به گزارش صراط ، کیهان نوشت: يادداشت توام با شيدايي مهاجراني مبني بر اين كه لندن را دوست دارد و وطن خود مي داند، با واكنش عباس عبدي مواجه شد.
عبدي با اشاره به تغيير نگاه مهاجراني پس از خوش نشيني در لندن و ترسيم چهره اي مطلقا زيبا از لندن نوشت: اين تصويرپردازي از دو حيث ناقص مي نمايد. يكي اين كه تصويري كامل و همه جانبه نيست. خوب بود تصوير آن جوان دانشجو هم ارائه مي شد كه در نيوكاسل به دليل نداشتن پول مجبور بوده كه شب هنگام پياده به منزل برود ولي در ميان راه به دليل خارجي بودن مورد هجوم جوان هوليگان قرار گرفته و چشم او كور مي شود و اموالش به تاراج مي رود. ديگر اين كه اين تصويرپردازي از شرايط عادي لندن است، اجازه دهيد كه مشكلات اقتصادي يا ساير بحران هايي كه به طور طبيعي در جوامع رخ مي دهد، در آنجا هم ديده شود، تا معلوم گردد اين تصوير تا چه حد پايدار و ثابت خواهد ماند.
وي با اشاره به اين بخش از نوشته مهاجراني كه «با خودم فكر كردم همين روزها بود كه در آغاز پنجاه سالگي از ايران خارج شدم، پنجاه سال در ايران و شرق، بگذار نيمه دوم عمرت در غرب بگذرد» نوشت: كساني هستند كه ده ها سال در خارج از كشور اقامت كرده اند و اصلا هم قصد بازگشت به كشورشان را ندارند، ولي وطن خود را ايران مي دانند. در اين معنا وطن يعني جايي كه دلت آنجاست، خير و شر آن تو را خوشحال و ناراحت مي كند. پرچم آن را احترام مي گذاري، زير پرچم آن مي جنگي. اگر به خاك آن تجاوز شود از آن سر دنيا براي دفاع از آن راهي وطن مي شوي. بحث از ناسيوناليسم دروغ و بي محتوا نيست. موضوع اصلي سياست در دنياي امروز بر محور همين مفهوم از وطن و شهروندي و حقوق دولت و مردم مي چرخد. اين كه لندن وطن كسي باشد، به معناي محل اقامت نيست، همچنان كه مي دانيد بسياري از مردمان كشورهاي گوناگون از جمله ايرانيان در آنجا هستند كه هيچ تعهد ميهن پرستانه اي هم نسبت به بريتانيا ندارند و جلوي پرچم آن يا ملكه قسم وطن پرستي نمي خورند.
عبدي خاطرنشان كرد: آقاي مهاجراني يك دوره وكيل مجلس بوده اند. سال ها معاون نخست وزير و رئيس جمهور و سالها وزير اين كشور بوده اند، چه بخواهيم و چه نخواهيم آنچه كه از مال دنيا و حتي شهرت و آبرو نزد ايشان وجود دارد، از اين سرزمين و حتي همين حكومت است. اگر قرار باشد كه هركس به هر دليلي اين سرمايه را صرف آسايش و زندگي در ينگه دنيا كند، ديگر چه كسي مي ماند كه كشور را آباد كند؟ افراد نمي توانند 50 سال اول عمرشان كه پر از هيجانات و احتمالا ندانم كاري هاست را در كشورشان صرف كنند و سپس اندوخته خود را به كشور ديگري ببرند تا 50 سال بعدي را در راحتي و آسايش بگذرانند.
عبدي در پايان مهاجراني را به تئوريزه كردن آسايش طلبي متهم كرد.
عبدي با اشاره به تغيير نگاه مهاجراني پس از خوش نشيني در لندن و ترسيم چهره اي مطلقا زيبا از لندن نوشت: اين تصويرپردازي از دو حيث ناقص مي نمايد. يكي اين كه تصويري كامل و همه جانبه نيست. خوب بود تصوير آن جوان دانشجو هم ارائه مي شد كه در نيوكاسل به دليل نداشتن پول مجبور بوده كه شب هنگام پياده به منزل برود ولي در ميان راه به دليل خارجي بودن مورد هجوم جوان هوليگان قرار گرفته و چشم او كور مي شود و اموالش به تاراج مي رود. ديگر اين كه اين تصويرپردازي از شرايط عادي لندن است، اجازه دهيد كه مشكلات اقتصادي يا ساير بحران هايي كه به طور طبيعي در جوامع رخ مي دهد، در آنجا هم ديده شود، تا معلوم گردد اين تصوير تا چه حد پايدار و ثابت خواهد ماند.
وي با اشاره به اين بخش از نوشته مهاجراني كه «با خودم فكر كردم همين روزها بود كه در آغاز پنجاه سالگي از ايران خارج شدم، پنجاه سال در ايران و شرق، بگذار نيمه دوم عمرت در غرب بگذرد» نوشت: كساني هستند كه ده ها سال در خارج از كشور اقامت كرده اند و اصلا هم قصد بازگشت به كشورشان را ندارند، ولي وطن خود را ايران مي دانند. در اين معنا وطن يعني جايي كه دلت آنجاست، خير و شر آن تو را خوشحال و ناراحت مي كند. پرچم آن را احترام مي گذاري، زير پرچم آن مي جنگي. اگر به خاك آن تجاوز شود از آن سر دنيا براي دفاع از آن راهي وطن مي شوي. بحث از ناسيوناليسم دروغ و بي محتوا نيست. موضوع اصلي سياست در دنياي امروز بر محور همين مفهوم از وطن و شهروندي و حقوق دولت و مردم مي چرخد. اين كه لندن وطن كسي باشد، به معناي محل اقامت نيست، همچنان كه مي دانيد بسياري از مردمان كشورهاي گوناگون از جمله ايرانيان در آنجا هستند كه هيچ تعهد ميهن پرستانه اي هم نسبت به بريتانيا ندارند و جلوي پرچم آن يا ملكه قسم وطن پرستي نمي خورند.
عبدي خاطرنشان كرد: آقاي مهاجراني يك دوره وكيل مجلس بوده اند. سال ها معاون نخست وزير و رئيس جمهور و سالها وزير اين كشور بوده اند، چه بخواهيم و چه نخواهيم آنچه كه از مال دنيا و حتي شهرت و آبرو نزد ايشان وجود دارد، از اين سرزمين و حتي همين حكومت است. اگر قرار باشد كه هركس به هر دليلي اين سرمايه را صرف آسايش و زندگي در ينگه دنيا كند، ديگر چه كسي مي ماند كه كشور را آباد كند؟ افراد نمي توانند 50 سال اول عمرشان كه پر از هيجانات و احتمالا ندانم كاري هاست را در كشورشان صرف كنند و سپس اندوخته خود را به كشور ديگري ببرند تا 50 سال بعدي را در راحتي و آسايش بگذرانند.
عبدي در پايان مهاجراني را به تئوريزه كردن آسايش طلبي متهم كرد.