مهاجراني چنان نشان داده که گویی در نتیجه روشنفكري و مبارزات سياسي و فرهنگي از ایران گریخته است حال آنکه قریب به اتفاق ناظران سیاسی از كلاهبرداري وی از چند خانم و شكايت آنها به دادگاه آگاهند که اصلی ترین دلیل فرار مهاجرانی بود.
عطاالله مهاجرانی به دلیل سیاستهای ضددینی خود در دوران وزارتش و همچنین برخی مسائل حاشیه ای از جمله اختیار چند همسر از میان کارمندانش مجبور به استعفا شد اما او این روزها در دامان روباه پیر چند سایت و محفل راه انداخته و شعار حقوق بشر و دموکراسی سر داده است.
از این رو شاید مرور رنجنامه تکان دهنده یکی از همسران عطاالله مهاجرانی که زنی مومن و مقید است، می تواند ملاک دقیقی برای میزان احترام مهاجرانی به حقوق انسانها و کرامت آنها باشد.
قضاوت پیرامون این نوشته را به خوانندگان گرامی واگذار می کنیم:
به نام پروردگار متعال و داور كائنات
حضرت آیتالله شاهرودی مقام معظم قوه قضائیه
احتراماً با اهداء سلام و تحیت
اینجانب ... همسر آقای دكتر سید عطاءالله مهاجرانی هستم كه متأسفانه مورد ظلم و ستم از جانب ایشان قرار گرفتهام. لذا مشروح خواسته بحقم به پیوست این عریضه تقدیم میگردد. از آن مقام معظم و عالیقدر كه از بزرگان حوزههای علمی و اسلامی هستند، استدعا دارم دستور بفرمایید ضمن جلوگیری از نفوذ اشخاص در تغییر روند قضایی پروندههای مطروحه نسبت به تسریع در كار و احقاق حقوق حقم اقدام نماید. مضافاً نیز استدعا دارم از آنجایی كه نامبرده از مسوولان ردهبالای نظام جمهوری اسلامی بوده ترتیبی اتخاذ فرمایید با رعایت كلیه جوانبی كه صلاح میدانید توسط حضرتعالی یا به واسطه به وی تذكر داده شود رفع این مشكل را قبل از مطرح شدن در اذهان عمومی به شكل خداپسندانه و عادلانه دور از جنجالهای مختلف حل و فصل و اینجانب را كه هنوز هم قاطعانه قصد و تصمیم به ادامه زندگی شرافتمندانه و بیآلایش با ایشان را دارم از بلاتكلیفی خارج نماید.
قبلاً از عنایاتی كه نسبت به این دخترتان مبذول میفرمایید كمال امتنان و تشكر را دارم.
با احترام و سپاس فراوان
امضا...
شرح ماوقع از ابتدا تاكنون:
اینجانب ... در سال 1379 طرح پیشنهادی پروژه دانشگاهم را برای حمایت مركز گفتوگوی تمدنها به آن مركز ارائه كردم و در سمیناری شفاهاً برای آقای دكتر مهاجرانی طرحم را مطرح كردم و ایشان من را به مركز گفتوگوی تمدنها دعوت نمودند تا حضوراً با اینجانب در رابطه با پروژهام صحبت نمایند.
بعد از مراجعه به دفتر ایشان با تأكید فراوان پیشنهاد كردند عنوان مشاوره پروژهام را شخصاً به عهده بگیرند و با همكاری كانون پرورش فكری كودكان و آموزش و پرورش و ارشاد اسلامی و خود مركز گفتوگوی تمدنها طرحم اجرا شود. در جلسه دوم ایشان با اصرار از اینجانب پیشنهاد همكاری نزدیك در مركز به عنوان كارشناس گروه هنر مطرح نمودند كه پس از آن در گروه هنر مركز مشغول به كار شدم. در مدت اشتغال در آن مركز مورد توجه ایشان بودم كه این را دلیل بر پشتكار خودم در كار میدیدم. بعد از مدتی عنوان دبیری گروه هنر را به من دادند. بعدها متوجه شدم كه توجه ایشان توجه پدری و در حالت همكاری اداری نمیباشد.
پروندههایی كه وی شخصاً به اینجانب برای رسیدگی میدادند و تأكید داشتند خودم بررسی كنم، در لابهلای پروندهها شعرهایی بود كه با تاریخ و دست خط
خودشان نوشته شده بود. من فكر میكردم آنها همه در
رابطه با كار میباشد. بعدها متوجه شدم شعرها هیچ ارتباطی با كار ندارند. زیرا پس
از مدتی ایشان با حالت زیركانه و مظلومانهای به من گفتند كه از روز اول كه شما را
دیدم، دیگر دلم مال خودم نیست و به شما علاقمند و شیفته شدهام و تحت تأثیر متانت و
نجابت شما قرار گرفتهام. من جا خوردم. هرگز چنین چیزی را تصور نمیكردم.
به وی گفتم آقای مهاجرانی من یك زن شوهردار هستم. ثانیاً شما مرد متأهلی هستید و با وجود موقعیت خاص اجتماعی كه دارید، اصلاً فكر نمیكردم چنین افكاری و تصوراتی در ذهن شما كه فردی با مسؤولیت اجتماعی و سیاسی بالا هستید، باشد. ایشان در جواب گفتند من به شما علاقهمندم و نمیدانستم شما شوهر دارید. مطرح كردم مگر شما در جریان پرونده اینجانب در مركز نمیباشید!؟ (قابل ذكر است اینجانب با همسر سابقم مدت طولانی اختلاف داشتم كه بر این اساس، پرونده تقاضای طلاق در دادگاه تبریز مطرح بود، لیكن مراتب پرونده طلاق را به كسی نگفته بودم و آن وقت هم نگفتم).
با توجه به شرایط زندگی و اختلاف با همسر سابقم سعی كردم حتی از اشتغال در آن مركز كنارهگیری كنم. [ اما] با مخالفت شدید ایشان مواجه شدم لیكن به هر بهانه رفت و آمد به دفتر ایشان را برای امور اداری به حداقل رساندم. ولی ایشان در موضع مدیریت من را به دفتر احضار میكردند. بعد ازمدتی كه سیر موفقیت اینجانب در پرونده مطروحه طلاق پیش آمده بود، مزاحمتهای همسر سابقم در محل كارم باعث شد ایشان كاملاً در جریان زندگی و مشكلات زندگی من قرار گرفتند و با همكاری حراست مركز، سعی در رفع مزاحمتها و اذیت و آزار همسر سابقم درمحل كار شدند.
وقتی متوجه شدند كه من مدتی است در شرف طلاق هستم، من را به دفتر شان میخواستند و دل من را گرم به تصمیم میكردند. در صورتی كه من از سالها قبل تصمیم به طلاق داشتم، ولی ایشان دل من را گرم به تصمیمگیری جدیتری میكردند. حتی زندگی پسر بزرگ خودشان را كه قبلاً طلاق گرفته بود را برای من مثال میزدند.
بهرغم ظلم فراوانی كه شوهر سابقم همواره برایم ایجاد و اجرا كرده بود از ابتدا نگرانی از آینده، بعد از طلاق و تشدید مزاحمتهای همسر سابقم را داشتم. ایشان به من قول دادند كه من شخصاً تو را حمایت میكنم كه بتوانی بر مشكلات فائق گردی. در صورتی كه تمام تشریفات قانونی طلاق به نفع اینجانب قبلاً فراهم شده و پس از مدتی رأی طلاق صادر گردید.
بعد از طلاق ایشان بلادرنگ از من خواستگاری كردند. من كه شكسته شده بودم خیلی ناراحت شدم و جواب رد دادم. اصرار و پافشاری و ابراز علاقه از جانب ایشان همچنان ادامه داشت. این ابراز علاقه و توجه به حدی رسید كه همكاران متوجه توجه بیش از حد ایشان به اینجانب شدند. شرایط موجود در جو اداره، من را آزار میداد. وقتی به ایشان انتقال دادم، ایشان پیشنهاد دادند كه بهتر است روی پیشنهاد من جدی فكر كنی تا مشكلات دیگر پیش نیاید. میگفتند اصلاً با همه مطرح میكنم كه به تو علاقه دارم و قصد دارم با تو ازدواج كنم!
چندین بار به صورت اتفاقی حتی به منزل آمدند. مانده بودم چه عكسالعملی داشته باشم. در مقابل تعجب من اظهار میداشت كه برای جلوگیری از جو اداره بهتر است صحبتهایی خارج از مركز با تو داشته باشم. ایشان هر باره با مخالفت من با ازدواج مواجه میشد و تأكید میكرد كه پیشنهاد من را جدی بگیر. برای پافشاری درخواست خود به تبریز منزل پدرم آمدند (توضیحات مفصل حضور ایشان در تبریز در پرونده مطروحه اینجانب در دادسرای ... و نزد آقای ... موجود میباشد).
آقای مهاجرانی در جواب رد خواستگاری از من اصرار و پافشاری بیشتر مینمودند. تا زمانی كه در تیرماه 1380 من به مدت یك شب بازداشت شدم. در آن زمان حتی فكر میكردم كه این بازداشت شاید به علت مخالفتم از جانب خود ایشان یا با توجه به جو اداره از طرف خانمشان اقدام شده باشد. من وقتی موضوع بازداشتم را با وی مطرح كردم. ایشان كاغذی را تحت عنوان صیغهنامه كه در آن مطالب از پیش نوشته شده و در رابطه با محرمیت طرفین بود به من ارائه كردند.
بعد از رد شدید من به پذیرفتن آن نوشته، ایشان گفتند كه نوشته همراهت باشد برای مصلحت كه اگر مجدداً چنین شرایطی پیش آمد آن را ارائه كن. تأكید داشت در قبال آن، تو هیچ تعهد زوجیت نسبت به من نداری و فقط ورق كاغذی است كه بنابر مصلحت به همراه داری، چون نه صیغهای خوانده شد و نه رابطه غیر شرعی داشتیم. من آن را امضا نكردم. او مطرح كرد كه این مشكل به خاطر من برای شما ایجاد شده صلاح است برای رفع مشكل ورق را امضاء كنی. من نپذیرفتم و امضا نكردم. جو اداره بسیار بد و سنگین شده بود و از گوشه و كنار، مطالبی در رابطه با تهدید همسر ایشان به گوشم میرسید.
ایشان همچنان اصرار به ازدواج داشت و قرار بود مجدد در نیمه شعبان سال 81 به طور جدیتر با خانواده من با عزیمت به تبریز موضوع را تمام كند. ایشان میگفت بیتو نمیتوانم زندگی كنم. مراسم ازدواجمان را در میدان آزادی میگیریم و صندلی مدارس را جمع میكنم. همه را دعوت میكنم و با افتخار
به وی گفتم آقای مهاجرانی من یك زن شوهردار هستم. ثانیاً شما مرد متأهلی هستید و با وجود موقعیت خاص اجتماعی كه دارید، اصلاً فكر نمیكردم چنین افكاری و تصوراتی در ذهن شما كه فردی با مسؤولیت اجتماعی و سیاسی بالا هستید، باشد. ایشان در جواب گفتند من به شما علاقهمندم و نمیدانستم شما شوهر دارید. مطرح كردم مگر شما در جریان پرونده اینجانب در مركز نمیباشید!؟ (قابل ذكر است اینجانب با همسر سابقم مدت طولانی اختلاف داشتم كه بر این اساس، پرونده تقاضای طلاق در دادگاه تبریز مطرح بود، لیكن مراتب پرونده طلاق را به كسی نگفته بودم و آن وقت هم نگفتم).
با توجه به شرایط زندگی و اختلاف با همسر سابقم سعی كردم حتی از اشتغال در آن مركز كنارهگیری كنم. [ اما] با مخالفت شدید ایشان مواجه شدم لیكن به هر بهانه رفت و آمد به دفتر ایشان را برای امور اداری به حداقل رساندم. ولی ایشان در موضع مدیریت من را به دفتر احضار میكردند. بعد ازمدتی كه سیر موفقیت اینجانب در پرونده مطروحه طلاق پیش آمده بود، مزاحمتهای همسر سابقم در محل كارم باعث شد ایشان كاملاً در جریان زندگی و مشكلات زندگی من قرار گرفتند و با همكاری حراست مركز، سعی در رفع مزاحمتها و اذیت و آزار همسر سابقم درمحل كار شدند.
وقتی متوجه شدند كه من مدتی است در شرف طلاق هستم، من را به دفتر شان میخواستند و دل من را گرم به تصمیم میكردند. در صورتی كه من از سالها قبل تصمیم به طلاق داشتم، ولی ایشان دل من را گرم به تصمیمگیری جدیتری میكردند. حتی زندگی پسر بزرگ خودشان را كه قبلاً طلاق گرفته بود را برای من مثال میزدند.
بهرغم ظلم فراوانی كه شوهر سابقم همواره برایم ایجاد و اجرا كرده بود از ابتدا نگرانی از آینده، بعد از طلاق و تشدید مزاحمتهای همسر سابقم را داشتم. ایشان به من قول دادند كه من شخصاً تو را حمایت میكنم كه بتوانی بر مشكلات فائق گردی. در صورتی كه تمام تشریفات قانونی طلاق به نفع اینجانب قبلاً فراهم شده و پس از مدتی رأی طلاق صادر گردید.
بعد از طلاق ایشان بلادرنگ از من خواستگاری كردند. من كه شكسته شده بودم خیلی ناراحت شدم و جواب رد دادم. اصرار و پافشاری و ابراز علاقه از جانب ایشان همچنان ادامه داشت. این ابراز علاقه و توجه به حدی رسید كه همكاران متوجه توجه بیش از حد ایشان به اینجانب شدند. شرایط موجود در جو اداره، من را آزار میداد. وقتی به ایشان انتقال دادم، ایشان پیشنهاد دادند كه بهتر است روی پیشنهاد من جدی فكر كنی تا مشكلات دیگر پیش نیاید. میگفتند اصلاً با همه مطرح میكنم كه به تو علاقه دارم و قصد دارم با تو ازدواج كنم!
چندین بار به صورت اتفاقی حتی به منزل آمدند. مانده بودم چه عكسالعملی داشته باشم. در مقابل تعجب من اظهار میداشت كه برای جلوگیری از جو اداره بهتر است صحبتهایی خارج از مركز با تو داشته باشم. ایشان هر باره با مخالفت من با ازدواج مواجه میشد و تأكید میكرد كه پیشنهاد من را جدی بگیر. برای پافشاری درخواست خود به تبریز منزل پدرم آمدند (توضیحات مفصل حضور ایشان در تبریز در پرونده مطروحه اینجانب در دادسرای ... و نزد آقای ... موجود میباشد).
عطاالله مهاجرانی در جشنواره الجنادریه - عربستان
سعودی
آقای مهاجرانی در جواب رد خواستگاری از من اصرار و پافشاری بیشتر مینمودند. تا زمانی كه در تیرماه 1380 من به مدت یك شب بازداشت شدم. در آن زمان حتی فكر میكردم كه این بازداشت شاید به علت مخالفتم از جانب خود ایشان یا با توجه به جو اداره از طرف خانمشان اقدام شده باشد. من وقتی موضوع بازداشتم را با وی مطرح كردم. ایشان كاغذی را تحت عنوان صیغهنامه كه در آن مطالب از پیش نوشته شده و در رابطه با محرمیت طرفین بود به من ارائه كردند.
بعد از رد شدید من به پذیرفتن آن نوشته، ایشان گفتند كه نوشته همراهت باشد برای مصلحت كه اگر مجدداً چنین شرایطی پیش آمد آن را ارائه كن. تأكید داشت در قبال آن، تو هیچ تعهد زوجیت نسبت به من نداری و فقط ورق كاغذی است كه بنابر مصلحت به همراه داری، چون نه صیغهای خوانده شد و نه رابطه غیر شرعی داشتیم. من آن را امضا نكردم. او مطرح كرد كه این مشكل به خاطر من برای شما ایجاد شده صلاح است برای رفع مشكل ورق را امضاء كنی. من نپذیرفتم و امضا نكردم. جو اداره بسیار بد و سنگین شده بود و از گوشه و كنار، مطالبی در رابطه با تهدید همسر ایشان به گوشم میرسید.
ایشان همچنان اصرار به ازدواج داشت و قرار بود مجدد در نیمه شعبان سال 81 به طور جدیتر با خانواده من با عزیمت به تبریز موضوع را تمام كند. ایشان میگفت بیتو نمیتوانم زندگی كنم. مراسم ازدواجمان را در میدان آزادی میگیریم و صندلی مدارس را جمع میكنم. همه را دعوت میكنم و با افتخار
اعلام میكنم كه تو همسر
من هستی. شعرها همچنان در فضای بسیار عاشقانه و به قول خودمان آسمانی ادامه داشت و
تعدادش به 200 غزل رسیده بود. همه در وصف من یا مخاطب به من بود. در مقابل علاقه و
عشق زیاد او نسبت به من، و چشماندازی از زندگی عالی مشتركی كه برایم ترسیم كرده
بود و در شرایطی كه ایشان را فردی مومن و مورد تأیید نظام میدیدم، تردیدی در
گفتههایش نداشتم. این خصوصیات باعث باور و اعتمادم نسبت به او شده بود.
رفته رفته پس از مدتها احساس علاقه و تمایل نسبت به ازدواج در من ایجاد شد و به ایشان در جواب چندین بار خواستگاریش جواب مثبت دادم و گفتم باید با خانوادهام مشورت كنم. چون من یكبار در زندگی شكست خوردهام. موضوع را به طور مشروح با خانوادهام مطرح كردم. خانوادهام به شدت با این وصلت مخالفت كردند كه چندین مرتبه دكتر مهاجرانی تماس تلفنی با خانوادهام داشتند. نهایتاً رضایت آنها را جلب كردند كه حضوراً و به طور مفصل با پدر و مادرم صحبت كنند.
چندین بار طی جلساتی در مركز با پدرم و مادرم صحبت شد ولی خانوادهام همچنان مخالف بودند. ولی اصرار و پافشاری وی بر این شد كه ایشان به تبریز بیایند و جدیتر و قطعاً صحبت را برای ازدواج تمام كنند. ولی من تصمیمم را گرفته بودم و قرار بر این شده بود كه نیمه شعبان با حضور در تبریز و جلب رضایت خانواده، عقد برای ازدواج رسمی و دائمی انجام شود. در روز قبل از موعد مقرر، به مدت 36 روز بازداشت شدم و در فشار بازداشت موقت كه به عنوان رابطه نامشروع در معرض اتهام بودم، متأسفانه پیشنهاد با سوء نیت ایشان در رابطه با ارائه كاغذ عادی صیغه واهی را بنابر آن شرایط پذیرفتم.
دلایل سوء نیت ایشان این است كه اولاً حد صیغهای جاری نشده بود. ثانیاً تاریخ درج شده در صیغه از تاریخ اسفند 80 به مدت یك سال ذكر شده بود. در صورتی كه برگه كاغذ در تاریخ مرداد سال 81 بعد از بازداشت اول من نوشته شده بود كه بنده نپذیرفته بودم. قابل ذكر است نامه عادی تنظیم شده توسط وی دقیقاً گویای تصور صیغه واهی در زمان عده اینجانب با همسر قبلم بوده است كه حین بازجویی در بازداشتگاه متوجه شدم. اكنون این سؤال برایم مطرح است كه چرا و با چه قصد سوئی اصرار به پذیرفتن و امضای آن كاغذ داشت؟!... بعد از آزادیام از زندان كه دلیل بازداشتم مبهم بود ایشان در ملاقاتی كه با من داشتند مطرح كردند برای اینكه این جریانات ادامه پیدا نكند و برای شما دیگر مشكلی به وجود نیاید شما باید در رابطه با پیشنهادم كه مدتهاست بر آن اصرار دارم جدیتر فكر كنی و تصمیم بگیری.
در پی تأكید و پیشنهاد مجدد ایشان خانوادهام را در جریان گذاشتم و در ملاقاتی كه در تهران پدر ومادرم با او داشتند، پدرم مؤكداً بعد از صحبتهای دكتر كه موضوع ازدواج را مطرح كرده بود، گفتند: آقای دكتر مهاجرانی اگر بهخاطر مشكل پیش آمده قصد ازدواج با ... را داری من هرگز قبول نمیكنم. تاوان مشكل پیش آمده را خودم با تمام مشكلاتش به دوش میگیرم. ولی حاضر نیستم دخترم را از چاله به چاه بیندازم. اگر جدی قصد زندگی با دختر من را داری پا پیشبگذار. دل دختر من هنوز زخمی واقعه نافرجام زندگی قبلیاش است. تو هنوز زندگی دیگری هم داری به جوانب این قضیه فكر كردی؟ اگر توان ایجاد عدالت و مساوات و امنیت برای دخترم را داری و میتوانی زندگی عالی برای او بسازی و رضایت همسرت (همسر اولت) را جلب كنی پا پیش بگذار. اگر درست فكر نكردی منصرف شو.
دكتر در جواب، میزان علاقهاش نسبت به من را گفت و مؤكداً گفت واقعه نافرجام نبوده، در زندگی هر كس پیش میآید و من كاملاً در جریان زندگیاش هستم و قصد دارم كه تلخی زندگی قبلی ... را كه لطمه زیادی به او وارد كرده، جبران كنم. درباره برقراری مساوات و عدالت به تمام جوانب كار فكر كردم كه كاملاً در زندگی پیاده خواهم كرد. او قسم خورد و به پدرم قول داد و گفت رضایت ... (همسر اول مهاجرانی) را میگیرم او در جریان تصمیم ازدواج من است و كمی زمان لازم دارم. من هرگز بدون ... نمیتوانم زندگی كنم. زندگی بدون ... برایم مفهوم ندارد و دلیلش به تصمیم مجدد بر این ازدواج را علاقه زیاد دانست به من و دیگر اینكه گفت من با ...(همسر اول) زیست میكردم ولی با ... معنای زندگی را میفهمم و زندگی میكنم.
ایشان خواست عاقدی به طور خصوصی عقد را جاری كند و ثبت با مراسمی در تبریز انجام شود. عقد دائم 3 دی 1381 با حضور والده اینجانب و عاقد با مهریه و شرایط مندرج در عقد نامه جاری شد. قابل ذكر است خانواده من مهریه و شرایط سخت قرار دادند كه اگر تردید دارد و جدی نیست منحرف شود ایشان تمام موارد را پذیرفتند و صیغه عقد دائم انجام شد و تعدادی نیز عكس در مراسم
رفته رفته پس از مدتها احساس علاقه و تمایل نسبت به ازدواج در من ایجاد شد و به ایشان در جواب چندین بار خواستگاریش جواب مثبت دادم و گفتم باید با خانوادهام مشورت كنم. چون من یكبار در زندگی شكست خوردهام. موضوع را به طور مشروح با خانوادهام مطرح كردم. خانوادهام به شدت با این وصلت مخالفت كردند كه چندین مرتبه دكتر مهاجرانی تماس تلفنی با خانوادهام داشتند. نهایتاً رضایت آنها را جلب كردند كه حضوراً و به طور مفصل با پدر و مادرم صحبت كنند.
چندین بار طی جلساتی در مركز با پدرم و مادرم صحبت شد ولی خانوادهام همچنان مخالف بودند. ولی اصرار و پافشاری وی بر این شد كه ایشان به تبریز بیایند و جدیتر و قطعاً صحبت را برای ازدواج تمام كنند. ولی من تصمیمم را گرفته بودم و قرار بر این شده بود كه نیمه شعبان با حضور در تبریز و جلب رضایت خانواده، عقد برای ازدواج رسمی و دائمی انجام شود. در روز قبل از موعد مقرر، به مدت 36 روز بازداشت شدم و در فشار بازداشت موقت كه به عنوان رابطه نامشروع در معرض اتهام بودم، متأسفانه پیشنهاد با سوء نیت ایشان در رابطه با ارائه كاغذ عادی صیغه واهی را بنابر آن شرایط پذیرفتم.
دلایل سوء نیت ایشان این است كه اولاً حد صیغهای جاری نشده بود. ثانیاً تاریخ درج شده در صیغه از تاریخ اسفند 80 به مدت یك سال ذكر شده بود. در صورتی كه برگه كاغذ در تاریخ مرداد سال 81 بعد از بازداشت اول من نوشته شده بود كه بنده نپذیرفته بودم. قابل ذكر است نامه عادی تنظیم شده توسط وی دقیقاً گویای تصور صیغه واهی در زمان عده اینجانب با همسر قبلم بوده است كه حین بازجویی در بازداشتگاه متوجه شدم. اكنون این سؤال برایم مطرح است كه چرا و با چه قصد سوئی اصرار به پذیرفتن و امضای آن كاغذ داشت؟!... بعد از آزادیام از زندان كه دلیل بازداشتم مبهم بود ایشان در ملاقاتی كه با من داشتند مطرح كردند برای اینكه این جریانات ادامه پیدا نكند و برای شما دیگر مشكلی به وجود نیاید شما باید در رابطه با پیشنهادم كه مدتهاست بر آن اصرار دارم جدیتر فكر كنی و تصمیم بگیری.
در پی تأكید و پیشنهاد مجدد ایشان خانوادهام را در جریان گذاشتم و در ملاقاتی كه در تهران پدر ومادرم با او داشتند، پدرم مؤكداً بعد از صحبتهای دكتر كه موضوع ازدواج را مطرح كرده بود، گفتند: آقای دكتر مهاجرانی اگر بهخاطر مشكل پیش آمده قصد ازدواج با ... را داری من هرگز قبول نمیكنم. تاوان مشكل پیش آمده را خودم با تمام مشكلاتش به دوش میگیرم. ولی حاضر نیستم دخترم را از چاله به چاه بیندازم. اگر جدی قصد زندگی با دختر من را داری پا پیشبگذار. دل دختر من هنوز زخمی واقعه نافرجام زندگی قبلیاش است. تو هنوز زندگی دیگری هم داری به جوانب این قضیه فكر كردی؟ اگر توان ایجاد عدالت و مساوات و امنیت برای دخترم را داری و میتوانی زندگی عالی برای او بسازی و رضایت همسرت (همسر اولت) را جلب كنی پا پیش بگذار. اگر درست فكر نكردی منصرف شو.
مهاجرانی در یک کنفرانس
ضدایرانی
دكتر در جواب، میزان علاقهاش نسبت به من را گفت و مؤكداً گفت واقعه نافرجام نبوده، در زندگی هر كس پیش میآید و من كاملاً در جریان زندگیاش هستم و قصد دارم كه تلخی زندگی قبلی ... را كه لطمه زیادی به او وارد كرده، جبران كنم. درباره برقراری مساوات و عدالت به تمام جوانب كار فكر كردم كه كاملاً در زندگی پیاده خواهم كرد. او قسم خورد و به پدرم قول داد و گفت رضایت ... (همسر اول مهاجرانی) را میگیرم او در جریان تصمیم ازدواج من است و كمی زمان لازم دارم. من هرگز بدون ... نمیتوانم زندگی كنم. زندگی بدون ... برایم مفهوم ندارد و دلیلش به تصمیم مجدد بر این ازدواج را علاقه زیاد دانست به من و دیگر اینكه گفت من با ...(همسر اول) زیست میكردم ولی با ... معنای زندگی را میفهمم و زندگی میكنم.
ایشان خواست عاقدی به طور خصوصی عقد را جاری كند و ثبت با مراسمی در تبریز انجام شود. عقد دائم 3 دی 1381 با حضور والده اینجانب و عاقد با مهریه و شرایط مندرج در عقد نامه جاری شد. قابل ذكر است خانواده من مهریه و شرایط سخت قرار دادند كه اگر تردید دارد و جدی نیست منحرف شود ایشان تمام موارد را پذیرفتند و صیغه عقد دائم انجام شد و تعدادی نیز عكس در مراسم
گرفته شد كه ضمیمه میباشد. قرار
بود بلافاصله عاقد مراحل لازم برای ثبت را انجام دهد تا در اسرع وقت ثبت شود. ولی 2
روز بعد از عقد ایشان از ثبت عقد منصرف شدند. شخصاً با عاقد تماس گرفتند و خواستند
هیچ اقدام دیگری تا اطلاع بعدی ایشان انجام ندهند.
از ما 2 ماه فرصت جهت ثبت خواسته بودند. 2 ماه 4 ماه شد و روابط زناشویی ما به صورت طبیعی ولی پنهان بود. در این مدت عدم اقدام ایشان برای ثبت ما را واداشت تا با حضور در اراك خانواده پدری او را مطلع کرده و واسطه كنیم كه او را اخلاقاً ملزم به ثبت كنند كه متأسفانه در اراك با انكار شدید از جانب ایشان و تهدید به مرگ و زندان انداختن من و حتی خانوادهام و هتك حرمت از طرف خانم ... مواجه شدیم. ایشان ادعا میكرد كه حتی بازداشتهای انجام شده كلاً توسط وی ایجاد شده و به همان سادگی خانواده من را نیز بازداشت میكند و این گفتهها از جانب ایشان با تجربه تلخ 36 روز بازداشت من، وحشت تكرار شرایط آن دوران، عدم اطمینان از امنیت جانی، روحی، فكری من و خانوادهام شده كه حتی ما از خرید روز مره و عادی عاجز كرده است. آقای دكتر هم كه كاملاً منكر بودند كه اصلاً من به عنوان همسرش وجود دارم و میگفتند كه هیچ نسبتی با ایشان ندارم و ما را متهم كرده بودند كه از جانب جایی برای خراب كردن موقعیت او و همسرش این ادعا را داریم.
آنها عكسهای عقد را ترفندی كامپیوتری و سند عادی ازدواج را ساختگی اعلام میكردند. حتی میگفتند كه من مقطعی در شرایط روحی و احساسی خاص بودم و حالا منصرف شدم. او بدون در نظر گرفتن شرایط آبرویی من و خانوادهام نه تنها با احساس من بلكه با آبروی من مثل عروسكی كه مقطعی برایش جالب و دوست داشتنی بودم برخورد میكرد. آن هم با زندگی واقعی و جدی من و امثال من... ایشان قاطعانه منكر زوجیت ما هستند.ما اردیبهشت سال جاری به دادگاه خانواده مراجعه كرده و دادخواست ثبت واقعه ازدواج را تحت شماره پرونده ... مطرح است به دادگاه تقدیم نمودیم.
بعد از اطلاع آنها از این دادخواست، موانعی در روند پرونده ایجاد كردند از جمله: انصراف و استعفاء وكیل سابقم از پیگیری و تعقیب پرونده كه مجبور شدم مجدداً وكلای جدیدی انتخاب كنم. و همچنین با تأخیر افتادن پاسخ نامهای كه به عنوان نیابت قضایی احضار عاقد به عنوان شهود به دادگستری تبریز ارسال و وقت احتیاطی به تاریخ 26/6/82 مشخص شده بود و تاكنون نیز از قرار اطلاع پیوست پرونده نشده است. (نامه از تبریز برگشت خورده ولی...) خوشبختانه بنا به درخواست مجدد وكلای اینجانب، عاقد قبل از فرا رسیدن وقت احتیاطی شخصاً به دادگاه دعوت و نسبت به تأیید جاری شدن عقد دائم با صداق و شروط ضمن عقد اقدام نمود لیكن مجدداً 2 مرحله وقت احتیاطی مقرر شده و در جلسهای هم كه با آقای دكتر ... سرپرست مجتمع قضایی ... داشتیم باز تغییری در روند پرونده ایجاد نشد و به موارد جزئی ماهها پرونده به تأخیر افتاد.
آقای ... جلساتی با خانم ... و آقای مهاجرانی داشتند. آخرین وقت اعلام شده برای 2 اسفند و قبل از پایان رسیدن وقت بعد از 10 ماه قاضی پرونده خانواده اعلام نمودند دادخواست از نظر شكلی رد است و باید به طرفیت خانم اول هم دادخواست داده میشد. با شرایط خاصی كه ایشان دارند موضوع همه جا زبانزد شده و آبروی من در اجتماع تحت الشعاع قرار گرفته. و در این شرایط بسیار خاص، ثبت واقعه ازدواج و ترك انفاق شكایت كیفری نمودم. چون از جانب تهدیدهای خانم ... اصلاً احساس امنیت نمیكردم و هر لحظه گمان میكردم ممكن است تهدیدها را عملی كند و خود دكتر نیز چندین بار گفته بود با رقیب خطرناكی طرف هستی، او خیلی بیرحم است حتی به راحتی میتواند دستور قتل چندین نفر را صادر كند. مطرح كردن چندین بار این مطلب باعث شد تا نسبت به عدم امنیت از جانب خانم ... نیز شكایتی بنویسم و این پرونده تحت شماره ... در دادسرای ... توسط آقای ... و آقای ... پیگیری میشود.
بنابه درخواست دكتر مهاجرانی در جلسهای كه توسط مرجع قضایی در دفتر ... برگزار شد ایشان خواسته بودند جلسه بدون حضور وكلای اینجانب برگزار شود. در آن جلسه بعد از مذاكرات فراوان و ساعتهای طولانی صرف وقت دكتر مهاجرانی مجدداً منكر زوجیت ما شد و خانم ... نیز منكر تهدیدهای مكرر خود شد. آنها ادعای صوری بودن عقد و عكسهای مجلس عقد را داشتند.بعد از بحث در این مورد دكتر مهاجرانی ادعا كردند كه این عقد دائم نبوده و صیغه یكساله بوده و خانم ... نیز مدعی بودند كه برای نجات خانم ... رضایت دادم جلسه عقد صوری با عكسهای صوری انجام شود تا مداركی برای دادگاه ... ایجاد شود.
البته قابل ذكر است قبلاً نزد آقای... در دادگاه ... اعلام كرده بودند كه من (اینجانب) عكسها را با كامپیوتر برای جو سازی علیه آنها ایجاد كردهام. ولی در آن جلسه در حضور آقای ... دادستان محترم و آقای ... و آقای ... اعلام كردند با رضایت من عقد انجام شده و عكس گرفته
از ما 2 ماه فرصت جهت ثبت خواسته بودند. 2 ماه 4 ماه شد و روابط زناشویی ما به صورت طبیعی ولی پنهان بود. در این مدت عدم اقدام ایشان برای ثبت ما را واداشت تا با حضور در اراك خانواده پدری او را مطلع کرده و واسطه كنیم كه او را اخلاقاً ملزم به ثبت كنند كه متأسفانه در اراك با انكار شدید از جانب ایشان و تهدید به مرگ و زندان انداختن من و حتی خانوادهام و هتك حرمت از طرف خانم ... مواجه شدیم. ایشان ادعا میكرد كه حتی بازداشتهای انجام شده كلاً توسط وی ایجاد شده و به همان سادگی خانواده من را نیز بازداشت میكند و این گفتهها از جانب ایشان با تجربه تلخ 36 روز بازداشت من، وحشت تكرار شرایط آن دوران، عدم اطمینان از امنیت جانی، روحی، فكری من و خانوادهام شده كه حتی ما از خرید روز مره و عادی عاجز كرده است. آقای دكتر هم كه كاملاً منكر بودند كه اصلاً من به عنوان همسرش وجود دارم و میگفتند كه هیچ نسبتی با ایشان ندارم و ما را متهم كرده بودند كه از جانب جایی برای خراب كردن موقعیت او و همسرش این ادعا را داریم.
آنها عكسهای عقد را ترفندی كامپیوتری و سند عادی ازدواج را ساختگی اعلام میكردند. حتی میگفتند كه من مقطعی در شرایط روحی و احساسی خاص بودم و حالا منصرف شدم. او بدون در نظر گرفتن شرایط آبرویی من و خانوادهام نه تنها با احساس من بلكه با آبروی من مثل عروسكی كه مقطعی برایش جالب و دوست داشتنی بودم برخورد میكرد. آن هم با زندگی واقعی و جدی من و امثال من... ایشان قاطعانه منكر زوجیت ما هستند.ما اردیبهشت سال جاری به دادگاه خانواده مراجعه كرده و دادخواست ثبت واقعه ازدواج را تحت شماره پرونده ... مطرح است به دادگاه تقدیم نمودیم.
بعد از اطلاع آنها از این دادخواست، موانعی در روند پرونده ایجاد كردند از جمله: انصراف و استعفاء وكیل سابقم از پیگیری و تعقیب پرونده كه مجبور شدم مجدداً وكلای جدیدی انتخاب كنم. و همچنین با تأخیر افتادن پاسخ نامهای كه به عنوان نیابت قضایی احضار عاقد به عنوان شهود به دادگستری تبریز ارسال و وقت احتیاطی به تاریخ 26/6/82 مشخص شده بود و تاكنون نیز از قرار اطلاع پیوست پرونده نشده است. (نامه از تبریز برگشت خورده ولی...) خوشبختانه بنا به درخواست مجدد وكلای اینجانب، عاقد قبل از فرا رسیدن وقت احتیاطی شخصاً به دادگاه دعوت و نسبت به تأیید جاری شدن عقد دائم با صداق و شروط ضمن عقد اقدام نمود لیكن مجدداً 2 مرحله وقت احتیاطی مقرر شده و در جلسهای هم كه با آقای دكتر ... سرپرست مجتمع قضایی ... داشتیم باز تغییری در روند پرونده ایجاد نشد و به موارد جزئی ماهها پرونده به تأخیر افتاد.
آقای ... جلساتی با خانم ... و آقای مهاجرانی داشتند. آخرین وقت اعلام شده برای 2 اسفند و قبل از پایان رسیدن وقت بعد از 10 ماه قاضی پرونده خانواده اعلام نمودند دادخواست از نظر شكلی رد است و باید به طرفیت خانم اول هم دادخواست داده میشد. با شرایط خاصی كه ایشان دارند موضوع همه جا زبانزد شده و آبروی من در اجتماع تحت الشعاع قرار گرفته. و در این شرایط بسیار خاص، ثبت واقعه ازدواج و ترك انفاق شكایت كیفری نمودم. چون از جانب تهدیدهای خانم ... اصلاً احساس امنیت نمیكردم و هر لحظه گمان میكردم ممكن است تهدیدها را عملی كند و خود دكتر نیز چندین بار گفته بود با رقیب خطرناكی طرف هستی، او خیلی بیرحم است حتی به راحتی میتواند دستور قتل چندین نفر را صادر كند. مطرح كردن چندین بار این مطلب باعث شد تا نسبت به عدم امنیت از جانب خانم ... نیز شكایتی بنویسم و این پرونده تحت شماره ... در دادسرای ... توسط آقای ... و آقای ... پیگیری میشود.
بنابه درخواست دكتر مهاجرانی در جلسهای كه توسط مرجع قضایی در دفتر ... برگزار شد ایشان خواسته بودند جلسه بدون حضور وكلای اینجانب برگزار شود. در آن جلسه بعد از مذاكرات فراوان و ساعتهای طولانی صرف وقت دكتر مهاجرانی مجدداً منكر زوجیت ما شد و خانم ... نیز منكر تهدیدهای مكرر خود شد. آنها ادعای صوری بودن عقد و عكسهای مجلس عقد را داشتند.بعد از بحث در این مورد دكتر مهاجرانی ادعا كردند كه این عقد دائم نبوده و صیغه یكساله بوده و خانم ... نیز مدعی بودند كه برای نجات خانم ... رضایت دادم جلسه عقد صوری با عكسهای صوری انجام شود تا مداركی برای دادگاه ... ایجاد شود.
البته قابل ذكر است قبلاً نزد آقای... در دادگاه ... اعلام كرده بودند كه من (اینجانب) عكسها را با كامپیوتر برای جو سازی علیه آنها ایجاد كردهام. ولی در آن جلسه در حضور آقای ... دادستان محترم و آقای ... و آقای ... اعلام كردند با رضایت من عقد انجام شده و عكس گرفته
شده. در پی آن
جلسه بنابر اظهارات دادستان محترم قرار وثیقه (20 میلیون تومان برای آقای مهاجرانی
و 10 میلیون تومان برای خانم ...) صادر شد و آنها پذیرفتند توسط بازپرس محترم شعبه
... سریعاً عاقد احضار شد و عاقد در محضر بازپرس مشروحاً در اظهارات خود صراحتاً
ضمن تأكید اجرای صیغه شرعی عقد دائم فیمابین دكتر سیدعطاءالله مهاجرانی و اینجانب و
همچنین تنظیم گواهی نكاحیه با رضایت كامل طرفین امضائات آقای مهاجرانی را نیز تأیید
نمودند. صحت امضاء دكتر مهاجرانی در عقد نامه توسط كارشناس منتخب بازپرس اعلام شد
(گزارش كارشناس امضاء ضمیمه میباشد) نظریه كارشناس در تاریخ 22/10/82 به آقای
مهاجرانی ابلاغ گردید. ایشان پس از دریافت نظریه كارشناسی، مجدداً در خواست تشكیل
جلسه بدون حضور وكلای اینجانب در حضور دادستان محترم به من را نمودند.
در آن جلسه ضمن اعتراف و اقرار به صحت نكاح دائم و تأیید امضائات خود اعلام نمود من حاضرم با ایشان به طور مسالمت آمیز صلح نمایم و پیشنهاد پرداخت مبلغ 50 میلیون تومان به صورت نقدی و غیر نقدی (خرید منزل مسكونی و ایجاد شرایط مناسب و پرداخت هزینههای تحصیل تا مقطع دكتری در خارج از كشور) را نمودند. كه در مقابل اظهار نمودم من ادامه زندگی مشترك و طبیعی همانطوری كه برایم در طی این مدت ترسیم کرده را به هیچ وجه با منزل و یا هر موقعیت دیگری عوض نمیكنم. این پیشنهاد بیشرمانهای بود برای من كه خالصانه برای زندگی جدی تن به این ازدواج دادهام.
ایشان بعد از رد جدی من نسبت به این پیشنهاد ننگین و ناراحتیم در قبال آن گفتند من ترا دوست دارم و میخواهم با تو زندگی كنم. شرایط را هموار خواهم كرد و در اسرع وقت (تا آخر همان هفته 29/10) اقدام به ثبت واقعه ازدواج خواهم كرد. تا به طور آزمایشی برای یك سال زندگی كنیم با این شرایط كه تعهد دهم كه بعد از آن طلاق بگیرم!!...) كه شرط را نپذیرفتم. بعد از آن جلسه تا این لحظه اقدامی برای ثبت و شروع زندگی مشترك انجام نداده است. و در مقابل درخواست تغییر مهریه مندرج در عقد نامه را کرده است!...
اكنون از آن مقام معظم و عالیقدر كه از بزرگان حوزههای اسلامی هستید استدعا دارم دستور فرمایید ضمن جلوگیری از نفوذ اشخاص در تغییر روند قضایی پروندههای مطروحه نسبت به تسریح دركار نیز اقدام نمایند. از طرفی نظر به اینكه آقای دكتر مهاجرانی گذشته از رابطه غیر اخلاقی كه با اینجانب معمول داشته و اینجانب را ابتدا در معرض تهمتهای ناروا قرار داده همچنین حیثیت و آبرو و آسایش و آرامش خانوادگی اینجانب را به شدت به خطر انداخته است ایشان با عدم پذیرش ثبت واقعه ازدواج و امتناع از وظایف همسری (ترك انفاق و امتناع از وضایف معمول زندگی زناشویی) شرایط سخت زندگی را برایم ایجاد كرده است. بدین شرح كه:
به بازی گرفتن حیثیت خانوادگی و اجتماعی اینجانب
عدم ثبت واقعه ازدواج
عدم ایفاء وظایف همسری
انكار زوجیت بعد از علنی شدن موضوع ازدواج
تهمت و بازی با آبروی اینجانب به منظور دفاع از خود
فریب در امر ازدواج در شرایط اول خواستگاری و انعكاس وضعیتی كه قصد ازدواج و زندگی دائم با اینجانب دارد و ابراز وفاداری در حدیكه بیان نمودند بدون من نمیتوانند لحظهای زنده بمانند و بدون من به ادامه زندگی فكر نمیكند.
پس از تقویم دادخواست و اعلام شكایت كیفری پیشنهاد طلاق با دریافت یك صد میلیون تومان كه 50 میلیون به صورت آپارتمان و 50 میلیون بورس ادامه تحصیل تا مقطع دكتری و تأمین شغلی تهدید جانی و عدم امنیتی از طرف خانم ... و حمایت و مشاركت آقای مهاجرانی برای ایجاد فضاها و جریانات پیش آمده.
ایشان هنوز هم به عنوان یكی از مسوولان رده بالای نظام اسلامی میباشد.
اینجانب استدعا دارم:
توسط حضرتعالی یا به واسطه به وی تذكر داده شود كه این مشكل را قبل از مطرح شدن در اذهان عمومی به شكل خدا پسندانه و عادلانه حل و فصل نمایند. و اینجانب را كه هنوز هم قاطعانه قصد ادامه زندگی با ایشان را دارم از بلاتكلیفی خارج نماید.
ضمن رعایت انصاف و عدالت ترتیبی اتخاذ فرمایند كه روند رسیدگی قضایی پرونده بر اساس موازین قانونی طی شده و از نفوذ اشخاص جلوگیری شود تا اینجانب به حقوق حقه خود برسم.
دادخواست تقدیمی ثبت و اقدام ازداج به طرفیت آقای دكتر مهاجرانی تهیه گردیده است و بر اساس قوانین موضوعه میباشد كه متأسفانه ... علیرغم گذشت 10 ماه پس از احضار عاقد و اخذ اظهارات ایشان و انجام تحقیقات لازم بدون رعایت تشریفات قانونی به صرف اینكه همسر اول دكتر را طرفیت دعوی قرار ندادهام دادخواست را از نظر شكلی رد کرده است كه تقاضای عاجزانه دارم نسبت به بررسی تخلفات انجام شده دستور لازم را مبذول فرمایید.
با احترام فراوان ...
در آن جلسه ضمن اعتراف و اقرار به صحت نكاح دائم و تأیید امضائات خود اعلام نمود من حاضرم با ایشان به طور مسالمت آمیز صلح نمایم و پیشنهاد پرداخت مبلغ 50 میلیون تومان به صورت نقدی و غیر نقدی (خرید منزل مسكونی و ایجاد شرایط مناسب و پرداخت هزینههای تحصیل تا مقطع دكتری در خارج از كشور) را نمودند. كه در مقابل اظهار نمودم من ادامه زندگی مشترك و طبیعی همانطوری كه برایم در طی این مدت ترسیم کرده را به هیچ وجه با منزل و یا هر موقعیت دیگری عوض نمیكنم. این پیشنهاد بیشرمانهای بود برای من كه خالصانه برای زندگی جدی تن به این ازدواج دادهام.
ایشان بعد از رد جدی من نسبت به این پیشنهاد ننگین و ناراحتیم در قبال آن گفتند من ترا دوست دارم و میخواهم با تو زندگی كنم. شرایط را هموار خواهم كرد و در اسرع وقت (تا آخر همان هفته 29/10) اقدام به ثبت واقعه ازدواج خواهم كرد. تا به طور آزمایشی برای یك سال زندگی كنیم با این شرایط كه تعهد دهم كه بعد از آن طلاق بگیرم!!...) كه شرط را نپذیرفتم. بعد از آن جلسه تا این لحظه اقدامی برای ثبت و شروع زندگی مشترك انجام نداده است. و در مقابل درخواست تغییر مهریه مندرج در عقد نامه را کرده است!...
اكنون از آن مقام معظم و عالیقدر كه از بزرگان حوزههای اسلامی هستید استدعا دارم دستور فرمایید ضمن جلوگیری از نفوذ اشخاص در تغییر روند قضایی پروندههای مطروحه نسبت به تسریح دركار نیز اقدام نمایند. از طرفی نظر به اینكه آقای دكتر مهاجرانی گذشته از رابطه غیر اخلاقی كه با اینجانب معمول داشته و اینجانب را ابتدا در معرض تهمتهای ناروا قرار داده همچنین حیثیت و آبرو و آسایش و آرامش خانوادگی اینجانب را به شدت به خطر انداخته است ایشان با عدم پذیرش ثبت واقعه ازدواج و امتناع از وظایف همسری (ترك انفاق و امتناع از وضایف معمول زندگی زناشویی) شرایط سخت زندگی را برایم ایجاد كرده است. بدین شرح كه:
به بازی گرفتن حیثیت خانوادگی و اجتماعی اینجانب
عدم ثبت واقعه ازدواج
عدم ایفاء وظایف همسری
انكار زوجیت بعد از علنی شدن موضوع ازدواج
تهمت و بازی با آبروی اینجانب به منظور دفاع از خود
فریب در امر ازدواج در شرایط اول خواستگاری و انعكاس وضعیتی كه قصد ازدواج و زندگی دائم با اینجانب دارد و ابراز وفاداری در حدیكه بیان نمودند بدون من نمیتوانند لحظهای زنده بمانند و بدون من به ادامه زندگی فكر نمیكند.
پس از تقویم دادخواست و اعلام شكایت كیفری پیشنهاد طلاق با دریافت یك صد میلیون تومان كه 50 میلیون به صورت آپارتمان و 50 میلیون بورس ادامه تحصیل تا مقطع دكتری و تأمین شغلی تهدید جانی و عدم امنیتی از طرف خانم ... و حمایت و مشاركت آقای مهاجرانی برای ایجاد فضاها و جریانات پیش آمده.
ایشان هنوز هم به عنوان یكی از مسوولان رده بالای نظام اسلامی میباشد.
اینجانب استدعا دارم:
توسط حضرتعالی یا به واسطه به وی تذكر داده شود كه این مشكل را قبل از مطرح شدن در اذهان عمومی به شكل خدا پسندانه و عادلانه حل و فصل نمایند. و اینجانب را كه هنوز هم قاطعانه قصد ادامه زندگی با ایشان را دارم از بلاتكلیفی خارج نماید.
ضمن رعایت انصاف و عدالت ترتیبی اتخاذ فرمایند كه روند رسیدگی قضایی پرونده بر اساس موازین قانونی طی شده و از نفوذ اشخاص جلوگیری شود تا اینجانب به حقوق حقه خود برسم.
دادخواست تقدیمی ثبت و اقدام ازداج به طرفیت آقای دكتر مهاجرانی تهیه گردیده است و بر اساس قوانین موضوعه میباشد كه متأسفانه ... علیرغم گذشت 10 ماه پس از احضار عاقد و اخذ اظهارات ایشان و انجام تحقیقات لازم بدون رعایت تشریفات قانونی به صرف اینكه همسر اول دكتر را طرفیت دعوی قرار ندادهام دادخواست را از نظر شكلی رد کرده است كه تقاضای عاجزانه دارم نسبت به بررسی تخلفات انجام شده دستور لازم را مبذول فرمایید.
با احترام فراوان ...
دوستان اصلاح طلب
آخه این هم شد آدم که سردمدار شماهاست؟
متاسفانه این خانم سعی کرده که آبرو و حیثیت جناب مهاجرانی را ببرد.
شخصیتی که سالها معاونت پارلمانی حضرت آیت الله هاشمی را بر عهده داشت (و سالها نیز مشاور فرهنگی حضرت آیت الله هاشمی بود)
این خانوم گمان می کند با این حرفها میتواند خللی در ارادتمند بودن ملت ایران نسبت به آیت الله هاشمی و جناب مهاجرانی ایجاد کند.
درود بر هاشمی ، درود بر مهاجرانی
بی مایه بی وجود
بی شرف بی شرفه ربطی به مقام نداره
صراط شعار زیبایی داره ما با کسی عقد اخوت نبسته ایم
ادمی دورو است .
فکر می کنید کسی حرفهای شما رو باور میکنه؟
فکر می کنید دفعه اولتون برای مخالفین خودتون پرونده خانوادگی و ناموسی میسازید؟
فکر می کنید مردم ندید از اول انقلاب تا بحال چطور بدون داشتن هیچ شرم و حیایی چند نفر رو به چیزهایی بدتر از این موارد لجن مال کردید؟
شده کسی با شما مخالف بشه و شما سریع یک انگ انحراف جنسی و اخلاقی بهش نزنید؟
واسه ادعایی که مردی خاضری دست رو قران بذاری؟
بسم الله الرحمن الرحیم
الهیکم التکاثر حتی زرتم المقابر
آخه این کارهای برای مخالفین نظام که اکثرآ با اسلام هم مخالف اند، نشونه بدی نیست! بهش میگن آزادی! برای من و تو که مسلمون هستیم اسمش انحراف جنسی هست. وگرنه اینها زندگی حیوانی رو ترجیح میدن! و بعضآ بهش افتخار هم می کنند!
وقتی هر مدرک رو مدرک سازی میدونی باور نکن
کسی برای باور تو تلاش نمیکنه
مخالفان نظام اسلامی خودشون نزده میرقصند دیگه نیازی به سند سازی ما نیست
مثلا خواستن مونیکا لووینسکیه وطنی بسازن!!!
هرهرهرهرهرهرهرهرهرهر!!!!!!!!!!!!!!
پرونده سازی کنن ضمنا هرجا مسئله اخلاقی هست شما یه پا نظریه پردازتشریف دارید
جناب آقای مهاجرانی ، مشاور فرهنگی حضرت آیت الله هاشمی و معاون پارلمانی حضرت آیت الله هاشمی بودند.
اصلا صحیح نیست که رسانه ها در مورد چنین اشخاصی وارد زندگی خصوصی ایشان شوند.
چنین اشخاص صاحب نظر و اندیشمندی همچون جناب مهاجرانی بر گردن این ملت حق دارند.
نوکر دربار سعودی
کسی تو مسایل شخصی دخالت نکرده مرعشی ............
همین اشخاص صاحب نظر بودند که در مهمانی و جلسه ای که ضد انقلاب خارج نشین در ریاض با سعودی ها گرفته بودند برای ایجاد فتنه ای دیگر به نام هدیه 60 انجا دستبوسی ال سعود را میکردند این اندیشمندی بخوره تو سرش که مردمشو به چک های ال سعود میفروشه و بخوره تو سر تو ..... که اونو اندیشمند میدونی
از کی تا حالا شیهه افکنی علیه نظام و اسلام رو شما اندیشمندی میدونید
میفهمی اصلا شیهه چیه
میدونی کیا دنبال شبهه افکنی ان حالا در هر موضوعی میخواد باشه
ادم های شیاد خبیث بی شرف شبهه درست میکنند که واقعیات وارونه نشون داده بشه
وا خاله خانباجیا!!!
وا دروغگوا!!!!!
وادماغ سوختها!!!
وا بی منطقا
وا خاله زنکا
وا دیکتاتورا
وا ننه قمرا
وا سنگ پاش گم شده آ
کلینتون رییس جمخور امریکا بخاطر یک دروغ دهنش سرویس شد ولی شما که داعیه اسلام و خدا و علی دارین فقط بلدین از دید سیاسی به قضیه نگاه کنین..........
شرم آوره
اما به هر حال کار خوبی کردید که بازم یادآوری ش کردید.
حالا قضاوت کنید در حق اون چند نفری که جریان انحرافی خطاب میشن چه ظلمی کردند.
اصلا خطایای نها قابل مقایسه به خیانت های امثال مهاجرانی و گنجی و حجاریان و... نیست.
زنی که رابطه مخفیانه با یک مرد زن دار بر قرار میکند ، بی آنکه احساسات همسر اول را در نظر بگیرد در این کثافتکاری اخلاقی همانقدر شریک است که آن مرد .
حالا این خانم !! چه میخواهد ؟ زندگی مشترک اجباری یا آپارتمان و پول و غیره...؟؟
«....ای خدا به زنان ما شعور و به مردان ماشرف و به خفتگان ما بیداری و ..............ببخش »
اینها نمازهای خود را باطل می کنند و اجر نماز و روزه اینها در حقیقت به حضرت آیت الله هاشمی و جناب مهاجرانی می رسد.
درود بر هاشمی ، درود بر مهاجرانی
به وی گفتم آقای مهاجرانی من یك زن شوهردار هستم. ثانیاً شما مرد متأهلی هستید و با وجود موقعیت خاص اجتماعی كه دارید، اصلاً فكر نمیكردم چنین افكاری و تصوراتی در ذهن شما كه فردی با مسؤولیت اجتماعی و سیاسی بالا هستید، باشد. ایشان در جواب گفتند من به شما علاقهمندم و نمیدانستم شما شوهر دارید. مطرح كردم مگر شما در جریان پرونده اینجانب در مركز نمیباشید!؟ (قابل ذكر است اینجانب با همسر سابقم مدت طولانی اختلاف داشتم كه بر این اساس، پرونده تقاضای طلاق در دادگاه تبریز مطرح بود، لیكن مراتب پرونده طلاق را به كسی نگفته بودم و آن وقت هم نگفتم)
بقیشم برو بالا بخون
تو که مثلا ساده لوح نیستی انقدرباورش کن تا جونت درآد!!!
متاسفانه برخی از کامنت گذاران بی ادب ، طوری صحبت می کنند که گویا گرفتن همسر دوم حرام است، در حالیکه شرع مقدس اسلام اجازه گرفتن بصورت همزمان چهار زن را با همدیگر داده است.
اینجاست که دم خروس پیدا می شود و معلوم میشود که آقایان ، آنطور که باید و شاید به تعالیم اسلام پایبند نیستند.
اینو خوندی اینو حرف رو زدی منافق
به وی گفتم آقای مهاجرانی من یك زن شوهردار هستم. ثانیاً شما مرد متأهلی هستید و با وجود موقعیت خاص اجتماعی كه دارید، اصلاً فكر نمیكردم چنین افكاری و تصوراتی در ذهن شما كه فردی با مسؤولیت اجتماعی و سیاسی بالا هستید، باشد. ایشان در جواب گفتند من به شما علاقهمندم و نمیدانستم شما شوهر دارید. مطرح كردم مگر شما در جریان پرونده اینجانب در مركز نمیباشید!؟ (قابل ذكر است اینجانب با همسر سابقم مدت طولانی اختلاف داشتم كه بر این اساس، پرونده تقاضای طلاق در دادگاه تبریز مطرح بود، لیكن مراتب پرونده طلاق را به كسی نگفته بودم و آن وقت هم نگفتم)
بقیشم برو بالا بخون
تازه من فکر میکنم که ساعتی کار میکنی
ساعتی چند این نظرات مشعشع رو میزاری؟
بگو نون خودت اجر نمیشه
بگو نون برسون
بگو پورسانتشو بهت میدم
بگو
هه هه هه هه ...
از تو توقع نداشتم
مگه گربه برای رضای خدا موش میگیره که من مفتی کامنت بزارم
با توجه به این که قیمت مرغ رفته بالا دستمزد کامنت های ما هم بیشتر شده
شغل دوم خوبیه
تازه دور کاری هم رعایت شده از تو خونه کامنت میزارم
از این ها بگذریم
مظنه کامنت به نفع کشورهای شیطانی چنده؟
اگه بیشتر میدن بیام همکار شیم
درج زندگی خصوصی مردم در اینترنت از نظر شرعی صحیح نیست و این کار حتی در کشورهای بی دین هم مطرود است.
در ضمن حتی به فرض درستی این مطلب آیا شما نظرات و جواب آقای مهاجرانی را شنیده اید و اینگونه قضاوت میکنید .این یک قانون ساده شرعی است که یکطرفه نباید به قاضی رفت!!
جالب اینجاست که بعضی از مخاطبین شما که ادعای مسلمانی دارند بدون هیچ تحقیقی حرفهای شما را تایید میکنند..............
در ضمن اینا همون کسایی هستن که یه عمر از حقوق خود ساخته زن فریاد میزدن
و اما اکنون:
طبق فرمایش خدا در قرآن حتی کسی که ظاهرا ابراز مسلمانی کند یک مسلمان به حساب می آید.
ریختن آبروی یک مسلمان و هر انسانی کاری شرم آور است.و طبق شرع و قانون شما باید نظرات مهاجرانی را نیز بشنوید
مخاطبین عزیز شمکا که از چیزی خبر ندارید آخرت خود را در این شبهای نورانی بخاطر دنیای دیگران نابود نکنید!!!!!!!!!!!
مگر خود ما و شما در زندگی خصوصی اشتباه نداریم (اگر مطالب شما در مورد ایشان صحیح باشد)
"ماه هیچ وقت پشت ابر پنهان نمی مونه"
پس بگو ازاینجا سوختین که این پرونده سازیا رو علیه ش میکنین!!!
مگه خوده آقای مهاجرانی نگفت من کار غیر شرعی نکردم. اگه کسی کارای عطا رو تائید میکنه و قبولش داره ...........
هم اینا غلط کردن هم اونا
مغلطه نکن بحث مهاجرانی هست نه کس دیگه
سندسازی و تقلب ظاهرا واسه بعضیها کاری نداره!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
نتیجه فنی این ماجرا برای اقایان(فقط جهت مزاح) : هیچوقت گول ظاهر خانمها را نخورید!!!!!!.
چرا اونموقع شما و باقی دوستان این موضوع رو عنوان نکردید و حالا یادتون افتاده
اگر آقای مهاجرانی با شماها بود و ولایتمدار بود و ده ها زن به این شکل از ایشون شکایت می کردند شما اینطور افشاگری می کردید یا مثل بقیه موارد کلاً حاشا بود و کتمان و آبروی مسلمان رو نبردن!
خیانت به همسر و خیانت به وطن هردوتاش تهوع آوره
چشمهایتان را باز کنید و حقیقت ناب را تشخیص دهید.
بی بصیرتی تا کجا؟
چون پرده بر افتد نه ، تو مانی و نه من
نیازی نیست که سختی بکشیم
بارش سوتی هستند این مخالفان نظام
شما هم که مثل ما هستید
از این چاله بیفتیم توی چاه امثال شما هیهات
گیرم فرض محال حرف شما درست باشه
فرق شماها با مخالفینتون چیه؟ شما ادعای دین و اخلاق و ائمه اطهار و امام زمان می کنید؟ آیا در دین ومذهبی که شما به اسمش بر مردم حکومت می کنید اصل اینه هدف وسیله رو توجیه کنه. فرق شما با اونها چیه؟
تا زير سايه همايونى اش ! به فساد ومفت خورى خودش وهمپالگى هايش ،با خيال راحت ودر حاشيه امن ، مستدام باشد .
كه با مخالفت رهبر عزيز تو دهنى خورد.
بعد تبديل شد به تئوريسين ٢ خرداد وخاتمى را به عنوان مخالف رفسنجانى ولى در واقع به عنوان بدل رفسنجانى ، به خورد جامعه داد و٨ سال ديگه ، خودش وارباب رفسنجانى وفرزندانش خوش وخرم خوردند وبشكن زدند وبالا انداختند.
ووقتى مردم متوجه كلك انها شدند وبا انتخاب احمدى نژاد منا فع كثيفشان را به خطر انداختند ، اين بار همه كاره ميرحسين وفتنه ٨٨ ، شد تا شايد اين بار هم يكى ديگه از خرگوش هاى رفسنجانى را ازتوى كلاه اشوب بيرون بياره ، و٨ سال ديگه هم بساط مفت خورىجور بشه !
ولى اين بار ملت تودهنى بهش زد كه به دامن اصل خودش ، همان جايي كه از انجا امده بود باز گشت كرد.
چه مفلوك وبى ابرويند اين جرثومه هاى استعمار، وچه قابل ترحم ونادانند حاميانشان!!!!!؟؟؟
چرا اونموقع شما و باقی دوستان این موضوع رو عنوان نکردید و حالا یادتون افتاده
اگر آقای مهاجرانی با شماها بود و ولایتمدار بود و ده ها زن به این شکل از ایشون شکایت می کردند شما اینطور افشاگری می کردید یا مثل بقیه موارد کلاً حاشا بود و کتمان و آبروی مسلمان رو نبردن!
ضمنا گرفتن چهار زن در اسلام مجاز می باشد.
درود بر هاشمی ، درود بر مهاجرانی
مدینه فاضله امثال مهاجرانی و خاتمی و ... غرب و عشق و صفا است . اسلام در نظر آنها وسیله است نه مقصد . می دانم که نمی فهمید...
2.خانم جان خیلی دوست داشتی یکی مثل مونیکا لووینسکی باشی نه!؟اما خیلی پرت و مضحکه سناریوت!!!
3.گفتی طلاق بگیرم وزیر واسه خودم تورکنم!؟ دیدی که تیرت به سنگ خورد!
4.آقای مهاجرانی آنقدر فرهیخته و جنتلمن بودن که هرزنی عاشق ایشون میشد!
5.از این داستانی که اینقدرناشیانه ساختی ساختی مرغ بریان توی ماهیتابه هم خنده ش میگیره!!!
6.خانم جمیله کدیور بسیاربا کمال وجمال هستن و تو به گرد پاش هم نمیرسی!!!
7.راستی واسه این کارت چقدرگرفتی!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟
2تهمت ناروا نزن به کسی که نه دیدیش و نه میشناسیش و فقط رو تعصبات کور کورانت و انحرافیت نظر نده
4حیا و عفت برای یک زن حرف اول رو میزنه بعد برو دنبال سیاسی بازی
4از کمالات این خانم همین بس که ضد یک نظام اسلامی داره همراه شوهر خیانت پیشش لجن پراکنی میکنه بدون دلیل و منطق و فقط روی حساب عقده زنانه
کافر همه را به کیش خود پندارد از پرونده سازی و شهید سازی فتنتون فراموشتون شده که شهدای فتنتون یکی یکی زنده شدند
و در نهایت نورا جان یکم به خودت بیا و از تعصبات کور و منافقانت دست بردار از حمایت خائنین و وطن فروشها دست بردار و از خدا بترس
همی جمله "چون هر چیزی به نظر عقل معیوبت مسخره میاد" کاملاً نشان دهنده شخصیت شما و عدم تبعیت شما از تعصب کور کورانه و انحرافیه
مشکل اصلی شما تعدد زوجات یا شکایت فرضی یکی از زوجه ها نیست شکر خدا در کشوراسلامی این موضوع در سطح مسئولین ..... کاملاً عادی و معمول است مشکل اصلی شما همان بند 4 است و اقدام ایشان علیه نظام است اگر ایشان با شما بود ده تا زن هم اینجور گرفته بود مشکلی نداشت و اگر افشا هم میشد شما حاشا می کردید
دوم اینکه فکر کنم این طور که با حرارت از این خانم انتقاد کردی و از اونطرف علاقمندی خودتو به اقای وزیر زنباره ! نشون دادی حتما جنابعالی ا............ !!!
بی خیال این دختره بشید
بزارید هر چی میخواد بگه
شما بری اب تو هاون بکوبی سودمند تر از اوردن استدلال برای این جماعته
بخون و خدا رو بابت نعمت عقل شکر کن
معلوم زیاد با رییست حشر و نشر داشتی که اینطوری از زنش یاد میکنی...
اگه کدیور عالیه... دیگه بدتر ببین مهاجرانی چه آدم هیزیه...
ان زمانی که پیامبر چند تا زن میگرفته میتونسته عدالت رو برقرار کنه در ضمن همسران پیامبر راضی بودن با اینکار مرد ها هیچ چیزی از پیامبر یاد نگرفتن اما چند زنه بودنش رو گرفتن
........ اگر خیلی ..........جلوی پر و دوخترشو میگرفت جای تاسف بازم هم میگین ............
بشه این جوری رکب زد؟؟؟؟
یعنی اسلحه رو کله اش بوده که با عقد ثبت نشده بره جلو؟
میتونسته آقای مهاجرانی رو غافلگیر کنه
موقع خواندن خطبه
از امام جماعت محل
ریش سفیدان
و...........................
دعوت کنه
در هنگام جاری شدن
خطبه عقد وارد خانه شوند
در رو هم باز میگذاشتند.....
حالا اگر بادی گاردی هم در کار بوده
میتونستند با یک هنرمندی ای
سرشون رو گرم کنند
که شاهد رو در محل داشته باشند....
..........................
و.........................................
نیگم کار بدیه یا خوبه یا شرط قران برا ازدواج مجدد رعایت میکنه!!!! یا نه ولی این عضو مشترک ! دم از حقوق میزد و ممنوعیت دو شلوارگی!!
بعد كه نشد امد خاتمى را جا زد به عنوان مخالف رفسنجانى ولى در واقع در راستاى تدا وم حكومت رفسنجانى و بعد كه گندش در اومد ، ومردم ماجرا را فهميدند وبه مخالفان واقعى رفسنجانى راى دادند ،
اومد وبساط فريبش را با علم كردن يكى ديگه از عروسكهاى خيمه شب بازى رفسنجانى ، ميرحسين ، پهن كنه !!
كه ملت براى چندمين بار فرياد زدند ؛ ما مى گيم رفسنجانى نمى خواهيم ، ....................
اين ها همه براى اين بود كه بساط مفت خورى وفساد
اين شير خر خورده وهمپا لگى هاى ، افساد طلبش ، تداوم پيدا كنه !!
اما الحمدلله، كه خداوند، مناقان را رسوا كرد
انچنان كه اين اقايان در نزد جماعت فتنه گر هم جايي ندارند براى ان نظريه مسخره احمقا نه خر تروا ، از اين جا رانده واز انجا مانده شده اند.
واين سرنوشت همه كسانى است كه از صدقه سر انقلاب وخون شهدا ، عزت يا فتند ، اما ان را با ذلت خيانت ووطن فروشى ، معا وضه كردند.
لااقل نظر جديد را مى ذاشتى ، اون از دهن افتاد بعد چند روز !
اون وقت بگو عهد اخوت نبستم !!!
وقتي به تعطيلات ميرسيم هم همينطور. مثلا اول نظر كسي منتشر ميشه كه صبح شنبه كامنت گذاشته. بعد كامنتهاي جمعه. و كامنتهاي غروب 5 شنبه ديرتر از همه منتشر ميشه.
شما موقع كامنت گذاشتن به اين موارد توجه داشته باش.
اينجوري هم خودت كمتر اذيت ميشي و هم كمتر گله ميكني.
و البته نظري كه توقيف بشه براي هميشه توقيف ميشه و حتي اگه چند بار هم تكرارش كني باز جاي همشون توي غير قابل انتشارهاست!
البته اي كاش صراط به روز رسانيش رو سريعتر ميكرد. گاهي جون آدم رو به لبش ميرسونه يا كامنت رو وقتي منتشر ميكنه كه ديگه لينك اون خبر رو برداشته!
این آقای مرعشی هم که برای دفاع از اعجوبه فاسدی مثل مهاجرانی اینقدر داره سینه چاک میکنه و پشت هم کامنت میذاره بنظرم از همون قبیله فامیلهای هزارچهره هاشمی و عفت خانم هستند .
اشتباه تو مثل همیشه دراین است که دنیا را اخر خط میبینی؟ سرزمین و وطن ابدی تو در جهنم خواهد بود!
آبروی مسلمان خیلی تاکید شده.
صراط جان در ماه رمضان مواظب باش!
در قرآن و احاديث نكات بسيار مهم و ارزشمندي در رابطه با اخلاق، موكدا و مفصلا بيان شده.
قرآن پيامبر(ص) را داراي اخلاقي برتر و والاتر(علي) از خلق بسيار نيكو(عظيم) ميدانستند و ميفرمودند اگر چنين اخلاقي نميداشتي مردم از گرد تو پراكنده ميشدند.(آيه 4 قلم و 159 آل عمران)
خداوند ميفرمايد حتي وقتي حضرت موسي(ع) را به جانب فرد ظالم و طغيانگري چون فرعون ميفرستاد، سفارش كرد كه با او به نرمي و نيكي سخن بگو(قولو لينا)(طه آيه44)
پيامبر(ص) ميفرمايد: انما بعثت لاتمم مكارم الاخلاق.(كنزالعمال ج13 ص151)
عزيزان دقت كنيد كه نميفرمايند كه مثلا براي نمازخوان كردن مردم مبعوث شدم.
اشاره به مكارم اخلاق به عنوان علت و هدف بعثت، نكته بسيار ظريف و مهميست چه آنكه تمامي احكام اسلامي هم در جهت رسيدن به همين هدف وضع شدهاند. براي مثال همان نمازي كه ستون دين دانسته شده، در قرآن عاملي براي دوري از زشتيها معرفي ميشود.(تنهي عن الفحشاء و المنكر)(عنكبوت آيه 45)
در روايات، بسيار تاكيد شده كه با افراد بدزبان و بداخلاق، همانگونه برخورد نكنيد و جواب بدي رو با نيكي بدهيد. و ادب، متانت، بردباري، سعه صدر و گذشت بسيار ستوده شده و تندي، عصبيت، تمسخر، تحقير، بدخلقي و بيادبي بسيار مورد مذمت قرار گرفته، تا جايي كه بنابر احاديث، حتي اعمال صالح و عبادات فرد بد دهن و بداخلاق، مورد قبول درگاه حق تعالي قرار نميگيرد و اين مسالهي بسيار تكان دهندهايست.
اون عزيزاني كه خودشون رو مسلمان ميدونند، اما با مخالفانشون برخورد و گفتار بدي دارند، آيا مخالفان شما از فرعون طاغي و جنايتكار هم بدترند كه لازم نميدونيد دستور الهي رو در گفتگو با اونها به كار بگيريد؟؟؟
اون عزيزاني كه نماز ميخونند، آيا دوري از ادب و احترام به هموطنتون، و تمسخر وتحقير ديگران "منكر" حساب نميشه كه بايد نماز، شما رو از ارتكاب به چنين رفتاري و نوشتن چنين كامنتهايي دور كنه؟؟؟
اون عزيزاني كه ديني غير از اسلام دارند، به چه دين و آييني معتقدند كه دستورات ديني و رفتار پيشوايانشون، اونها رو مجاز به عدم رعايت ادب و احترام و اصول اخلاقي ميكنه؟؟؟
اون عزيزاني كه به هيچ دين و آييني پايبند نيستند، آيا برخورد محترمانه و مودبانه و منطقي رو بر تمسخر و بياحترامي ترجيح نميدهند؟ قطعا ميدهند، پس همونطور كه دوست دارند ديگران با آنها محترمانه رفتار كنند، چرا خودشون هم چنين رفتاري نداشته باشند؟؟؟
عزيزان در اين ايام پربركت
قدري تامل... قدري تغيير...
قدري قدر دانستن اصول گرانقدر...