ساعت هشت صبح جمعه سوم شهريور امسال اهالي فرحزاد با شنيدن صداي كمكخواهي يك زن سراسيمه از خانههايشان بيرون آمدند و متوجه شدند دو زن با هم درگير شدهاند.
مردم قصد جدا كردن آن دو زن را داشتند كه يكي از آنها كه تبعه افغان بود، چاقويي را به سمت زن ديگر گرفت و با تهديد از مردم خواست از وي فاصله بگيرند. درپي اين تهديد، زن افغان با قاپيدن گوشوارههاي زن ايراني كه زخمي شده بود، او را به كناري انداخت و متواري شد.
دستگيري متهم
با فرار اين زن سارق، شوهر زن زخمي كه به محل حادثه آمده و متوجه ماجرا شده بود، همراه چند زن و مرد همسايه به تعقيب زن سارق پرداختند و پس از طي مسافتي با سد كردن راهش، او را دستگير كردند.
يكي از همسايهها با مركز فوريتهاي پليسي 110 تهران تماس گرفت و از دستگيري زن سارق به ماموران خبر داد.
دقايقي بعد ماموران كلانتري 163 ولنجك تهران با اعزام به محل حادثه و تحويل گرفتن متهم او را همراه زن زخمي براي ادامه تحقيقات به كلانتري انتقال دادند.
شاكي در يك قدمي مرگ بود
در مرحله مقدماتي زن شاكي ابتدا گفت: من خادم يك امامزاده هستم. روز حادثه در حال رفتن به امامزاده بودم كه متوجه شدم زني در تعقيب من است. ناگهان زن غريبه از پشت سر ضربهاي محكم به سرم زد كه روي زمين افتادم. وي اضافه كرد: در پي اين حمله قصد فرار داشتم اما زن مهاجم بار ديگر در حالي كه چاقويي در دست داشت مرا تعقيب كرد و با سد كردن راهم با چاقو به من حمله كرد.
شاكي گفت: به زمين افتادم و با فرياد از مردم كمك خواستم. اين بار زن مهاجم روسرياش را دور گردنم انداخت و قصد داشت مرا خفه كند كه همسايهها با شنيدن فريادهايم به كمكم آمدند.
زن شاكي يادآور شد: من با زن افغان هيچگونه آشنايي نداشتم. زن چاقو به دست هنگام حمله به من گوشوارههايم را سرقت كرد و باعث پارگي گوشهايم شد.
در پي اظهارات زن شاكي، متهم بازجويي شد و ادعا كرد به قصد تنبيه شاكي او را كتك زده و زخمياش كرده است.
قصد تنبيه شاكي را داشتم
متهم گفت: چندي پيش پسرم مقابل خانه شاكي بازي ميكرد كه از سوي او بشدت كتك خورده بود. پسرم وقتي ماجرا را با من در ميان گذاشت، تصميم گرفتم آن زن را تنبيه كنم بنابراين رفت و آمدهاي او را زير نظر گرفتم تا در فرصتي مناسب او را ادب كنم. اين وضع ادامه داشت تا اينكه روز حادثه با ديدن زن ميانسال ـ شاكي ـ كه از خانهاش بيرون آمد، او را تعقيب كردم. در ادامه مسير با حمله كردن به وي كتكش زدم و با چاقو او را به مرگ تهديد كردم. سپس با سرقت گوشوارههايش، قصد داشتم با روسري خفهاش كنم كه همسايهها مانع شدند.
در پي اظهارات متهم، ماموران به تحقيق از شاهدان حادثه پرداختند و معلوم شد، گفتههاي شاكي صحت دارد و آنها جانش را نجات دادهاند.د ر ادامه مشخص شد، زن افغان ـ متهم ـ چند بار فقط براي تكديگري به محلهشان آمده و دشمني با شاكي نداشته است.
متهم روز گذشته با انتقال به شعبه چهارم بازپرسي دادسراي ناحيه دو تهران، گفتههاي قبلي خود را تكرار كرد و اين بار هم ادعا كرد به قصد انتقامگيري، زن شاكي را تا حد مرگ كتك زده و گوشوارههايش را دزديده است.
بنا بر اين گزارش، متهم زن با قرار قانوني از سوي بازپرس پرونده روانه زندان شد. تحقيقات تكميلي در اين باره ادامه دارد.
به گزارش روز يكشنبه جام جم آنلاين به نقل از پايگاه پليس، در پي وقوع چند فقره سرقت منزل و محتويات داخل خودرو در سطح شهرستان سبزوار واقع در خراسان رضوي با توجه به حساسيت موضوع مراتب در دستور كار ماموران كلانتري 11 فرماندهي انتظامي اين شهرستان قرار گرفت.
اين گزارش حاكيست، ماموران پس از يك سري كار اطلاعاتي و پليسي، پاتوق اين افراد را شناسايي و پس از هماهنگي با مقامات قضايي در يك اقدام ضربتي و غافلگيرانه سر دسته باند را كه زني 55 ساله بوده به همراه چهار نفر مرد و يك نفر زن دستگير كردند.
گفتني است در بازجويي هاي فني به عمل آمده سارقان سابقه دار به هفت فقره سرقت منزل و محتويات داخل خودرو اعتراف كه با توجه به اعترافات متهمان، اموال مسروقه به مالباختگان مسترد و متهمان با تشكيل پرونده جهت سير مراحل قانوني به مقامات قضايي معرفي شدند.
خزر 21 نفر را بلعيد
به گزارش پايگاه پليس، سرهنگ هوشنگ حسيني گفت: در طول تعطيلات دو روزه عيد سعيد فطر كه منجر به ازدياد حجم سفر به استانهاي شمالي كشور شد، 21 تن در آبهاي استان دچار حادثه شده و جان خود را از دست دادند.
وي با بيان اين كه دو تن از غرقشدگان زن و مابقي آنان مرد بودند، افزود: تمامي اين افراد به دليل شنا كردن در نقاط خارج از طرح سالمسازي دريا دچار حادثه شده بودند.
به گفته فرمانده درياباني استان مازندران، 12 تن از مسافران و شهرونداني كه براي تفريح به دريا رفته بودند نيز از غرقشدگي و مرگ حتمي نجات يافتند.
سرهنگ حسيني با بيان اينكه اغلب حادثهديدگان را افراد غيربومي و مسافران به اين استان شامل ميشوند، از شهروندان و كساني كه سواحل خزر را براي گذراندن دوران مسافرت انتخاب ميكنند خواست از شنا در محدوده هاي خارج از طرح سالمسازي جدا خودداري كرده و در طرحهاي سالمسازي دريا نيز به توصيهها و هشدارهاي نيروهاي نجات غريق و انتظامي مستقر در محل توجه كنند.
..............................................................قتل عمو به دليل قطع اينترنت
به گزارش جپيك، عموي دختر جوان 19 ساله براي اينكه وي شب ها تا دير وقت بيدار نمانده و پاي اينترنت ننشيند دسترسي او را به اينترنت قطع كرد. برادرزاده هم عمويش را با يك چاقوي 30 سانتي متري به قتل رساند.
به گفته پليس شهر ميائولي، دختر جوان حدود ساعت دو بامداد هنوز پاي اينترنت نشسته بود كه عمويش اينترنت را قطع كرد. در پي آن مشاجره اي بين برادرزاده 19 ساله و عموي 37 ساله در مي گيرد. دختر خشمگين چاقويي را برداشته و به عمويش حمله مي كند. عموي بخت برگشته بر اثر شدت جراحات وارده در بيمارستان محلي شهر ميائولي جانش را از دست مي دهد.
مادر بزرگ دختر جوان كه پسرش در اين حادثه كشته شده به پليس گفت كه آن شب اوقات پسرش تلخ بود و هنگامي كه مشاهده كرد برادرزاده اش تا ديروقت بيدار است دسترسي او را به اينترنت قطع كرد.
به گفته دادستان محلي، دختر جوان كه پس از اين حادثه در بازداشت به سر مي برد با محكوميت سنگيني مواجه است.
..............................................................
سرنوشت سیاه نوزاد آمریکایی در شکنجههای مادر
پلیس فلوریدا این زوج را دستگیر کرد و آنان با اين اتهام هولناک تحت محاکمه قرار گرفتند.
گفته میشود پرونده این زوج به سال 2009 حدود 3 سال پیش بازمیگردد. در حال حاضر این کودک 4 سال سن داشته و با پدر خود زندگی میکند.
این زوج دیوانه بشدت بچه بیچاره را آزار داده و مادر کودک حتی به ناپدری اجازه داده بود تا کودک را کتک بزند. «مليسا بیلی» 29 ساله و «گلن سلون» 62 ساله، هیات منصفه و قاضی پرونده خود را شوکه کردهاند.
به گفته قاضی پرونده، رفتار این مادر روانی و نامزدش به حد مرگ با بچهاش وحشتناک بوده، آزارهای آنها از زمان تولد کودک شروع شده است.
گلن نلسون، نامزد این زن در دادگاه اعتراف کرده حتی داشتن رابطه غیراخلاقی با کودک را تایید میکند اما ضرب و جرح کودک را نمیپذیرد.
شارلوت کوننی، معاون دادستان شهر در این باره گفت: این پرونده به عنوان یکی از بدترین موارد تحت بررسی قرار گرفته است.
ماموران پلیس از خانه این زوج حتی تصاویر پورنوگرافی کودکان و لحظات آزار و اذیت کودک 18 ماهه را نیز بهدست آوردهاند که با دوربین وبکم گرفته شده است.
وکیلمدافع مليسا در دادگاه طرح داشتن جنون ملیسا را مطرح کرده بود اما پزشکي قانونی این موضوع را رد کرده است.
..............................................................
بیگناهی یک زن در قتل دخترعمهاش
دختر جوانی که با گمشدن مرگبار دخترعمهاش در کیفرخواست قاتل شناخته شده بود در ایستگاه آخر بیگناه دانسته شد.
14 بهمنماه سال 86 بود که مردی با مراجعه به کلانتری 15 باقرآباد ادعا کرد همسرش به نام «نازا» به طرز مرموزی گمشده است.
وی به افسر نگهبان گفت: نازا در حالی که 25 میلیون تومان طلا و جواهر همراه داشت از خانه خارج شد و دیگر بازنگشت. قرار بود همسرم برای گرفتن کارت ملی و کوپن به اداره پست برود.
دخترعمه همسرم به نام «فریبا» در اداره پست کار میکند و احتمال میدهم وی از سرنوشت نازا اطلاعاتی داشته باشد.
ماموران وقتی فریبا را تحت بازجویی گرفتند این زن گفت: نازا به اداره پست آمد و با گرفتن کارت ملی و کوپن آنجا را ترک کرد و من هیچ اطلاعی از سرنوشت وی ندارم.
در حالی که هیچ ردپایی از زن گمشده نبود شوهرش ادعا کرد برادر فریبا وی را ربوده است اما این خواهر و برادر اصرار کردند بیگناه هستند. یک ماه نگذشته بود که جسد نازا در کانال آبی در باقرآباد پیدا شد که شوهر وی گفت همان مرد جوان که جسد نازا را پیدا کرده قاتل است.
این مرد نیز گفت: تنها جسد را پیدا کرده و اطلاعی از سرنوشت آن زن نداشته و این معما حل نشده باقی مانده بود تا اینکه بازپرس پرونده فریبا را قاتل شناخت و این زن با اجرای مراسم قسام در شعبه 71 دادگاه کیفری استان تهران در مرحله صدور حکم قرار گرفت که 5 قاضی وی را از اتهام قتل تبرئه کردند.
..............................................................
کلید انتقامگیری 50 میلیونی در غمنامههای دختر
دختر جوانی با مراجعه به دادسرای ناحیه 27 تهران پرده از اقدام پسر 22 سالهای که وی را قربانی توطئه سیاهی کرده بود، برداشت.
این دختر با حالتی آشفته و پریشان پیشروی دادیار پرونده ایستاد و گفت: چند هفته پیش به صورت بسیار اتفاقی با پسری که «رامین» نام دارد در بازار تهران آشنا شدم. پس از این آشنایی و ارتباط تلفنی و پیامکی، ارتباط و رفت و آمدمان گسترده شد و به هم وابسته شدیم. رامین خودش را عاشق و دلباخته میدانست و ادعا میکرد پس از متقاعد کردن پدر و مادرش برای خواستگاریام خواهد آمد.
وی در ادامه افزود: رامین آنقدر به من احساس علاقه میکرد که فکر میکردم خوشبختترین دختر روی زمین هستم تا اینکه روز گذشته پسر مورد علاقهام به من زنگ زد و گفت میخواهد مرا به خانوادهاش معرفی کند و از من خواهش کرد به خانهشان بروم.
من نیز از روی سادگی به آنجا رفتم ولی خبری از پدر و مادر رامین نبود. وی در خانه را قفل کرد و از من درخواست سیاهی داشت، التماس کردم که رهایم کند ولی وی مرا قربانی توطئهای برنامهریزی شده کرد و گفت قصد ازدواج با مرا نداشته است.
با ادعای این دختر، به دستور دادیار تیمی از پلیس ماموریت یافتند به ماجرای تلخ دختر آزاردیده رسیدگی کنند.
همزمان با تجسسهای میدانی پلیس، کارشناسان پزشکیقانونی نیز ادعای دختر آزاردیده را تایید کردند و ماموران پرونده ویژهای را پیشروی خود دیدند.
در ادامه دستگیری جوان شیطانصفت در دستور کار ماموران قرار گرفت. آنان با مراجعه به محل کار این تبهکار در بازار تهران، وی را تحت تعقیب قرار داده و در عملیاتی ضربتی زمینگیر کردند.
رامین که از دستگیر شدنش بسیار شوکه شده بود در بازجوییها ادعای بیگناهی کرد و گفت: در مغازه بودم که این دختر برای خرید وارد آنجا شد، چندین لباس را قیمت کرد و به پیشنهاد من یکی از لباسها را انتخاب کرد.
وقتی تخفیفی هم از من گرفت، کارت مغازهام را برای اینکه مشتری شود، گرفت و رفت. چند ساعت بعد زنگ زد و چند سوال درباره لباس پرسید. کمکم تماسها بیشتر شد و پیامکهای عاشقانه برایم فرستاد.
این تماسها ادامه داشت تا اینکه 2 روز پیش «لیلی» به من زنگ زد و مرا به خانهشان دعوت کرد. ابتدا قبول نکردم ولی آنقدر خواهش کرد که مجبور شدم و رفتم. در خانهشان کسی نبود. این دختر رفتاری کرد که ترسیدم و سریع از آنجا خارج شدم. چند ساعت بعد لیلی به من زنگ زد و 50 میلیون تومان پول خواست و گفت اگر این پول را ندهم از من به دلیل آزار و اذیت شکایت خواهد کرد. با این ادعاها دادیار پرونده دختر و پسر جوان را در مواجهه حضوری تحت بازجویی قرار داد و به سرنخهای جدیدی دست پیدا کرد.
بازپرس در بازجوییهای فنی متوجه نکته جالبی شد، دختر جوان در پارهای از توضیحات نوشته بود همه اتفاقاتی که در طول چند سال گذشته برایش افتاده را در دفترچه خاطراتش نوشته است، حتی ماجرای آزار و اذیتهای رامین را!
بدینترتیب دادیار به پلیس ماموریت داد برای روشن شدن ماجرای آزار و اذیت و رازگشایی از این پرونده، دفترچه خاطرات لیلی را در بازرسی از خانهاش پیدا کند.
همزمان با تلاش برای پیدا کردن دفترچه خاطرات، تیمهای دیگری از پلیس دست به تحقیقات محلی زدند که نتایج آنها نشان میداد رامین در محیط کار و زندگیاش جوانی ساده و به دور از سوءشهرت اخلاقی است ولی لیلی نقطه مقابل خصوصیات اخلاقی و اجتماعی رامین را دارد.
در ادامه پلیس در بازرسی موفق به کشف دفترچه خاطرات شد. این دفترچه با وجود کوچک بودنش اطلاعاتی بسیار مهم را در خود جای داده بود.
دستخطهای لیلی حکایت از آن داشت که وی در طول سالهای گذشته روابط پنهانی زیادی داشته است که نخستین پسر مورد علاقهاش با وعده ازدواج وی را فریب داده است. این دختر پس از شکست عشقی با پسران زیادی دوستی داشته است و پس از اینکه نتوانسته بود به اهداف خود برسد، قصد داشته رامین را قربانی نقشه از پیش طراحی شدهاش کرده و با ادعای دروغین آزار و اذیت از وی 50 میلیون تومان اخاذی کند.
لیلی که پیشروی دادیار ایستاده بود، نوشتههای خودش را انکار و ادعا کرد نوشتهها متعلق به وی نیست و احتمال داد کسی میخواهد برای وی پاپوش درست کند!
با این ادعا بازپرس، لیلی را همراه دفترچه خاطراتش برای روشن شدن ماجرا به اداره خطشناسی تشخیص هویت آگاهی فرستاد و نتایج کارشناسیها و آزمایشات نشان داد دستخط با نمونه خط لیلی همخوانی دارد.
بدین ترتیب لیلی که در مقابل شواهد علمی قرار گرفته بود و دیگر نمیتوانست ادعاهای دروغین دیگری بیان کند، لب به اعتراف باز کرد و به دادیار گفت: پس از اینکه بارها فریب خوردم، تصمیم گرفتم انتقامم را از پسرهای جوان بگیرم، بنابراین قصد داشتم با طرح این ماجرا از این جوان 50 میلیون تومان اخاذی کنم که دفترچه خاطراتم نقشهام را فاش کرد.
بنابراین گزارش با توجه به ادعاهای دروغین دختر شیاد، بازپرس پرونده پسر جوان را پس از تکمیل تحقیقات آزاد کرد ولی دخترجوان را به دلیل اخاذی و منحرف کردن تحقیقات مجرم دانست و برای وی کیفرخواست صادر کرد.
..............................................................
ریزش آوار در گودبرداری ناشیانه
گودبرداری غیراصولی در شرق تهران موجب فروریختن ساختماني مسکونی در همسايگي محل گودبرداري شد.
پس از اطلاعرسانی این رخداد به سامانه 125، آتشنشانان ایستگاه 57 در ساعت 15:05 روز شنبه به محل حادثه واقع در تهرانپارس، خیابان استخر اعزام شدند.
فرشاد نعیمینیا، افسر آماده منطقه 3 عملیات آتشنشانی تهران گفت: در یک زمین خالی برای احداث ساختمان جدید عملیات گودبرداری انجام شده بود که به علت رعایت نکردن اصول ایمنی و محکم نکردن شمعهای محافظ ساختمان کناری ناگهان نیمی از این خانه فروریخت.
وی با اشاره به وارد آمدن خسارت زیاد به این خانه تصریح کرد: خوشبختانه پیش از این حادثه، ساکنان به دلیل ناایمن شدن محل سکونت خود، این خانه را ترک کرده بودند.
نعیمینیا همچنین اظهار داشت: زمان بروز حادثه یک وانتبار مجاور این ساختمان متوقف بود که با ریزش بخشی از دیوار این خانه روی آن دچار خسارت شد.
این افسر آماده آتشنشانی با اعلام اینکه بررسی بیشتر درباره علت این حادثه و نیز برآورد میزان خسارات وارده توسط کارشناسان این سازمان در حال انجام است، خاطرنشان کرد: آتشنشانان با ایمنسازی و قرار دادن علائم هشداردهنده، تذکرات لازم را به کارفرما و مهندس ناظر دادند تا از بروز حادثه دیگر جلوگیری شود.
..............................................................
قتل خواهر با شلیک بدبینی
رئيس پليس آگاهي استان بوشهر از دستگيري برادري بدبین خبر داد كه خواهرش را به انگيزه موارد اخلاقي به قتل رسانده بود.
سرهنگ حسين باروني در تشريح اين خبر گفت: در پي وقوع قتل زني جوان در سوم شهريورماه، کارآگاهان تحقيقاتشان را براي يافتن سرنخي از عامل جنایت آغاز كردند.
وي با بيان اينكه ماموران در تحقيقات به برادر 37 ساله اين زن مظنون شدند، گفت: پليس برادر قربانی را دستگیر کرد و وي در بازجوييها به قتل خواهرش با كلاشينكف اعتراف كرد.
رئيس پليس آگاهي استان بوشهر با بيان اينكه متهم در بازجوييهاي خود با قبول جنایت، همدست خود را نيز به ماموران معرفي كرد، گفت: برادر قربانی در اعترافات خود عنوان كرد با دوستش از راه ديوار همسايه وارد خانه خواهرش شده و وي را با شلیک گلوله به قتل رسانده است.
سرهنگ باروني با بيان اينكه ماموران با راهنمايي قاتل اسلحه را كه در حياط خانه خواهرش مدفون شده بود، يافتند، گفت: ماموران همدست برادر قربانی را نيز دستگير و يك اسلحه به همراه يك خشاب و 228 عدد فشنگ جنگي را نيز كشف كردند.
وي با بيان اينكه متهم به قتل، موارد اخلاقي را علت و انگيزه قتل خواهرش عنوان كرد، گفت: تحقيقات براي واكاوي ديگر زواياي اين پرونده در پليس آگاهي ادامه دارد.
..............................................................
سرنوشت سیاه نوزاد آمریکایی در شکنجههای مادر
گروه حوادث:
مادر آمریکایی به همراه نامزدش، نوزادش را تا 18 ماهگی تحت شکنجه قرار داد. پلیس
فلوریدا این زوج را دستگیر کرد و آنان با اين اتهام هولناک تحت محاکمه قرار گرفتند.
گفته میشود پرونده این زوج به سال 2009 حدود 3 سال پیش بازمیگردد. در حال حاضر
این کودک 4 سال سن داشته و با پدر خود زندگی میکند. این زوج دیوانه بشدت بچه
بیچاره را آزار داده و مادر کودک حتی به ناپدری اجازه داده بود تا کودک را کتک
بزند. «مليسا بیلی» 29 ساله و «گلن سلون» 62 ساله، هیات منصفه و قاضی پرونده خود را
شوکه کردهاند.
به گفته قاضی پرونده، رفتار این مادر روانی و نامزدش به حد
مرگ با بچهاش وحشتناک بوده، آزارهای آنها از زمان تولد کودک شروع شده است. گلن
نلسون، نامزد این زن در دادگاه اعتراف کرده حتی داشتن رابطه غیراخلاقی با کودک را
تایید میکند اما ضرب و جرح کودک را نمیپذیرد. شارلوت کوننی، معاون دادستان شهر در
این باره گفت: این پرونده به عنوان یکی از بدترین موارد تحت بررسی قرار گرفته است.
ماموران پلیس از خانه این زوج حتی تصاویر پورنوگرافی کودکان و لحظات آزار و اذیت
کودک 18 ماهه را نیز بهدست آوردهاند که با دوربین وبکم گرفته شده است.
وکیلمدافع مليسا در دادگاه طرح داشتن جنون ملیسا را مطرح کرده بود اما پزشکي
قانونی این موضوع را رد کرده است.
بیگناهی یک زن در قتل دخترعمهاش
دختر جوانی که
با گمشدن مرگبار دخترعمهاش در کیفرخواست قاتل شناخته شده بود در ایستگاه آخر
بیگناه دانسته شد. 14 بهمنماه سال 86 بود که مردی با مراجعه به کلانتری 15
باقرآباد ادعا کرد همسرش به نام «نازا» به طرز مرموزی گمشده است. وی به افسر
نگهبان گفت: نازا در حالی که 25 میلیون تومان طلا و جواهر همراه داشت از خانه خارج
شد و دیگر بازنگشت. قرار بود همسرم برای گرفتن کارت ملی و کوپن به اداره پست برود.
دخترعمه همسرم به نام «فریبا» در اداره پست کار میکند و احتمال میدهم وی از
سرنوشت نازا اطلاعاتی داشته باشد. ماموران وقتی فریبا را تحت بازجویی گرفتند این زن
گفت: نازا به اداره پست آمد و با گرفتن کارت ملی و کوپن آنجا را ترک کرد و من هیچ
اطلاعی از سرنوشت وی ندارم. در حالی که هیچ ردپایی از زن گمشده نبود شوهرش ادعا کرد
برادر فریبا وی را ربوده است اما این خواهر و برادر اصرار کردند بیگناه هستند. یک
ماه نگذشته بود که جسد نازا در کانال آبی در باقرآباد پیدا شد که شوهر وی گفت همان
مرد جوان که جسد نازا را پیدا کرده قاتل است. این مرد نیز گفت: تنها جسد را پیدا
کرده و اطلاعی از سرنوشت آن زن نداشته و این معما حل نشده باقی مانده بود تا اینکه
بازپرس پرونده فریبا را قاتل شناخت و این زن با اجرای مراسم قسام در شعبه 71 دادگاه
کیفری استان تهران در مرحله صدور حکم قرار گرفت که 5 قاضی وی را از اتهام قتل تبرئه
کردند.
کلید انتقامگیری 50 میلیونی در غمنامههای دختر
دختر جوانی با
مراجعه به دادسرای ناحیه 27 تهران پرده از اقدام پسر 22 سالهای که وی را قربانی
توطئه سیاهی کرده بود، برداشت.
این دختر با حالتی آشفته و پریشان پیشروی
دادیار پرونده ایستاد و گفت: چند هفته پیش به صورت بسیار اتفاقی با پسری که «رامین»
نام دارد در بازار تهران آشنا شدم. پس از این آشنایی و ارتباط تلفنی و پیامکی،
ارتباط و رفت و آمدمان گسترده شد و به هم وابسته شدیم. رامین خودش را عاشق و
دلباخته میدانست و ادعا میکرد پس از متقاعد کردن پدر و مادرش برای خواستگاریام
خواهد آمد.
وی در ادامه افزود: رامین آنقدر به من احساس علاقه میکرد که
فکر میکردم خوشبختترین دختر روی زمین هستم تا اینکه روز گذشته پسر مورد علاقهام
به من زنگ زد و گفت میخواهد مرا به خانوادهاش معرفی کند و از من خواهش کرد به
خانهشان بروم. من نیز از روی سادگی به آنجا رفتم ولی خبری از پدر و مادر رامین
نبود. وی در خانه را قفل کرد و از من درخواست سیاهی داشت، التماس کردم که رهایم کند
ولی وی مرا قربانی توطئهای برنامهریزی شده کرد و گفت قصد ازدواج با مرا نداشته
است.
با ادعای این دختر، به دستور دادیار تیمی از پلیس ماموریت یافتند به
ماجرای تلخ دختر آزاردیده رسیدگی کنند.
همزمان با تجسسهای میدانی پلیس،
کارشناسان پزشکیقانونی نیز ادعای دختر آزاردیده را تایید کردند و ماموران پرونده
ویژهای را پیشروی خود دیدند.
در ادامه دستگیری جوان شیطانصفت در دستور
کار ماموران قرار گرفت. آنان با مراجعه به محل کار این تبهکار در بازار تهران، وی
را تحت تعقیب قرار داده و در عملیاتی ضربتی زمینگیر کردند.
رامین که از
دستگیر شدنش بسیار شوکه شده بود در بازجوییها ادعای بیگناهی کرد و گفت: در مغازه
بودم که این دختر برای خرید وارد آنجا شد، چندین لباس را قیمت کرد و به پیشنهاد من
یکی از لباسها را انتخاب کرد. وقتی تخفیفی هم از من گرفت، کارت مغازهام را برای
اینکه مشتری شود، گرفت و رفت. چند ساعت بعد زنگ زد و چند سوال درباره لباس پرسید.
کمکم تماسها بیشتر شد و پیامکهای عاشقانه برایم فرستاد. این تماسها ادامه داشت
تا اینکه 2 روز پیش «لیلی» به من زنگ زد و مرا به خانهشان دعوت کرد. ابتدا قبول
نکردم ولی آنقدر خواهش کرد که مجبور شدم و رفتم. در خانهشان کسی نبود. این دختر
رفتاری کرد که ترسیدم و سریع از آنجا خارج شدم. چند ساعت بعد لیلی به من زنگ زد و
50 میلیون تومان پول خواست و گفت اگر این پول را ندهم از من به دلیل آزار و اذیت
شکایت خواهد کرد. با این ادعاها دادیار پرونده دختر و پسر جوان را در مواجهه حضوری
تحت بازجویی قرار داد و به سرنخهای جدیدی دست پیدا کرد.
بازپرس در
بازجوییهای فنی متوجه نکته جالبی شد، دختر جوان در پارهای از توضیحات نوشته بود
همه اتفاقاتی که در طول چند سال گذشته برایش افتاده را در دفترچه خاطراتش نوشته
است، حتی ماجرای آزار و اذیتهای رامین را!
بدینترتیب دادیار به پلیس
ماموریت داد برای روشن شدن ماجرای آزار و اذیت و رازگشایی از این پرونده، دفترچه
خاطرات لیلی را در بازرسی از خانهاش پیدا کند.
همزمان با تلاش برای پیدا
کردن دفترچه خاطرات، تیمهای دیگری از پلیس دست به تحقیقات محلی زدند که نتایج آنها
نشان میداد رامین در محیط کار و زندگیاش جوانی ساده و به دور از سوءشهرت اخلاقی
است ولی لیلی نقطه مقابل خصوصیات اخلاقی و اجتماعی رامین را دارد.
در ادامه
پلیس در بازرسی موفق به کشف دفترچه خاطرات شد. این دفترچه با وجود کوچک بودنش
اطلاعاتی بسیار مهم را در خود جای داده بود.
دستخطهای لیلی حکایت از آن
داشت که وی در طول سالهای گذشته روابط پنهانی زیادی داشته است که نخستین پسر مورد
علاقهاش با وعده ازدواج وی را فریب داده است. این دختر پس از شکست عشقی با پسران
زیادی دوستی داشته است و پس از اینکه نتوانسته بود به اهداف خود برسد، قصد داشته
رامین را قربانی نقشه از پیش طراحی شدهاش کرده و با ادعای دروغین آزار و اذیت از
وی 50 میلیون تومان اخاذی کند.
لیلی که پیشروی دادیار ایستاده بود،
نوشتههای خودش را انکار و ادعا کرد نوشتهها متعلق به وی نیست و احتمال داد کسی
میخواهد برای وی پاپوش درست کند!
با این ادعا بازپرس، لیلی را همراه دفترچه
خاطراتش برای روشن شدن ماجرا به اداره خطشناسی تشخیص هویت آگاهی فرستاد و نتایج
کارشناسیها و آزمایشات نشان داد دستخط با نمونه خط لیلی همخوانی دارد.
بدین
ترتیب لیلی که در مقابل شواهد علمی قرار گرفته بود و دیگر نمیتوانست ادعاهای
دروغین دیگری بیان کند، لب به اعتراف باز کرد و به دادیار گفت: پس از اینکه بارها
فریب خوردم، تصمیم گرفتم انتقامم را از پسرهای جوان بگیرم، بنابراین قصد داشتم با
طرح این ماجرا از این جوان 50 میلیون تومان اخاذی کنم که دفترچه خاطراتم نقشهام را
فاش کرد. بنابراین گزارش با توجه به ادعاهای دروغین دختر شیاد، بازپرس پرونده پسر
جوان را پس از تکمیل تحقیقات آزاد کرد ولی دخترجوان را به دلیل اخاذی و منحرف کردن
تحقیقات مجرم دانست و برای وی کیفرخواست صادر کرد.
ریزش آوار در گودبرداری ناشیانه
گودبرداری
غیراصولی در شرق تهران موجب فروریختن ساختماني مسکونی در همسايگي محل گودبرداري شد.
پس از اطلاعرسانی این رخداد به سامانه 125، آتشنشانان ایستگاه 57 در ساعت 15:05
روز شنبه به محل حادثه واقع در تهرانپارس، خیابان استخر اعزام شدند. فرشاد
نعیمینیا، افسر آماده منطقه 3 عملیات آتشنشانی تهران گفت: در یک زمین خالی برای
احداث ساختمان جدید عملیات گودبرداری انجام شده بود که به علت رعایت نکردن اصول
ایمنی و محکم نکردن شمعهای محافظ ساختمان کناری ناگهان نیمی از این خانه فروریخت.
وی با اشاره به وارد آمدن خسارت زیاد به این خانه تصریح کرد: خوشبختانه پیش از این
حادثه، ساکنان به دلیل ناایمن شدن محل سکونت خود، این خانه را ترک کرده بودند.
نعیمینیا همچنین اظهار داشت: زمان بروز حادثه یک وانتبار مجاور این ساختمان متوقف
بود که با ریزش بخشی از دیوار این خانه روی آن دچار خسارت شد. این افسر آماده
آتشنشانی با اعلام اینکه بررسی بیشتر درباره علت این حادثه و نیز برآورد میزان
خسارات وارده توسط کارشناسان این سازمان در حال انجام است، خاطرنشان کرد:
آتشنشانان با ایمنسازی و قرار دادن علائم هشداردهنده، تذکرات لازم را به کارفرما
و مهندس ناظر دادند تا از بروز حادثه دیگر جلوگیری شود.
اخبار خارجی
مرگ 4 سرنشین
هواپیما در کانادا
سقوط يك هواپيماي تك موتوره در كانادا 4 سرنشين آنرا به
کام مرگ کشاند. اين هواپيماي كوچك در شرق «انتاريو» و در يك مزرعه دچار حادثه شد و
سقوط كرد. پليس محلي «انتاريو» همچنين اعلام كرد: 4 سرنشين اين هواپيما كه 3 مرد و
يك زن بودهاند، در دم جان باختند. يكي از شاهدان حادثه گفت: هواپيما به صورت
مارپيچي در آسمان در حال حركت بود كه ناگهان به زمين سقوط كرد. پليس محلي «انتاريو»
در پي وقوع اين حادثه مرگبار هوايي تيمي را مامور بررسي علت وقوع آن
كرد.
36 قربانی
در برخورد اتوبوس با تانکر
متانول
برخورد اتوبوس با تانکری در چین باعث کشته شدن 36 تن شد. به گزارش
خبرگزاری شینهوا، رسانههای دولتی چین اعلام کردند بر اثر برخورد یک اتوبوس و یک
تانکر پر از متانول در این کشور دستکم 36 تن جان باختند. به گزارش شینهوا، این
حادثه در نیمههای شب در استان «شانکسی» در شهر یانان اتفاق افتاد. به گفته پلیس
محلی، یک تانکر که متانول حمل میکرد، در زمان برخورد منفجر شد و آتشسوزی بزرگی
ایجاد کرد. در این حادثه 3 تن جان سالم به در بردهاند و علت حادثه در حال بررسی
است.
انهدام باندهای تبهکار چینی
در آفریقا
چندین
باند تبهکار چینی که در کشور آنگولا دست به قاچاق و آدمربایی میزدند در عملیات
ضربتی و مشترک چین و آنگولا دستگیر شدند. به گزارش شينهوا، به دنبال همکاري مشترک
پليس چين و آنگولا يک شبکه بزرگ فساد فعال در اين کشور متلاشي و اعضاي آن به چين
بازگردانده شدند. پليس چين و آنگولا در عملياتي مشترک شبکه بزرگ فساد در آنگولا را
متلاشي کردند. اين شبکه چيني که به جرائمي چون آدمربايي، دزدي و قاچاق انسان متهم
است، به جنايات خشونتباري دست زده بود. نخستینبار است که چين به عمليات دستگيري
عليه اتباع خود در آفريقا دست زده است. در اين عمليات 37 متهم چيني در ارتباط با
اين شبکه جنايتکار از آنگولا به چين بازگردانده شدند. بر اساس اين گزارش، دوربينها
در حضور نيروهاي پليس در فرودگاهي در پکن از فرود هواپيماي حامل اعضاي اين گروه
جنايتکار تصويربرداري کردند. پليس چين از عملياتي که براي نخستینبار در قاره
آفريقا انجام داده است، بسيار خرسند است. شماري از زنان چيني عضو اين باند براي
عضویت در باندهای غیراخلاقی به آنگولا منتقل شده بودند. در اين عمليات 37 چيني که
در قالب 12 گروه جنايتکار در آنگولا فعاليت ميکردند به کشورشان بازگردانده شدند.
زنان دستگير شده بیشتر به بهانه کار به عنوان خدمتکار با درآمد يکهزار دلار در ماه
به آنگولا منتقل شده بودند اما به محض ورود به اين کشور در خانههايي محبوس شده
بودند. يکي از مقامات پليس چين خاطرنشان کرد اين زنان در آنگولا به خودفروشي وادار
شدهاند. گزارشگر اين شبکه افزود: يکي از زنان چيني با ارسال پيامي مخفيانه به
خانوادهاش در چين، راه را براي دستگيري اعضاي باند فراهم کرد.
مردی با 2009 سوزن در بدن
مرد چيني در ركوردشكني عجیبی
توانست حدود 2009 سوزن را در سر و صورتش فرو كند. بنابر اعلام مسؤولان ثبت ركوردهاي
جهاني گينس، اين مرد در شهر «ميلان» ايتاليا توانست اين تعداد سوزن را در سر و
صورتش فرو كرده و ركوردشكني كند. اين مرد كه متخصص طب سوزني است براي به نمايش
گذاشتن اين توانايياش، خود سوزنها را در پوست صورتش فرو كرد. به گزارش پايگاه
اينترنتي ثبت ركوردهاي جهاني گينس، وی پيش از اين نيز در يك اقدام ديگر نزديك به
1500 سوزن روي صورتش فرو كرده بود.
فرار مرگبار ببر از قفس
باغوحش
مسؤولان باغوحش «كلن» در آلمان اعلام كردند فرار يك ببر وحشي از
داخل قفس موجب شد يكي از نگهبانان باغوحش كشته شود. پليس برلين اعلام كرد: اين ببر
روز شنبه از داخل قفس خود فرار كرد و پس از كشتن يكي از نگهبانان با شليك گلوله
مدير باغوحش تلف شد. سخنگوي پليس برلين گفت: بررسي شواهد نشان ميدهد محفظه قفس
محل نگهداري اين ببر به طور كامل بسته نشده بود. مسؤولان اين باغوحش پس از فرار
اين ببر به سرعت محوطه را از بازديدكنندگان تخليه كردند و با پليس تماس گرفتند اما
پيش از رسيدن نيروهاي پليس اين حيوان با ضرب گلوله تلف شد. به گزارش خبرگزاري
آسوشيتدپرس، مدير اين باغوحش گفت: اين حادثه بدترين اتفاق دوران زندگيام است. اين
ببر 4 ساله از پارك حيوانات انگليس به اين باغوحش منتقل شده بود.
قتل خواهر با شلیک بدبینی
رئيس
پليس آگاهي استان بوشهر از دستگيري برادري بدبین خبر داد كه خواهرش را به انگيزه
موارد اخلاقي به قتل رسانده بود. سرهنگ حسين باروني در تشريح اين خبر گفت: در پي
وقوع قتل زني جوان در سوم شهريورماه، کارآگاهان تحقيقاتشان را براي يافتن سرنخي از
عامل جنایت آغاز كردند. وي با بيان اينكه ماموران در تحقيقات به برادر 37 ساله اين
زن مظنون شدند، گفت: پليس برادر قربانی را دستگیر کرد و وي در بازجوييها به قتل
خواهرش با كلاشينكف اعتراف كرد. رئيس پليس آگاهي استان بوشهر با بيان اينكه متهم در
بازجوييهاي خود با قبول جنایت، همدست خود را نيز به ماموران معرفي كرد، گفت: برادر
قربانی در اعترافات خود عنوان كرد با دوستش از راه ديوار همسايه وارد خانه خواهرش
شده و وي را با شلیک گلوله به قتل رسانده است. سرهنگ باروني با بيان اينكه ماموران
با راهنمايي قاتل اسلحه را كه در حياط خانه خواهرش مدفون شده بود، يافتند، گفت:
ماموران همدست برادر قربانی را نيز دستگير و يك اسلحه به همراه يك خشاب و 228 عدد
فشنگ جنگي را نيز كشف كردند. وي با بيان اينكه متهم به قتل، موارد اخلاقي را علت و
انگيزه قتل خواهرش عنوان كرد، گفت: تحقيقات براي واكاوي ديگر زواياي اين پرونده در
پليس آگاهي ادامه دارد.
رانندگی مرگبار دختری بیگواهینامه
یک دختر که گواهینامه نداشت به همراه خواهرش به رانندگی مرگباری پرداخت و هر دو کشته شدند.
سرهنگ كشكولي، رئیس پلیس راه بوشهر در اين باره گفت: در پی برخورد 2 پژو 405 در يكي از محورهاي شهر «دشتي» ماموران به محل حادثه اعزام شدند.
پس از حضور ماموران در محل حادثه مشخص شد كه 2 خودروی پژو 405 كه رانندگي يكي از آنان را دختري 17 ساله و بدون گواهينامه با نام «فاطمه» برعهده داشته است، با هم برخورد کردهاند. سرهنگ كشكولي با بيان اينكه در جريان اين حادثه فاطمه و خواهرش به نام «سميه» بشدت مجروح شدند و هنگام انتقال به بيمارستان جان خود را از دست دادند، گفت: راننده ديگر پژو 405 نيز كه «علي» نام دارد بشدت مجروح و به بيمارستان منتقل شد.
وي انحراف به چپ از مسير اوليه از سوي 405 حامل 2 خواهر جوان را علت اصلي اين حادثه برشمرد.
فرمانده پليسراه استان بوشهر با اشاره به نداشتن گواهينامه توسط اين دختر خاطر نشان كرد: ماموران پليس راهور بشدت با رانندگاني كه فاقد گواهينامه هستند برخورد خواهند كرد اما اين كافي نيست و لازم است خانوادهها نيز در صورتي كه فرزندانشان فاقد گواهينامه هستند يا از عدم مهارت آنان در رانندگي باخبرند، اجازه رانندگي به آنان را ندهند.
..............................................................
غبار گناه!
مزاحمت هاي تلفني وقت و بي وقت فردي ناشناس زندگي خواهرم را مختل کرده بود و او در آستانه طلاق قرار داشت که همه ما براي به دام انداختن فرد مزاحم دست به کار شديم و متاسفانه فهميديم پسر ۱۷ ساله ام از طريق تلفن عمومي براي خاله اش ايجاد مزاحمت مي کند و آبرو و حيثيت خانوادگي مان را به بازي گرفته است.
ما حتي در گوشي تلفن همراه هوشنگ نيز عکس هاي مختلفي را که به طور مخفيانه از خاله اش تهيه کرده بود يافتيم و نمي دانم چرا اين بچه که هيچ کم و کسري در زندگي ندارد مرتکب چنين اشتباهاتي شده است؟
من و شوهرم در گفت وگو با هوشنگ از واقعيت تلخ ديگري نيز سر درآورديم و متوجه شديم او با دختري ۲۲ ساله ارتباط دارد و چند بار شيشه هم مصرف کرده است و...
در پي اظهارات اين زن ۳۷ ساله، پسر نوجوانش در دايره اجتماعي کلانتري سجاد مشهد گفت: مادرم با رفتارهايش در خانه آزارم مي داد و چند بار تصميم گرفتم خيلي واضح به او بگويم خوشم نمي آيد اين طوري در خانه لباس بپوشد و چنين رفتارهايي داشته باشد.
اما هر بار که به چشمانش نگاه مي کردم من به جاي او خجالت مي کشيدم و براي همين هم سعي مي کردم بيشتر وقت ها بيرون از خانه باشم.
متاسفانه با پدرم نيز رابطه خوبي نداشتم چون او هم به دنبال فرصتي مي گشت تا به شکل مسخره اي در حضور من و خواهر کوچولويم به مادرم احساس لطف و علاقه کند و من از اين رفتارها خوشم نمي آمد.
البته خاله ام نيز هر موقع به خانه ما مي آمد شوخي هاي زننده اي مي کرد و مثل مادرم لباس هاي نامناسب مي پوشيد و رفتارهاي زشتي داشت و به همين خاطر تصميم گرفتم او را اذيت کنم.
من با آن دختر جوان هم از ۴ ماه قبل آشنا شده ام و چند بار هم به پيشنهاد او شيشه مصرف کرده ام و...
«حسين سليمانپور مقدم» کارشناس ارشد روان شناسي و مشاوره خانواده در اين باره گفت: علت رفتارهاي غلط اين پسر نوجوان را بايد در جاي ديگري جست وجو کرد.
مهم ترين دلايل بروز چنين رفتارهايي شامل رعايت نکردن چارچوب هاي عاطفي والدين نسبت به همديگر، نداشتن پوشش مناسب مادر و خاله در حضور هوشنگ و ضعف نظارت والدين به رفتار پسر نوجوان است.
وي گفت: پس والدين و ديگر محارم بايد خودشان را ملزم به رعايت پوشش مناسب در حضور فرزندان به ويژه نوجوانان کنند و اين باورهاي غلط را اصلاح کنند که «او هنوز بچه است و نمي فهمد، او که محرم است و اشکالي ندارد و يا بگذار اين چيزها برايش عادي شود و يا بالاخره بايد چشم و گوشش باز شود» و...
..............................................................
دزديهاي داماد!
بيتاب و بي قرار به اين طرف و آن طرف ميرفت و با ديدن هر يك از مأموران كلانتري هراسان سراغ اش ميرفت و ميپرسيد شوهرم را دستگير كردهاند چطور ميشود وي را آزاد كنم و...؟!
«مهناز» دلهره و اضطراب زيادي داشت. وي در گفتوگو با كارشناس مشاوره و مددكاري اجتماعي كلانتري سناباد مشهد گفت: 13 ساله بودم كه مادرم بهخاطر اعتياد شديد پدرم طلاق گرفت و با كارگري در خانههاي مردم خرج و مخارج زندگيمان را برعهده گرفت.
وي خيلي زحمت ميكشيد تا شكم من و دو خواهر كوچكم را سير كند و با وجود آن كه از نظر مالي احتياجي به كسي نداشتيم اما اقوام و آشنايان و حتي همسايهها بهديده تحقير ما را نگاه ميكردند و اين مسئله خيلي عذابم ميداد.
3 سال گذشت و من در سن 16 سالگي احساس كمبود محبتي كه از ناحيهپدرم داشتم را در چربزبانيهاي مردي جوان جستوجو كردم و يك دل نه صددل عاشق شدم.
مهناز لبخندي زد و با تأسف افزود: بيرودربايستي بگويم من دنبال مرد پولداري ميگشتم كه بتواند آرزوهايم را برآورده كند و از طرفي بتوانم دستخانوادهام را نيز بگيرم و تكيهگاه مادر و 2 خواهر بيگناهم باشم.
رابطه من و هومن يك سال بهطور مخفيانه ادامه يافت و روزي كه وي گفت قرار است بهخواستگاريام بيايد موضوع را با خوشحالي به مادرم اطلاع دادم اما مادر كه خودش چوب خورده همين روابط پنهاني خياباني در زندگياش بود گفت: دخترم، من نيز وقتي همسن و سال تو بودم عاشق شدم و احترام و آبروي پدر و مادر پيرم را به بازي گرفتم تا بتوانم به مرد رؤياهايم برسم اما پدرت نتوانست از عياشي، رفيق بازي، اعتياد و روابط پنهاني با زنان خياباني دست بردارد و خودت ميبيني كه چه بلايي به سرمان آمده است.
پس خواهش ميكنم فقط به ادامه تحصيل فكر كن و اگر كسي واقعاً دوستت دارد اجازه بده بهطوررسمي و جدي پا پيش گذارد تا ما هم با انجام تحقيقات و مشورت با پدر بزرگ و مادر بزرگ تصميم منطقي بگيريم و انشاءالله تو را به خانه بخت بفرستيم.
در اين لحظه مهناز مكثي كرد و در حالي كه قطرات اشك روي گونههايش جاري شده بود گفت: حرفهاي مادرم چند روزي مرا تغيير داد اما هومن آنقدر قربان صدقهام رفت كه نتوانستم فراموشش كنم و به همينخاطر دوباره بهطور مخفيانه و بدون اطلاع مادرم با وي ارتباط برقرار كردم.
هومن پس از گذشت چند ماه به وعده خودش عمل كرد و همراه مادر و پدرش به خواستگاري ام آمد اما مادرم با ديدن وي و خانوادهاش گفت اين پسر نميتواند تو را خوشبخت كند چون از قيافهاش معلوم است كه آدم سر بهراهي نيست و از همه بدتر اين كه پدر و مادرش اعتياد دارند و...
با اعلام مخالفت مادرم، من سر ناسازگاري گذاشتم و گفتم اگر با اين پسر ازدواج نكنم دست به خودكشي خواهم زد. سه ماه طول كشيد تا رضايت مادرم را بالاخره جلب كردم و سر سفره عقد نشستم. من و هومن سه ماه نامزد بوديم. وي در اين مدت رفتارهاي مرموزانهاي داشت و هيچوقت حاضر نشد در مورد كارش حرفي بزند.
ما زندگي مشترك خود را آغاز كرديم و يك هفته گذشت. من در همين مدت كوتاه نسبت به شريك زندگيام شك و ترديد بيشتري پيدا كردم و ذهنم حسابي درگير شده بود تا اين كه امروز برايم خبر آوردند شوهرم و يك زن جوان را به اتهام سرقت دستگير كردهاند و تازه متوجه شدهام اين زن، همسر موقت هومن است و آنها هر دو به كراك اعتياد دارند.
نميدانم چرا از تجربيات مادرم درس نگرفتم و به همين راحتي با سرنوشت خودم بازي كردم. ماندهام چه پاسخي به مادرم كه برايم زحمات زيادي كشيده بدهم و چطور به صورتش نگاه كنم.
مهناز گفت: فقط يك سؤال برايم بي جواب مانده و آن اين كه چرا هومن با من چنين معاملهاي كرد. وي كه با زن ديگري در ارتباط بود چطور راضي شد مرا اينطوري بدبخت كند.
فقط ميتوانم به عنوان حرف آخر به همه دخترخانمهاي جوان بگويم خواهش ميكنم دلبسته و فريفته عشقهاي خياباني و مخفيانه نشويد و با خانواده خود دوست باشيد تا خداي ناكرده مشكلي براي تان به وجود نيايد.
..............................................................
ماجرای نخستین زنی که اعدام شد
شانزدهم مهرماه سال 1349 در تحریریه روزنامه کیهان به یک آگهی کوتاه برخوردم که قرار بود در ستون «گمشدگان» چاپ شود. در این آگهی از زبان یک مادر نوشته شده بود که دو دختر خردسالش فاطمه (5 ساله) و زهره (10 ساله) پس از بیرون آمدن از مدرسه و کودکستان در منطقه سرچشمه (خیابان سيروس تهران) گم شدهاند... .
***
نظر جملگی خبرنگاران گروه حوادث این بود که احتمالاً این دو خواهر خردسال پس از بیرون آمدن از مدرسه توسط ناشناسی ربوده شدهاند. در تماس تلفنی که با مدیران دبستان و کودکستان گرفتیم، فهمیدیم سه روز پیش هر دو هنگام صبح به مدرسه رفتهاند و بعدازظهر هم مانند سایر بچهها خارج شدهاند تا به خانهشان برگردند ولی مادر بچهها هر چه به انتظار مانده خبری از آنها نشده است.
والدین بچهها مدت دو روز برای یافتن فاطمه و زهره به خانه همه دوستان و آشنایان سرزدهاند و وقتی اثری از دختربچهها نیافتهاند ناچار به این فکر افتادهاند که خبر گمشدن آنها را در روزنامه چاپ کنند و از مردم کمک بخواهند.
بسرعت گزارشی درباره این حادثه تهیه کردیم و برای چاپ در شماره آن روز به قسمت حروفچینی فرستادیم.
اما فرصت پرداختن به خبر مربوط به محاکمه متهمان عشرتکده نیاوران را پیدا نکرده بودم در حالی که ساعت الکتریکی آویخته از سقف تحریریه نشان میداد تنها پنج دقیقه به ارسال خبرها به حروفچینی باقی مانده و میبایست مقدمات صفحهبندی و چاپ برای انتشار روزنامه انجام شود. هر ثانیه و دقیقهای که میگذشت، سرعت تهیه خبرها به اوج میرسید و رقص انگشتان 30 خبرنگار به روی تکمههای ماشینتحریرها ضرباهنگ سرسامآوری پیدا میکرد.
در آن زمان از اینترنت و سایتها و شبکههای ماهوارهای برای خبررسانی اثری نبود و تقریباً تمامی مطالب صفحات روزنامهها میبایست با خبرها و گزارشهای تولیدي خبرنگاران که با مراجعه به حوزههای خبري يا گشت در شهر تهيه ميکردند، تأمين ميشد. براي کسب عمده خبرهای مربوط به رویدادهای جهان، مترجمان اقدام به ترجمه مجلات و روزنامههای انگلیسی و فرانسویزبان خارج از کشور میکردند و آخرین خبرهای جهان هم از یکی دو خبرگزاری تهیه میشد...
آن روز انتشار خبر گم شدن اسرارآمیز دو دختربچه دانشآموز در روزنامه، انعکاس پرهیجانی در جامعه به وجود آورد. پس از انتشار روزنامه، تلفنهای تحریریه پیاپی زنگ میزد و خوانندگان که بیشترشان مادران بودند درباره سرنوشت فاطمه و زهره و احتمال وجود یک شکارچی بچهها در شهر پرسشهایی را با خبرنگاران مطرح میکردند.
صبح روز بعد وقتی وارد تحریریه شدم، شروع به خواندن گزارشهایی کردم که توسط خبرنگاران برای چاپ در روزنامه تهیه شده بود. خبر کوتاهی که از خبرنگار کرج رسیده بود، توجهم را جلب کرد.
خبرنگارمان نوشته بود: «سحرگاه امروز یکی از رفتگران، هنگام جاروکشی خیابان اصلی شهر کرج، با جسد دختربچه خردسالی روبهرو شد که در جوی آب افتاده بود. این دختربچه ارمک مخصوص مدرسه به تن داشت و شش ساله به نظر میرسید. جنازه به اداره پزشکی قانونی کرج انتقال یافت و پزشک قانونی در معاینه اولیه، با دیدن آثار کبودی بر گردن کودک تشخیص داد که قاتل ناشناس با فشردن گلوی دختربچه، او را خفه کرده و سپس جنازهاش را در جوی آب انداخته است.
هنوز هویت کودک روشن نشده و مأموران آگاهی کرج سرگرم تحقیق برای کشف راز این جنایت و هویت دختربچه هستند.
با خواندن این خبر، به یاد فاطمه پنج ساله؛ یکی از خواهران ربوده شده افتادم و به خبرنگاران گروه گفتم:
- این دختربچه که ارمک بچههای کودکستانی را به تن دارد باید همان فاطمه باشد. بهتر است برای اطمینان بیشتر همین حالا به سراغ مادر فاطمه و زهره بروید و او را به کرج ببرید تا در سالن تشریح پزشکی قانونی جنازه دخترک را ببینند. یکی از خبرنگاران مأمور شد با جیپ روزنامه به در خانه والدین دو دختر ربوده شده برود و مادر بچهها را به کرج ببرد.
یکی دو ساعت منتظر ماندیم تا خبرنگار اعزامی از مأموریت کرج برگشت. چهره افسردهاش نشان میداد که حدسم درست بوده است.
برایمان تعریف کرد:
- مادر بچهها را به سالن مردگان بردم و وقتی جنازه دختربچه را نشانش دادند رنگ از صورتش پرید، لحظهای بهتزده به جنازه خیره شد و ناگهان شیونکنان و ضجهزنان به سر و صورت خودش کوبید و گفت: وای، فاطمه جان... جگر گوشهام...
چند لحظه بعد بر زمین افتاد و از هوش رفت.
شناسایی دخترک پنج ساله روشن میکرد که با یک ماجرای آدمربایی روبهرو هستيم و شخص ناشناسي هنگام بیرون آمدن بچهها از مدرسه در آنجا کمین کرده و هر دو دختربچه را ربوده است. پیدا شدن جنازه فاطمه در جوی آب خیابان اصلی کرج نشان میداد که عامل جنایت پس از ربودن بچهها، احتمالاً تصمیم گرفته آنها را با خود به یکی از شهرهای شمالی (در مازندران یا گیلان) ببرد که پس از رسیدن به کرج فاطمه کوچولو را خفه کرده و همراه با خواهر 10ساله او (زهره) به فرار ادامه داده است.
این پرسش هم مطرح میشد که آیا عامل جنایت به زور آنها را با خود برده یا آشنایی بوده که هر دو دختربچه را به بهانهای همراه خود کرده است. پرسش مهمتر و حیاتیتر این بود که آیا جان دختر 10 ساله هم در خطر است؟ اما برای نجات جان این دختر ربوده شده پلیس کجاست؟
متوجه شدیم که بیخبر از این ماجرا است و هیچ اقدامی از طرف مأموران انجام نگرفته است و این بیخبری تا پایان واقعه غمناک و دستگیری عامل جنایت همچنان ادامه داشت.
برای روشن شدن پرسشهایم تصمیم گرفتیم به دیدار پدر و مادر فاطمه و زهره برویم.
..............................................................
تست روانشناسي قاتل مادر و كودك
مرد خشمگين كه همسر و كودكش را قرباني جنايتي تلخ كرده است پس از 4سال تحت بررسيهاي روانشناسانه قرار ميگيرد. اين مرد پس از جنايت به دوبي گريخت و يك هفته بعد به قتلگاه زن و بچهاش برگشت تا خودكشي كند.
روز 12 ارديبهشت ماه سال 87 مادري نگران با شوهرش پاي در كلانتري 115 رازي گذاشته و به افسر نگهبان گفت: از صبح هرچه با خانه دخترم تماس ميگيرم كسي جواب نميدهد.
چند بار هم به موبايل دختر و دامادم زنگ زدم اما هيچ كدام جوابگو نبودند و وقتي همسرم را در جريان گذاشتم به در خانهشان در ميدان راهآهن، كوچه منتظري رفتيم كه كسي در خانه نبود و چراغها هم خاموش بود.
وي افزود: نگران هستم چراكه روز گذشته وقتي با دخترم صحبت ميكردم به من گفت كه همسرش در تماسي گفته بود كه براي امشب شام درست نكند چراكه براي آنها برنامه خاص و غافلگيركنندهاي دارد.
با ادعاهاي زن، مأموران به در خانه الهام 25 ساله رفتند و بعد از شكستن در به داخل خانه رفته و وقتي وارد اتاق خواب شدند با پيكرهاي بيجان «الهام» و پسر دو سالهاش به نام «ارشيا» روبهرو شدند.
بررسيهاي نخستين نشان از آن داشت كه خراشيدگي روي گردن اجساد، دليل خفگي قربانيان حادثه بوده است.
زماني كه ماجراي قتل خاموش از سوي پليس گزارش داده شد بازپرس روشن به همراه تيمي از كارآگاهان جنايي پاي در قتلگاه گذاشتند. تجسسهاي پليس نشان از ناپديد شدن داماد خانواده به نام «مهدي» 34 ساله داشت.
در اين شاخه از تحقيقات، كارآگاهان براي رديابي داماد خانواده وارد عمل شدند و زمانيكه به محل كار «مهدي» كه يك شركت خصوصي بود، رفتند رئيس اين مرد فراري به مأموران گفت: روز 11 ارديبهشتماه بود كه «مهدي» با چهره مضطرب نزد من آمد و گفت كه پسرم از روي پله پائين افتاده و خواست كه زودتر به خانه برود كه من پذيرفتم ولي ديگر از وي خبري ندارم.
مديرعامل شركت در ادامه گفت: «مهدي» مدتي پيش به بهانهاي 13 ميليون تومان از من قرض گرفت كه هنوز آن را پس نداده است.
با اطلاعات به دست آمده، كارآگاهان پي بردند كه قاتل خشمگين همان داماد خانواده است كه با سازماندهي يك جنايت و فرار توانسته همسر و بچهاش را از پاي درآورد و با پولهاي ميليوني فرار كند.
با بررسيهاي مرزهاي زميني و هوايي نيز مشخص شد مهدي خيلي زود به دوبي فرار كرده است. در حاليكه تصور ميشد «مهدي» قصد دارد از دوبي نيز به كشور ديگري فرار كند هنوز يك هفته نگذشته بود كه روز 18 ارديبهشت ماه كارآگاهان از سوي همسايهها شنيدند قاتل خشمگين به خانهاش برگشته و زماني كه به خانه وي رفتند با صحنه عجيبي روبهرو شدند.
مهدی به همراه پسرخالهاش در حالی روی زمین افتاده بودند که زخمی بودند و تصور میشد با همدیگر دعوا کردهاند، بررسیها نشان داد آن دو که خیلی صمیمی هستند قصد خودکشی داشتند. دو پسرخاله از قتلگاه مادر، کودک به بیمارستان انتقال یافته و از مرگ حتمی نجات یافتند.
«مهدی» بعد از بهبودیش به پلیس گفت: با قتل همسر و پسرم با پولی که از شرکت گرفته بودم به دوبی رفتم و بعد از مدت یک هفته در حالی که پولی برایم نمانده بود به ایران برگشتم و به خانهام رفتم.
وی افزود: وقتی به خانهام رفتم نمیتوانستم لحظهای صحنه به قتل رساندن خانوادهام را فراموش کنم به همین خاطر با پسرخالهام که با هم خیلی صمیمی هستیم تماس گرفتم و از وی خواستم برای پایان دادن زندگی سیاهم سمی تهیه کند و به خانهام بیاید.
پسرخالهام به همراه سم به خانه آمد، اما مرا وارد بازی دیگری کرد و خواست یا با هم خودکشی کنیم یا به زندگی ادامه دهیم. پسرخالهام با این سناریو قصد منصرف کردن من را داشت، اما عذاب وجدان روی دل من سنگینی میکرد تا این که تصمیم گرفتیم با هم خودکشی کنیم.
این مرد خشمگین گفت: ابتدا من با طنابی قصد خودکشی داشتم و پسرخالهام با شیشه شروع به خودزنی کرد و وی بیحال روی زمین افتاد، اما من که طناب دور گردنم بود اتفاقی برایم نیفتاد و با برداشتن چاقو دست به خودزنی کردم و روی زمین افتادم و زمانی که به هوش آمدم خودم را در بیمارستان دیدم.
«مهدی» در خصوص انگیزهاش گفت: شب حادثه بین من و همسرم اختلاف شدیدی به وجود آمد و «الهام» با حرفهایش مرا عصبانی کرد ناگهان خونم به جوش آمد، برای پایان دادن به این همه تحقیر در زندگیام دستانم را روی دهانش گذاشتم و بعد از چند لحظه دیدم که همسرم روی زمین افتاد و دیگر نفس نکشید.
«مهدی» درباره انگیزه قتل پسرش افزود: «بعد از مرگ «الهام» تصمیم گرفتم خودم را بکشم که «ارشیا» را دیدم و چون نمیخواستم پسرم بدون پدر و مادر بزرگ شود وی را نیز خفه کردم و بعد باز نتوانستم خودم را بکشم به دوبی رفتم عذاب وجدان داشتم و سریع به تهران برگشتم تا خودکشی کنم.»
نقض در قرار مجرمیت
بازپرس جنایی تهران پس از گذشت 4 سال قرار مجرمیت این مرد را در قتل همسر و کودکش صادر کرد که دادیار آرش سیفی از اظهارنظر دادسرای امور جنایی تهران در مرحله صدور کیفرخواست نقض گرفت و خواستار تست روانشناسی قاتل شد.
..............................................................
متهمی که با تعارف آبمیوه مسموم و بیهوش کردن مسافران در ترمینال مسافربری کرمانشاه اقدام به سرقت از آنان کرده بود، با تلاش پلیس کرمانشاه دستگیر شد.
سردار کشوری فرمانده انتظای استان کرمانشاه در خصوص خبر فوق اظهار داشت: با ارجاع یک فقره پرونده بهمراه یک نفر متهم به سرقت از کلانتری ترمینال شهید کاویانی شهر کرمانشاه به پلیس آگاهی استان، پیگیری پرونده به ماموران شعبه 5 اداره مبارزه با سرقت آن پلیس محول شد.
سردار کشوری ادامه داد: تحقیقات بعمل آمده از شاکی پرونده حکایت از آن داشت، وی اواخر مرداد ماه سال جاری در ترمینال شهید کاویانی شهر کرمانشاه با متهم آشنا شده و پس از مدتی صحبت و گفتگو توسط متهم یک ظرف آبمیوه به او تعارف شده است که پس از مصرف آن بیهوش شده و یک دستگاه گوشی تلفن همراه و 1 میلیون ریال وجه نقدش به سرقت رفته است.
این مقام انتظامی افزود: پس از اعلام شکایت شاکی، با توجه به اطلاعات کسب شده از وی و با تیزهوشی ماموران کلانتری ترمینال شهید کاویانی متهم پرونده شناسایی و دستگیر شد اما با توجه به انکار هرگونه سرقت از طرف وی و وقوع سرقتهای دیگری به روش مذکور در ترمینال و سطح شهر کرمانشاه، متهم با دستور مقام قضایی جهت تحقیقات تکمیلی تحویل پلیس آگاهی گردید.
سردار کشوری در ادامه اظهار داشت: متهم در بازجوییهای تخصصی و مستمر بعمل آمده در شعبه 5 اداره مبارزه با سرقت پلیس آگاهی لب به اعتراف گشود و از 8 فقره سرقت از شهروندان و مسافران با استفاده از آبمیوههای مسوم پرده برداشت.
وی تصریح کرد: ارزش اموال و وجوه مسروقه حدود 77 میلیون ریال برآورد شده است. فرمانده انتظامی استان کرمانشاه در خاتمه از شهروندان درخواست کرد، از اعتماد به افراد غریبه پرهیز کرده و از قبول هرگونه بسته، مواد غذایی و... و یا در اختیار گذاشتن اطلاعات، امکانات و وسایل شخصی خود از جمله رمزهای کارت عابر بانک و گوشی تلفن همراه به کسانی که شناخت کاملی از آنان ندارند خودداری کنند.
رئیس پلیس امنیت عمومی تهران بزرگ از دستگیری شرور درجه سه منطقه تجریش خبر داد.
سرهنگ علیرضا محرابی از دستگیری یکی از اراذل و اوباش سابقهدار «تجریش» در طرح امنیت محلهمحور خبرداد.
وی گفت: چندی پیش دستگیری یکی از اراذل و اوباش سابقهدار محدوده تجریش، به اتهاماتی چون درگیری، ایجاد مزاحمت و شرارت، از سوی مقام قضایی در دستور کار مأموران پایگاه یکم پلیس امنیت عمومی تهران بزرگ قرار گرفت.وی ادامه داد: با تحقیقات انجام شده، مأموران پلیس موفق به شناسایی محل رفت و آمد این متهم و محلهای پاتوق وی شدند تا مشخص شد این متهم چندی پیش در یک درگیری به ضرب و جرح تعدادی از شهروندان پرداخته و از محل متواری شده است.
محرابی اضافه کرد: در ادامه تحقیقات معلوم شد که این فرد با خودرویش در محدوده میدانهای تجریش و قدس پرسه زده و اقدام به شرارت میکند.
رئیس پلیس امنیت عمومی تصریح کرد: با شناسایی محل تردد این متهم بلافاصله مأموران به محل اعزام و پس از عملیات پلیسی موفق شدند این فرد را دستگیر کرده و برای انجام تحقیقات به پلیس امنیت منتقل کنند.
وی اظهار داشت: متهم که حسین نام داشت در بازجوییهای انجام شده به جرایمی چون شرارت، درگیری، عربدهکشی، حمل سلاح سرد، ایجاد مزاحمت و ناامنی برای شهروندان اعتراف کرده و پس از تکمیل پرونده به دادسرا منتقل شد.