"صراط" - روزانه حوادث بسیاری پیرامون ما اتفاق می
افتد . از قتل و سرقت گرفته تا کلاهبرداری و خیانت . از اینرو ، تنها جهت مطالعه
وقایع صورت گرفته برای زندگی بهتر و عبرت آموزی از این حوادث بخشی از اخبار حوادث
جراید را از نظرتان می گذرانیم.
تیراندازی خونين نژادپرست آمریکایی
پس از این تیراندازی جنونآمیز و در حالی که قاتل نژادپرست با گلوله پلیس کشته شد، جمعي از سیکهای مقیم آمریکا در برابر معبد تجمع کردند؛ همچنين سيكها در هند نيز با برپايي تجمعاتي پرچم آمریکا را به آتش کشیدند.
معبد هندی سیکهای مقیم آمریکا در حوالی شهر میلواکی در ایالت ویسکانسین قرار دارد و در این تیراندازی، راهب اصلی معبد به نام سات وانت کالکا نیز کشته شد.
حادثه زمانی رخ داد که تعدادی از پیروان سیکها در این معبد در حال برگزاری مراسم مذهبی بودند که ناگهان مردی ناشناس وارد معبد شد و به روی حاضران آتش گشود.
این مرد سفیدپوست که تاس بوده و روی بدنش خالکوبیهای زیادی داشت پیش از ورود به معبد ابتدا به کسانی که در محوطه بودند شلیک کرد. به گفته منابع محلی، عامل کشتار سرباز قدیمی آمریکا بوده و خالکوبیهای روی بدن او نشاندهنده این است که او عضو يك گروه نژادپرست مخالف مهاجرین بوده است.
مراجع رسمی عضویت او در گروههای نژادپرستي را تائید کردهاند. همه در معبد دیدند که مرد مسلح پس از آنکه راهبان را در حال عبادت به رگبار بست خواست فرار کند که خود را در برابر تیمهای پلیسی دید و در درگیری مسلحانه هدف گلوله قرار گرفت و کشته شد.
پلیس ویسکانسین گفت 4 تن داخل معبد کشته شدهاند و 3 تن دیگر در خارج از معبد از پای درآمدهاند. بعد از این حادثه و در حالی که پلیس شرایط امنیتی خاصی را برپا کرده بود مجروحان که گفته میشود چند تن از راهبان اصلی در شرایط وخیمی بودهاند به نزدیکترین بیمارستان انتقال یافتند و اطراف معبد از سوی افبیآی و پلیس محلی مسدود شد.
یکی از اعضای مجمع سیکها بعد از حادثه گفت حمله این مرد اقدامی عجیب و از سر خشونت و نژادپرستی بوده در حالی که پیروان همه ادیان باید در آمریکا که ادعای بشردوستی دارد همچون خواهر و برادر زندگی کنند.
پسر یکی از قربانیان حادثه نیز به خبرنگاران گفت: قاتل زیرکانه اقدام کرده است. وی ابتدا به یک پلیس شلیک کرده و سپس حاضران در معبد را به رگبار بسته است. رئیسپلیس برادلی ونتلند نیز در این باره گفت: مشخص نیست که چگونه یک مرد با تنها یک اسلحه توانسته این تعداد را هدف قرار بدهد.
بنا بر این گزارش، در تیراندازی نژادپرستانه، کشیش سرشناس معبد به نام پارکاش سینگ که به تازگی همسر و فرزندانش را از هند به آمریکا برده بود تا با هم زندگی کنند، کشته شد و همه هندوها را خشمگین کرد.
بعد از حادثه و در حالی که تیرانداز تاس هدف گلوله پلیس زمینگیر شده و از پای درآمد پیروان سیکها از همه جای ایالت خود را به معبد رسانده و با تجمع در محل تیراندازی با خشم به بیان شعارهای اعتراضآمیز پرداختند.
همه جمعیت هندوها از اینکه در کشوری مثل آمریکا نژادپرستی مطرح است خشمگین بودند به نوعی که با وجود اظهار تاسف باراک اوباما از این حادثه پرچم آمریکا را در برابر معبد به آتش کشیدند.
این گزارش حاکی است پلیس آمریکا اطراف معبد سیکها را محاصره کرده و در حالت فوقالعاده نظارت کاملی بر رفت و آمدها دارد و افبیآی در حال بررسی مشخصات عامل تیراندازی است تا انگیزه اصلیاش را فاش کند.
..........................................................
زنی در دادگاه گفت: تا قبل از تصادف چهره زیبایی داشتم اما در سانحه رانندگی نیمی از صورتم، بر اثر سوختگی از بین رفت و بر این اساس شوهرم دیگر نمیخواهد با من زندگی كند. زوج جوانی در دادگاه خانواده حضور یافتند و درخواست طلاق توافقیشان را به قاضی ارائه كردند.
زن جوان كه 28 سال داشت، خطاب به قاضی گفت: سه سال قبل با شوهرم ازدواج كردم و زندگی آرام و بیدغدغهای را در كنار یكدیگر میگذراندیم، البته اختلاف نظرهایی وجود داشت اما نمیتوان به آن اختلاف نظرها، به عنوان مشكل نگاه كرد.
وی ادامه داد: یكسال قبل زمانی كه شوهرم به مأموریت كاری رفته بود، با دوستانم به شمال سفر كردیم و متاسفانه در همان سفر، بر اثر سانحه رانندگی، نیمی از صورتم دچار سوختگی شد و از همان موقع اخلاق و رفتار شوهرم به كلی تغییر كرد.
زن جوان، بیان كرد: حتی برای معالجه به خارج از كشور سفر كردم، اما متأسفانه صورتم به طور كامل بهبود نیافت و شوهرم از این قضیه بسیار ناراحت بود، زیرا همیشه میگفت كه من تنها به دلیل زیباییت با تو ازدواج كردم و اكنون كه زیباییات را از دست دادی، زندگی با تو فایدهای ندارد.
وی در حالی كه به آرامی گریه میكرد، گفت: به زندگی و شوهرم علاقه زیادی دارم اما نمیشود با اجبار با كسی زندگی كرد. من نیز این موضوع را پذیرفتم كه باید به تنهایی به زندگی ادامه دهم. شوهرم دیگر علاقهای به من ندارد و در این مدت نیز من را تحمل كرده است.
در ادامه جلسه دادگاه، شوهر این زن كه 32 سال سن داشت، گفت: شاید این رفتار من درست نباشد، اما من تنها یكبار میتوانم زندگی كنم و دوست ندارم زندگیام ترحم كردن به همسرم باشد. من به او علاقهمندم اما دیگر نمیخواهم به زندگی با او ادامه دهم.
وی ادامه داد: تمام حق و حقوق همسرم را پرداخت میكنم. زیرا نمیخواهم ناراحتی از من بر دل داشته باشد، اما نمیتوانم با او به زندگی ادامه دهم و امیدوارم این حق را به من بدهد.
مرد جوان افزود: اگر این اتفاق برای من میافتاد همسرم قطعا كاری را میكرد كه من انجام دادم. زیرا درستترین كار همین است و ما با یكدیگر به توافق رسیدیم تا از یكدیگر جدا شویم.
قاضی دادگاه بعد از شنیدن اظهارات طرفین سعی به منصرف كردن مرد از جدایی داشت، اما هر دو اصرار بر جدایی داشتند به همین دلیل قاضی دادگاه حكم طلاق توافقی این زوج را صادر كرد. زن جوان در این دادگاه هیچ ادعای مالی نسبت به شوهرش را مطرح نكرد.
104سال حبس برای متجاوز آمریکایی
يك
آمريكايي به جرم آزار و اذيت جنسي 6 پسربچه در ايالت كاليفرنياي جنوبي به 104 سال
حبس محكوم شد.
«جو مالدوناهر» 29 ساله پيش از اين در دادگاه به اتهام 43 مورد سوءاستفاده اخلاقي از كودكان محكوم شده بود.
قربانيان وي در دادگاه شهادت دادند
مالدوناهر به بهانههاي مختلف اغفالشان ميكرده و با وعده پرداخت پول، لباسهاي
ورزشي و... آنان را تحت آزار و اذيت قرار ميداده است. وي همچنين از طريق اينترنت و
در پوشش يك دختر اقدام به اغفال پسران و سوءاستفاده از آنها ميكرده است.
2اعتــراف هـولنــاک
هر از گاهی خبر از فاجعهای هولناک میرسد و کودکی یا نوجوانی در شکنجهگاه خانوادگی، قربانی خشم و جنون پدر یا مادری معتاد به مواد مخدر صنعتی میشود. طی ماه گذشته شاهد چنین جنایاتی بودهایم که طی آنها کودکانی بیگناه به طرز هولناکی در چنگ مادر یا پدر معتاد و جنونزده یا کشته شدهاند یا با دردناکترین شکنجهها روبهرو بودهاند.
در تازهترین از این نوع جنایات خانگی که در دو نقطه مختلف استان البرز اتفاق افتاد، یک پدر شیشه ای در اوج اوهام و جنون، دختر چهارسالهاش را به قتل رساند با این توهم که دختر خردسالش به شکل ابلیس درآمده و مأموریت یافته که او را بکشد.
در دومین جنایت خانگی مادر جوانی در اوج خشم و جنون پسر دوسالهاش را خفه کرد که جسد این کودک را در بیابان حصارک یافتند.
سرهنگ حمیدرضا گلصباحی، رئیس پلیس آگاهی استان البرز درباره قتل فجیع دختر بچه 4 ساله گفت: «گزارش رسیده بود که جسد دختر بچهای در حوالی مشکیندشت شهرستان کرج پیدا شده است با دریافت این گزارش مأموران و اکیپی از کارآگاهان دایره جنایی پلیس آگاهی به محل اعزام شدند و با جنازه دختر بچهای روبهرو شدند که با جمجمهای شکسته، پیکری مجروح ، کبود و نیمه عریان در بیابان افتاده بود. آثار ظاهری بدن شکنجه دیده دخترک نشان میداد که قاتل پس از ضرب و شتم او بطور وحشیانهای گلوی او را با دندانهایش گاز گرفته و سپس خفهاش کرده است.
تحقیقات پلیس براساس گفتههای چند شاهد نشان میداد که مرد جوانی پیکر نیمهجان این دخترک را به بیابان آورده و پس از کشتن او، جسدش را در نقطهای انداخته و محل را ترک کرده است.
این مرد جوان که پدر دخترک بود با همکاری عوامل انتظامی قبل از فرار دستگیر شد و مأموران در جریان تحقیق پیبردند که این مرد حالت عادی ندارد و بطور شدیدی تحت تأثیر مواد مخدر شیشه قرار گرفته است.
مادر 16 ساله مبینا (دختر 2 سالهای که به قتل رسیده) در بازجویی گفت: «شوهرم به بهانه خرید بستنی برای دخترم، او را با خود از منزل بیرون برد و دیگر خبری از او ندارم.» پدر دختر بچه هم در حالی که در اثر مصرف «شیشه» تحت تأثیر اوهام و افکار مالیخولیایی بود، در بازجویی گفت: «دخترم ابلیس بود و از طرف غیب به من مأموریت داده شده بود که این ابلیس را بکشم.»
جنایات ناشی از توهمات معتادان به مواد مخدر صنعتی از جمله شیشه که قربانیان آن کودکان خردسال و نوجوانان بیگناه هستند، نگرانیهایی در جامعه به وجود آورده و هر ماه شاهد افزایش این نوع جنایات هستیم.
به گفته خانوادههایی که مسئولان بايد برای ریشهکن ساختن این نوع جنایات و حل معضل اعتیاد به مواد مخدر صنعتی که دامنگیری گسترده اي در جامعه پیدا میکند، چارهاندیشی کنند.
مأموریت برای قتل
در دومین جنایتی که تحت تأثیر ماده مخدر شیشه اتفاق افتاد، مادر جوانی پسر 2 سالهاش را خفه کرد. سرهنگ حمیدرضا گل صباحی رئیس پلیس آگاهی استان البرز گفت: جسد پسربچهای حدود 2 ساله در حصارک کرج بهصورت مجهولالهویه کشف شد که در راستای تحقیقات انجام شده و نظریه پزشکی قانونی علت مرگ خفگی از ناحیه عناصر حیاتی گردن اعلام شد و در جریان تحقیق، مأموران پیبردند که این کودک 2 ساله به نام امیرحسین را در خانهای کشته و سپس جسدش را در بیابان انداختهاند.
رئیس پلیس آگاهی استان البرز گفت: حبیبالله 20 ساله و سحر 16 ساله پدر و مادر امیرحسین کوچولو بودند که توسط عوامل پلیس آگاهی دستگیر شدند.
سرهنگ گل صباحی اضافه کرد: در تحقیقات انجام گرفته مادر طفل مدعی شد که به کرات از سوی شوهرش مورد افترا قرار گرفته است.
این زن گفت: شوهرم تهمت میزد که من با دیگران ارتباط نامشروع برقرار کردهام و فرزند 2 سالهام به نام امیرحسین هم حاصل این ارتباط است.
از این همه تهمت و افترای شوهرم خسته شده و به ستوه آمده بودم. چند روزی بود که دیگــر داروی مسکن استفاده نمیکردم و خیلی کلافه بودم. بچه هم اذیت میکرد و ساکت نمیشد. من هم روسری را دور گردن او پیچیدم و فشار دادم تا خفه شد.
بعد شوهرم آمد و هر چه نفس مصنوعی به او داد بچه حرکتی نکرد. با همدیگر جسدش را بیرون بردیم و زیر درختی در حاشیه بيابان انداختیم و فرار کردیم.
سرهنگ گل صباحی گفت: در تحقیقات انجام گرفته مشخص شد پدر و مادر طفل هر دو در فقر کامل به سرمیبرند و هر دو به مواد مخدر از نوع شیشه اعتیاد شدیدی دارند. از آنجا که پدر طفل مدعی بود این کودک متعلق به وی نیست جهت پیجویی پلیس آزمایش ژنتیک انجام شد و پزشکان قانونی پس از انجام آزمایش DNA مشخص کردند کودک به قتل رسیده فرزند همین مرد بوده است.
رئیس پلیس آگاهی استان البرز در پایان یادآور شد: سوءظن پدر به مادر امیرحسین کوچولو و اعتیاد به موادمخدر مادر از عوامل و انگیزههای قتل است و هماکنون این زن در زندان به سرمیبرد و در انتظار مجازات دستگاه قضایی است.
..........................................................
آتشافروزي تازه داماد در شب عروسي
تازه داماد آتشافروز كه همسرش را در لباس عروسي ميان شعلههاي آتش گرفتار كرده بود شيشهاي است.
زن جوان وقتي توانست خود را نجات دهد با همان لباس عروسي نيمه سوخته به همسايهها پناه برد و خواست تا تازه داماد را از مرگ سوزان نجات دهند.
چندي پيش نيمه شب دختر جواني در حالي كه لباس عروسي به تن داشت فريادزنان از خانهاي در جنوب غرب تهران كه دقايقي پيش در آن صداي موسيقي به گوش ميرسيد بيرون دويد و با دستاني لرزان زنگ خانه يكي از همسايهها را به صدا درآورد.
دقايقي نگذشته بود كه مردي خوابآلود در را باز كرد و از صحنهاي كه ميديد شوكه شد. اين عروس كه لباس سفيدش نيمه سوخته بود و هنوز از آن دود بلند ميشد با چشماني گريان و صداي بغضآلود به مرد همسايه گفت: «امشب جشن عروسيام بود پس از پايان مراسم از تالار به همراه همسرم و مهمانان به خانه آمديم. وقتي مهمانان خانه ما را ترك كردند شوهرم يحيي وارد آشپزخانه شد و دقايقي بعد وقتي نزدم آمد ديدم كه چشمانش سرخ شده است و هيچ تعادلي ندارد.
شوهرم با رفتاري خشن دست مرا گرفت و با گفتن اينكه ما با عشق زندگيمان را شروع كرديم و حالا بايد عاشقانه از اين دنيا برويم من را به سمت اتاق كشاند. خيلي ترسيدم ميخواستم فرار كنم اما چون لباس عروس به تن داشتم نميدانستم بايد چكار كنم. يحيي با زور زيادي مرا روي مبل نشان و در اتاق خواب را قفل كرد و خودش نيز كنارم نشست. نميدانستم چه منظوري دارد اما مطمئن بودم كه در حال خودش نيست.
شوهرم فندكي را از جيبش درآورد و در يك چشم بر هم زدن مبلي را كه رويش نشسته بوديم آتش زد. خيلي زود آتش به جان لباس عروسم افتاد هر طوري شده بود لباس عروس را خاموش كردم و به سختي توانستم در را باز كنم و پا به فرار بگذارم. حالا هم نگران شوهرم هستم چون بين آتش مانده و احتمال دارد بميرد.
با اين گفتههاي عجيب مرد همسايه به سمت خانه تازه عروس و داماد دويد و مرد جوان را كه در ميان دود و آتش گرفتار شده بود نجات داد و اين در حالي بود كه يحيي در توهم ناشي از شيشه بود و هذيان گويي ميكرد.
صبح روز بعد عروس نگونبخت در حالي كه سر و صورتي آشفته داشت به دادسراي يافتآباد رفت و از تازه داماد شكايت كرد و گفت كه امنيت جاني ندارد.
وقتي داديار پرونده شنيد كه عروس خانم از سوي شوهرش به آتش كشيده شده است تازه داماد را تحت تعقيب قضايي قرار داد و اين مرد وقتي پيش روي داديار قرار گرفت با گريه اقدامش را اشتباه دانست و خواستار گذشت تازه عروس شد.
وي در بازجويي گفت: كارگر بازار مبل هستم. از آنجا كه اعتياد به مواد روانگردان دارم شب عروسيام وارد آشپزخانه شدم و پس از مصرف شيشه ناگهان دچار توهم شده و تعادل خودم را از دست دادم و نفهميدم كه دست به چه كار اشتباهي زدهام، من عاشق همسرم هستم، حاضرم براي رضايت او همه كاري بكنم.
در حالي كه اين مرد بشدت گريه ميكرد ادامه داد: تعهد ميدهم كه در كمپ ترك اعتياد بستري شده و به خاطر عشق و علاقهام به همسرم شيشه را ترك كنم.
وقتي تازه داماد پيش روي داديار تعهد را امضا كرد كه هيچ گاه دست به چنين اقدامات وحشتناكي نزند و آتشافروزي نكند بستگان عروس خانم نيز ريش سفيدي كردند تا آن دو آشيانه زندگيشان را بدون ترس و واهمه و به دور از دنياي شيشهاي بسازند.
..........................................................
حرکات و رفتار شک برانگيزي داشت، اين اواخر کمتر در خانه صحبت مي کرد تا حرصم را دربياورد.
وقتي او را مخفيانه زير نظر گرفتم فهميدم با مردي غريبه سر و سر دارد. با روشن شدن اين واقعيت تلخ، چند ساعتي مثل ديوانه ها در کوچه و خيابان قدم مي زدم و فقط گريه مي کردم.
دوست داشتم سر به بيابان بگذارم و ديگر هيچ کس را نبينم، اما از خيابان هاي شلوغ و پيچ در پيچ شهر خلاصي نداشتم و نمي دانستم چه خاکي بر سرم بريزم. ناگهان تصميم اشتباهي گرفتم و با عصبانيت به خانه رفتم. چاقو را برداشتم و بدون آن که حرفي بزنم همسرم را مجروح کردم.
خون جلوي چشمانم را گرفته بود و اصلا نفهميدم شوکت را با چند ضربه چاقو زخمي کردم. لحظه اي که به خودم آمدم ديدم او غرق به خون روي زمين افتاده است و ديگر نفس نمي کشد.
مرد ۵۷ ساله با چشماني اشک بار افزود: من تعصب و سخت گيري به خرج مي دادم و او با مقاومت سر سختانه اي لج بازي مي کرد.
ما سال ها زير يک سقف زندگي سرد و بي روحي را پشت سر گذاشتيم و هيچ وقت زبان همديگر را نفهميديم. هميشه دنبال اين بوديم که از کاه کوه بسازيم و براي خودمان دردسر درست کنيم.
نمي دانم چرا هيچ وقت نيمه پر ليوان زندگي خود را نديديم و در واقع به هم فرصت نداديم که خوبي هايمان را ثابت کنيم. من هميشه دوست داشتم برنده دعوا و مشاجره باشم و هر وقت کم مي آوردم با لحني تهديدآميز مي گفتم مي خواهم با زن ديگري ازدواج کنم.
متأسفانه غافل از آن بودم که اين حرف ها دلسردي به وجود مي آورد و روز به روز فاصله بين ما را بيشتر مي کند و رشته پيوندمان را براي هميشه از هم مي گسلد.
فکر مي کنم يکي از دلايل اصلي اين همه اختلاف و درگيري اعصاب خرد کن وجود ۲۲ سال تفاوت سني بين ما بود و براي همين هم نمي توانستيم همديگر را درک کنيم و با هم کنار بياييم.
جر و بحث هاي تکراري و خسته کننده ما از ۲ سال قبل خيلي جدي شد و احساس تنفر و انتقام جويي در وجودمان ريشه دواند. از چندي قبل او برايم خط و نشان مي کشيد و من نيز با حرف هاي توهين آميز طوري وانمود مي کردم که حتي با اين سن و سال هر موقع اراده کنم مي توانم دنبال عيش و نوش خودم بروم و از زندگي ام لذت ببرم.
مرد ۵۷ ساله در دايره اجتماعي کلانتري ۱۲ مشهد گفت: فکر مي کنم شوکت فقط مي خواست ثابت کند آن قدر که تصور مي کنم دست و پا چلفتي و بي عرضه نيست و براي همين هم مرتکب چنين اشتباهي شد و به راه خطا رفت و من هم... .
اي کاش براي حل مسائل و مشکلات زندگي خود راه درستي انتخاب کرده بوديم و به شخصيت همديگر احترام مي گذاشتيم تا کارمان به اين جا کشيده نمي شد. همسرم در اين بازي شوم جان خود را از دست داد و من هستي خودم را. حالا مي فهمم که چه قدر دوستش داشته ام و کاش وقتي در کنار هم بوديم قدر هم را مي دانستيم.
سرقت مامور قلابی از مشتری بانک
مرد تبهکار که در پوشش مامور و به بهانه بازداشت مشتری بانک از او 15 میلیون تومان سرقت کرده بود، تحت تعقیب پلیس قرار گرفت. ظهر روز دوم خرداد امسال مردی با مراجعه به گشت کلانتری 129 جامی اعلام کرد که فردی در پوشش مأمور اقدام به تهدید وی به بازداشت و سرقت 15 میلیون تومان از او کرده و متواری شده است .
با تشکیل پرونده مقدماتی و به دستور بازپرس شعبه 11 دادسرای ناحیه 6 تهران، پرونده جهت رسیدگی تخصصی در اختیار اداره پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت .
با ارجاع پرونده به اداره پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ، مالباخته در اظهارات خود به کارآگاهان گفت: روز حادثه برای وصول چک رمز دار به مبلغ 72 میلیون تومان به شعبه میدان فردوسی مراجعه کرده بودم که در آنجا فردی تحت عنوان مأمور به من نزدیک شد و ضمن معرفی خود به هویت «سرگرد احمدی» مدعی شد که دستور دستگیری مرا دارد.
در حالیکه در آن لحظه بسیار ترسیده و قادر به تصمیم گیری درستی نبودم، به همراه این فرد از بانک خارج شدم. این شخص در بیرون بانک عنوان داشت که باید مرا به زندان ببرد اما طبق قانون میتوانم با پرداخت پول ـ به عنوان وثیقه ـ تا روز دادگاه آزاد باشم .
وی افزود: با طرح این پیشنهاد از سوی این شخص، بلافاصله هر دو نفر به شعبه بانک در خیابان انقلاب رفتیم. پس از نقد کردن چک، مبلغ 15 میلیون تومان را به این شخص تحویل داده و او نیز در ادامه و به بهانه تماس گرفتن با من شماره تلفن همراهم را یادداشت کرد و از محل دور شد.
پس از دقایقی، با یکی از دوستانم تماس گرفته و موضوع را به او اطلاع داده و آن زمان بود که متوجه سرقت پولهای خود شدم که بلافاصله به گشت کلانتری مراجعه کرده اما با وجود گشتزنی در محدوده خیابان انقلاب موفق به شناسایی آن شخص نشدم.
با آغاز تحقیقات، کارآگاهان اداره پنجم با تصور اینکه مالباخته نزدیک به یک ساعت با متهم بوده و قادر به چهره نگاری است، قصد چهره نگاری تصویر متهم را داشتند اما در کمال تعجب مالباخته گفت که به علت ترس شدیدی که از رفتن به زندان به او دست داده بود، اطلاعات دقیقی از تصویر متهم به یاد ندارد.
کارآگاهان اداره پنجم در ادامه تحقیقات، با مراجعه به شعبه بانک خیابان انقلاب، تصاویر دوربینهای مداربسته بانکی را تحت بررسی قرارداده و موفق به شناسایی تصویر مالباخته و شخص همراه وی شدند که مالباخته نیز تصویر این شخص را به عنوان سارق تحت پوشش مأمور، مورد شناسایی قرار داد.
سرهنگ کارآگاه علی غیاثوند - معاون مبارزه با سرقتهای خاص پلیس آگاهی تهران بزرگ - در ادامه اعلام این خبر با اشاره به دستور انتشار بدون پوشش تصویر متهم تحت تعقیب اداره پنجم گفت: شناسایی و دستگیری متهم پرونده در دستور کار کارآگاهان اداره پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار گرفته و دستور انتشار بدون پوشش تصویر متهم نیز جهت شناسایی و دستگیری هرچه سریع تر وی، از سوی بازپرس پرونده صادر شده است.
به همین خاطر از تمامی شهروندان که موفق به شناسایی هویت واقعی متهم شده و اطلاعاتی از محلهای تردد و یا مخفیگاه وی دارند درخواست میشود تا هرگونه اطلاعات خود را از طریق شماره تماس 51055237 و 51055238 در اختیار اداره پنجم پلیس آگاهی تهران بزرگ قرار دهند.
..........................................................
جنايت هولناک تازه داماد افغاني در مشهد
تازه داماد افغاني پس از قتل فجيع همسر ۲۰ساله ايراني خود در مشهد متواري شد. به گزارش خراسان، عصر يکشنبه گذشته، صاحبکار يک جوان افغاني که از چند روز قبل سرکار نيامده بود با تلفن همراه وي تماس گرفت و علت حضور نيافتن وي در کار ساختماني را جويا شد.
جوان افغاني در پاسخ به صاحبکارش گفت: من چند روز قبل همسرم را در منزل مسکوني ام کشته ام و الان هم فراري هستم بنابراين ديگر نمي توانم سرکار حاضر شوم.
صاحبکار او که از شنيدن اين جملات تعجب کرده بود، لحظاتي به فکر فرو رفت و احتمال داد حرف هاي کارگرش دروغ باشد و او اين جملات را به «شوخي» عنوان کرده است اما باز هم نتوانست به راحتي از کنار اين جملات بگذرد.
ساعتي بعد صاحبکار ساختمان به آدرس منزل کارگرش در بولوار ابوطالب رفت اما وقتي با در بسته منزل مواجه شد. نگراني اش در اين باره شدت گرفت و ماجرا را به آتش نشاني اطلاع داد.
دقايقي بعد وقتي نيروهاي آتش نشان قفل منزل را گشودند با جسد خون آلود زني جوان در زير پتو روبه رو شدند. بااطلاع ماجراي قتل به پليس ۱۱۰، لحظاتي بعد نيروهاي گشت انتظامي به دستور سروان مقدم (رئيس کلانتري شفا) عازم ابوطالب ۸۰ شدند و با تاييد درستي خبر و حفظ صحنه حادثه، مراتب را به قاضي اسماعيل شاکر (قاضي ويژه قتل عمد) اطلاع دادند.
اين گزارش حاکي است: با حضور مقام قضايي و کارآگاهان پليس آگاهي در محل جنايت، تحقيقات در اين باره آغاز شد.
جسد مربوط به زني حدود ۲۰ساله بود که سرش با ضربه عميق کارد شکافته شده بود و آلت قتاله نيز داخل شکمش قرار داشت.
با اظهارات صاحبکار کارگر افغاني که در محل جنايت حضور داشت مقام قضايي دستورات ويژه اي را براي شناسايي و دستگيري متهم به قتل افغاني صادر کرد.
ماموران انتظامي در اولين مرحله از اقدامات پليسي خود به بنگاه مشاور املاک مراجعه کردند که حدود يک ماه قبل منزل مذکور را به تازه داماد افغاني اجاره داده بود اما بررسي قولنامه هاي موجود در بنگاه مشخص کرد که جوان افغاني مدارک اقامتي نداشت و به طور غيرمجاز در ايران زندگي مي کرده است به همين دليل قولنامه اجاره منزل به نام همسر ايراني اين جوان نوشته شده بود.
بنابراين گزارش، پس از انجام بررسي هاي مقدماتي و جمع آوري آثار به جا مانده از متهم به قتل فراري، قاضي شاکر دستور حمل جسد به پزشکي قانوني را در حالي صادر کرد که به دليل روشن بودن کولر آبي منزل جسد دچار فساد نعشي اندکي شده بود.
..........................................................
خواهر و برادر جوان که متهم به قتل عمدی بودند پس از محاکمه در دادگاه کیفری از اتهام خود تبرئه شدند.
ساعت 19 و 50 دقیقه 22 شهریور سال 86 آتش گرفتن خودرویی در اسلامشهر به ماموران پلیس اطلاع داده شد.
در ادامه تیمی از ماموران در محل حاضر شده و پس از اطفای حریق با جسد راننده در داخل خودرو روبهرو شدند.
ماموران سپس با بررسی خودرو، هویت راننده به نام شهرام را شناسایی کردند.
همسر شهرام در جریان تحقیقات گفت: شوهرم امروز از کرمانشاه به اسلامشهر آمد، پس از استراحت کوتاهی برای گرفتن طلب 20 میلیونی خود از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت.
تحقیقات در این زمینه ادامه داشت تا اینکه پزشکی قانونی علت مرگ شهرام را اصابت دو گلوله به جمجمهاش اعلام کرد. با بررسیهای محلی مشخص شد شهرام از سوی برادرزنش به نام حجت چند بار به قتل تهدید شده بود.
سرانجام حجت و همسر مقتول به اتهام مشارکت و معاونت در این جنایت دستگیر و پرونده شان با صدور کیفرخواست به شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. متهمان در جلسه دادگاه با رد اتهامات خود مدعی شدند در این جنایت هیچ نقشی نداشتهاند.
قاضی عزیزمحمدی و چهار قاضی مستشار نیز پس از بررسی پرونده، خواهر و برادر جوان را از اتهامات خود تبرئه کردند. با اعتراض اولیای دم، پرونده به دیوان عالی کشور فرستاده شد که قضات دیوان عالی کشور با نقض پرونده آن را برای بررسی درخواست دیه از سوی اولیای دم و همچنین قسمخوردن متهم برای اثبات بیگناهی اش به دادگاه کیفری استان تهران بازگرداندند.
هفته گذشته جلسه دادگاه با حضور متهمان و اولیای دم برگزار شد که پدر و مادر مقتول با رد درخواست دیه اظهار داشتند قاتل پسر ما مشخص است و نیازی به دریافت دیه نداریم.
برادر زن شهرام او را چند بار به قتل تهدید کرده بود.
حجت نیز با حضور در جایگاه، قسمخورد که هیچ نقشی در قتل شوهرخواهرش نداشته است. او در دفاع از خود نیز گفت: من یک نظامی هستم. این ماجرا مرا تا یک قدمی اخراج از محل کارم پیش برد.
در ادامه نیز همسر مقتول اظهار داشت: شوهرم مرا اذیت میکرد اما قصدی برای قتل او نداشتم.قضات دادگاه پس از اعلام ختم رسیدگی به پرونده، برای صدور حکم وارد شور شده و خواهر و برادر جوان را از اتهام قتل تبرئه کردند.