به گزارش سرویس وبلاگ صراط؛ محسن رضایی در وب سایت تصویر دل نوشته است:
بسم الله الرحمن الرحیم
ماه رمضون از نیمه گذشت و من …
فقد هربت الیک و وقفت بین یدیک مستکینا لک متضرعا الیک راجیا لما لدیک ثوابی
به سوی تو گریخته ام و در پیشگاه تو ایستاده ام نالان و زاران و بی برگ و نوا وبه پاداش تو امیدوار…
أبوسعید گوید: «حضرت رسول اکرم با دست خود بین دو کتف علی زدند و فرمودند: ای علی در تو هفت صفت هست که احدی در روز قیامت نمیتواند با تو در آنها برابر شود و همطراز گردد: تو اوّل کسی هستی که به خدای تعالی مؤمن شدی، و وفا کنندهترین مردم به عهد خدا هستی، و راستینترین و محکمترین آنها به امر خدا، و رئوفترین و مهربانترین آنها به رعیّت، و به تساوی قسمتکنندهترین آنها، و داناترین آنها به وقایع و امور، و مرافعات و حلّ خصومات، و بزرگترین منزله و رفیعترین درجة آنها در روز قیامت».
………………………………………………………………………………………………………
ماه رمضون از نیمه گذشت و من …
فقد هربت الیک و وقفت بین یدیک مستکینا لک متضرعا الیک راجیا لما لدیک ثوابی
به سوی تو گریخته ام و در پیشگاه تو ایستاده ام نالان و زاران و بی برگ و نوا وبه پاداش تو امیدوار…
أبوسعید گوید: «حضرت رسول اکرم با دست خود بین دو کتف علی زدند و فرمودند: ای علی در تو هفت صفت هست که احدی در روز قیامت نمیتواند با تو در آنها برابر شود و همطراز گردد: تو اوّل کسی هستی که به خدای تعالی مؤمن شدی، و وفا کنندهترین مردم به عهد خدا هستی، و راستینترین و محکمترین آنها به امر خدا، و رئوفترین و مهربانترین آنها به رعیّت، و به تساوی قسمتکنندهترین آنها، و داناترین آنها به وقایع و امور، و مرافعات و حلّ خصومات، و بزرگترین منزله و رفیعترین درجة آنها در روز قیامت».
………………………………………………………………………………………………………
این چشم ها به راه تو بیدار مانده است
چشم انتظارت از دم افطار مانده است
برخیز و کوله بار محبت به دوش گیر
سرهای بی نوازش بسیار مانده است
با تو چه کرده ضربه آن تیغ زهر دار
مانند فاطمه تنت از کار مانده است
آن قدر زخم ضربه دشمن عمیق هست
زینب برای بستن آن زار مانده است
آرام تر نفس بکش آرام تر بگو
چندین نفس به لحظه دیدار مانده است
از آن زمان که شاخه یاست شکسته شد
چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است
سی سال رفته است ولی جای آن طناب
بر روی دست و گردنت انگار مانده است
می دانی ای شکسته سر آل هاشمی
تاریخِ زنده در پی تکرار مانده است
از بغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست
باقی آن برای علمدار مانده است
چشم انتظارت از دم افطار مانده است
برخیز و کوله بار محبت به دوش گیر
سرهای بی نوازش بسیار مانده است
با تو چه کرده ضربه آن تیغ زهر دار
مانند فاطمه تنت از کار مانده است
آن قدر زخم ضربه دشمن عمیق هست
زینب برای بستن آن زار مانده است
آرام تر نفس بکش آرام تر بگو
چندین نفس به لحظه دیدار مانده است
از آن زمان که شاخه یاست شکسته شد
چشمت هنوز بر در و دیوار مانده است
سی سال رفته است ولی جای آن طناب
بر روی دست و گردنت انگار مانده است
می دانی ای شکسته سر آل هاشمی
تاریخِ زنده در پی تکرار مانده است
از بغض دشمنان به تو یک ضربه سهم توست
باقی آن برای علمدار مانده است
در عرصه ی صبر او ، هماوردی نیست
روحی فداک یا امیرالحجج ای خانه زاد خدا ای حقیقت حج ، ای صفای تو صفای صفا ، ای مهر فروزنده به هر صبح و مسا ، مددی کن تا این ملت دوست دارت از اینهمه . . . .