اعتراف به 60 فقره زورگيري
يكي از متهمان هنگام كيفقاپي از يك زن، او را با ضربه چاقو زخمي و روانه بيمارستان كرده بود.
به گزارش جامجم، ساعت 16 عصر شنبه چهارم شهريور امسال ماموران كلانتري 103 گاندي هنگام گشتزني در خيابان جلفا در شمال تهران متوجه درخواست كمك دو زن سرنشين يك خودرو شدند.
پس از نزديك شدن به خودرو معلوم شد يكي از آنها كه زن سالخوردهاي بود از ناحيه دست زخمي شده است، كه بلافاصله به بيمارستان منتقل شد.
در تحقيق از ديگر سرنشين خودرو معلوم شد آنها در حال پارك كردن خودرو و بازگشت به خانه بودهاند كه يك مرد جوان به آنها حمله كرده و درصدد سرقت كيف مادرش بوده كه او مقابل جوان كيفقاپ مقاومت ميكند.
در همين موقع متهم با ديدن افراد رهگذر كه قصد نجات مادر و دختر را داشتند، وحشت كرده و با زخمي كردن زن سالخورده بيآنكه سرقتي انجام دهد با سوار شدن به يك موتورسيكلت از محل فرار كردهاند.
تصادف كيفقاپها با خودروي عبوري
در پي فرار متهمان، ماموران انتظامي به تعقيب آنها پرداختند تا اين كه پس از طي مسافتي دزدهاي كيفقاپ كه با سرعت بالايي در حركت بودند، با يك خودروي سواري تصادف كرده و نقش زمين شدند.
پس از دستگيري متهمان، آنها براي تحقيقات به كلانتري 103 گاندي تهران انتقال يافتند و از يكي از آنها يك قبضه چاقو كشف و ضبط شد. متهمان در تحقيقات مقدماتي اعتراف كردند كه با سد كردن راه مردم در مناطق جنوب، جنوب شرق تهران و مركز شهر با تهديد چاقو، گوشي تلفن همراه در كيف آنها را سرقت ميكردهاند و در آخرين سرقت زن سالخورده را با چاقو زخمي كرده و متواري شدهاند.
اعتراف به 60 فقره زورگيري
در پي اعتراف متهمان به 60 فقره زورگيري و يك فقره كيفقاپي ناموفق، براي آنها قرار قانوني صادر شد.
با دستگيري متهمان، خبرنگار ما با آنها گفتوگو كرده است، كه در پي ميآيد.
از خودت بگو؟
محمد هستم و 20 سال دارم. تا دوم دبيرستان درس خواندم. به دليل فوت پدرم مدرسه را رها كردم و در يك كارگاه مشغول كار بودم.
به چه اتهامي بازداشت شدهاي؟
سرقت، زورگيري و كيفقاپي.
سرقتهايت را چگونه شروع كردي؟
سابقهدار نيستم. از يك ماه پيش همراه امير دست به دزدي زديم. او سرباز بود و هر دو در خانوادههايي بزرگ شده بوديم كه مشكلات مالي داشتيم. ميخواستيم يكشبه پولدار شويم. به همين دليل تصميم به دزدي گرفتيم.
يعني هر كس مشكل مالي دارد بايد سرقت كند؟
نميدانم، عقلمان نرسيد!
به 60 فقره زورگيري اعتراف كردهايد، شيوه دزدي شما چگونه بود؟
با موتورسيكلت در مناطق مختلف تهران پرسه ميزديم. با نزديك شدن به كساني كه در خيابان در حال مكالمه با تلفن همراه بودند، در كمتر از چند ثانيه اقدام به قاپيدن تلفن همراه يا كيف آنها ميكرديم و متواري ميشديم. برخي مواقع نيز با سد كردن راه مردم با چاقو تهديدشان ميكرديم و گوشيهاي تلفن آنها را ميدزديديم.
چرا با چاقو به زن سالخورده حمله كردي؟
با سرقتهاي سريالي كه انجام داديم، از ترس دستگيري تصميم گرفتيم شيوه سرقتها را تغيير دهيم. بنابراين به شمال تهران آمديم تا كيفقاپي كنيم تا شايد پول بيشتري بهدست آوريم. روز حادثه به دليل ترافيك دقايقي را پشت چراغ قرمز متوقف شديم. همان موقع توجهمان به خودرويي جلب شد كه كيفي كه در آن قرار داشت و مقداري اسكناس از داخل آن معلوم بود.
بعد چي شد؟
پس از حركت خودرو سايه به سايه آن را تعقيب كرديم. وقتي راننده در خيابان جلفا توقف كرد، از موتورسيكلت پياده شدم و به سمت خودرو دويدم. در اين موقع قصد سرقت كيف زنانه را داشتم كه زن سالخورده و زن جوان ديگري كه همراهش بود، مقابلم مقاومت كرده و بند كيف را رها نكردند. من نيز با چاقو به او ضربه زدم. با داد و فريادشان رهگذران متوجه ماجرا شدند و بيآنكه سرقتي انجام دهيم، فرار كرديم.
از وضع زن زخمي اطلاع داري؟
در كلانتري متوجه شدم بشدت زخمي شده و در بيمارستان بستري است.
چه مجازاتي در انتظارت است؟
(پس از مكث كوتاه) حبس و آيندهاي تباه شده. نميدانم اگر خانوادهام از ماجرا باخبر شوند، به آنها چه بگويم.
بنابراين گزارش با دستور قضايي هر دو متهم براي ادامه تحقيقات در اختيار ماموران پليس آگاهي قرار گرفتند تا در اين زمينه تحقيقات تكميلي انجام شود.
عمليات براي رهايي از انگشتر
به گزارش روز دوشنبه از سازمان آتش نشاني، ساعت 10:12 صبح دیروز دختر بچه ای هشت ساله به همراه والدین خود به ایستگاه 33 مراجعه کرده و به علت تورم شدید و گیر كردن انگشتر تنگ در دستانش ابراز ناراحتی می کرد.
مهدی فتحی ريیس ایستگاه 33 درباره عملیات رهاسازی این انگشتر گفت: آتش نشانان بی درنگ با استفاده از تجهیزات انگشتربر و تلاش زیاد موفق شدند كه انگشتر را از انگشتان متورم شده این دختر بچه خارج كنند.
گوشت مرغ با طعم ترياک
به گزارش پايگاه پليس، در پي دريافت گزارش هايي مبني بر فعاليت فردي در امر تهيه و توزيع مواد مخدر در پوشش عرضه کننده مرغ، موضوع در دستور کار ماموران پليس مبارزه با مواد مخدر شهرستان «آمل» قرار گرفت.
بر پايه اين گزارش، ماموران با انجام اقدامات اطلاعاتي و پليسي اين واحد صنفي را شناسايي کرده و آن را تحت نظر قرار دادند و پس از اطمينان از صحت موضوع، متصدي اين واحد صنفي را حين فروش مواد مخدر به يکي از معتادان در اقدامي غافلگيرانه دستگير کردند.
اين گزارش حاکي است، از متهم به نام «ح - ب» 292 گرم ترياک، يک دستگاه ترازوي توزين مواد مخدر، مبلغ چهار ميليون ريال وجه نقد حاصل از فروش مواد کشف و ضبط شد.
گفتني است؛ متهمان پس از تشکيل پرونده براي سير مراحل قانوني تحويل مراجع قضايي شدند.
..................................................................کارآگاهان پليس آخرين طعمه کلاهبرداران
از چندی قبل شکایت های مشابهی درباره کلاهبرداری با چک های جعلی در پلیس آگاهی اصفهان مطرح شد.
بررسی شکایت ها نشان داد، اعضای باندی با معرفی خود به عنوان نمایندگان خرید شرکت های دولتی و دانشگاه ها اقدام به خرید لوازم خانگی، روغن موتور، رایانه و اقلام دیگر می کردند. کلاهبرداران در تمام اقدامات مجرمانه خود چک یک بانک را با امضا و مهر جعلی به فروشندگان می دادند.
با افزایش شکایت ها از اعضای این باند ماموران به چهره نگاری از متهمان پرداخته و سه مرد تبهکار به نام «نعمت»، «حبیب» و «ابراهیم» را شناسایی کردند.
متهمان در یکی از شهرستان های اطراف اصفهان زندگی می کردند. با کشف این سرنخ کارآگاهان به بهانه فروش روغن موتور با متهمان قرار گذاشتند.
سرانجام هنگامی که کلاهبرداران با چک های جعلی در محل قرار حاضر شدند از سوی ماموران دستگیر و به اداره آگاهی منتقل شدند.در بازرسی از مخفیگاه آنها نیز مقداری از اجناس کلاهبرداری شده کشف شد.
ريیس پلیس آگاهی استان اصفهان با اشاره به این خبر گفت: متهمان در جریان بازجویی ها به 28 فقره جعل چک و کلاهبرداری از فروشندگان اجناس مختلف اعتراف کرده اند.
سرهنگ حسین حسین زاده افزود: در ادامه بررسی ها سرنخ هایی از فعالیت اعضای این گروه در استانهای دیگر نیز کشف شد که کارآگاهان در حال بررسی آن هستند.
دختر 17 ساله در دام سياه
بچندي پيش دختري هفده ساله با حضور در كلانتري16 انديشه از مردي به اتهام آدمربايي و آزار و اذيت شكايت كرد.
شاكي گفت: در راه مدرسه مردي برايم ايجاد مزاحمت ميكرد. ابتدا توجهي به اين مزاحمتها نداشتم تا اين كه مرد جوان يك روز راهم را در خيابان سد كرد و با ادعاي اين كه به من علاقه دارد، پيشنهاد دوستي داد كه نپذيرفتم و از او خواستم مزاحم من نشود، اما بيفايده بود.
وي اضافه كرد: مزاحمتهاي مرد جوان ادامه داشت تا اينكه يك روز پس از خارج شدن از خانه راهم را سد كرد و با زور و تهديد چاقو مرا به درون خودرويش انداخت و از شهريار به سمت جاده ساوه حركت كرد. او مرا به بيابانهاي اطراف برد سپس مورد آزار و اذيت قرار داد و تهديد كرد اگر موضوع را با خانوادهام در ميان بگذارم يا از او شكايت كنم، به من آسيب ميرساند و اعضاي خانوادهام را خواهد كشت.
شاكي يادآور شد: از ترس در اين باره سكوت كردم. پس از بازگشت به خانه به دروغ گفتم كه با دختري در خيابان دعوا كرده و كتك خوردهام. از آن به بعد مزاحمتهاي مرد آزارگر ادامه پيدا كرد و از ترس اين كه خانوادهام دچار مشكل نشوند بناچار تن به خواستههاي شيطاني او ميدادم. در ادامه وقتي مرد آزارگر با سد كردن راه خواهرم در خيابان او را تهديد به ربودن و آزار و اذيت كرد، تصميم گرفتم از متهم شكايت كنم.
در پي اين شكايت و تشكيل پروندهاي در دادسراي شهريار، تحقيقات گسترده پليس در اين ارتباط آغاز شد تا اين كه دو روز پيش متهم دستگير شد.
مرد جوان در بازجويي مقدماتي به تهديد به قتل دختر جوان و خانوادهاش و مزاحمت خياباني براي شاكي و خواهرش اعتراف، اما درباره آزار و اذيت شاكي سكوت كرد.
بنابراين گزارش ، متهم با قرار قانوني روانه زندان شد. تحقيقات تكميلي از وي ادامه دارد.
..................................................................محاکمه پسر پدرکش
پسر جوان که متهم است در جریان یک تصادف ساختگی پدرش را به قتل رسانده است در دور دوم محاکمهاش منکر اتهام خود شد.
در این پرونده «سعید» 32 ساله روز 4 آبانماه سال 88 پدر خود را در یک تصادف ساختگی در لواسان به قتل رسانده بود.
وی پس از محاکمه در شعبه 74 دادگاه کیفری به فساد محکوم شده که حکم مجازاتش از سوی قضات دیوانعالی کشور نقض و پرونده برای رسیدگی دوباره به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شده بود.
صبح روز گذشته جلسه دادگاه با حضور اولیایدم متهم با وکلای مدافعش در شعبه 113 دادگاه کیفری و به ریاست قاضی محمدسلطان همتیار برگزار شد.
در ابتدای جلسه دادگاه سیدرضایی، نماینده دادستان با تشریح کیفرخواست گفت: در این پرونده تنها دختر بزرگ قربانی تقاضای قصاص کرده و دیگر اولیایدم رضایت خود را اعلام کردهاند.
سپس دختر بزرگ قربانی در جایگاه حاضر شد و با طرح شکایتش گفت: مطمئن هستم سعید به طور عمدی پدرمان را به قتل رسانده است، به همین خاطر برای وی تقاضای قصاص دارم و حاضر هستم سهم دیه دیگر اعضای خانوادهام را پرداخت کنم.
وکیل شاکی نیز در این باره اظهار داشت: بر اساس گزارش جدید کارشناسان تصادفات، نقشه حادثه منطبق با معیارهای فنی متعارف کارشناسی تصادفات نیست و این مورد از شمول حوادث معمولی در رانندگی خارج است. این گزارش عمدی بودن تصادف را نشان میدهد.
رئیس دادگاه با تفهیم اتهام قتل عمد به سعید از وی خواست به دفاع از خود بپردازد که پسر جوان اظهار داشت: شب حادثه همراه برادر و پدرم راهی لواسان شدیم، صبح در حال جابهجا کردن خودروی بلیزر بودم که نمیدانم چه شد چرخ جلو روی پدرم رفت، سریع وی را به سمت بیمارستان انتقال دادیم که امدادگران اورژانس در میان راه اعلام کردند پدرم از دنیا رفته است.
من علاقه زیادی به پدرم داشتم و قتل او هیچ سودی برای من نداشت. وکیل متهم نیز در پایان خواستار بررسی صحنه تصادف از سوی تیم کارشناسی 5 نفره شد.
قضات دادگاه پس از آخرین دفاعیات متهم پایان رسیدگی به این پرونده را اعلام کرده و برای صدور رای وارد شور شدند.
..................................................................
نجات مدیر از سقوط کابین آسانسور
آتشنشانان در یک عملیات حساس، مدیر یک مجتمع فرهنگی - ورزشی را از داخل آسانسور نجات دادند.
ستاد فرماندهی آتشنشانی تهران ساعت 9:56 یکشنبه با دریافت خبر وقوع این حادثه بلافاصله آتشنشانان ایستگاه 80 را به محل حادثه در خیابان آیتالله کاشانی اعزام كرد.
علی چراغی، رئیس آتشنشانان اعزامی در این باره گفت: کابلهای کابین آسانسور از قرقره اصلی خود خارج شده و همراه مدیر این مجتمع سقوط کرده بود كه با عمل کردن ترمزهای اضطراری کابین بین طبقات اول و دوم گیر کرده بود.
وی ادامه داد: آتشنشانان بیدرنگ پس از ایمنسازی محل و با استفاده از جرثقیل دستی کابین آسانسور را با طبقه دوم همسطح و مدیر 45 ساله مجتمع را به سلامت از داخل کابین خارج کردند.
..................................................................
گرفتاری جیببر نامرئی در محاصره پلیس مخفی
با زیاد شدن شکایتها و مراجعه مالباختهها تیمی از ماموران برای ردیابی جیببرها و کیفقاپان، ایستگاههای بیآرتی و مترو را زیر نظر گرفته و به جوان لاغراندامی که رفتار مرموزی داشت مشکوک شدند.
پلیس به دنبال جوان مرموز بود که ناگهان مردی فریادزنان از مردم کمک خواست تا دزد کیفش را بگیرند در همان زمان پلیس دید که مردی میخواهد در لابهلای مسافران خودش را گم و گور کند.
در بررسیها میدانی احتمال داده شد دزد جوان سوار بر قطار مترو یا اتوبوس از محل متواری شده است که پلیس در چند تیم عملیاتی و به صورت نامحسوس منطقه را تحت مراقبت قرار داد.
دزد جوان که نمیدانست پلیس هنوز به دنبالش است با خونسردی کامل پا در ایستگاه مترو گذاشت ولی اینبار طعمهاش از روی بدشانسی پلیس بود.
زمانی که قطار به ایستگاه نزدیک شد و مسافران در انتظار بودند، دزد جوان برای جیببری به اشتباه به سراغ یکی از ماموران که با لباس شخصی به دنبال دزد مترو بود رفت.
این مامور وقتی احساس کرد کیف پولش از جیب عقب شلوارش در حال خارج شدن است تا به عقب برگشت متوجه شد کیف پولش در دست دزد جوان است که پیش از فرار، پسر جوان را دستگیر کرد.
گفتوگو با جیببر نامرئی
«آرش» 20 ساله که فکر نمیکرد طعمهاش پلیس باشد، باور نمیکرد دستگیر شده است و با آن همه ادعای زرنگی خودش را پشت میلههای بازداشتگاه کلانتری میبیند.
چقدر درس خواندهای؟
سیکل دارم.
چرا ادامه تحصیل ندادی؟
انگیزهای برای درس خواندن نداشتم و خانوادهام نمیتوانستند مخارج مدرسهام را تامین کنند.
بعد از ترک تحصیل چه کردی؟
مدتی به بازار رفتم اما نتوانستم کار خوبی پیدا کنم تا اینکه مدتی در یک سوپرمارکت مشغول به کار شدم اما خیلی زود اخراج شدم.
چرا اخراج شدی؟
برای اینکه از سوپرمارکت جنس برداشته بودم و پولش را در دخل نگذاشته بودم، پس از مدتی صاحب مغازه متوجه شد و مرا اخراج کرد.
چرا دزدی؟
نمیدانم، شاید چون پدر نداشتم این کار را به راحتی انجام میدادم.
پدرت کجاست؟
نمیدانم، چند سال پیش پدرم که اعتیاد داشت از خانه خارج شد و دیگر از او خبری نداریم.
جیببری را از کجا یاد گرفتی؟
سخت نبود. در محل زندگیمان با پسری آشنا شدم که دزدی میکرد، از وی جیببری را در یک جلسه یاد گرفتم.
همدست داری؟
نه، تنهایی راحتتر است و همه پول مال خودم است و شریکی ندارم.
خانوادهات خبر داشتند؟
نه! فکر میکنند در مترو و بیآرتی نگهبان هستم.
فکر میکردی دستگیر شوی؟
نه! چون سرعت زیادی در فرار دارم و کمتر کسی میتوانست مرا بگیرد؛ همه به من گریزپا میگویند.
طعمههایت را چهطور شناسایی میکردی؟
خیلی اتفاقی شناسایی میکردم و معمولا به سراغ افراد میانسال که پول بیشتری همراهشان است میرفتم اما آخرین طعمهام پلیس از آب درآمد.
اعتیاد داری؟
نه! فقط یکبار شیشه کشیدم اما نمیدانم چرا از مصرف دوباره آن ترسیدم و دیگر به سمتش نرفتم. فقط بعضی اوقات سیگار میکشم.
چندبار دزدی کردهای؟
نمیدانم، تازهکار هستم.
شاکی زیاد داری؟
شاید زیاد باشند، من حدود 2 سال است که این کار را میکنم و هیچوقت دستگیر نشدهام.
حرف آخر؟
نگران مادرم هستم، چون تنهاست و کسی را ندارد. امیدوارم مرا ببخشند. باور کنید دیگر به سراغ دزدی نمیروم و این دستگیری باعث شد آدم شوم.
..................................................................
دزدیهای شبانه زندانی قدیمی از بانکها
دزد تکرو شبانه سراغ بانکها میرفت و با زیرکی دوربینهای مداربسته را به سرقت میبرد.
پلیس وقتی این مرد تبهکار را دستگیر کرد کیسه سیاهرنگی را به دست آورد که داخل آن پر از تجهیزات دوربینهای دزدی بود.
ساعت 2 بامداد 22 خردادماه سال جاری ماموران پلیس هنگام گشتزنی در خیابان تختی به مردی ژولیده که کیسه سیاهرنگی در دستش بود، برخوردند.
ماموران برای بازرسی کیسه سیاهرنگ در حال نزدیک شدن به این مرد بودند که وی با دیدن آنان پا به فرار گذاشت که پلیس با تعقیب و گریز در کوچه پسکوچهها وی را به دام انداخت.
در بازرسی بدنی از مرد ژولیده؛ چاقو، انبردست و پیچگوشتی و در بازرسی از کیسه سیاهرنگ 2 دوربین مداربسته بزرگ به دست آمد که شواهد نشان میداد این مرد دوربینها را از یک بانک دزدیده است.
دزد تکرو که «ابراهیم» نام دارد و 40 ساله است در جریان بازجوییها گفت: من اطلاعی از دوربینهای مداربسته دزدی نداشتم و این کیسه را یکی از دوستانم به نام «محسن» معروف به «خان» به من امانت داد.
وی در ادامه درباره انگیزهاش از فرار از دست پلیس گفت: در یک لحظه دیدم ماموران به سویم میدوند، نمیدانم چه شد که ترسیدم و پا به فرار گذاشتم.
با ادعاهای ابراهیم، پرونده وی برای رسیدگی در اختیار تیمی از پایگاه هفتم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت و وی باز اصرار به بیگناهی کرد.
همچنان که پلیس به دنبال سرنخ مهمی از دزدیهای ابراهیم بود، حراست یکی از بانکها تصاویر جالبی را در اختیار کارآگاهان قرار داد؛ تصاویر زمانی را نشان میداد که مرد ژولیده سطل بزرگ زباله که شهرداری تهران سر کوچهها و خیابانها قرار داده را مقابل بانک برده و با ایستادن روی آن دوربینها را سرقت میکند.
با بهدست آمدن این سرنخ، کارآگاهان تصاویر را به ابراهیم نشان دادند و وی که دیگر راهی برای کتمان حقیقت نداشت به آنان گفت: من چند ماه پیش از زندان آزاد شدم و در طول این مدت بهخاطر بیکاری و اعتیاد به هروئین مجبور به دزدی بودم، بنابراین به پیشنهاد یکی از موادفروشان که مالخری هم میکند، مقابل بانکها میرفتم، اگر مغازههای کنار بانک کرکره مشبک داشتند با استفاده از کرکره بالا میرفتم و دوربینها را باز میکردم و اگر چنین نبود با استفاده از سطلهای بزرگ زباله دست به این کار میزدم و پس از اینکه دوربینها را میدزدیدم آن را به مالخری به نام «حسن» میدادم و به جای آن هروئین میگرفتم.
سرهنگ کارآگاه محمدرضا ذاکر استقامتی، رئیس پایگاه هفتم پلیس آگاهی تهران در اینباره گفت: ابراهیم که از دزدان قدیمی است تاکنون به بیش از 10 سرقت دوربینهای مداربسته پیشرفته چندین بانک اعتراف کرده است.
..................................................................
چوبهدار در انتظار زن افیونی
زن جوانی که شوهر معتاد خود را با بند ساک خفه کرده بود به قصاص محکوم شد و حکم وی از سوی قضات دیوانعالی کشور به تایید رسید.
نیمه شب 21 بهمن سال 88 زن جوانی با مراجعه به کلانتری مارلیک کرج مدعی شد همسرش اقدام به خودکشی کرده است.
ماموران با مراجعه به خانه این زن با جسد مرد جوانی به نام «حسین» روبهرو شدند که به کام مرگ فرو رفته بود.
با شکایت مادر قربانی از عروس خود، وی به اتهام قتل بازداشت شد.این زن که «شهناز» نام دارد، در نخستین اظهارات خود مدعی بود که برای تهیه غذا از خانه خارج شده و زمانی که بازگشته با جسد بیجان شوهرش روبهرو شده است اما با گسترده شدن تحقیقات، شهناز با شواهد و مدارک پلیسی لب به اعتراف گشود و با قبول قتل همسرسش، گفت: حسین به دلیل اعتیاد و بیکاری از وی میخواسته به کارهای غیراخلاقی دست بزند که به همین علت وی را با «بند ساک» به قتل رسانده است.
شهناز گفت: هر 2 معتاد بودیم و موادمخدر مصرف میکردیم. حسین درآمد نداشت و مادرش هر ماه به وی پول میداد.
او مرا مجبور به انجام کارهای غیراخلاقی میکرد. شب حادثه به من پیشنهاد خودکشی داد. ابتدا قرار شد او خودکشی کند.
بند ساک را دور گردنش انداخت و من هم کشیدم تا کشته شد اما بعد از آن، من ترسیدم خودکشی کنم و به پلیس خبر دادم.
با اعترافات زن افیونی، قرار مجرمیت وی از سوی دادسرای جنایی صادر و پرونده برای رسیدگی به شعبه 113 دادگاه کیفری استان تهران ارسال شد.
در جلسه دادگاه اولیای دم که دختر 9 ساله قربانی و مادر وی بودند، خواسته خود را قصاص زن جوان عنوان کردند.
در ادامه جلسه، شهناز در جایگاه قرار گرفت و با بیان اینکه هیچیک از اعترافات قبلی و اتهام قتل را قبول ندارد، گفت: لحظهای که شوهرم خودکشی کرد من اصلا در خانه نبودم.
وی ادامه داد: وقتی به خانه آمدم متوجه شدم با بند ساک خودش را از دستگیره در اتاق خواب آویزان کرده است، بند را از دور گردنش باز کردم ولی دیر شده بود.
قضات دادگاه پس از آخرین دفاعیات متهم وی را به قصاص و 99 ضربه شلاق محکوم کردند که پرونده برای رسیدگی نهایی به دیوانعالی کشور فرستاده شد و قضات دیوانعالی کشور حکم مجازات وی را تایید کردند.
..................................................................
فرار دختر آمریکایی از خانه وحشت
پليس آمريكا اعلام كرد: مرد و زني به اتهام ربودن يك دختر و 3 سال حبس وي در خانهشان دستگير شدند.
بنابر اعلام پليس محلي ايالت «ايلينويز» اين مرد و زن كه رابطه مادر و فرزندی دارند اين دختر را پس از ربودن، حبس كرده همچنين در چندين مورد او را مورد تجاوز قرار دادهاند.
پليس همچنين پس از دستگيري اين مادر و پسر اتهامات ديگري از قبيل نگهداري غيرقانوني موادمخدر و اسلحه و به خطر انداختن جان يك انسان را به آنان نسبت داد.
پليس ايالت «ايلينويز» با اعلام اينكه تحقيقات همچنان ادامه دارد، تصريح كرد: در بررسيهايي كه از خانه متهم انجام شد، همه شواهد پس از جمعآوري مورد بازبيني قرار گرفت.
دوشنبه هفته گذشته اين دختر نوجوان پس از اينكه توانست از دست اين دو متهم فرار كند، به اداره پليس رفت و اين موضوع را اطلاع داد.
به گزارش روزنامه ديليميل، نيروهاي پليس اين ايالت نيز پس از شنيدن اظهارات قرباني در تحقيقاتي چند روزه صحت ادعاهاي وی را بررسي كرده و پس از شناسايي خانه متهمان اقدام به دستگيري آنان كردند.
..................................................................
بازداشت پزشک قلابی در کلمبیا
مرد آمريكايي به اتهام فريب 500 تن از ساكنان كلمبيا با وانمود کردن اينكه پزشك است، دستگير شد.
پليس آمريكا اعلام كرد: اين مرد در 6 ماه گذشته در لباس يك پزشك اقدام به درمان غيرقانوني تعدادي از شهروندان كلمبيايي كرده بود.پليس آمريكا همچنين اعلام كرد: اين مرد با جعل مدارك دوست پزشكش بيماران خود را فريب داده و در چند مركز درماني مشغول به كار بوده است.
دوست این تبهکار در بازجویی پلیس گفت: در همه اين مدت خبري از «ارنست» نداشتم تا اينكه متوجه شدم وی به مدارك شناسايي من دسترسي پيدا كرده و با جعل آنها بيماران را فريب داده است.
به گزارش خبرگزاري آسوشيتدپرس، پليس پس از اينكه نسبت به اين اقدام «ارنست» آگاه شد، او را به اتهام فريب بيماران دستگير كرد اما همچنان تحقيقات براي روشن شدن بيشتر پرونده ادامه دارد.
..................................................................
سقوط مرگبار هواپيماي آمريكايي
بر اثر سقوط يك هواپيماي تك موتوره در كاليفرنيای آمريكا سرنشينان آن در آتش سوختند.
بنا بر اعلام پليس كاليفرنيا، اين هواپيماي كوچك مدتي پس از برخاستن از باند فرودگاه دچار حادثه شد و سپس آتش گرفت.
نيروهاي پليس فدرال آمريكا پس از اين حادثه مرگبار هوايي به محل اعزام شدند و تلاشها براي روشنكردن علت آن را آغاز كردند.
همچنين پليس فدرال در گزارشي اعلام كرد: هيچيك از سرنشينان اين هواپيماي كوچك در اين حادثه جان سالم به در نبردهاند اما از تعداد و نام قربانيان اطلاعاتي منتشر نكردهاند.
به گزارش خبرگزاري يونايتدپرس، شاهدان اين حادثه به پليس محلي كاليفرنيا گفتند: به نظر ميآيد اين هواپيما به دليل داشتن نقص فني در سيستم موتورش دچار حادثه شد.
..................................................................
توطئه عجیب یک جراح زیبایی برای کشتن همسرش
یک پزشک امریکایی که همسرش 5 سال پیش مرده بود با شکایت دخترانش و بازخوانی پرونده توسط پلیس، قاتل زنش شناخته شد.
مارتین جوزف مکنیل 56 ساله که به جرم جعل چک بازداشت شده بود از پنج سال پیش پس از آزادی از زندان فدرال تگزاس با تهدیدات پیدرپی خود شروع به آزار و اذیت 4 دختر و همسرش کرد.
او هر روز برای این کار طرحی تازه میریخت اما کار به جایی رسیده بود که هیچ یک از آنها امنیت جانی نداشتند و پس از مدتی زندگی به روال طبیعی برگشت تا این که تماسهای تلفنی یک زن ناشناس با این پزشک، ذهن زنش را مشغول کرد.
او که هر روز با تماسهای پیدرپی این ناشناس از خواب برمیخاست متوجه زمزمههای شوهرش میشد.
یک بار از شوهر درباره ناشناس تلفني پرسید و مرد جواب داد که یک دلال با او تماس میگیرد اما زن این ادعا را نپذیرفت و وجود یک رقیب را در زندگیاش احساس میکرد ولی به خاطر فرزندانش خود را قانع و راضی نشان میداد.
چند روزی از این ماجرا گذشت. همه چیز به نظر آرام میرسید تا این که زن این پزشک که از صورت زیبایی برخوردار بود با اصرار شوهرش که جراح پلاستیک بود تن به چند عمل جراحی زیبایی و تزریقي در مطب شوهرش داد.
این زن یک روز که از مطب شوهرش به خانه بازگشته بود به فرزندانش گفت: «هر اتفاقی برای من افتاد پدرتان را متهم نکنید.» ظاهراً زن به توطئه شوهرش پی برده بوده و تنها برای این که دخترانش پس از مرگ او آسیبی نبینند از آنها این درخواست را کرده بود.
ماجرا همانطور هم پیش رفت و در نهایت این زن سه روز بعد از آخرین عمل جراحی بطرز اسرارآمیزی مرد و جسدش را در وان حمام پیدا کردند.
البته از آنجا که این مرگ مشکوک به نظر میرسید جسد زن برای کالبدشکافی به پزشکی قانونی فرستاده شد و در نهایت اعلام شد زن به مرگ طبیعی مرده است.
این نظریه پزشکي قانونی که حکم آزادی مرد بود فرزندانش را بسیار ناامید و افسرده کرد. از همان زمان هم دختران این پزشک به تکاپو افتادند تا با استخدام یک وکیل، پدرشان را عامل قتل مادر خود معرفی کنند.
تلاشهای آنها با گذشت 5 سال از مرگ مادرشان نتیجه داد و پزشکان قانونی پس از بررسی پرونده مربوط به جراحی زیبایی زن جوان اعلام کردند که این زن به دلیل تزریق یک ماده سمی در جریان جراحی پلاستیک توسط شوهرش جان سپرده است.
در جریان تحقیق روشن شد که جراح پلاستیک پس از رابطه پنهانی با یک زن، تصمیم به قتل همسرش گرفته و به بهانه جراحی زیبایی و با تزریق آمپول سمی به صورت زن، او را به قتل رسانده است.
به این ترتیب مرد 56 ساله که قصد داشت از دخترانش نیز انتقامی سخت بگیرد به اتهام این قتل دستگیر و به زندان اوتاکانتی فرستاده شد.
یکی از دختران این پزشک قاتل پس از اعلام گناهکار بودن پدرش گفت: «از همان روز مرگ مادرم این قضیه را میدانستم اما هیچ کس باور نمیکرد که پدرم به بهانه جراحی پلاستیک، مادرم را کشته باشد. ما برای رسیدن به این نتیجه خیلی زحمت کشیدیم بنابراین موفقیت در این دادگاه حس ویژهای به ما داده است.»
این جنایت در حالی انجام شده که بسیاری از دوستان و نزدیکان این زوج، آنها را بسیار خوشبخت میدانستند چراکه آنها علاوه بر 4 فرزند خود، 4 دختر اوکراینی را هم به فرزندی قبول کرده بودند.
..................................................................
ماجرای نخستین زنی که اعدام شد
اوایل مهرماه سال 1349 دو خواهر (فاطمه 5 ساله و زهره 10 ساله) هنگام ظهر پس از بیرون آمدن از مدرسه در منطقه سرچشمه تهران ربوده شدند و روز شانزدهم مهرماه خبر ناپدید شدن آنها را در صفحه حوادث کیهان چاپ کردیم. سحرگاه روز بعد جنازه فاطمه در جوی آب خیابان اصلی کرج پیدا شد که خفهاش کرده بودند. روشن بود که رباینده ناشناس در راه فرار با بچهها به شمال، فاطمه را خفه کرده و با دختر 10 ساله (زهره) به فرار ادامه داده است...
***
در گروه حوادث، خبرنگاران این پرسش را مطرح کردند که انگیزه فرد ناشناس از ربودن دختر بچهها و کشتن یکی از آنها نمیتواند باجخواهی باشد، چراکه در این صورت اقدام به کشتن یکی از کودکان نمیکرد، ضمناً بچهها متعلق به خانوادهای کمدرآمد بودند و پدرشان یکی از کارکنان شرکتی بود که دستمزد اندکی دریافت میکرد.
بنابراین با توجه به قتل دختر بچه 5ساله به نظر میرسد که رباینده با انگیزه کینهجویانهای دست به چنین جنایتی زده و احتمالاً جان زهره هم در خطر است.
یکی از خبرنگاران گروه حوادث به خانه والدین دو دختر ربوده شده در منطقه سرچشمه تهران در انتهای خیابان سيروس رفت و به گفتوگو با حاجیه خانم مادر بچهها پرداخت.
آیا کسی با شما دشمنی داشت؟
حاجیه خانم در جواب گفت: ما آزارمان نه به همسایهها و نه به دوست و آشنا رسیده. ما همیشه سرمان به کار خودمان گرم بوده و با کسی اختلاف نداریم.
همسایهها میگفتند چند روز پیش یک زن به در خانه شما آمده بود و جار و جنجال راه انداخت؟
آه... بله آقا. این زن هووی سابقم ایران شریفی بود. از وقتی که شوهرم طلاقش داده بلای جان ما شده. مرتباً به در خانه ما میآید و جلوی همسایه ها قشقرق راه میاندازد تا پولی از شوهرم بگیرد.
آقا توی این دو سال آب خوش از گلویمان پائین نرفته از روزی که ایران خودش را به شوهرم قالب کرد آسایش از زندگیمان رفته. از ترس این زن 6 دفعه خانه عوض کردهایم. یک دفعه آمده فرش زير پايمان را برده، يك دفعه هم میخواست چیز خورم بکند. از بس در کوچهمان داد و بیداد راه انداخته، آبرویمان را پیش در و همسایه برده.
شوهرت چرا با این زن ازدواج کرده بود؟
ایران قبلاً چند شوهر کرده بود و از آنها7 بچه بزرگ و کوچک دارد. ما در سفر مشهد بودیم که این زن با ما آشنا شد و بعد فهمیدم که با چربزبانی صیغه شوهرم شده، اما آنقدر بلا به سر ما آورد که شوهرم طلاقش داد و حالا ول کن ما نیست و مرتب حق و حقوقش را میخواهد.
آیا ایران با بچههای شما فاطمه و زهره هم رفت و آمد داشت؟
بله، هر دفعه که به دیدن بچهها میآمد برایشان شیرینی و شکلات و اسباببازی میخرید، گاهی هم میآمد فاطمه و زهره را به گردش و سینما میبرد و بچهها به او انس پیدا کرده بودند.
چند روز است که این زن را ندیدهاید؟
حاجیه فکر میکند و جواب میدهد:
یک هفتهای میشود که از ایران خبری نداریم.
همین اطلاعات کافی بود تا یقین کنیم، ایران شریفی، هووی سابق و انتقامجوی حاجیه خانم، بچهها را از مقابل مدرسهشان به بهانه گردش و سینما با خود برده است.
پیدا شدن جنازه فاطمه 5 ساله در نهر آب خیابان اصلی کرج و اطلاعاتی که از مادر بچهها به دست آورده بودیم، مایه گزارش تکاندهندهای شد که انتشار آن هیجان خانوادهها را برانگیخت.
پس از انتشار این گزارش بود که مادران بسیاری از تهران و شهرهای مختلف لحظه به لحظه با گروه حوادث روزنامه کیهان تماس میگرفتند و با نگرانی از سرنوشت دختر 10 سالهای میپرسیدند که در چنگ ایران شریفی اسیر بود.
در شماره بعدی روزنامه با اعلام مشخصات ایران شریفی و دختر بچه ربوده شدهای که جانش در خطر بود، از خوانندگان درخواست کردیم برای نجات زهره 10 ساله، به محض دیدن این زن فوراً برای دستگیریاش از مأموران پلیس کمک بخواهند.
مشخصاتی که از او اعلام کردیم این بود:
ایران شریفی فرزند یوسف- 41 ساله با چادر سفیدمتقالي - دندانی با روکش طلا که هنگام حرف زدن نمایان میشود- نسبتاً چاق با چهره و لبهایی تیره و چشمان سیاه- با دو انگشتری عقیق بر انگشتان دست...
24 ساعت پس از انتشار روزنامه، ساعت 8 شب در تحریریه مشغول کار بودم که تلفن سرویس حوادث زنگ زد. گوشی تلفن را که برداشتم، صدای خانمی را شنیدم. پرسید:
آیا به دنبال ایران شریفی هستید؟
با هیجان خاصی گفتم:
بله خانم، میدانید که این زن کینهجو یکی از بچههای ربوده شده را کشته و اگر هر چه زودتر دستگیر نشود، احتمال دارد دختر بچه دوم راهم به قتل برساند. آیا شما از او خبری داريد که بتواند پلیس را در دستگیریاش کمک کند؟
خانم تماس گیرنده جواب داد:
ایران شریفی قرار است در حدود یک ساعت دیگر به خانه ما بیاید...
..................................................................
توطئه خواستگار فريبكار براي دختران موسيقيدان
خواستگار تبهكار توانست با وعده ازدواج 5 دختر پولدار را فريب دهد و از آنان كلاهبرداري كند. اين جوان شيكپوش وقتي به خواستگاري ششمين طعمهاش رفته بود، تصور نميكرد گرفتار شود.
سيامك 29 ساله با ظاهري فريبدهنده دختران پولدار دمبخت را از كلاسهاي موسيقي شناسايي كرده و با طرح دوستي با آنها اظهار علاقه ميكرد و بعد از مدت كوتاهي وعده ازدواج ميداد.
وقتي سيامك با بهانههايي از آنان پول ميخواست، دختران سادهلوح هم كه از علاقه وي مطمئن ميشدند، پول و طلاهاي خودشان را دراختيارش ميگذاشتند، غافل از اينكه وي با طرح اين نقشه تنها به دنبال به چنگ آوردن پول بادآورده است.
سيامك در اعترافاتش گفته كه براي فريب دختران پولدار چندان تلاشي نكرده و آنها به راحتي فريب چربزبانيهايش را خوردهاند.
وي انگيزه خودش را از فريب اين دختران كلاهبرداري دانست و گفت: سالها پيش به خاطر علاقه زيادي كه به موسيقي داشتم به هر نحوي بود در كلاسهاي موسيقي شركت ميكردم.
12 سال پيش بعد از مرگ پدرم بار سنگين مسئوليت تأمين مخارج زندگي خانوادهام برعهده من افتاد.
در اين مدت جاهاي زيادي مشغول كار شدم، اما هيچيك از آن كارها كفاف خرج خانوادهام را نميداد، بدهي زيادي بر دوشم بود، اينبود كه تصميم گرفتم با خودروي دوستم چند ساعتي از روز را در يك آژانس كار كنم.
در يكي از سرويسها با دختر پولداري كه از كلاس موسيقي ميآمد آشنا شدم و چون از موسيقي اطلاعاتي داشتم، با وي حرف زدم.
بعد از آن بود كه تصميم به فريب دختران گرفتم و با آشنايياي كه با ادوات موسيقي داشتم، با آنها طرح دوستي برقرارميكردم و بعد از مدت كوتاهي با وعده ازدواج آنها به من علاقه نشان ميدادند، بهطوري كه با درخواست پول و طلاي من موافقت ميكردند و به راحتي اموالشان را دراختيارم ميگذاشتند.
سيامك با نامهاي مختلف اردلان، ميثم، ساسان، بنيامين و حسام خودش را معرفي ميكرد و هميشه ادعا داشت خانوادهاش در كانادا زندگي ميكنند، ابتدا با خودروي دوستش و بعد با خودروي دختران فريبخورده به دنبالشان ميرفت و با طرح دوستي و مطمئن شدن از وضعيت مالي آنها وعده دروغين ازدواج را به آنها ميداد.
مهدي موسوي بازپرس شعبه 10 بازپرسي استان البرز گفت: سيامك در ششمين جلسه خواستگاري بهطور اتفاقي با ادعاهاي دروغينش مورد سوءظن عموي عروس خانم قرار ميگيرد كه با تعقيب و تحقيق، آنها متوجه فريبكاري وي ميشوند.
با طرح شكايت مبني بر فريب به پليس آگاهي و مشابهت پنج پرونده ديگر دستور دستگيري سيامك صادر ميشود.
براساس اين گزارش، سيامك با فريب اين دختران توانسته بود 940 ميليون ريال را به صورت نقدي و گرفتن طلا به چنگ آورد.
وي در مدت يك سال نقشههاي فريب خودش را پياده كرد، شايد اگر سوءظن عموي عروس خانم در ششمين جلسه خواستگاري نبود، او با استفاده از اين روش كلاهبرداري پولهاي زيادي را به جيب ميزد.
طبق اعلام بازپرس پرونده، سيامك با 6 دختر جوان به اتهام فريب و دريافت پول به يك سال زندان و برگرداندن وجوهات گرفته شده مجازات شد.
سيامك توانست به راحتي 5 دختر را اسير چربزبانيهاي خود كند، اين مسئلهاي است كه اين روزها بيشتر اتفاق ميافتد و خانوادهها بايد بيشتر مراقب بچههاي خود باشند.
از طرفي دختران هم نبايد اجازه بدهند به اين راحتي در دام اشخاصي چون سيامك بيفتند. هزينههاي رواني اين ماجرا لطمات جبرانناپذيري را به دختران وارد ميسازد كه بايد از وقوع آن پيشگيري كنيم.
..................................................................
رفته بودم به خواهرم سر بزنم. ساعت ۱۲ ظهر روز پنجم شهريور، هنگام برگشت به خانه در ابتداي خيابان چمن مشهد با مردي شيک پوش روبه رو شدم.
او خودروي سفيدرنگ مدل بالايي داشت و خيلي آرام و مودبانه جلو آمد و سلام کرد. جوان ۲۵ ساله در حالي که پلاستيکي در دست داشت گفت: مادرجان، مي توانم چند دقيقه اي از شما راهنمايي و مشاوره بگيرم؟
با تعجب به صورتش نگاه کردم و جواب دادم: پسرم چه کاري مي توانم برايت انجام بدهم؟ زن ميانسال در دايره اجتماعي کلانتري مصلاي مشهد افزود: جوان غريبه ادعا کرد وضع مالي بسيار خوبي دارد و با کمک شهرونداني که افراد نيازمند را مي شناسند براي کمک به مستمندان اقدام مي کند.
او پلاستيک مشکي را نشانم داد و گفت: داخل اين پلاستيک مقداري لباس هاي نو و گران قيمت است که بايد به افراد نيازمند هديه بدهيد و اگر مايل باشيد مقداري طلا مي خرم و در اختيارتان مي گذارم تا خودتان در امور خيري مثل تهيه جهيزيه، تامين هزينه عروسي، رهن منزل مسکوني و ديگر موارد براي افراد مستمند و مستضعف هزينه کنيد و... .
او در اين لحظه انگشترم را خواست تا آن را ببيند و گفت مي خواهد مثل اين انگشتر چند حلقه بخرد و در اختيارم بگذارد.
او طوري حرف مي زد و اصرار مي کرد که اسم و نشاني از او در امور خير برده نشود که در برابر گفته هايش احساس مسئوليت کردم و گفتم اتفاقا چند خانواده مستضعف را مي شناسم که مي توانيم مشکلاتشان را رفع کنيم.
جوان غريبه در اين لحظه انگشترم را داخل پلاستيک انداخت و آن را به دستم داد و گفت: مادرجان، فردا ظهر همين جا با شما قرار مي گذارم تا چند حلقه انگشتر طلا به شما بدهم.
او خداحافظي کرد و رفت و من با خوشحالي به خانه رفتم. اما وقتي داخل پلاستيک را نگاه کردم مقداري لباس مستعمل بي ارزش را که بسته بندي شده بود ديدم و اثري از انگشترم نبود چرا که اين جوان حقه باز سوراخ کوچکي در زير پلاستيک ايجاد کرده بود و تازه فهميدم زماني که او مي خواست پلاستيک را تحويلم بدهد انگشترم که حدود يک ميليون تومان ارزش داشت از طريق همان سوراخ به طرز ماهرانه اي داخل مشتش افتاده است و... .
سرهنگ «احد کريمي» فرمانده پليس مشهد در اين باره گفت: متهم پرونده که جواني حدود ۲۵ ساله است و با توجه به سرنخ هاي موجود جست وجوهاي گسترده پليسي براي دستگيري او آغاز شده است با ترفند مراجعه به زنان ميانسال و به بازي گرفتن احساسات پاک مذهبي طعمه هاي خود، تاکنون مرتکب چندين فقره سرقت خياباني شده است.
..................................................................
مـــرگ نــوزاد پس از جراحي در مطب
نوزاد ۲۰ روزه اي چند ساعت پس از انجام عمل جراحي سرپايي در مطب يک پزشک، به طرز مشکوکي جان سپرد.
عصر يکشنبه گذشته، زوج جواني نوزادشان را براي انجام عمل ختنه به مطب يک پزشک بردند اما پس از انجام عمل و زماني که اين زوج جوان به منزلشان رفتند متوجه وخامت حال فرزندشان شدند.
آن ها که بسيار نگران بودند هراسان نزد پزشک بازگشتند و وضعيت وخيم نوزاد را به وي توضيح دادند. پزشک مذکور نيز وقتي وضعيت نوزاد را ديد گفت: او را سريع به بيمارستان برسانيد.
زماني که خانواده نوزاد او را به بيمارستان رضوي بردند متوجه شدند که پسر کوچکشان جان باخته است.
با اعلام ماجراي مرگ نوزاد به پليس ۱۱۰، مأموران کلانتري آبکوه براي بررسي موضوع به بيمارستان رفتند و با تأييد درستي خبر، مراتب را به قاضي علي موحدي راد (قاضي ويژه قتل عمد) اطلاع دادند.
به دستور مقام قضايي، گروهي از مأموران بررسي صحنه جرم نيز تحقيقات خود را در اين باره آغاز کردند اما مشخص شد که هيچ گونه آثاري از ضرب و جرح روي بدن نوزاد وجود ندارد؛ بنابراين احتمال مرگ کودک در پي عمل جراحي قوت گرفت.
کادر درماني بيمارستان رضوي نيز اعلام کردند که نوزاد ۲۰ روزه هنگامي به بيمارستان رسيد که علايم حياتي نداشت و او قبل از رسيدن به بيمارستان جان خود را از دست داده بود.
به همين دليل مقام قضايي دستور انتقال جسد نوزاد به پزشکي قانوني را صادر کرد تا علت دقيق مرگ وي مشخص شود.
اگر قصور پزشکي در اين باره به اثبات برسد پرونده مرگ نوزاد پس از اظهارنظرهاي کارشناسي در دادسراي عمومي و انقلاب مشهد رسيدگي خواهد شد.
..................................................................
رئیس پلیس فضاي توليد و تبادل اطلاعات خوزستان از دستگيري افرادي خبر داد كه با سوءاستفاده از اطلاعات بانكي همكارشان شارژ تلفن همراه ميخريدند.
سرگرد شعبان در تشريح اين خبر با بيان اينكه پیرو شکایت فردی مبنی بر برداشت غیرمجاز از حساب وی، ماموران تحقیقات خود را آغاز كردند.
وی افزود: در بررسیهای اولیه مشخص شد کلیه برداشتها به صورت اینترنتی و صرف خرید کارت شارژ تلفن بوده که پس از تحقیقات متهم پرونده که از همکاران شاکی بود، شناسایی و دستگیر شد.
شعبان در ادامه گفت: متهم پس از رویت مستندات به جرم خود اعتراف و اظهار داشت که شاکی شماره کارت و رمز آن را براي فعال كردن رمز دوم در اختیار وی قرار داده است.
وی نیز از اعتماد شاکی سوء استفاده كرده و اقدام به برداشت و خرید اینترنتی از حساب او به طور متوالی كرده است.
وي با بيان اينكه به هیچ عنوان رمز عبوری خود را در اختیار دیگران قرار نداده و در صورت اجبار سریعاً نسبت به تغییر آن اقدام كنند، گفت: از رمزهای پیش گزیده و تکراری که به راحتی قابل حدسزدن باشد مانند شماره شناسنامه، تاریخ تولد و ... خودداری كنيد.