهها بود که مثلا کیک یا ماست میگذاشتند تا بچهها با دست بسته بخورند. آن برنامه حتی در سازمان هم به بخور بخور معروف شد. من با آن برنامه کارم را شروع کردم. در شبکه دو نیز مسابقهای را برای قشر دانشگاهی اجرا کردم. الان هم همان بچهها بزرگ شدهاند. چند وقت پیش در بیمارستان یک آقای دکتری آمد و با من دست داد و گفت بچه که بودم در مسابقه بخور بخور تو شرکت کردهام.
شما در برنامهای که با آقای آتشافروز داشتید هم موفق عمل کردید؟
- بله. برنامه بعد از خبر بود که در نوع خود کمنظیر بود. آن برنامه باعث شده بود جوی در کشور ایجاد شود. آن زمان شرایط جنگ و موشک باران سختی بود و برنامه مفرحی هم در رادیو و تلویزیون نداشتیم. مجری فقط اعلام برنامه میکرد. در آن شرایط ما در برنامهمان میخندیدیم و لطیفه میگفتیم و راحت اجرا میکردیم. آن شب که برای ضبط برنامه رفتیم به ما گفتند چند دست لباس هم با خود بیاورید تا چند قسمت را با هم ضبط کنیم. یک برنامه هم ضبط کردند و دیگر ادامه داده نشد. تهیهکننده میگفت من نمیدانم الان علت شادی شما چیست؟ نه دهه فجر است، نه عید و نه میلاد. یعنی دلیل میخواستند برای شادی. گفت بگذارید من تکلیف خودم را مشخص کنم. آن برنامه را به مدیر گروه اجتماعی شبکه یک آقای موسوی بود نشان داد، گفته بود من نمیدانم چنین برنامههایی سابقه نداشته و نمیتوانم بگویم که ضبط بشود یا نشود. او برنامه را به آقای فریدزاده مدیر شبکه یک نشان داده بود. ایشان هم گفته بود من نمیدانم اینها چرا انقدر شاد هستند.
او هم نظری نداد و تصمیمگیری را به رئیس سازمان محول کرده بود. آقای هاشمی هم دیده بود و چون با چنین برنامههایی آشنا بود، گفت چند برنامه را مشروط ضبط کنید، ما ببینیم عکسالعملها چه خواهد بود. اگر صدایی درنیامد که آن را ادامه میدهیم و اگر هم با واکنش روبرو شد میگوییم اصلا چه کسی گفته چنین برنامههایی تولید شود! مثل همین حرفی که مدیر شبکه تهران به تازگی زده، میگوییم این برنامه قابل دفاع نیست. در نهایت برنامه به صورت مشروط ضبط شد و دیدند که واکنشی به همراه نداشت و خیلی هم خوب و بد و ادامه پیدا کرد. در نوروز 72 هم آقای مهران مدیری تقلید اجرای من را داشت و آقای اردشیر منظم هم تقلید آقای اتشافروز را انجام داد و بعد هم ساعت خوش متولد شد و این گونه برنامههای شاد پا گرفت.
پس منبع خوشی در صداوسیما شما بودهاید؟
- یک فضای جدید در تلویزیون اجرا شد.
لباسهایتان هم خودتان تهیه میکردید؟
- بله
الان چطور؟
- الان هم همینطور. در رادیو و تلویزیون فقط برای گویندگان خبر لباس میخرند و بقیه اقشار باید به کمد شخصی خود متوسل شوند.
لباس چقدر برایتان اهمیت دارد؟
- خیلی. چون لباس بخش مهمی از اجراست. لباسی باید متناسب با برنامهای باشد که اجرا میکنید. ضمن اینکه نباید زیاد تکراری شود، چون وقتی در تلویزیون هستید خیلی با اداره ثبت احوال متفاوت است.
شما طراح لباس هم دارید؟
- خیر. ولی خودم دیگر طراح شدهام.
از آشناییتان با آقای احمدزاده بگویید؟
- ما حدود 15 سال پیش با برنامه شب بخیر تهران در سال 73 یا 74 بود که با هم کارمان را شروع کردیم. برنامه شب بخیر تهران بود که پیشنهاد دادند پارتنر من آقای احمدزاده باشد ولی نمیدانستم چه نتیجهای میدهد. چون من قبلا با آقای آتشافروز اجرای مشترک داشتم و چون در پشت صحنه هم رابطه خوب و برادرانهای با هم داشتیم به برنامهمان کمک کرد. در این مورد هم نگرانیهایی داشتیم ولی خوشبختانه خیلی خوب جواب داد.
لطیفهها را خودتان میسازید؟
-بله. من در خانوادهای بزرگ شدهام که پدرم خیلی شوخطبع بود. در این زمینه من فکر میکنم لطیفهها خیلی به جذب مخاطب کمک میکنند. شما حتی در سخنرانی روحانیون هم آن را میبینید. روحانی که در سخنانش دو بیت شعر میخواند و بعد نکته ظریفی را مطرح میکند، بیشتر بین جوانان جا دارند و از آنها استقبال میشود. الان هم تعداد انگشت شماری از روحانیون بیشتر بین جوانان محبوبیت دارند. چون این موارد بسیار پیش برنده است.
بحث تربیت مجری در صداوسیما چطور است؟
- بیشتر مجریها ذوقی کار میکنند، در حالی که من شنیدم در کانادا 32 دانشگاه تربیت مجری وجود دارد، ولی ما حتی در دانشکده صداوسیما رشته مجریگری نداریم. من خودم به همت خود دورههایی را گذراندهام و از آقای امیر نوری، یدالله شکری و استاد سمندریان موارد خوبی یاد گرفتم. تنها کسی که در ایران در این باره کار کرده آقای سمندریان بودند که دورههایی را برای پرورش صدا ویژ مجریان و گویندگان داشتند. خیلی از هنرمندان طراز اول کشورمان کلاسهای ایشان را گذراندهاند.
شما یک دهه است که اجرای برنامه جشن رمضان را هم برعهده داشتید، پایهگذاری آن با چه اهدافی بود و چقدر به آن رسیدید؟
- جشن رمضان برمیگردد به تغییر نگاه در جامعه و باعث و بانی این موضوع امام خمینی (ره) بودند. وقتی که رمضان میشد، از شب اول این ماه مبارک موسیقی در صداوسیما بسیار سنگین انتخاب میشد و موسیقیهای متداول کنار گذاشته میشد و برنامهها سنگین میشدند. موج غمباری بر برنامهها حاکم میشد. آقای هاشمی که خدمت امام(ره) رسیده بودند، ایشان فرموده بودند برای چه در ماه مبارک مرضان به یکباره جو برنامههایتان این قدر عوض میشود؟ این ماه ضیافتالله است و همه جشن و مهمانی است جز شبهای شهادت. دلیلی برای غم وجود ندارد و همین نگاه امام باعث شد تا تغییر نگرشی در صداوسیما ایجاد شود و آن فضای غمبار به جشن رمضان تبدیل شد. مدیران به این فکر افتادند که حرکتی در این زمینه انجام بدهند و جشن رمضان راه افتاد. با استقبال بسار مردم هم مواجه شد چون در سایر کشورها هم همینطور بود. همه مشغول خرید و دید و بازدید بودند و این بود که جشن رمضان راه افتاد و من و آقای احمدزاده این برنامه را اجرا کردیم، مخصوصا که حمایت کمیته امداد را هم همراه داشت و کاری هم برای نیازمندان تحت پوشش انجام میشد. این کار تبدیل به یک کار نیکو و خداپسندانه تبدیل شد.
پس از یک دهه چطور خودتان را راضی کردید که از این برنامه خداحافظی کنید؟
- برای من خیلی سخت است ولی از قدیم گفتهاند که صلاح مملکت خویش خسروان دانند. حتما برنامههای بهتری تدارک دیدهاند و باید منتظر شد و دید که چه میشود.
یعنی شما دیگر هیچ برنامهای را در شبکه تهران اجرا نمیکنید؟ یا این مساله فقط به جشن رمضان برمیگردد؟
- من فعلا هیچ برنامه ای در شبکه تهران اجرا نمیکنم، در اعتراض به مسائلی که در نامهای هم که منتشر کردم به آنها اشاره کردم.
این ماجرا باعث نمیشود که معاونت سیما تصمیم تازهای درباره شما بگیرد و یا با محدودیتهای بیشتری مواجه شوید؟ مثلا به شما فشار بیاورند حالا که در شبکه تهران نیستی پس حق کار کردن در سایر شبکهها را هم نداری؟
- من فکر نمیکنم که اصلا برای آنها مهم باشد. آنها آن قدر به میز خود و مدیریت خود فکر میکنند که اصلا این مسائل برایشان مهم نیست. به نظرم آنها مسائل دیگری برایشان مهم است تا حفظ مخاطب و توجه به تلویزیون.
شاید به جای شما مجری جایگزین بیاورند.
- میگذارند، کما اینکه در سالهایی که ممنوعالفعالیت بودم برایم جایگزین گذاشته بودند.
به نظرتان اگر امسال در برنامه جشن رمضان نباشید، مخاطب متوجه عدم حضورتان میشود؟
- مسلما بخشی از مخاطبان از دست میروند. مثلا هیچ کدام از شبکههای ما برای صبحهای جمعه برنامه ویژه نداشتند که مردم روز تعطیل بلند میشوند با یک فضای کسل مواجه نباشند. برای یک مدت کوتاهی آمدند و برنامه «وقتمون کمه» را طراحی کردند. این برنامه بسیار کمخرج بود و هیچ ستاره تلویزیونی و ورزشی و کسانی که برای حضور در تلویزیون طلب دستمزد میکنند، دعوت نمیشدند. هیچ خوانندهای هم دعوت نمیشد که برایش هزینه در نظر بگیرند. من بودم و آقای احمدزاده و موضوعات بسیار جالبی که بسیار هم مهم بود که در قالب طنز بیان میکردیم. این برنامه مخاطبان بسیاری را جذب کرد و واقعا برای خودمان هم باورکردنی نبود. اما برنامه با تغییر مدیریت تمام شد و برای کسی هم مهم نبود که الان مخاطب جای آن برنامه چه میبیند و کجا میرود؟ اگر مهم بود پیگیری میکردند که برنامهای را جایگزین کنند.
شما به بخشهای دیگر برنامهسازی هم علاقه دارید؟
- شغل و عنوان استخدامی من تهیهکنندگی تلویزیون بوده و با همین عنوان بازنشسته شدهام. برنامههایم را هم عموما خودم تهیه میکردم. البته هیچ وقت وارد حوزه سینما نشدهام.
برنامهای برای حضور در سایر عرصهها نظیر سینما ندارید؟
- راستش آنقدر شرایط سخت شده برای تهیهکنندگان که کمتر تهیهکنندهای وارد تولید برنامههای جُنگی میشود که دردسرهای زیادی هم دارد. یک سریال، سناریو و بازیگران و دستمزدشان مشخص است و تهیهکننده خیلی کار دشواری ندارد و باید مدیریت بودجه سازمان را خوب انجام بدهد، ولی برنامههای جُنگ تولید سختی دارند. اول باید مدیران سازمان را متقاعد کنید که قبول کنند افراد مد نظرتان در برنامه حضور داشته باشند. از آن طرف باید مهمانان را راضی کنیم که به تلویزیون بیایند، چون خیلی از آنها خیلی رغبت نشان نمیدهند و حضور در تلویزیون را اصلا نمیپسندند. شما باید تلاش کنید و از خود و آبرو و تجربهتان هر دو طرف را راضی کنید. آن وقت در این میان یک نفر را ممنوع میکنند. یک نفر اجازه ورود با ماشین را ندارد. بازیگر قهر میکند و میرود به خانهاش که چرا به من توهین کردهاند. الان خیلی از تهیهکنندگان عطایش را به لقایش بخشیدهاند.
بحث مطالعه راجع به موضوع برنامه چقدر برایتان اهمیت دارد؟
- خیلی مساله مهمی است. اگر مجری به روز و مسلط نباشد قطعا موفق نخواهد بود. خوشبختانه من مطالعات بهروزی دارم و همیشه در ماشینم کاغذ و خودکار هست و اگر نکته جالبی را بشنوم آن را یادداشت میکنم و تبدیل به شیفت میکنم. من در حدود چهار الی پنج هزار برگه فیش دارم که موضوعات مختلفی دارند و همیشه این مطالعات را دارم.
الگویی برای اجرا مد نظرتان بوده است؟ چه مجری داخلی و چه مجری خارجی؟
- بله. من کارهای مجریان مشهور ایرانی و خارجی را پیگیری میکنم. اتفاقا نقد من هم به همین موضوع است. مدیران ما در نشستهای تخصصی که با مجریان دارند، میگویند ما در ایران «اپرا وینفری» نداریم؟ چرا «لری کینگ» نداریم؟ شما یک موضوع هلو را این قدر بزرگ میکنید و غیر قابل دفاع میدانید، آن وقت ببینید اپرا وینفری چه سوالاتی از مهمانانش میپرسد و چقدر دستش باز است؟ بعد میگویند چرا ما مجری توانمند کم داریم؟
شاید تفاوت جامعه ما با جامعهای که وینفری در آن زندگی میکند، منجر به بروز این محدودیتها میشود، به هر حال ما در جامعهای زندگی میکنیم که به لحاظ اخلاقی و شرعی پرسیدن هر سوالی جلوی چشم میلیونها مخاطب کار شایستهای به نظر نمیرسد؟
- بله. من هم این موضوع را قبول دارم. من هم میگویم مطابق با باورهای جامعه، فرهنگ و مذهب خودمان میتوانیم برنامههای خوب انجام بدهیم ولی منوط به این است که خیلی سلیقهای برخورد نکنند. وگرنه کسی نمیخواهد چیزی خلاف شرع و خلاف آئین مقدس اسلام بگوید. چیزی خارج از باورهای ملی ما بگوید چون اگر بگوید علیه خودش کار کرده. چون چنین مواردی بسیار مقدس هستند و نمیتوان با آنها شوخی کرد. متاسفانه نمیآیند این خطوط را مشخص کنند. سردرگمی در نظارت و مشخص نبودن خطوط قرمز منجر به سردرگمی میشود و خلاقیت را از مجری میگیرد.
یک فاکتور مهم دیگر در اجرای خوب بحث تداوم اجرای یک برنامه است. بسیاری از مجریان محبوب خارجی بر اثر تداوم در اجرای یک برنامه خاص محبوب شدهاند، در حالی که در تلویزیون ما تا یک مجری به مرحله بازدهی میرسد به بهانهای کنار گذاشته میشود. مثلا در چند ماه اخیر حداقل اتفاقات عجیب و غریب زیادی در حوزه مجریهای تلویزیون افتاده؛ آن هم در شرایطی که تربیت مجری جدید وجود ندارد و تلویزیون در چنینی شرایطی ریسک میکند و همان تعداد اندک مجریان خود را هم از دست میدهد. مثلا برای شما این اتفاق افتاد، برنامه پارک ملت آقای شهیدیفر نیمه کاره رها شد، مهدی واعظی در شبکه تهران، احسان علیخانی در شبکه سه و... همه دستخوش تغییر شدهاند و تمام مجریانی که باعث و بانی جذب مخاطب در افت و خیزهای تلویزیون بودند، هرکدام به نوعی حذف شدهاند.
- بله. الان هیچکدام از مجریان معروف و صاحب نام برنامه اجرا نمیکنند. الان اسماعیل میرفخرایی کجاست؟ محمدعلی اینانلو مشغول چه کاری است؟ چرا آقای صالح علا برنامه اجرا نمیکند؟ اینها مجریان بسیار توانمندی هستند. وقتی پیچ رادیو را باز میکردی، صدایشان شاخص بود و دیگر ناخوداگاه برنامه را رها نمیکردی. در حالی که الان برنامهها همه از روی هم کپی میشوند و مدام از صبح تا شب مثلا شعر میخوانند. دیگر مجریها صاحب سبک و ادبیات خاص خودشان نیستند که برای مخاطب جذاب باشد. دیگر سبکی وجود ندارد.
متخصص اجرا هم وجود ندارد. مثلا آقای میرفخرایی در حوزه علم و دانش بسیار قدرتمند بودند.
- بله. ایشان در حوزه دانش بسیار مسلط بود. ساعت 3 و 4 بعد از ظهر ساعت مرده رادیو است که کمترین مخاطب را داردو آقای میرفخرایی برای اینکه قدرت خود را نشان بدهد، آمد و همان ساعت را انتخاب کرد و برنامهای را تولید کرد که زبانزد شد و اساس همین چهرههای ماندگار شد. او با اساتید به نام که در سالهای سکوت و بیماری و کهولت سن عمرشان را سپری میکردند، مصاحبه کرد و همان برنامه پرمخاطبترین برنامه رادیو شد. پس مجری خیلی مهم است. وقتی جلوی اجرای یک مجری را میگیرند و از این عنوان که من آن را تنها در ایران شنیدهام، ممنوع التصویر و ممنوع الاجرا تنها واژه هایی است که فقط در ایران استفاده میشود و حتی در افغانستان هم کاربرد ندارد. وقتی شما مجری را ممنوع میکنید، یعنی برایش در قوه قضائیه حکم اعدام صادر کردهاید. این بالاترین حکم است. وقتی یک مجری ممنوع التصویر میشود، حکم برایش صادر شده، اگر درست است که هیچ و اگر نیست مدعیالعموم بیاید و بگوید شما اشتباه میکنید با چهرهای که محبوبیتی به دست آورده و مقبولیت دارد و نظام برایش سرمایهگذاری کرده تا به اینجا برسد این طور رفتار میکنید.
معمولا حراست سازمان صداوسیما بر رفتار خارج از سازمان مجریان تلویزیون نیز نظارت دارد و پس از تصدیق پیشینه افراد، آنها مجوز حضور در سازمان را میگیرند، آن وقت مدیران تلویزیون هیچگونه حساسیتی نسبت به محتوای آن چه که روی آنتن میرود، ندارند؟ یعنی سوالات را پیش از آغاز برنامه زنده چک نمیکنند، به شما نمیگویند وارد بحث در چه حوزههایی بشوید یا نشوید؟
- بله. دقیقا همینطور است. حراست سازمان بر مجری از لحاظ اخلاقی و رفتاری و... نظارت دارد اما این نظارت در بخش اجرای برنامه وجود ندارد و به مجری فضایی برای ایجاد خلاقیت داده نمیشود.
یعنی هیچ نظارتی بر محتوای برنامه شما وجود ندارد که مثلا پس از چند قسمت بگویند این بخش از برنامه خوب بود یا بد بود و مثلا فلان بخش را هم به آن اضافه یا کم کنید؟
- اصلا چیزی نمیگویند که خوب بود یا نبود. یک دفعه میگویند که چرا این بحث را مطرح کردی و بعد هم کات. نمیگویند که عزیزم چرا این موضوع را مطرح کردی، این سوال خوب نبود و در برنامه بعدی دیگر تکرار نکن. پارسال برنامه جشن رمضان تقدیر شد و به ما لوح تقدیر دادند به همراه پاکت چاق و چلهای و معاون سیما گفت از همین لحظه به فکر ماه رمضان سال آینده باشید. بعد از همین لحظه تا الان که فرصت کمی تا رمضان باقی مانده ما هنوز نمیدانیم مجری کیست و تهیهکنندگی بر عهده چه کسی است؟ مدیر که عوض میشود، معمولا مدیر قبلی عامل موساد بوده و هیچی هم بلد نبوده و مدیر جدید آمده تا از نو بسازد.
جلسات تخصصی که با حضور مجریان و معاون سیما برگزار شد چقدر مثمر ثمر بود؟
- خیلی مباحث کارشناسانهای مطرح نمیشود. چند بار شرکت کردم ولی دیگر نرفتم.
تا به حال شده در حال اجرای برنامه، به یک باره برنامه حذف شود؟
- این موضوع در صداوسیما سابقه نداشت تا جشن رمضان سال گذشته که مدیریت پخش به یک باره تصمیم گرفت آنتن را بگیرد.
چرا؟ دلیل خاصی داشت؟
- نمیدانم باید از خودش بپرسید. جشن شعبانیه ما یک رکورد زدیم. در شرایطی که در تیرماه رسانههای بسیاری در حال ایجاد فضایی بودند که ایران جو ناآرامی دارد، 120 هزارنفر کنار هم در پارک آزادگان جمع شدند و هیچ اتفاقی هم نیافتاد. در چنین شرایطی هرکس هم موفقیت را به خود نسبت میدهد. مثلا برگزارکننده آن برنامه شهرداری بود ولی صداوسیما گفت مجریان ما توانستند این برنامه را به خوبی جمع کنند. بعد چه اتفاقی میافتد که همان مجری توانمند به خاطر یک هلو کنار گذاشته میشود؟
در پایان این گفتوگو نظر محمود شهریاری را درباره برخی کلمات پرسیدیم که در ادامه میخوانید:
* احمدزاده: یک دوست مومن واقعی نه شعاری، نماینده خدا در برنامههای تلویزیون
* تلویزیون: رسانه ملی که باید از یک جانبهگرایی و تکصدایی پرهیز کند.
* اوباما: شخصیتی که فکر میکردند برای نجات آمده ولی امیدها را ناامید کرد.
* مجری: سرباز پیشتاز خط مقدم تلویزیون
* تیم فوتبال محبوب: پرسپولیس. قرمزته شدید
* بهترین فیلم سینمایی: باشو غریبهای کوچک
* بهترین لطیفه: جوکهای محمود شهریاری
* هلو: میوهای با شنیدن نامش تنم میلرزد
* جشن رمضان: برنامه پرمخاطبی که با معنویت و ملاحت آمیخته شد
* بهترین بازیگر: پرویز پرستویی
* همسر: انسان شفیقی که کمک میکند تا به تعادل برسی.
* خانواده: نظام مقدسی که مأمن و پناهگاه انسان است
* بهترین دوست: کتاب
* ممنوعالتصویری: واژهای که پشت ما را میلرزاند و فقط هم در ایران متداول است.
* اجلاس 5+1: حل شد. جوابش پیدا شده، میشود 6
* دفاع مقدس: دوران ارزش، شکوفایی، دوران دفاع از حریت و ناموس یک کشور.
* ایران: سرزمین اهورایی و مقدسی که همیشه به آن افتخار کردهام.
* پول: بسیار خوب است. به قول دوستان اصفهانی مساله مهمی است، جان نیست که بتوان از آن گذشت.
* بهترین شبکه تلویزیون: الان نداریم
* سیاست: واژهای که همیشه مادرم ما را از آن پرهیز میکرد و میگفت پدر و مادر ندارد.
* کتاب مورد علاقه: مثنوی معنوی که همیشه مونس و همدم من است.
* بهترین مجری ایرانی: بهترینها را میتوانم اسم ببرم. اسماعیل میرفخرایی، جواد آتشافروز، محمد اینانلو، محمد صالحعلا و کاظم احمدزاده
* بهترین مدیر: مدیری که توبیخ و تشویق را همزمان با هم ببیند
* بهترین خاطره زندگی: تولد فرزندم
* بدترین خاطره زندگی: درگذشت پدر و مادرم
* بیشترین دستمزدی که تا به حال از تلویزیون گرفتهاید: دستمزدم برای اجرای ویژهبرنامه عید مبعث شبکه تهران
* مهران مدیری: انسان طناز و قدرتمندی که کارش را به شایستگی میشناسد
* رادیو: رسانه سهلالوصولی که بیشتر باید قدر نیروهایش را بداند.
* خنده: اکسیر زندگی
* گریه: نشانه زندگی و تر و تازگی
* بهترین صدا: استاد محمد نوری
* مادر: فرشتهای که در لباس بشر جلوه کرده
* محمود شهریاری: انسانی که روی دست صداوسیما مانده است
منبع: فارس