جمعه ۳۰ شهريور ۱۴۰۳ - ساعت :
۰۱ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۲:۳۲
سایبر

دین‌داری به سبک رسانه‌ی ملی

رسانه‌ها با استفاده از تصویرها و صداها، آگاهانه یا ناآگاهانه، حالت‌های روحی مختلفی را در مخاطب ایجاد می‌نمایند؛ در ذهن او نفوذ می‌کنند، محبت و نفرت ایجاد می‌کنند، برایش الگو می‌سازند و اندیشه‌ای را در ذهن او شکل می‌دهند، حتی انگیزه‌ها و هدف‌های او را تحت تأثیر قرار می‌دهند...
کد خبر : ۷۶۲۶۵

به گزارش سرویس وبلاگ صراط؛احمد عبدی کمیشانی نویسنده وبلاگ سایبر در آخرین به روزرسانی وبلاگ خود نوشته است:


گفت‌وگوها و تصویرها، پرداختن ضمنی به یک موضوع و عادی و یا مکرر نشان دادن آن باعث می‌شود آن موضوع در ضمیر ناخودآگاه فرد به عنوان یک نیاز و یا یک ضرورت شکل بگیرد. چه بسا این تأثیر به گونه‌ای باشد که نه تصویرگر تلاشی برای القای آن داشته و نه بیننده از تأثیر پذیرفتن خود آگاه است.


امروزه رسانهها بخش قابل توجهی از اوقات ما را به خود اختصاص داده و تا حد زیادی زندگی ما را تحت تأثیر خود قرار دادهاند. رسانهها در دنیای امروز تنوع زیادی یافتهاند و شامل ابزارهای دیداری، شندیداری، چند رسانهای و ارتباطی مانند تلفن همراه، رایانه، تلویزیون، ماهواره، روزنامه، اینترنت، بازیهای رایانهای و... میشود و اینها به نحوی غیرقابل انکار بخش جدایی ناپذیری از زندگی ما شدهاند. در کشور ما تلویزیون به دلایل مختلف از اهمیت و جایگاه خاصی برخوردار است.
 
طبق آمار رسمی سازمان صداوسیما، هر ایرانی به صورت میانگین، روزانه حدود 4 ساعت به تماشای تلویزیون میپردازد. امروزه در جامعهی ما دیدن تلویزیون یک موضوع عادی شده است، تا جایی که در معمول خانوادهها تلویزیون در مرکز نشستهای خانوادگی و مرکز چینش مبلمان خانهها قرار گرفته است و افراد به محض فراغت سراغ آن میروند. بدون اینکه از خود بپرسند چرا؟ چه وقت؟ به چه اندازه؟
 
رسانهها با استفاده از تصویرها و صداها، آگاهانه یا ناآگاهانه، حالتهای روحی مختلفی را در مخاطب ایجاد مینمایند؛ در ذهن او نفوذ میکنند، محبت و نفرت ایجاد میکنند، برایش الگو میسازند و اندیشهای را در ذهن او شکل میدهند، حتی انگیزهها و هدفهای او را تحت تأثیر قرار میدهند، تا جایی که سبک زندگی او را نیز متأثر میسازند. بخش زیادی از انتخابها، گرایشها، ذهنیتها و نوع نگاه ما آگاهانه نیست؛ بلکه تحت تأثیر ضمیر ناخودآگاه ماست. در این بین رسانه نقش کلیدی و شاید بتوان گفت بیشترین تأثیر را در شکلدهی نیروی ناخودآگاه داراست.
 
گفتوگوها و تصویرها، پرداختن ضمنی به یک موضوع و عادی و یا مکرر نشان دادن آن باعث میشود آن موضوع در ضمیر ناخودآگاه فرد به عنوان یک نیاز و یا یک ضرورت شکل بگیرد. چه بسا این تأثیر به گونهای باشد که نه تصویرگر تلاشی برای القای آن داشته و نه بیننده از تأثیر پذیرفتن خود آگاه است. این طبیعی است که وقتی زندگیها در دهها و صدها تصویر پیش روی مخاطب به یک شکل خاص تصویر شد، او نیز به سمت آن گرایش پیدا میکند بی آنکه به علت و چرایی آن بیندیشد و همین موضوع به تدیج به یک عادت و فرهنگ عمومی تبدیل میشود. دقیقاً با همین فرآیند، بسیاری از موضوعات در جامعهی ما فراگیر شده است بدون اینکه کسی از چرایی و چگونگی آن مطلع باشد.
 
از سویی دیگر در روایات اسلامی بر تأثیر دوست و همنشین در انسان بسیار سخن رفته است تا جایی که روایات، اخلاق و حتی دینداری انسان را متأثر از دوست و همنشین او میدانند! پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآله) فرمودند: «المرء على‏ دین‏ خلیله و قرینه؛ یعنى فرد پیرو دین و آیین دوست و همنشین خود مى‌‌‏باشد.»
 
حال سؤال اینجاست که چه همنشینی نزدیکتر از این و چه رابطهای عمیقتر از رابطهی ما و تلویزیون؟ رابطهای که این همه ما را به همنشینی میکشاند! بالاتر اینکه در این رابطه ما تنها و تنها شنونده، بیننده و متأثر هستیم! رابطهای که هم میتواند مخرب باشد و هم باعث پیشرفت و رشد. در دنیای امروز برای پنهان ساختن این تأثیرگذاری غیرمستقیم از فیلم و سریال به عنوان ابزاری برای سرگرمی سخن میگویند، در حالی که این سخنی سخت نارواست. در جایی که برای ساخت یک فیلم سینمایی هزینههای سرسام آوری صرف میشود ـ تا چه رسد به راه اندازی یک شبکهی ماهوارهایِ فیلم و سریال یا شبکهی خبری ـ بدون شک این سرمایهگذاریها و این هزینهها تنها برای سرگرم کردن مخاطب نیست؛ چرا که از قدیم گفتهاند: «هیچ گربهای برای رضای خدا موش نمیگیرد.»
 
رهبر معظم انقلاب در همین رابطه فرمودند:
 
«رادیو و تلویزیون، یک دستگاه سرگرم‏ کننده نیست؛ یک دستگاه آموزنده است. امروز، دنیا با فکر و تدبیر از رادیو و تلویزیون براى آموزش- در همه‏‌‌ى شکلهاى آن- استفاده مى‏‌کند. همین صهیو‌نیست‌ها، با پولهاى گزاف و با میلیاردها دلار در سال، از طریق رادیو و تلویزیون به آموزش فساد مى‌‏پردازند. رادیو [و] تلویزیون در کشورهاى وابسته که حکام فاسد استعمارى در رأس آن‏ها قرار دارند، در حال آموزش غفلت و بى‏خیالى و شهوترانى و عیاشى و میگسارى به مردم است.»
 
علاوه بر این اگر بپذیریم که این رسانهها ابزاری برای سرگرمی و یا خبر رسانی است، سؤال اساسی اینجا مطرح میشود که سرگرمی به چه سبکی و در قالب چه ایدئولوژی و اندیشهای و خبرگزاری با چه هدفی و با چه رویکردی؟ با توجه به همین ویژگی تأثیرگذار رسانه و سرمایهگذاری دشمنان دین و دنیای ملت بر روی رسانه است که اندیشمندان اسلامی و علمای دین و دلسوزان همواره به اهمیت این رابطه و لزوم جهتگیری صحیح و حساسیت کار دستاندرکاران امر تذکر دادهاند.
 
امام خمینی نیز این مطلب را تذکر داده و این مطالبه را مطرح میکردند:
 
«اهمیت رادیو- تلویزیون بیشتر از همه است. این دستگاهها، دستگاه‌هاى تربیتى است؛ باید تمام اقشار ملت با این دستگاه‌ها تربیت بشوند؛ یک دانشگاه عمومى است. دانشگاه‌ها دانشگاههاى موضعى است، این یک دانشگاه عمومى است یعنى دانشگاهى است که در تمام سطح کشور گسترده است. باید از آن، عملِ دانشگاه را، به آن اندازه‏‌‌اى که مى‏‌شود، استفاده کرد. باید این دستگاه دستگاهى باشد که بعد از چند سال تمام قشر ملت را روشن کند، تمام را مبارز بار بیاورد، تمام را متفکر بار بیاورد، تمام اینها را مستقل بار بیاورد، آزادمنش بار بیاورد، از غربزدگى بیرون کند؛ استقلال به مردم بدهد. این از همهی چیزهایى که در این دستگاهها هست مهمتر است؛ و این وظیفه دارد که با مردم حکمِ معلم و شاگرد داشته باشد.»
 
مقام معظم رهبری نیز نقش رسانه را این چنین بیان میکنند:
 
«وظیفه‌‏ى یک رسانه، آموزش و تحلیل و سوق دادن قلب و ذهن و روح و مغز افراد به سمتى است که گردانندگان آن رسانه در نظر دارند. در کشور ما نیز غیر از این نیست. صداوسیما در جمهورى اسلامى، باید وسیله‌‌‏اى براى سوق دادن مردم به فرهنگ اسلامى و ابزارى براى معرفت و آشنایى مردم با درخشندگى‌‏هاى اسلامى و انسانى باشد. جز این، وظیفه‌‏اى ندارد و اگر مواردى بود که برخلاف این هدف وارد صداوسیما شد، نباید پخش کنند.»
 
حال جای پرسش دارد که صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران در این جهت تا چه اندازه موفق بوده است؟ آیا به جایگاه واقعی خود رسیده است یا در این مسیر حرکت میکند؟ و اگر در این مسیر رشد در حال حرکت است، لغزشها و کاستیهای احتمالی کجاست تا با رفع آن به این جایگاه والا دست پیدا کند؟ تا جایی که به عنوان یک دانشگاه عمومی نقش خود را در روشنگری و سوق دادن مردم به فرهنگ اسلامى ایفا کند. بدون شک صداوسیما در این سالیان پس از انقلاب خدمات بسیاری انجام داده است.
 
حرکتهای خوبی در جهت تبلیغ و ترویج ارزشهای دینی، روایت حرکت انقلابی مردم، روایت ایستادگی در جنگ، انتقال پیام نظام و افزایش بیداری و بصیرت، تلاشهای خوب کمّی و کیفی داخلی و برون مرزی و ... نمونههایی از این خدمتهاست. اما این تلاشهای ارزشمند موجب نمیشود که کاستیها را در نظر نیاوریم و این مجموعه را بیعیب و نقص بدانیم. پر واضح است که ارتباط دادن صداوسیما به عنوان مجموعه‌ای زیر نظر رهبری به ایشان و مورد تأیید و خارج از حیطهی نقد و نظارت دانستن آن مجموعه امری نارواست؛ چه اینکه خود مقام معظم رهبری همواره انتقادات سازندهی خود را به این مجموعه بیان فرمودهاند و تصریح فرمودهاند که آن را خارج از نقد و نظارت نمیدانند.
  
در گذشتهی نه چندان دور در جامعهی ما یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین رسانهها، رسانهی منبر بود. فکر و اندیشه و سبک زندگی بسیاری از فرزندان نسلهای گذشته پای منبرها و جلسات مذهبی و محافل انس با قرآن و ... شکل میگرفت. ولی افسوس تلویزیون جایگزین منبر و جلسات مذهبی میشود و وقت و ذهن را پر می‌کند و ثمردهی آن را ندارد!
 
نقدهای بسیاری بر عملکرد صداوسیما وارد است و در این میان اشتباههایی در سیاستگذاریها و رویکرد کلی و در نتیجه در تولیدات رسانهی ملی وجود دارد که در دراز مدت آثاری بسیار مخرب خواهد داشت. با نگاهی به فرمایشات و مطالبات امام و رهبری با اطمینان میتوان گفت رویکردی که در صداوسیما مشاهده میشود، برآورده کنندهی توقعهای ایشان نیست. امام صداوسیما را تنها یک رسانهی مخاطب محور نمیدانستند که هدف آن فقط برنامهسازی بر اساس ذائقهی مخاطب باشد، بلکه صداوسیما را به عنوان یک دانشگاه عمومی معرفی میکردند که باید مخاطب خود را تربیت کند. به راستی رسانهی ملی ما رسانهای با این طراز است؟
 
به نظر میرسد که این نگاه در ذهن مسئولان مغفول مانده است و انگیزههای دیگر مانند جذابیت، به روز بودن، پسند مخاطب و کسب طرازها و معیارهای جهانی در ذهن برنامهریزان، تصمیمسازان و سیاستگذاران اولویت اول را به خود اختصاص داده است. نگرانی از این جهت است که صداوسیمای جمهوری اسلامی به عنوان رسانهی اسلامی معرفی میشود و نگاه مخاطب عام نیز به این رسانه این چنین است. از همین رو افراد و خانوادهها ـ حتی مذهبیترین اقشار جامعه ـ با خیال راحت تربیت فکری و عملی خود و فرزندان خود را در اختیار این رسانه قرار میدهند و به محتوای تولید شدهی آن با اعتماد مینگرند و به آثار ناخواستهی آن در ذهن، فکر و سبک زندگی خود توجه کافی ندارند.
 
در گذشتهی نه چندان دور در جامعهی ما یکی از مهمترین و تأثیرگذارترین رسانهها، رسانهی منبر بود. فکر و اندیشه و سبک زندگی بسیاری از فرزندان نسلهای گذشته پای منبرها و جلسات مذهبی و محافل انس با قرآن و ... شکل میگرفت؛ این در حالی است که امروز رسانهی دینی آمده است که به شکل فراگیرتر و با استفاده از زبان هنر و در هم آمیختن صوت و تصویر، آن رسالت را تکمیل کند. ولی افسوس تلویزیون جایگزین منبر و جلسات مذهبی میشود و وقت و ذهن را پر می‌کند و ثمردهی آن را ندارد!
 
آیندهی این روند میتواند فرهنگ کشور ما را به خطر بزرگی بکشاند و نسلی بسازد که انگیزهها، دغدغهها، اندیشهها و افکار آن با دینداری و خدا خواهی، با ارزشهای انقلاب، با شهادت و رشادت، با مبارزه، جهاد و تلاش، با استقلال در فکر و آزادی در اندیشه و عمل و با غرب ستیزی و خودباوری فاصلهها دارد! پر واضح است که منظور از محروم شدن ما از تربیت صحیح اسلامی در فضای منبر و جلسات مذهبی مقدار کمّی آن نیست که به فضل خدا و به برکت انقلاب و تلاشهای خدمتگزاران این توجه از لحاظ کمّی رشد بسیاری داشته و چه بسیار منبرها و جلسات با بهترین کیفیت ظاهری و محتوایی که از راه همین صدا و سیما پوشش داده میشود، اما موضوع مهم در رسانه - با همهی انواع آن از منبر گرفته تا تلویزیون- تأثیرگذاری در مخاطب است.
 
گفتهاند: «یک تصویر از هزار کلمه گویاتر است.» بدون شک با وجود تمامی تلاشهای خوب، آنچه فکر و ذهن ما و فرزندان ما را شکل میدهد، همان تصاویر است و برنامههای نمایشی، ترکیبی و برنامههای پرهیجان فوتبال، طنز و تبلیغات پر زرق و برق؛ برنامههای پربینندهای که به انتخاب و صلاحدید عزیزان در بهترین ساعتها هم پخش میشود، نه سخنرانی ساعت 6:30 صبح!
 
مقام معظم رهبری فرمودند:
 
«هنرمندان و نویسندگان و گویندگان و مجریان و کارگردانان و هنرپیشگان و همه و همه، باید دست به دست هم بدهند تا این مفاهیم اسلامىِ ارزشمند و درخشنده را در صورت برنامه‏‌هاى هنرى بسازند تا مردم از آن‌‏ها تعلیم بگیرند. مراد ما از تعلیم در صداوسیما، سخنرانى‏ و میزگرد و تدریس صرف نیست. صداوسیما باید انواع و اقسام روشهاى هنرى را در برنامه‌‏هاى هنرى و فیلمها و نمایشها براى تفهیم و توضیح مفاهیم و ارزشهاى اسلامى به کار گیرد و اگر غیر از این باشد، صداوسیماى جمهورى اسلامى، صداوسیماى اسلامى نیست.»
 
با مروری بر سخنان رهبر معظم انقلاب در ارتباط با صداوسیما، متوجه میشویم که ایشان در کنار قدردانی و ارج نهادن به تلاشهای ارزشمند و طاقت فرسای انجام گرفته -چه از نظر کمّی و چه از نظر کیفی- همواره وضعیت موجود را با وضعیت ایدهآل با فاصله میبینند و از دستاندکاران امر تغییر و تحول و رشد – بهخصوص از جهت کیفی - را مطالبه میکنند. این تأکید در آخرین پیام انتصاب ریاست سازمان صداوسیما کاملاً گویاست:
 
«سفارش اساسى اینجانب نزدیک کردن و رساندن این رسانه‌‏ى فرهنگ‏ساز، به طراز رسانه‌‏اى است که دین و اخلاق و امید و آگاهى، بارزترین نمود آن باشد و رفتار اجتماعى مخاطبان و نیز نهاد حساس و مهمى چون خانواده بر اساس آن شکل گیرد و هنر و شیوه‌‏هاى گوناگون حرفه‌‏اى و آزموده شده یا نوپدید، یکسره در خدمت رشد این شاخص‌ها در آید. از تجربه‏‌هاى موفق یا ناموفقِ دوره‏ى پنج‏ ساله‌‏ى باید براى رساندن این رسانه به این کیفیت برتر سود ببرید و با زمان‏بندى برنامه‌‏ها و تعیین شاخص‌هاى قابل اندازه‏گیرى، حرکت مجموعه را تکمیل یا تصحیح نمایید. انتظار دارد نشانه‏‌هاى این تحول در اولین سال مسئولیت جناب‏عالى مشاهده شود. توفیق شما را از خداوند متعال خواستارم. سید على خامنه‌‏اى ‏16/ آبان/ 1388»
 
ایشان نگاه خوش‌‌بینانه و تنها بیان اقدامهای به حق ارزشمند رسانه را صحیح نمیدانند و چشم بر اشتباهها نمیبندند و میفرمایند: «آن دستگاهى که در دستان هنرمند و با قدرت شماست و زیر نظر مسئول و صاحبتان قرار دارد یعنى دستگاه صداوسیما دستگاه بسیار حساسى است؛ شوخى نیست. این چیزى نیست که اگر مثلاً آدم مشاهده کرد که فلان گوشه‌‏ى آن هم اشکالى دارد، بگوید این اشکال به خوبى‌‌‏هایش دَر. نه، فقط خوبى‌‏ها باید گسترش پیدا کنند و زیاد بشوند.»(*)