به گزارش صراط به نقل از فارس ، «حاج احمد متوسلیان» فرمانده لشکر 27 محمد
رسول الله(ص) رفته بود دمشق، حال خوشی داشت به خصوص وقتی مقام مقدس رأس
الحسین (علیهالسلام) زیارت کرد. «علی نیکوگفتار صفا» با بیان خاطرهای از
آن سفر و آن زیارت اینگونه میگوید:
«خب، ما نیروهای قدیمی حاجاحمد بودیم؛ یعنی از وقتی که حاجی مریوان بود، ما هم افتخار داشتیم کنارش باشیم. روحیهای که ما از ایشان دیده بودیم، روحیهای نظامی و به قول معروف، مقرراتی بود.
هرچند در کنار این روحیه نظامیگری، از نظر معنوی هم حال خوشی داشت، اما حال آن روز حاجاحمد، یک حال دیگری بود.
ایشان در کنار مقام رأسالحسین(علیهالسلام)، مثال این تعزیهخوانها، همینطور از مقام آن مکان میگفت و اشک میریخت؛ طوری که با صدای بلند گریه میکرد و میگفت "برادرها، اینجا رأسالحسین (علیهالسلام) را به نیزه زدند و عمه سادات را به اسیری آوردند؛ اینجا شامیان به اهل بیت امام حسین(علیهالسلام) آن چنان ظلمی روا داشتند که روی تاریخ را سیاه کردند.
ما میخواهیم اسرائیلی را اسیر بگیریم، غل و زنجیر به پایشان ببندیم و در بازار دمشق راه ببریم تا تمام دنیا بداند که ما در مقابل اینها میایستیم".
حاجی آن روز همینطور میگفت و دور آنجا پابرهنه میچرخید، اشک میریخت و زار میزد. پس از پایان زیارت، نیروها به پادگان زبدانی بازگشتند تا به سخنرانی احمد متوسلیان گوش دهند.
متوسلیان در این سخنرانی مهیج و شورآفرین، ضمن برشمردن تحولات سیاسی ـ نظامی منطقه و نقش دولتهای غربی در حمایت از صدام و رژیم اشغالگر قدس خطاب به نیروها گفت "وقتی که در شب بیست و یک خرداد ماه، ما وارد فرودگاه بینالمللی دمشق شدیم، افرادی که برای استقبال آمده بودند، فکر میکردند که ما برای بازدیدی تشریفاتی و حضور در ضیافتی دوساعته به سوریه آمدهایم!
برادرها، تمامی مردم لبنان، شما را مرجع و ملجأ خود میدانند و معتقدند که فقط شما میتوانید آنها را نجات دهید. الان در لبنان مردم مدام میپرسند: کی میآیید؟ کی عمل میکنید؟! هر لبنانی را که میبینیم، اولین حرفش این است که آیا شما پاسداران انقلاب اسلامی ایران هستید؟ وقتی پاسخ مثبت میدهیم، بلافاصله میپرسند: پس کی به اینجا میآیید؟!
عزیزان، انشاءالله با به کار بردن تمام تاکتیکهایی که تاکنون آموختهایم و به کار بردن تمامی امکاناتی که دراختیار داریم، با ایمان به الله و اعتقاد به خدا، تن به این آتشبسها نخواهیم داد. با افراد و کشورها تا آن زمانی که علیه کفر، یعنی اسرائیل بجنگند، ما نیز همراه و همکار خواهیم بود و اکنون برادران سوریمان در این جهت هستند و ما هم در کنارشان هستیم و با این برادران همکاری میکنیم و میجنگیم و اعتقاد داریم که انقلاب اسلامی را باید به جهان صادر کنیم.
انشاءالله خداوند به همه شما برادرها توفیق بدهد و به همه ما نیز این توفیق را بدهد که بتوانیم قوانین انفرادی و اجتماعی اسلام را، هم در درون خودمان و هم در اجتماعمان پیاده کنیم...
این حرکت جدید ما نیز در منطقه، نه صرفاً به عنوان یک حضور سمبلیک و صوری است، بلکه حضور ما در این منطقه، عمل نیز در پی دارد. با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و عملیاتمان را علیه آنها شروع خواهیم کرد. هر کس با ماست، بسمالله! هر کس با ما نیست، خداحافظ!
ما با ایمانمان میجنگیم؛ جندالله با ایمانش میجنگد. بگذار بوقهای تبلیغاتی رسانههای صهیونیستی و سران اسرائیل به ما بگویند شما برای خودکشی آمدهاید! ما ثابت میکنیم که خون ما، باعث خواهد شد که سرزمینهای مقدس اسلامی از دست امپریالیزم امریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستی آزاد بشود.
ما به یاری خدا، هر شهری را که توسط اسرائیلیها محاصره شده، با در محاصره انداختن نیروهای دشمن آزاد خواهیم کرد و اسرائیل را به سقوط میکشانیم! روزی را نزدیک خواهیم نمود که اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جای گلوله، پاسدار بیرون بیاید.
باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ همچون عقابان تیزپروازی که شب و روز برایشان معنا ندارد و باشد آنجایی به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیستها، به جهانیان ثابت کنیم که ما با اتکا به سلاح ایمانمان میجنگیم؛ نه به اتکای هواپیما، نه با موشکهای سام، نه با تانک، نه با توپ، نه با آتش جنگافزارهای مادیمان؛ انشاءالله".
منبع: در هالهای از غبار
«خب، ما نیروهای قدیمی حاجاحمد بودیم؛ یعنی از وقتی که حاجی مریوان بود، ما هم افتخار داشتیم کنارش باشیم. روحیهای که ما از ایشان دیده بودیم، روحیهای نظامی و به قول معروف، مقرراتی بود.
هرچند در کنار این روحیه نظامیگری، از نظر معنوی هم حال خوشی داشت، اما حال آن روز حاجاحمد، یک حال دیگری بود.
ایشان در کنار مقام رأسالحسین(علیهالسلام)، مثال این تعزیهخوانها، همینطور از مقام آن مکان میگفت و اشک میریخت؛ طوری که با صدای بلند گریه میکرد و میگفت "برادرها، اینجا رأسالحسین (علیهالسلام) را به نیزه زدند و عمه سادات را به اسیری آوردند؛ اینجا شامیان به اهل بیت امام حسین(علیهالسلام) آن چنان ظلمی روا داشتند که روی تاریخ را سیاه کردند.
ما میخواهیم اسرائیلی را اسیر بگیریم، غل و زنجیر به پایشان ببندیم و در بازار دمشق راه ببریم تا تمام دنیا بداند که ما در مقابل اینها میایستیم".
حاجی آن روز همینطور میگفت و دور آنجا پابرهنه میچرخید، اشک میریخت و زار میزد. پس از پایان زیارت، نیروها به پادگان زبدانی بازگشتند تا به سخنرانی احمد متوسلیان گوش دهند.
متوسلیان در این سخنرانی مهیج و شورآفرین، ضمن برشمردن تحولات سیاسی ـ نظامی منطقه و نقش دولتهای غربی در حمایت از صدام و رژیم اشغالگر قدس خطاب به نیروها گفت "وقتی که در شب بیست و یک خرداد ماه، ما وارد فرودگاه بینالمللی دمشق شدیم، افرادی که برای استقبال آمده بودند، فکر میکردند که ما برای بازدیدی تشریفاتی و حضور در ضیافتی دوساعته به سوریه آمدهایم!
برادرها، تمامی مردم لبنان، شما را مرجع و ملجأ خود میدانند و معتقدند که فقط شما میتوانید آنها را نجات دهید. الان در لبنان مردم مدام میپرسند: کی میآیید؟ کی عمل میکنید؟! هر لبنانی را که میبینیم، اولین حرفش این است که آیا شما پاسداران انقلاب اسلامی ایران هستید؟ وقتی پاسخ مثبت میدهیم، بلافاصله میپرسند: پس کی به اینجا میآیید؟!
عزیزان، انشاءالله با به کار بردن تمام تاکتیکهایی که تاکنون آموختهایم و به کار بردن تمامی امکاناتی که دراختیار داریم، با ایمان به الله و اعتقاد به خدا، تن به این آتشبسها نخواهیم داد. با افراد و کشورها تا آن زمانی که علیه کفر، یعنی اسرائیل بجنگند، ما نیز همراه و همکار خواهیم بود و اکنون برادران سوریمان در این جهت هستند و ما هم در کنارشان هستیم و با این برادران همکاری میکنیم و میجنگیم و اعتقاد داریم که انقلاب اسلامی را باید به جهان صادر کنیم.
انشاءالله خداوند به همه شما برادرها توفیق بدهد و به همه ما نیز این توفیق را بدهد که بتوانیم قوانین انفرادی و اجتماعی اسلام را، هم در درون خودمان و هم در اجتماعمان پیاده کنیم...
این حرکت جدید ما نیز در منطقه، نه صرفاً به عنوان یک حضور سمبلیک و صوری است، بلکه حضور ما در این منطقه، عمل نیز در پی دارد. با اسرائیل وارد جنگ خواهیم شد و عملیاتمان را علیه آنها شروع خواهیم کرد. هر کس با ماست، بسمالله! هر کس با ما نیست، خداحافظ!
ما با ایمانمان میجنگیم؛ جندالله با ایمانش میجنگد. بگذار بوقهای تبلیغاتی رسانههای صهیونیستی و سران اسرائیل به ما بگویند شما برای خودکشی آمدهاید! ما ثابت میکنیم که خون ما، باعث خواهد شد که سرزمینهای مقدس اسلامی از دست امپریالیزم امریکا و این رژیم غاصب و فاسد صهیونیستی آزاد بشود.
ما به یاری خدا، هر شهری را که توسط اسرائیلیها محاصره شده، با در محاصره انداختن نیروهای دشمن آزاد خواهیم کرد و اسرائیل را به سقوط میکشانیم! روزی را نزدیک خواهیم نمود که اسرائیل چنان بترسد و در فکر این باشد که مبادا از لوله سلاحمان، به جای گلوله، پاسدار بیرون بیاید.
باشد که ما شبانگاهان بر سرشان بریزیم؛ همچون عقابان تیزپروازی که شب و روز برایشان معنا ندارد و باشد آنجایی به هم برسیم که با گرفتن هزاران اسیر از صهیونیستها، به جهانیان ثابت کنیم که ما با اتکا به سلاح ایمانمان میجنگیم؛ نه به اتکای هواپیما، نه با موشکهای سام، نه با تانک، نه با توپ، نه با آتش جنگافزارهای مادیمان؛ انشاءالله".
منبع: در هالهای از غبار