به گزارش سرویس وبلاگ صراط، مهدی بختیاری در آخرین به روز رسانی وبلاگ مرصاد نوشته است:
سید علی اندرزگو معروف به "شیخ عباس تهرانی"، نزدیک به یک دهه
تمام سیستم امنیتی حکومت پهلوی را مسخره خود کرد و در پایان هم داغ زنده دستگیر شدن
را به دل شکارچیانی که سال ها به دنبال او بودند گذاشت.
سید علی در جریان اعدام
انقلابی "حسنعلی منصور"، مستقیما شرکت داشت اما توانست به موقع جیم بزند و ساواکی
ها را در خماری بگذارد.
یکی از فرماندهان شهربانی در گزارش خود پیرامون شیخ عباس تهرانی،
نوشته است:
"این آدم بیخ گوش ما براحتی خوردن یک لیوان آب، اسلحه وارد کشور می
کند!"
سید علی که رابط گروه های اسلامگرا با گروه های مبارز خارج از کشور مانند
"فتح" بود، هر زمان که اراده می کرد از کشور خارج می شد و هر زمان که می خواست به
کشور بازمی گشت! او مانند ماهی از میان پنجه های مثلا قدتمند ساواک می لغزید و در
مدت کوتاهی کاملا ناپدید می شد.
او یکی از معدود کسانی بود که از حضرت امام مجوز
استفاده از وجوهات شرعی برای هزینه مبارزات را داشت.
توانایی اندرزگو در تغییر
چهره طوری بود که هیچ کس از ماموران امنیتی چهره واقعی او را نمی شناخت.
سید علی اندرزگو که در رمضان سال 1318 شمسی، در خیابان شوش تهران به دنیا آمد، سرانجام در تاریخ 12 آبان ماه 1356 مصادف با هجدهم ماه رمضان، به دلیل اشتباه یکی از دوستانش بر سر قراری سوخته، به دام ماموران ساواکی که مدتها در کمینش بودند افتاد و با زبان روزه و بعد از نابود کردن مدارک همراهش در خیابان ایران به شهادت رسید تا باز هم سیستم عریض و طویل امنیتی ساواک را در کف زنده دستگیر شدن بگذارد.
پیکر چریک تنهای انقلاب: شهید سید علی اندرزگو
از آن جایی كه ماموران ساواك به طور دایم در جستجوی وی بودند،
توانستند اطلاعاتی حین شكنجه تعدادی از مبارزان اسلامی، از اندرزگو به دست آورند.
ساواكی ها در چارچوب این اطلاعات تلفن های قسمت وسیعی از شهر تهران را تحت كنترل
گرفتند تا توانستند، رد مكالمات او را به دست آورند و پی بردند كه شهید اندرزگو روز
19 ماه مبارك رمضان افطار را در منزل یكی از دوستانش خواهد بود.
شهید اندرزگو،
نزدیكی غروب آن روز با یك موتور گازی راهی منزل دوستش شد؛ ماموران ساواك قبلاً
منطقه را به محاصره در آورده بودند.
وی پس از ورود به خیابان سقاباشی متوجه حضور
ماموران ساواك شد، اما برای فرار از مهلكه، دیگر دیر شده بود.
وی با پناه گرفتن
در پشت یك اتومبیل سعی در گمراه كردن ماموران داشت، اما ماموران رژیم از فاصله دور
پاهای او را مورد هدف قرار دادند.
شهید اندرزگو در حالی كه خون، به شدت از
پاهایش جاری بود، توانست تعدادی از اسنادی را كه در جیب داشت در دهان گذاشته و بجود
و تعداد دیگر را نیز با خون خود آغشته كرد تا به دست ماموران ساواك
نیافتد.
دژخیمان رژیم كه سخت از این چریك مسلمان وحشت داشتند از فاصله دور او را
به گلوله بسته بودند و از این باك داشتند كه اندرزگو به خودش مواد منفجره بسته
باشد، آن ها وقتی مطمئن شدند كه اندرزگو قادر به انجام حركتی نیست به وی نزدیك و او
را روی برانكارد قرار دادند، اما سّید با تكانی خود را از روی برانكارد به داخل جوی
آب انداخت.
لحظه شهادت فرا رسیده بود و او در روز ضربت خوردن مولایش علی (ع) و
در حالی كه روزه بود، به لقای پروردگارش شتافت.
مزار چریک تنهای انقلاب در بهشت زهرای تهران
سیّد همواره گفته بود كه: «زنده مرا نخواهند یافت» و سرانجام نیز چنین شد.