شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۵ مرداد ۱۳۹۱ - ۰۹:۱۵

انهدام باند سارقان عتيقه / مرگ 116 تن با قرص برنج / کشف اختلاس ۱۵ميليارد توماني / رد پاي2 شيطان در گم شدن دختر جوان

"صراط" - روزانه حوادث بسیاری پیرامون ما اتفاق می افتد . از قتل و سرقت گرفته تا کلاهبرداری و خیانت . از اینرو ، تنها جهت مطالعه وقایع صورت گرفته برای زندگی بهتر و عبرت آموزی از این حوادث بخشی از اخبار حوادث جراید را از نظرتان می گذرانیم .
کد خبر : ۷۴۱۴۵
"صراط" - روزانه حوادث بسیاری پیرامون ما اتفاق می افتد . از قتل و سرقت گرفته تا کلاهبرداری و خیانت . از اینرو ، تنها جهت مطالعه وقایع صورت گرفته برای زندگی بهتر و عبرت آموزی از این حوادث بخشی از اخبار حوادث جراید را از نظرتان می گذرانیم .


انهدام باند سارقان عتيقه


به گزارش  پليس آگاهي تهران بزرگ، 21 تير ماه سال جاري شخصي با مراجعه به کلانتري 123 نیاوران و تسليم شکوائيه اي به مأموران گفت: ساعت 16 روز 20 تير ماه، دو مرد و دو خانم جوان به بهانه خرید وسایل قدیمی - تزئینی وارد منزل اينجانب شده ، با تهديد چاقو و قمه اقدام به بستن دست و پا و حبس کردن من در داخل یکی از اتاق های خانه کرده و پس از آن اقدام به سرقت خودرو سواری 206 و همچنین اموال داخل گاو صندوق شامل دو قاب ساعت مچي طلا، وجه نقد، دلار، يورو، اسناد مالیکت سه باب منزل مسكوني واقع در وليعصر و ستارخان، دفترچه حساب های بانكی ، تعدادي سكه طلا و نقره و همچنین چند تخته قالیچه دستباف، کردند.

با تشکیل پرونده مقدماتی و به دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای ناحیه یک تهران ، پرونده جهت رسیدگی تخصصی در اختیار پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.

با ارجاع پرونده به پلیس آگاهی، مالباخته پس از حضور در پایگاه یکم به کارآگاهان گفت: شغل من در زمینه خرید و فروش اجناس قدیمی و تزئینی خانگی است و به واسطه آن مغازه ای در محدوده میدان تجریش دارم ؛ چند روز پیش از سرقت ، دو خانم جوان با مراجعه به مغازه از من درخواست خرید تعدادی وسایل تزئینی ـ قدیمی را داشتند که به بهانه سفارش قرار شد تا برای دیدن تعدادی از وسایل نگهداری شده در داخل خانه و خرید سفارشاتشان، به محل سکونت من واقع در خیابان عمار مراجعه كنند.

وي افزود: 20 تيرماه بود که این دو خانم به همراه دو مرد حدودا 25 و 30 ساله با مراجعه به درب منزل و معرفی آنها به عنوان نامزدهایشان ، به بهانه دیدن وسایل وارد خانه شده اما به محض ورود به خانه و بسته شدن درب، این دو جوان با تهدید چاقو و قمه با چاقو مرا مورد ضرب و جرح قرار داده و مجبورم کردند تا به داخل یکی از اتاق ها بروم؛ در داخل اتاق ، پس از بستن دست و پا، با تهدید چاقو از من درخواست کلید گاوصندوق را نموده و من نیز از ترس جان خود محل کلید گاو صندوق را به آنها گفتم؛ پس از گذشت نزدیک به یک شبانه روز ، اعضای خانواده ام که از چند روز قبل به شهرستان رفته بودند ، به خانه مراجعه و مرا با دست و پای بسته در داخل اتاق پیدا کردند که بلافاصله پس از آزادی از داخل اتاق، به همراه همسرم به کلانتری مراجعه و موضوع را به مأموران اطلاع دادم.

با توجه به شیوه و شگرد سرقت انجام شده ، کارآگاهان پایگاه یکم اطمینان داشتند که سارقان از موضوع مسافرت اعضای خانواده مالباخته اطلاع کامل داشته و سارقان با استفاده از اطلاعات دقیق در خصوص محل کار مغازه و همچنین وجود اموال با ارزش در محل سکونت مالباخته، با طرح و نقشه قبلی اقدام به این سرقت کرده اند.

در ادامه رسیدگی به این پرونده ، کارآگاهان پایگاه یکم با انجام تحقیقات از مالباخته و اعضای خانواده وی اطلاع پیدا کردند که یکی از دختران مالباخته از حدود یک سال پیش با دختری به نام «شقایق» ارتبط دوستانه پیدا کرده و طی این مدت و به واسطه دوستی میان آنها، «شقایق» در محل سکونت آنها تردد فراوانی داشته اما در طول چند روز گذشته و بر خلاف وعده ای که با دختر مالباخته داشته، هیچگونه مراجعه ای به محل سکونت مالباخته نداشته و پس از زمان ارتکاب سرقت نیز پاسخگوی تماس ها مکرر دختر مالباخته نبوده است.

با توجه به اطلاعات بدست آمده در خصوص هویت شقایق ، کارآگاهان موفق به شناسایی محل سکونت شقایق در محدوده غرب تهران شدند که ضمن انجام هماهنگی های قضایی، «شقایق.س» 24 ساله توسط کارآگاهان دستگیر و به پایگاه یکم پلیس آگاهی منتقل شد.

با دستگیری و انتقال شقایق به پایگاه یکم پلیس آگاهی ، تحقیقات تخصصی از وی در دستور کار کارآگاهان قرار گرفت ؛ شقایق در تحقیقات اولیه منکر هرگونه اطلاع خود از موضوع سرقت شده اما در ادامه تحقیقات و با توجه به برخی مدارک بدست آمده در طول تحقیقات پلیسی، به ناچار لب به اعتراف گشود و دو خواهر به اسامی «مرضیه» 24 ساله و «مریم» 22 ساله را به عنوان دو نفر از سارقان معرفی کرد.

با بدست آمدن هویت دقیق «مرضیه» و «مریم»، مالباخته تصاویر هر دو نفر آنها را به عنوان دو خانم جوان در زمان سرقت مورد شناسایی قرار داد؛ با شناسایی نقش و مشارکت این دو خواهر از سرقت، مخفیگاه آنها در محدوده شهرک قدس مورد شناسایی قرار گرفت و کارآگاهان این دو خواهر را دستگیر و به پایگاه یکم انتقال دادند.

با مواجهه حضوری میان متهمان و شاکی پرونده و شناسایی دو خواهر از سوی مالباخته و همچنین اطلاع آنها از اعترافات صریح شقایق ، آنها نیز به ناچار لب به اعتراف گشوده و در اعترافات خود عنوان داشتند که طرح و پیشنهاد سرقت از سوی «شقایق» صورت گرفته و «شقایق» با طرح این موضوع که طبق اظهارات دختر مالباخته ـ که «شقایق» ارتباط نزدیکی با او دارد ـ مالباخته همیشه اقدام به نگهداری مقدار زیادی پول و همچنین دیگر اموال با ارزش خانوادگی در داخل گاوصندوق داخل منزل می نماید.

این دو خواهر در ادامه اعترافات خود اظهار داشتند که شقایق به آنها اطمینان داده بود که آنها تنها با یک بار سرقت به پول زیادی دست پیدا خواهند کرد و با این وسوسه آنها را راضی کرده تا با همدستی دو برادر به اسامی «عسگر»30 ساله و «حسن» 27 ساله که از مدتی پیش با آنها آشنا شده بودند ، اقدام به این سرقت نمایند و آنها نیز پس از طرح پیشنهاد سرقت با این دو برادر و موافقت آنها ، با نقشه ای که از سوی شقایق طراحی شده بود ، اقدام به این سرقت کرده اند.

با شناسایی هویت این دو برادر، کارآگاهان با بهره گیری از اطلاعات بدست آمده از «مرضیه» و «مریم» اقدام به شناسایی محل های تردد «عسگر» و «حسن» در منطقه سعادت آباد کرده و در ششم مرداد ماه پس از شناسایی این دو برادر اقدام به دستگیری آنها کردند.

در زمان دستگیری «عسگر» و «حسن» با وجود دستور ایست کارآگاهان قصد فرار از محل را داشتند که کارآگاهان با رعایت قانون بکارگیری سلاح ، «حسن» را از ناحیه پا مورد هدف گلوله قرار داده و برادر وی (عسگر) را نیز دستگیر و به پایگاه منتقل کردند.

با دستگیری متهمان و آغاز تحقیقات از این دو برادر ، محل نگهداری اموال مسروقه در مخفیگاه عسگر واقع در شهر رودهن نیز مورد شناسایی قرار گرفت که در بازرسی از مخفیگاه دو برادر کلیه اموال سرقت شده نیز کشف شد.

سرهنگ علی اکبرپور ريیس پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران بزرگ با اعلام این خبر گفت: با توجه به اعترافات صریح متهمان و کشف تمامی اموال سرقت شده ، قرار قانونی از سوی بازپرس محترم صادر و متهمان روانه زندان شده اند.

..................................................................

ایستگاه آخر برای قاتل فراری پس از 14 سال

مردی که در جریان تقسیم آرد در کرمانشاه مرد 50 ساله‌ای را به قتل رسانده بود پس از 14 سال فرار دستگیر شد.

سردار کشوري، فرمانده انتظامي استان کرمانشاه در تشريح اين خبر اظهار داشت: این متهم اواخر مهر‌ماه سال 1377 و در جريان نزاعي دسته‌جمعي که بر سر تقسيم سهميه آرد در يکي از روستاهاي حومه شهر کرمانشاه به‌وقوع پيوسته بود، مردي 50 ساله را با ضربات چاقو به قتل رسانده و فراری شده بود.

سردار کشوري ادامه داد: پس از گذشت حدود 14 سال از زمان قتل و با پيگيري ويژه ماموران اداره مبارزه با جرائم جنايي پليس آگاهي استان کرمانشاه مشخص شد قاتل پس از فرار در يکي از شهرستان‌هاي استان البرز مخفي شده که در اين راستا تیمی از ماموران جهت بررسي موضوع به آنجا رفتند.

اين مقام مسؤول افزود: سرانجام پس از چندين روز تعقيب و مراقبت، کار اطلاعاتي و پليسي و با همکاري پليس استان البرز قاتل در مخفيگاهش دستگير شد. فرمانده انتظامي استان کرمانشاه در پایان با اشاره به اين مطلب که قاتل پيش از اين به صورت غيابي به قصاص محکوم شده بود، تصريح کرد: متهم پس از اعتراف به قتل و تکميل پرونده جهت اجراي عدالت تحويل مراجع قضايي شد.

..................................................................


مرگ 116 تن با قرص برنج


سازمان پزشكي ‌قانوني اعلام كرد: در 4 ماه نخست سال‌جاري تنها در استان‌های تهران، مازندران، گیلان و لرستان 116 تن به علت استفاده از قرص ‌برنج جان باخته‌اند.

سازمان پزشکی‌ قانونی در گزارشي اعلام كرد: قرص برنج یا همان «فسفید آلومینیوم» از سمی‌ترین آفات شیمیایی است که به‌رغم ممنوعیت واردات و خرید و فروش، توسط کشاورزان برای مقابله با آفات برنج استفاده می‌شود.

علائم استفاده از قرص برنج که هیچ پادزهر مشخصی هم ندارد بعد از 10 تا 15 دقیقه نمایان می‌شود و ممکن است 6 ساعت پس از مصرف آن، مرگ اتفاق بیفتد.

بر اساس آمار سازمان پزشکی قانونی، در 4‌ماه نخست سال گذشته در مازندران 5 و در لرستان 6 مرگ روی داده بود اما امسال و در همین بازه زمانی 17 تن در مازندران و 19 تن در لرستان بر اثر استفاده از قرص برنج جان خود را از دست دادند.

در مجموع مرگ‌های ناشی از قرص ‌برنج رو به افزایش است و اعمال محدوديت‌هاي جدي‌تر در دسترسي افراد به اين ماده مهلك و نيز برخورد با توزيع‌كنندگان آن ضروری است. در ادامه اين گزارش آمده است از مجموع 116 تن که در 4 ‌ماه نخست سال‌جاري بر اثر استفاده از قرص برنج جان خود را از دست داده‌اند، 73تن مرد و 43 تن زن‌ بوده‌اند.

..................................................................

حيله شيطاني!

بيماري مادرم نگران کننده بود و با وجود آن که پزشکان، اميدي به بهبودي اش نداشتند اما در تمام مدتي که او در بيمارستان تحت مداوا قرار داشت دو برادرم و عروس هايمان فقط چند بار به ملاقاتش آمدند و اين موضوع باعث گلايه مندي مادرم شده بود.

البته من بدون هيچ منتي از مادر خدا بيامرزم مراقبت مي کردم و تنها دلخوشي ام اين است که او روزهاي آخر عمرش روي تخت بيمارستان دستم را گرفت و گفت از من راضي است. اما افسوس که با ندانم کاري چنين دردسري براي خودم درست کردم.

محدثه ۱۷سال سن دارد و در مراجعه به کلانتري مصلاي مشهد از پليس خواست اعضاي يک لانه فساد را دستگير کند. دختر نوجوان درباره مشکلي که برايش به وجود آمده گفت: بعد از مرگ پدرم من مونس و همدم مادرم شدم و ما هميشه از بي مهري و کم توجهي هاي دو برادرم و عروس هايمان رنج مي برديم.

اما به خاطر حفظ آبرو دندان روي جگر گذاشته بوديم و چيزي نمي گفتيم. برادرانم سرگرم زندگي خودشان بودند و هر دو عروسمان نيز که سايه همديگر را با تير مي زنند با ما رفت و آمد نمي کردند.

در مدتي که مادرم در بيمارستان تحت مراقبت هاي ويژه قرار داشت من با زني مطلقه آشنا شدم که او هم يکي از نزديکانش در بيمارستان بستري بود. «آزاده» زني خوش سر و زبان و شاداب به نظر مي رسيد و دوستي ما در کمتر از چند روز به رابطه اي عاطفي و خودماني تبديل شد.

محدثه افزود: آزاده با نقشه اي پليد زمينه آشنايي مرا با جواني که ادعا مي کرد پسر خاله اش است فراهم کرد و من با اين پسر جوان قرار ازدواج گذاشتم. رابطه ما بعد از مرگ مادرم نيز ادامه يافت و اميدوار بودم که با اين پسر ازدواج کنم و سروسامان بگيرم تا زير دست عروس هايمان نيفتم. اما افسوس غافل از آن بودم که آزاده و اين پسر جوان از اعضاي يک لانه فساد هستند و معلوم نيست من چندمين دختري هستم که با حيله شيطاني فريبشان را خورده ام.

آن ها مي خواستند مرا نيز به دام اعتياد و فساد بکشانند که دستشان را خواندم و از لانه فساد فرار کردم. محدثه گفت: اما اين پسر جوان مدام برايم مزاحمت ايجاد مي کند و دست بردارم نيست. در پي اين گزارش ماموران کلانتري مصلاي مشهد، آزاده و پسر جوان را همراه چند دختر و پسر ديگر در لانه فساد دستگير کردند و تحقيقات در اين باره ادامه دارد.

..................................................................

کشف اختلاس ۱۵ميليارد توماني در بنياد شهيد

چندي پيش ماموران سازمان بازرسي کل کشور در جريان بررسي وضعيت مالي بنياد شهيد با مورد مشکوکي رو به رو شدند.

بررسي هاي اوليه نشان مي داد در جريان پرداخت حق بيمه افراد تحت پوشش بنياد به يکي از شرکت‌هاي بيمه، چندين ميليارد تومان به حساب ديگري واريز شده است. از اين رو بازرسان به بررسي اسناد موجود پرداختند تا زواياي پنهان اين ماجرا آشکار شود.

تحقيقات در اين باره حاکي از آن بود که يکي از مسئولان باسابقه بخش تسهيلات پشت پرده اين ماجرا حضور دارد که در جريان پرداخت حق بيمه افراد تحت پوشش اين اختلاس کلان را رقم زده است. بررسي اسناد نشان مي داد در حالي که مبلغ بدهي بنياد به شرکت بيمه ۵ ميليارد تومان بود اين مدير مبلغ ۹ ميليارد تومان به حساب اين شرکت واريز کرده است.

ادامه رديابي ها فاش کرد اين مسئول بعد از مدتي با اعلام اين که به دليل اشتباه ۴ ميليارد بيشتر به حساب شرکت بيمه واريز شده از مديران بيمه خواسته است اين مبلغ به حسابي که او اعلام مي کند واريز شود.

به اين ترتيب اين فرد با اين ترفند توانسته بود ۴ ميليارد تومان به جيب بزند. اما اين تنها مورد اختلاس اين مدير باسابقه نبود و او با شگردهاي گوناگون توانسته بود مبلغ ۱۵ ميليارد تومان از سرمايه بنياد شهيد را که حق خانواده هاي شاهد و ايثارگران بود، از صندوق بيت المال خارج کند.

به دنبال تکميل اين گزارش پرونده روي ميز بازپرس مفاخري، رئيس شعبه ۲ دادسراي ناحيه ۶(خارک) تهران قرار گرفت تا در اين باره تصميم گيري شود. در اين مرحله اطلاعات تازه‌تري درباره اختلاس ميلياردي به دست آمد که جاي ترديدي در متهم بودن اين مقام بنياد باقي نمي گذاشت.


اين فرد به شکل ماهرانه اي نقشه اختلاس را طراحي و اجرا کرده بود اما اشتباهش در استفاده از حساب يک بانک ديگر دستش را براي ماموران سازمان بازرسي کل کشور رو کرد. در حالي که همه امور مالي بنياد از طريق يکي از بانک هاي دولتي انجام مي شد اين شخص پول ها را به حساب ديگري واريز کرده بود.


به گزارش خراسان،از سويي بررسي اين حساب نيز آشکار کرد مدير متخلف با استفاده از پول‌هاي بيت المال چندين باب خانه خريده است. در حالي که هنوز پرونده در مرحله تحقيقات بود اين شخص به نام رضا که از تحت نظر بودن خود مطلع شده بود، با گروهي از ماموران پرونده تماس گرفت و رشوه کلاني به آن ها پيشنهاد کرد. اين مرد که تصور مي کرد ماموران پيشنهاد او را بپذيرند به آن ها وعده يک و نيم ميليارد تومان رشوه داد. اين پيشنهاد فرصت مناسبي بود تا شواهد و مدارک عليه اين مرد تکميل شود.


به همين دليل ماموران با هماهنگي بازپرس پرونده در قراري صوري در پارک لاله حاضر شدند. رضا که نگران برملا شدن نقشه اختلاسش بود از ماموران استقبال گرمي کرد و از آنان قول گرفت تا پرونده اختلاس مختومه شود.

او سپس يک و نيم ميلياردي را که وعده داده بود در قالب چند فقره چک به ماموران داد اما درست در همان زمان سردي دستبند را در دستانش حس کرد و به پليس آگاهي منتقل شد. زماني که اين مرد پاي ميز بازجويي نشانده شد در حالي که همه شواهد و مدارک را عليه خود مي ديد، اختلاس ۱۵ ميلياردي از بنياد شهيد را بر عهده گرفت و چگونگي ارتکاب آن را شرح داد.

..................................................................

جعل اسناد و اوراق دولتي

سرهنگ بشتام، از شناسايي و دستگيري سه جاعل اسناد و مدارک دولتي در بزرگراه حقاني خبر داد و گفت: اين متهمان پس از اعتراف به جرم خود به دادسرا معرفي شدند.

سرکلانتر سوم پليس پيشگيري فرماندهي انتظامي تهران بزرگ، از دستگيري سه جاعل اسناد و مدارک دولتي در بزرگراه حقاني خبر داد و از جزييات پرونده متهمان سخن گفت.

اين مقام انتظامي در تشريح خبر فوق گفت: نيمه شب گذشته ماموران گشت کلانتري 103 گاندي هنگام گشت‌زني در بزرگراه حقاني متوجه رفتارهاي مشکوک سه سرنشين يک خودرو که مشخصات آن مخدوش بود، شده و براي بررسي موضوع به راننده دستور توقف دادند.

وي افزود: با توقف خودرو، هر سه سرنشين آن پياده شده و با معرفي خود به عنوان هاي دولتي و نظامي سعي داشتند ظن ماموران را برطرف کرده و به دنبال کار خود بروند که همين امر به ظن بيشتر ماموران انجاميد و اقدام به بررسي خودرو کردند که طي آن از داخل داشبورد خودرو، مقاديري مواد مخدر و تعدادي آلات استعمال مواد مخدر صنعتي کشف شد.

سرهنگ بشتام ادامه داد: برهمين اساس هر سه متهم به کلانتري منتقل و تحت بازجويي قرار گرفتند که با توجه به اظهارات ضد و نقيض آنها ظن ماموران در خصوص مجرم بودن آنها به يقين بدل شده و خودروي آنها را مورد بازرسي بيشتر قرار دادند که متعاقب آن مقاديري ديگر مواد مخدر کشف و ضبط شد.

سرکلانتر سوم پليس پيشگيري پايتخت اظهار داشت: با توجه به اينکه يکي از اين متهمان اصرار داشت که جزو ماموران دولتي است و مواد مکشوفه را از يک متهم گرفته است، مدارک و محتويات وسايل همراه متهمان مورد بازرسي قرار گرفت که طي آن چندين برگ اسناد و مدارک دولتي و نظامي کشف شد که در بررسي هاي کارشناسان جعل اسناد مشخص شد همگي جعلي است.

سرهنگ بشتام تصريح کرد: با مشخص شدن جعلي بودن اسناد و مدارک، متهمان که محمد رضا، امين و ميلاد نام داشتند، هر سه متهم تحت بازجويي مجدد قرار گرفته و اين بار هر سه نفر به جرم خود مبني بر جعل اسناد و مدارک دولتي، نظامي و تحصيلي اعتراف کردند.

..................................................................

كارآگاه زن، آخرين طعمه رمال فريبكار

چندي پيش ماموران پليس آگاهي شهرستان يزد از طريق تماس‌هاي مردمي ازفعاليت زن رمالي در منطقه صفائيه اين شهر با خبر شدند.

كارآگاهان پس از بررسي‌هاي مقدماتي دريافتند زن ميانسال به بهانه بخت‌گشايي، حل مشكل زوج‌ها و نيز باز كردن طلسم، از طعمه‌هاي خود پول‌هاي زيادي گرفته و با وعده‌هاي واهي آنها را فريب داده است.

با اطلاعات به دست آمده، يكي از كارآگاهان زن به عنوان مشتري وارد خانه اين زن شد و زن رمال بدون اطلاع از موضوع، شروع به دروغ‌پردازي براي مامور پليس كرد.

در ادامه ماموران با اطمينان از فعاليت مجرمانه زن 46 ساله، او را با دستور قضايي دستگير و از خانه او نيز مقداري وسايل رمالي و كلاهبرداري كشف كردند.

سرهنگ عليرضا خالقي، رئيس پليس آگاهي استان يزد با اعلام اين خبر گفت: متهم پس از تحقيقات مقدماتي، با قرار قانوني روانه زندان شد.

هشدار پليسي

وي افزود: يكي از شگردهاي كلاهبرداران در ايران، رمالي، فالگيري و جادوگري است و اغلب طعمه‌هاي اين كلاهبرداران، افراد پولدار هستند. البته در اين كلاهبرداري‌ها فقط بحث ضرر مالي مطرح نيست.

در برخي پرونده‌ها شاهد سوءاستفاده از زنان هستيم. اين افراد در دفاتر و محل‌هاي مخفي خود، طعمه‌ها را با داروهايي بي‌هوش و از قربانيان خود عكس و فيلم تهيه و در ادامه آنها سوءاستفاده جنسي و اخاذي مي‌كنند؛ به طوري‌كه برخي قربانيان دست به خودكشي مي‌زنند.

وي به مردم هشدار داد: به جاي مراجعه به اين شيادان، براي حل مشكلات خود از مشاوران مجرب استفاده كنند. همچنين در صورت مشاهده فعاليت اين افراد، موضوع را به پليس اطلاع دهند.

..................................................................

طلاق به خاطر خستگي از ناسزاگويي پيرزن

پيرزن حتي وقتي در صحنه دادگاه حاضر شد نتوانست سكوت كند و باز با ناسزاگويي به همسرش حمله برد.

اين زوج پير پس از سال‌ها زندگي پاي در دادگاه خانواده گذاشتند و جالب اينكه مرد انگيزه‌اش از جدايي را بددهني همسرش مي‌دانست.

اوايل تيرماه سال جاري زوج سالخورده‌اي به دادگاه خانواده ناحيه ونك مراجعه كرده و خواستار طلاق شدند.

هنگامي كه زن و شوهر پير پاي در شعبه 24 دادگاه خانواده گذاشتند، قاضي دادگاه پيش خود تصور كرد كه آنان براي جلوگيري از طلاق دختر يا پسرشان به آنجا آمده‌اند ولي هنگامي كه با دادخواست طلاق مرد 70 ساله روبه‌رو شد با تعجب از آن، پرسيد كه به چه دليلي براي طلاق آمده‌اند؟ پيرمرد پيش روي قاضي ايستاد و گفت: من از 25 سال پيش كه همسر اولم از دنيا رفت با اين زن آشنا شدم تا اين كه با هم ازدواج كرديم. زندگي‌مان خوب بود و در طول اين سال‌ها مشكل آنچناني با يكديگر نداشتيم. حتي نازابودن وي نيز تأثيري بر زندگي‌مان نگذاشت، ولي از چند سال پيش كه به واسطه يكي از دوستان قديمي‌ام در يك كاروان زيارتي مشغول به كار شده‌ام رفتار همسرم به كلي تغيير كرده است.

اين زن به من بدبين شده و مدام مرا زير باد ناسزا مي‌گيرد، همسرم اصلاً رعايت حال مرا نمي‌كند. وي حتي برابر بچه‌هايم كه از همسر اولم هستند، بستگان و دوستانمان به من بي‌ادبي مي‌كند و اين موضوع مرا بشدت ناراحت كرده است.

پيرمرد ناراضي در ادامه گفت: هنگامي كه همسرم عصباني مي‌شود كنترلي روي اعصابش ندارد و شروع به توهين به من مي‌كند. وي به من اعتماد ندارد و بدبين و شكاك است و مدام به من تهمت مي‌زند كه با زنان ديگر ارتباط دارم و به وي خيانت مي‌كنم.

 من ديگر حاضر به زندگي با اين زن نيستم، كاسه صبرم لبريز شده و ديگر قادر نيستم رفتارهاي ناشايست وي را تحمل كنم، مي‌خواهم با پرداخت حق و حقوق وي چند سال پاياني زندگي‌ام را در آرامش و آسايش سپري كنم.

 پس از ادعاهاي پيرمرد، همسر وي نيز به قاضي گفت: شوهرم رفتارش در اين چندساله نسبت به من تغيير يافته است و ديگر اهميتي به من نمي‌دهد و رفتارهاي مرموز وي مرا بشدت آزار مي‌دهد، من هيچ بچه‌اي ندارم كه پس از طلاق با وي زندگي كنم. از طرفي من تنها هستم و اگر از اين مرد جدا شوم نمي‌توانم خودم را اداره كنم و من به خاطر بي‌پناه بودن با همسرم ازدواج كردم و گرنه اگر مال و اموالي داشتم هيچ گاه ازدواج نمي‌كردم ولي حاضر هم نيستم كه طلاق بگيرم. پس از ادعاهاي زن و مرد، قاضي پرونده كه با شنيدن حرف‌هاي آنان به كلي متعجب شده بود براي پايان دادن به درگيري‌شان آنان را به قسمت مشاوره راهنمايي كرد.

هنگام خروج پيرمرد و همسرش از دادگاه دوباره بين آنان درگيري لفظي به وجود آمد و پيرزن برابر قاضي همسرش را به باد ناسزا گرفت.

درگيري آنان حتي در دايره مشاوره دادگاه نيز تمامي نداشت و پيرمرد همچنان با توهين‌هاي همسرش روبه‌رو بود و وي نيز خواستار طلاق هر چه سريع‌تر بود.

بدين ترتيب پس از چند روز با توجه به درخواست پيرمرد براي طلاق قاضي پرونده هنگامي كه خود از نزديك با رفتار اين زن روبه‌رو شده بود و با توجه به اصرار مرد ناراضي حكم طلاق را صادر كرد و وي را به پرداخت 6 ميليون تومان اجرت‌المثل، 5 ميليون تومان مهريه و 2 ميليون تومان نفقه محكوم كرد.


نظريه كارشناسي
غزاله جبلي حقوقدان و وكيل پايه يك دادگستري درباره اين پرونده به خبرنگار شوك گفت: قاضي پرونده با محرز دانستن ناسزاگويي‌هاي اين پيرزن و با توجه به نظر كارشناسان مشاوره و حق طلاق از سوي مرد حكم طلاق را صادر كرده است و چون متقاضي جدايي مرد بوده و تلاش براي انصراف از طلاق به نتيجه نرسيده است حكم جاري شد.

وي در ادامه افزود: طبق ماده 1133 قانون مدني مرد مي‌تواند هرگاه كه بخواهد همسرش را با شرايط مقرر طلاق دهد و حق طلاق در قانون ما با مرد است كه در اين صورت مرد نيز بايد همه حق و حقوق زن را پرداخت كند، اين حق شامل اجرت‌المثل، مهريه و نفقه است. قانون براي اينكه تكليف حقوق مالي زن را مشخص كند با به كار گرفتن كارشناسان دادگستري دارايي‌هاي مرد را محاسبه مي‌كند و سپس با در نظر گرفتن سال‌هاي زندگي حق و حقوق وي را تعيين مي‌كند. حال سؤال بسيار مهمي كه مطرح مي‌شود اين است كه اگر مرد درآمد و مالي را پس از ازدواج با زن كسب كرده است پس از طلاق آيا بخشي از آن به زن تعلق مي‌گيرد يا نه؟

طبق قانون اگر مردي در زمان زندگي با همسرش مالي را به دست آورده باشد موظف است پس از جدايي نيمي از آن را به همسرش بپردازد ولي اگر هيچ درآمدي به دست نياورده باشد پول و مالي به زن تعلق نمي‌گيرد.

جبلي درباره حق اعتراض زن به طلاق گفت: اگر طلاق از سوي مرد باشد مخالفت زن تأثيري در آن نخواهد داشت و تنها مي‌تواند حق و حقوق خود را مطالبه كند و نظر يا مخالفت زن هيچ تأثيري در حكم طلاق ندارد و در بحث طلاق تصميم‌گيرنده نهايي مرد است.

...................................................................

بازی سرنوشت


پریا و هدیه خواهران نوجوانی بودند که هنگام بازگشت از مدرسه به خانه در یکی از کوچه‌های منطقه شمال تهران به یکباره صدای گریه‌های کودکی در کنار دیوار نظرشان را به خود جلب کرد. بچه شیرخواره‌ای بود که درون قنداق قرار داشت.

پریا و هدیه 20 دقیقه‌ای کنار قنداق بچه ایستادند تا شاید پدر و مادرش را پیدا کنند، اما وقتی دیدند کسی به سراغ کودک نیامد، آن را در آغوش گرفته و به منزلشان بردند.

مادر هدیه و پریا هم که بعد از گذشت مدتی از پیدا کردن پدر و مادر کودک شیرخواره ناامید شده بود به اتفاق همسرش تصمیم گرفتند تا از سپردن بچه به پلیس خودداری کنند.

پریا و هدیه برادر نداشتند و از این که خدای مهربان به این شیوه برادری شیرخواره به آنها داده بود خوشحال بودند.

این تنها پسر خانواده تا 6سالگی شناسنامه‌ای نداشت تا این که روزی یک پیک موتوری پاکتی به منزل آنها تحویل داد و رفت. یک جلد شناسنامه پسرکی 6 ساله داخل پاکت بود.

همراه با شناسنامه یادداشتی هم بود که ظاهراً پدر یا مادر واقعی پسرک نوشته بود: «دیگه موقع مدرسه علی آقاست، ببخشید که مزاحمتان شدم و زحمت بزرگ کردن فرزندم برعهده شما افتاد.»

هدیه و پریا نامش را امید گذاشته بودند و همه اعضای خانواده شدیداً به وی علاقه و وابستگی داشتند. با به وجود آمدن چنین شرایطی همه متوجه شدند که خانواده واقعی امید(علی کوچولو)از حضور وی در منزل آنها خبر دارند و دورادور مراقبش هستند.

با چنین وضعی وحشت سراپای اعضای خانواده را فراگرفته بود. بعد از حدود 6سال همه اعضای خانواده به تنها پسر خانواده که روحش از این فرزند‌خواندگی خود خبر نداشت بشدت وابسته شده بودند و این فکر که کسی بخواهد روزی امید کوچولو را از آنها جدا کند، عذابشان می‌داد، اما با همه این دلنگرانی‌‌ها بالاخره مردی روستایی یک روز به خود جرأت داد به دم در منزل آنها رفت و خود را پدر واقعی علی کوچولو یا همان امید آنها معرفی کرد.

این مرد گفت که به علت فقر و تنگدستی و جدایی از همسرش به این امید که خانواده‌ای سرپرستی فرزندش را بر عهده بگیرد، او را به آن محل آورده و در گوشه‌ای به نظاره نشسته و دیده که دو دختر نوجوان بچه را به این منزل آورده‌اند، مرد روستایی گفت: از همان روز اول خیالم از طرف اعضای خانواده شما با توجه به احساس مسئولیت و عشقی که از خود نسبت به بچه‌ام نشان می‌دادید، راحت بود و می‌دانستم که از پسرم به خوبی پرستاری می‌کنید، بعد از این که علی را به شما سپردم، مجدداً ازدواج کردم 4 بچه دیگر از همسر دومم دارم و حالا که توانایی خرج و مخارج زندگی بچه دیگری را ندارم تنها برای دیدن پسرکم (علی) آمده‌ام و اگر شما اجازه بدهید هر از گاهی بتوانم بچه‌ام را ببینم.

خانواده پریا و هدیه با پیشنهاد مرد روستایی موافقت کردند. او سالی چند مرتبه برای دیدن پسرش به منزل آنها می‌رفت تا این که علی کوچولو در سن 14 سالگی برای نخستین بار پی برد که پسر واقعی خانواده نیست و افسرده و غمگین شد.

علی که دیگر عزیز دردانه بابا و خانواده شده بود از پدرخوانده‌اش خواست برای او به نام خود شناسنامه بگیرد.

شناسنامه جدید را با نام «امید» که پریا و هدیه برایش انتخاب کردنده بودند، برایش گرفتند، و او با خیال راحت به زندگی‌اش در کنار خانواده ادامه داد و بعد از سال‌‌ها هم هدیه، هم پریا و بعد امید همگی ازدواج کردند و زندگی مشترکشان را در کنار خانواده‌های خود شروع کردند. سال‌ها پشت هم گذشت، پدر و مادرشان در پیری از دنیا رفتند و اکنون امید در سن 47 سالگی‌اش هرگاه به خاطرات گذشته می‌اندیشد با لبخند محزونی بخش‌‌هایی از سرگذشت خود را برای فرزندانش بازگو می‌کند.

...................................................................

رد پاي2 شيطان در گم شدن دختر جوان

تجسس براي افشاي راز گم شدن دختر جوان رد پاي 2شيطان‌ را پيش‌روي تيم قضايي و پليس قرار داد. اواخر تيرماه سال جاري با ادعاهاي پدر نگران كه دو پسر شيطان‌صفت را ربايندگان دخترش مي‌دانست، پليس پايتخت به تجسس‌هاي ويژه‌اي براي پرده برداشتن از سرنوشت سياه دختر گم‌شده دست زد.

اين پدر كه آشفته بود، وقتي پيش‌روي بازپرس پرونده ايستاد، گفت: چند روز پيش دخترم براي خريد از خانه بيرون رفت و ديگر برنگشت. هرچه چشم به راه مانديم، به خانه نيامد. هر دقيقه دل‌نگراني‌مان بيشتر مي‌شد.
چندين‌بار به موبايلش زنگ زدم، وقتي ديدم از دسترس خارج است، دلواپس شدم تا اين‌كه موبايلش خاموش شد. وي افزود: ابتدا احتمال دادم شايد به خانه دوستانش رفته باشد، وقتي پرس‌و‌جو كردم، ديدم كسي از دخترم خبر ندارد. حالا سه شبانه‌روز است از ناپديد شدن دخترم الهام مي‌گذرد. نگران هستم كه گرفتار سرنوشت بدي شده باشد.

پدر دختر گمشده گفت: چند ماه پيش دو پسر به نام‌هاي نويد و وحيد، دخترم را اغفال كرده بودند كه از ترس آبرويمان حرفي به كسي نزديم و حتي شكايت نكرديم. الهام هميشه به مادرش مي‌گفت كه نويد و وحيد در تماس‌هاي تلفني وي را تهديد مي‌كنند كه اگر ماجراي اغفال شدنش را به پليس بگويد، وي را خواهند كشت و احتمال مي‌دهم كه همان دو پسر دخترم را ربوده باشند. با اين ادعاها و با دستور بازپرس، تيمي از كارآگاهان وارد عمل شدند تا پرده از سرنوشت پرابهام دختر گمشده بردارند.

نويد و وحيد تحت تعقيب قرار گرفتند تا اين‌كه كارآگاهان در يك عمليات غافلگيرانه هر دو پسر را دستگير كردند.

دو جوان شيطان‌صفت ابتدا گفتند هيچ اطلاعي از سرنوشت الهام ندارند و وقتي ديدند رازهايشان فاش شده است، در اعترافاتي پرده از راز دختر جوان برداشتند.

نويد گفت: چندي پيش خيلي اتفاقي در خيابان با الهام آشنا شدم، بعد از مدتي با هم اختلاف پيدا كرده و با وي قطع رابطه كردم، اما دست‌بردار نبود و هميشه تلفني به من زنگ مي‌زد. احتمال مي‌دهم كه وي با فرشاد دوستم به شمال فرار كرده باشند. حاضرم آدرس مخفيگاه آنها را در اختيارتان قرار بدهم. وحيد نيز در بازجويي‌ها گفت كه از ناپديد شدن دختر جوان بي‌اطلاع است.

بنابراين گزارش، بازپرس پرونده با احتمال اين‌كه نويد دروغ‌پردازي مي‌كند و داستانش مبني بر اينكه الهام با يكي از دوستان وي به شمال فرار كرده، خيالي است، دستور داد تا كارآگاهان به بازجويي‌هاي ويژه پرداخته و پرده از راز دختر جوان بردارند.

...................................................................

نظرات بینندگان
ناشناس
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۳:۱۹ - ۱۶ مرداد ۱۳۹۱
۰
۰
این کثافت بی شرمی که از بنیاد شهید اختلاس کرده رو باید دارش بزنند که هم به نظام خیانت کرده و هم به شهدا ، بعضی انسانها چقدر پست و رذل هستن !
شيما
|
Iran (Islamic Republic of)
|
۰۹:۳۳ - ۲۱ شهريور ۱۳۹۱
۰
۰
آقا و يا خانم ناشناس
شما در مقامي نيستيد كه بخواهيد براي ديگران حكم صادر كنيد ضمناً هيچوقت فراموش نكنيد كه اين مملكت قانون داره .توهين شما فقط نشانه بي شخصيتي شما هست .