جمعه ۰۹ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۵ مرداد ۱۳۹۱ - ۱۲:۳۱

زندگی آرش و صنم در لس آنجلس

فصل از این رمان به شرح زندگی دو قهرمان داستان در آمریکا و دو فصل نیز به مرور خاطرات آنها به زندگی سابقشان در ایران می‌گذرد؛ نویسنده زندگی ایرانیان ساکن لس آنجلس را به شکلی واقعی و زنده ترسیم می‌کند
کد خبر : ۷۴۲۰۵

به گزارش صراط به نقل از خبرآنلاین، «سرزمین نوچ» نخستین داستان بلند کیوان ارزاقی که با درونمایه مهاجرت نوشته و توسط انتشارات افق منتشر شده، این روزها در لیست پرفروش های ناشر قرار دارد. این اثر کیوان ارزاقی را می توان در یک تعریف، «رمان مهاجرت» نامید. ادبیات مهاجرت، شاخه ای از انواع ادبی ست که در سال های اخیر پاگرفته و به آثار ادبی نویسندگان مهاجر با موضوع و محوریت مهاجرت اطلاق می شود.


ارزاقی در این رمان به داستان ایرانیان مهاجر پرداخته و موضوع زندگی آنها در آمریکا را دستمایه نوشتن رمان قرار داده است. نویسنده این رمان که خود از ایرانیان مهاجر به آمریکا به شمار می‌رود در این رمان شرحی از مهاجرت و زندگی «آرش و صنم»، زوج ایرانی به آمریکا را ارائه می‌دهد که داستانی غیر منتظره به همراه شادی‌ها و تلخکامی‌های فراوان برای آنها را شامل می شود.


سرزمین نوچ تکرار قصه آدم هایی ست که بهشت گمشده خود را در آمریکا و اروپا می جویند؛ قصه گسترده ای ست که خلاصه و فشرده آن را، بعضی مجلات زرد و حتی سیمای جمهوری اسلامی، بارها به شکل های مختلف، تحت عناوین مختلف ساخته و پرداخته اند. نقطه عطف و وجه تمایز آن بحران روحی آرش است که آن هم راوی بارها تکرار می کند که افسردگی موقت ناشی از مهاجرت(هوم سیک) نیست بلکه حملات شدید اضطراب(پنیک اتک) است و در نتیجه به ذهن خواننده متبادر می شود که شاید ربط مستقیمی هم با مهاجرت نداشته باشد.

 

این رمان نخستین تجربه ارزاقی در رمان‌نویسی به شمار می‌رود و در 22 فصل و 300 صفحه منتشر شده است که 20 فصل از آن به شرح زندگی دو قهرمان داستان در آمریکا و دو فصل نیز به مرور خاطرات آنها به زندگی سابقشان در ایران می‌گذرد.


پشت جلد کتاب آمده است: «وقتی آرش و صنم ایران را ترک می‌کردند، نمی‌دانستند مهاجرت به آمریکا با اتفاقات غیرمنتظره، شادی‌ها و تلخ کامی‌های بزرگی همراه است. کیوان ارزاقی در "سرزمین نوچ" زندگی ایرانیان ساکن لس آنجلس را به شکلی واقعی و زنده ترسیم می‌کند.»

 

در بخشی از کتاب می خوانیم:
«آفتاب نصف اتاق را روشن کرده که از خواب می پرم. صنم خواب است. قرار بود که عماد بیدارمان کند ولی خانه ساکت است و خبری از عماد نیست. چشم که باز می کنم ناخوآگاه یاد ایران می افتم. می دانم ساعت 4 عصر است. ساعت کاری تمام شده و همکاران از اداره بیرون رفتند. نمی دانم ساعت بیولوژیکی بدنم یا کدام کوفت و زهرماری است ک عقربه هاش هنوز به وقت تهران، تیک تاک می کند. کش و قوسی به خودم می دهم. از تخت پائین می آیم. دوشی می گیرم و به طبقه پایین می روم تا صبحانه را آماده کنم.

- عماد. عماد پاشو. خیر سرت قرار بود بیدارمون کنی. پاشو صبح شده.
عماد پتو را به خودش می پیچد. انگار که سردش شده تو خودش گوله می شود. غلطی می زند و پشتش را به من می کند. طبق عادت همیشگی لخت خوابیده. شانه های پهنش آب رفته و لاغر شده. زیر لب چیزی می گوید ولی متوجه نمی شوم. اتاق خوابش بزرگ است، ولی عینهو قبر، تاریکِ تاریک. تخت خوابش آنقدر بزرگ است که حتما مجبور شده نجار بیاورد توی اتاق و آن را بسازد.

شاید تخت را king size خریده، به این امید که زودتر ازدواج کند.

_بابا پاشو. دیر می شه ها.
غرولندی می کند: «شما برید. من خودم میام.»
_کجا بریم؟ نکنه دیشب مست کردی. پاشو ساعت نهِ.
ساعت را که می گویم پتو را کنار می زند و سیخ روی تخت می نشیند. خواب آلود دست می کشد روی میز کنار تخت و دنبال موبایلش می گردد. دستش به بطری آب می خورد و بطری از بالای میز می افتد کف اتاق و آب پخش زمین می شود...

ده دقیقه دیرتر از قراری که با آلکس داریم، می رسیم. ماشین را توی محوطه بزرگی پارک می کنیم. صنم لباس رسمی پوشیده است. بلیز ساده سفید. شلوار طوسی و کیف و کفش ست مشکی. آرایش ملایمی هم کرده که خیلی بهش می آید. خوشگل تر از همیشه شده. از ماشین پیاده می شویم، صنم دسته کوتاه کیفش را محکم فشار می دهد و زیر لب به آرامی چیزهای نامفهومی می گوید.
- مثل روز خواستگاری ماه شدی.
حواسش نیست. انگاری متوجه حرفم نمی شود. شاید هم می شنود و چیزی نمی گوید. روی شیشه بزرگ قدی با برچسب های آبی و قرمز نوشته شده farmers insurance. چندتا ساختمان نسبتا قدیمی یک طبقه، به همدیگر چسبیده اند. ده مغازه کنار هم هستند. روی شیشه یکی از مغازه ه هم به فارسی نوشته شده «بستنی شکوفه.»

عماد که متو جه نگاهم می شود می گوید: «صاحبش رفیقمونه. آقا اسد. بعضی وقت ها، عصرها می آم بستنی فالوده می زنیم به بدن.»
دزدگیر ماشین وق وق می کند.
_اگه اَم یُجیب می خونی، یادت باشه باید انگلیسی اش رو بخونی تا افاقه کنه...»


رمان سرزمین نوچ در 296 صفحه و با شمارگان 2 هزار نسخه و قیمت 9 هزار تومان روانه بازار کتاب شده است.

 

ساکنان تهران برای تهیه این رمان کافی است با شماره 20- 88557016 سامانه اشتراک محصولات فرهنگی؛ سام تماس بگیرند و آن را در محل کار یا منزل _ بدون هزینه ارسال _ دریافت کنند. باقی هموطنان نیز با پرداخت هزینه پستی می توانند این کتاب را تلفنی سفارش بدهند.