به گزارش سرویس وبلاگ صراط، زهرا قدیانی در چارقد نگاشته است:
رفته بودم دانشگاه تربیت مدرس برای کاری. بنر زده بودند که بهطرف نمایشگاه حجاب و عفاف و فرهنگ فاطمی و روز زن و اینها. بلافاصله راهم را کج کردم. خاطرهی خوشی از اینجور نمایشگاهها دارم. البته خاطرهی خوش نهچندان فرهنگی! یک بار که برای کاری رفته بودم دانشکدهی مدیریت علامه، یکی از همین نمایشگاهها برپا بود و من یک روسری خیلی خوشرنگ و خوشطرح و بلند را به قیمتی ارزان خریده بودم!
جلوی نمایشگاه دو تا میز گذاشته بودند و رویش چند تا کتاب شهید مطهری و حجاب و عفاف و اینها. آن طرف هم یک کلمن بزرگ شربت خنک که انصافا در آن هوای گرم میچسبید. روز آخر نمایشگاه بود. روزهای اول حکما شیرینیای چیزی هم بوده. از ورودیاش وارد شدم. خبری از تکرار خاطرهی خوش نبود. از نمایشگاههای ماکت بود.
وارد که میشدی، ماکت یک غار مثلا حرا بود که روایات و اتفاقاتش را نوشته بودند و زده بودند رویش. یک نخل که مثلا اینجا عربستان است. آن طرف چند ماکت که رویشان چادر سبز انداخته بودند که یعنی معصومند. از مقوانوشتهای کنارش میتوانستی بفهمی لحظهی میلاد حضرت فاطمه (س) است. یک آقایی هم آمد و برای من که تنها بازدیدکنندهی نمایشگاه بودم، توضیحات کوتاهی داد در باب اینکه این غار حراست و آن چیست و نوشتهها کمکتان میکند. دالان را رد کردم و رسیدم به ماکتهای دیگر. یک چاه بود و دوباره ماکت یک آدم که رویش پارچهی سبز انداختهاند. آن طرف هم دو تا ماکت با پارچهی سفید و سبز که جلویشان یک سفرهی مثلا عقد پهن بود و مثلا ساده؛ یک آیینه و چند شمع طرح گل و کمی اکلیل! از درودیوار دالانها برگ نخل آویزان بود. دالان را که ادامه میدادی، میرسیدی به در سوخته و… دیگر ادامه نمیدهم. همهتان از این مدل نمایشگاهها دیدهاید و مقوانوشتهایش را از حفظید.
بله، این هم عین همانها بود. حتی یک روسری خوشرنگ و بلند و ارزانقیمت هم از این نمایشگاه نصیبم نشد. همه همان تکرارها که حتی برای بچههای مهدکودکی هم فکر نمیکنم جذابیت داشته باشد، چه برسد به دانشجویان مقطع ارشد (مدرس فقط ارشد میگیرد). از نمایشگاه آمدم بیرون و یکبار دیگر به بنر خوشآبورنگ و پُرطمطراق نمایشگاه نگاهی انداختم. کار، کار معاونت اجتماعی-فرهنگی دانشگاه بود.
فکر کردم چه جور آدمهایی در آن معاونت نشستهاند و چطور فکر کردهاند این نمایشگاه، از فروش روسریهای ارزان و بلند و خوشطرح و رنگ مفیدتر است. یا فکر کردهاند این ماکتهای کجوکوله و پارچههای سبز و نخلها و در سوخته و مقواها چه چیز خاصی را میخواهند تداعی کنند. اصلا چند میلیون خرج کردهاند؟
جملههایی که قرار است توی بیلان کاری نوشته شود، میآمد توی ذهنم که به منظور آشنایی با فرهنگ فاطمی و حجاب و عفاف، یک نمایشگاه مصادف با ولادت بانوی دو عالم … با بهرهگیری از هنر عالی شمعسازی و پارچه رو ماکت … بیش از هزار تن از دانشجویان و اساتید دانشگاه تربیت مدرس از این نمایشگاه دیدن و اظهار رضایت کردند و … تصویر میآمد توی ذهنم؛ تصویر بودجههایی که بر باد میروند.
امسال وکلای ملت در تبصرهی بند ۱۷ ماده واحدهی لایحهی بودجهی ۹۱ اواخر اردیبهشتماه مصوب کردند مبلغ ۱۵۰ میلیارد ریال به موضوع گسترش فرهنگ عفاف و حجاب اختصاص پیدا کند تا با هماهنگی وزارت کشور از طریق دستگاههای ذیربط هزینه شود. تا پیش از این، بودجهی فرهنگ عفاف و حجاب از محل بودجههای فرهنگی تأمین میشد. البته پس از گذشت ۴ماه از سال ۹۱ این بودجه برخلاف تخصیص اعتبار از سوی مجلس، توسط دولت به دستگاههای اجرایی و وزارتخانهها داده نشده است. اما باید دید در صورت اختصاص این بودجه آیا برنامههای مدون و تأثیرگذاری برای صرف این بودجه وجود دارد، یا بودجههای اختصاصدادهشده صرف اموری چون نمایشگاههای تکراری و بیفایده میشود.
باید دید آیا ایده وجود ندارد یا مسئولان امر بیایدهاند. باید دید شخصی که مسئول معاونت فرهنگی و اجتماعی یک دانشگاه میشود، تا چه میزان بر اساس تواناییها، خوشفکری، آشنایی با روانشناسی دانشجو و فضای دانشگاه انتخاب شده و تا چه بر اساس فاکتورهای بیربط دیگر! باید دید آیا بر بازخوردها و تأثیرات و بروندادهای اینگونه بودجهها نظارتی هست. این سؤالات، مخصوصا حالا که بودجهی حجاب و عفاف افزایش پیدا کرده، مهمتر هم میشوند.