نمیدانم. بعید است که تو هم بدانی. اصلا هیچکس نمیداند قطع نخاع یعنی
چه! مگر اینکه کسی با آن روبهرو شده باشد، مثل ما که حکایت پسر جوانی را
که هنوز ۳۰ سالگی را ندیده برای شما می گوییم.
مجید ۳سال پیش در جریان تصادفی که هیچ ربطی به او نداشت از ناحیه کمر، قطع نخاع شد. او با موتورش در چالهای که وسط خیابان کنده شده بود و هیچ علامت خطر و احتیاطی اطرافش نبود، افتاد و وقتی از آن حادثه جان سالم به در برد، دیگر پاهایش را نداشت.
پدر مجید کارگر است. یک خواهر دارد که با یک بچه به خانه پدر بازگشته و یک برادر معلول ذهنی. آشکار است که او امید خانوادهای بوده و پدر و مادر خسته و رنجدیدهای تمام رؤیاهایشان را در او میدیدند. مجید اما بعد از آن حادثه مانند کودکی خردسال به خانه برمیگردد.
۳سال است روی تختخوابی خوابیده و هر روز رنج معلولیت و ناتوانی را چشیده و مادری که باید نیازهای اولیه او را بر دوش بکشد، تماشا کرده و به دستهای پدرش که هر روز پیرتر و رنج دیدهتر میشود، در سکوت خیره شده. شاید هربار که چشمهایش را بسته رؤیای گامبرداشتن دیده و خیال کرده که با قامت ایستاده مادرش را در آغوش میگیرد و با دست پر به خانه برمیگردد و تکیهگاه بابا میشود. اما چشمهایش را که از این رؤیا باز کرده پرتاب شده به تلخی بیسرانجام ماندن در بستر. افسرده شده، سوزش عمیق و جانفرسایی را که میگویند بیماران قطع نخاعی یا قطع عضو در عضوی که ندارند یا حسش نمیکنند، حس کرده و باز افسرده شده و پناه برده به داروهایی که دکترها برای افسردگی تجویز میکنند… آنقدر خوابیده که حالا همان خواب، همان بستر، بلای جانش شده؛ او زخم بستر گرفته است.
بیماران قطع نخاع وقت نشستن یا خوابیدن، از آنجا که بدنشان حس نمیکند و هیچ هشداری به آنها نمیدهد که جابهجا شوند و تغییر وضعیت دهند، سلولهای تحتفشارشان از بین میرود و چون در سلول کلسیم وجود دارد، در نتیجه به مرور این سلولهای مرده تبدیل میشود به بافتی که از استخوان نرمتر و از غضروف سختتر است. این بافت بلافاصله روی سلولهای اطرافش تاثیر میگذارد و آنها را هم سفت میکند.
در مراحل اولیه میتوان با دارو آن را درمان کرد اما زخمهای مجید که در ناحیه کمر و سمت راست بدنش است، مراحل اولیه را پشتسر گذاشته. او از ناحیه کمر جراحی شده و بافت مرده را خارج کرده است. حالا به اندازه یک سیبزمینی در جای عمل، حفره خالی است. باید خوب غذا بخورد و مراقبتهای بعد از جراحی را انجام دهد تا جای آن حفره خالی پر شود.
به همه سختیهای زندگی مجید اضافه کنید که تا پایان درمان و بهبود کامل زخم بسترهایش نمیتواند روی آنها بخوابد. شاید در لحظه اول فکر کنیم، اوکه درد نمیکشد.. اما زندگی کسی مثل مجید هر لحظه میتواند سختتر شود. آنقدر که دیگر حتی امکان خوابیدن و رؤیا دیدن هم نداشته باشد.
یکی دیگر از زخمهای خطرناک مجید در ناحیه مجرای ادراری است که اگر درمان قطعی نشود زندگی برای او کابوس بزرگتری خواهد شد. بیمارانی شبیه او ناگزیر به استفاده دائمی از سوند برای تخلیه ادرار هستند. با وضعیت فعلی، او بهزودی دیگر نمیتواند از سوند استفاده کند. به اینها اضافه کنید که پسرک به دلیل عدمکنترل مدفوعش ناگزیر است همیشه پوشک داشته باشد و بهاینترتیب آن ناحیه نیز بسیار مستعد عفونت است.
درمان این زخمها چیزی نیست که خانواده مجید از پسش بربیایند. مجید ۴ ماه و در هر هفته ۲ یا ۳ جلسه نیاز به درمانی دارد که حدود ۱۵۰ هزارتومان خرج برمیدارد، یعنی دستکم ماهی یک میلیون و دویست هزار تومان اما خانواده مجید حتی برای تهیه غذاهایی که او نیاز دارد در مضیقهاند.
مجید میتواند به زندگی برگردد. میتواند با دستهایش کار کند. میتواند از خانه بیرون برود و برای خانوادهاش دوباره امید شود. مجید میتواند دوباره رؤیا ببیند و وقتی که برخاست، رؤیاهایش محقق شود. شاید تو میتوانی… میتوانی رؤیاهایش را به او باز گردانی…
امیدواریم بتوانیم در حد امکان باری از دوش آقا مجید عزیز و خانواده عزیزشون را برداریم.
تذکر مهم:
در صورت عبور کمکهای اهدایی از سقف مورد نیاز، در موارد خیر بعدی صرف خواهد شد.
مجید ۳سال پیش در جریان تصادفی که هیچ ربطی به او نداشت از ناحیه کمر، قطع نخاع شد. او با موتورش در چالهای که وسط خیابان کنده شده بود و هیچ علامت خطر و احتیاطی اطرافش نبود، افتاد و وقتی از آن حادثه جان سالم به در برد، دیگر پاهایش را نداشت.
پدر مجید کارگر است. یک خواهر دارد که با یک بچه به خانه پدر بازگشته و یک برادر معلول ذهنی. آشکار است که او امید خانوادهای بوده و پدر و مادر خسته و رنجدیدهای تمام رؤیاهایشان را در او میدیدند. مجید اما بعد از آن حادثه مانند کودکی خردسال به خانه برمیگردد.
۳سال است روی تختخوابی خوابیده و هر روز رنج معلولیت و ناتوانی را چشیده و مادری که باید نیازهای اولیه او را بر دوش بکشد، تماشا کرده و به دستهای پدرش که هر روز پیرتر و رنج دیدهتر میشود، در سکوت خیره شده. شاید هربار که چشمهایش را بسته رؤیای گامبرداشتن دیده و خیال کرده که با قامت ایستاده مادرش را در آغوش میگیرد و با دست پر به خانه برمیگردد و تکیهگاه بابا میشود. اما چشمهایش را که از این رؤیا باز کرده پرتاب شده به تلخی بیسرانجام ماندن در بستر. افسرده شده، سوزش عمیق و جانفرسایی را که میگویند بیماران قطع نخاعی یا قطع عضو در عضوی که ندارند یا حسش نمیکنند، حس کرده و باز افسرده شده و پناه برده به داروهایی که دکترها برای افسردگی تجویز میکنند… آنقدر خوابیده که حالا همان خواب، همان بستر، بلای جانش شده؛ او زخم بستر گرفته است.
بیماران قطع نخاع وقت نشستن یا خوابیدن، از آنجا که بدنشان حس نمیکند و هیچ هشداری به آنها نمیدهد که جابهجا شوند و تغییر وضعیت دهند، سلولهای تحتفشارشان از بین میرود و چون در سلول کلسیم وجود دارد، در نتیجه به مرور این سلولهای مرده تبدیل میشود به بافتی که از استخوان نرمتر و از غضروف سختتر است. این بافت بلافاصله روی سلولهای اطرافش تاثیر میگذارد و آنها را هم سفت میکند.
در مراحل اولیه میتوان با دارو آن را درمان کرد اما زخمهای مجید که در ناحیه کمر و سمت راست بدنش است، مراحل اولیه را پشتسر گذاشته. او از ناحیه کمر جراحی شده و بافت مرده را خارج کرده است. حالا به اندازه یک سیبزمینی در جای عمل، حفره خالی است. باید خوب غذا بخورد و مراقبتهای بعد از جراحی را انجام دهد تا جای آن حفره خالی پر شود.
به همه سختیهای زندگی مجید اضافه کنید که تا پایان درمان و بهبود کامل زخم بسترهایش نمیتواند روی آنها بخوابد. شاید در لحظه اول فکر کنیم، اوکه درد نمیکشد.. اما زندگی کسی مثل مجید هر لحظه میتواند سختتر شود. آنقدر که دیگر حتی امکان خوابیدن و رؤیا دیدن هم نداشته باشد.
یکی دیگر از زخمهای خطرناک مجید در ناحیه مجرای ادراری است که اگر درمان قطعی نشود زندگی برای او کابوس بزرگتری خواهد شد. بیمارانی شبیه او ناگزیر به استفاده دائمی از سوند برای تخلیه ادرار هستند. با وضعیت فعلی، او بهزودی دیگر نمیتواند از سوند استفاده کند. به اینها اضافه کنید که پسرک به دلیل عدمکنترل مدفوعش ناگزیر است همیشه پوشک داشته باشد و بهاینترتیب آن ناحیه نیز بسیار مستعد عفونت است.
درمان این زخمها چیزی نیست که خانواده مجید از پسش بربیایند. مجید ۴ ماه و در هر هفته ۲ یا ۳ جلسه نیاز به درمانی دارد که حدود ۱۵۰ هزارتومان خرج برمیدارد، یعنی دستکم ماهی یک میلیون و دویست هزار تومان اما خانواده مجید حتی برای تهیه غذاهایی که او نیاز دارد در مضیقهاند.
مجید میتواند به زندگی برگردد. میتواند با دستهایش کار کند. میتواند از خانه بیرون برود و برای خانوادهاش دوباره امید شود. مجید میتواند دوباره رؤیا ببیند و وقتی که برخاست، رؤیاهایش محقق شود. شاید تو میتوانی… میتوانی رؤیاهایش را به او باز گردانی…
امیدواریم بتوانیم در حد امکان باری از دوش آقا مجید عزیز و خانواده عزیزشون را برداریم.
تذکر مهم:
در صورت عبور کمکهای اهدایی از سقف مورد نیاز، در موارد خیر بعدی صرف خواهد شد.