دل هایى كه در غلاف است!!
وَ قالُوا قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِیلاً ما یُۆْمِنُونَ (بقره 88)
و آنها (به پیامبران) گفتند: دلهاى ما در غلاف است (و ما از گفتههاى شما چیزى نمىفهمیم.) چنین نیست، بلكه خداوند به سبب كفرشان از رحمت خود دور ساخته (و به همین دلیل چیزى درك نمىكنند)، پس اندكى ایمان مىآورند.
باز روى سخن در این آیه به بنى اسرائیل است، هر چند مفاهیم و معیارهاى آن عمومیت دارد و همگان را در بر مىگیرد.
ممكن است جمله (بَلْ لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ فَقَلِیلًا ما یُۆْمِنُونَ) درباره یهودیانى باشد كه پیامبران را تكذیب كردند یا به قتل رساندند، و نیز احتمال دارد درباره یهودیان معاصر پیامبر باشد كه در برابر سخنان او یك روش سرسختانه لجوجانه و انعطافناپذیر به خود مىگرفتند، ولى در هر حال بیانگر این واقعیت است كه انسان بر اثر پیروى از هوس هاى سركش آن چنان از درگاه خدا رانده مىشود و بر قلب او پردهها مىافتد كه حقیقت كمتر به آن راه مىیابد.
البته به نظر می رسد این جواب استهزا آمیز، شعار همهى مشركان و سركشان، در برابر پیامبران بوده است. چنان كه در جواب حضرت شعیب مىگفتند: «یا شُعَیْبُ ما نَفْقَهُ» (هود، 91) ما حرف تو را نمىفهمیم.
و یا در برابر آیات قرآن مىگفتند: «قُلُوبُنا فِی أَكِنَّةٍ» (فصّلت، 5) دل هاى ما در پرده و پوشش است. و در این آیه نیز تعبیر «قُلُوبُنا غُلْفٌ» آمده است.
دل هاى بی خبر و مستور!
یهود در مدینه در برابر تبلیغات رسول اكرم (صلی الله علیه و آله) ایستادگى به خرج مىدادند و از پذیرفتن دعوت او امتناع مىورزیدند، هر زمانى بهانهاى براى شانه خالى كردن از زیر بار دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله) مىتراشیدند كه در این آیه مورد بحث به یكى از سخنان آنها اشاره شده است.
شناخت حقّ و علم به آن كافى نیست. چه بسا افرادى كه حقّ را فهمیدند، ولى به خاطر لجاجت كافر شدند. «فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا»
مسلماً آنها این گفته را از روى استهزاء و سخریه مىگفتند، اما قرآن مىفرماید: مطلب همانست كه آنها مىگویند، زیرا بواسطه كفر و نفاق دل هاى آنها در حجاب هایى از ظلمت و گناه و كفر قرار گرفته و خداوند آنها را از رحمت خود دور داشته است، و به همین دلیل بسیار كم ایمان مىآورند.
در سوره نساء آیه 155 نیز همین مطلب یادآورى شده: وَ قَوْلِهِمْ قُلُوبُنا غُلْفٌ بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَیْها بِكُفْرِهِمْ فَلا یُۆْمِنُونَ إِلَّا قَلِیلًا:" آنها مىگویند قلب هاى ما در غلاف است و نمىتواند گفته تو را درك كند، این بواسطه آن است كه خداوند در اثر كفرشان مهر بر دلهایشان نهاده، لذا جز عده كمى از آنان ایمان نخواهند آورد".
پیام آیه :
1ـ مقدّمات بدبختى، بدست خود انسان است. اگر گروهى مورد لعنت و قهر الهى قرار مىگیرند، به خاطر كفر و لجاجت خودشان است. «لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ»
منتظران! به عشق و انتظار خود مغرور نباشید
وَ لَمَّا جاءَهُمْ كِتابٌ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِما مَعَهُمْ وَ كانُوا مِنْ قَبْلُ یَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِینَ كَفَرُوا فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكافِرِینَ (بقره 89)
و هنگامى كه از طرف خداوند كتابى(قرآن) براى آنها آمد كه موافق نشانههایى بود كه با خود داشتند و پیش از این جریان به خود نوید فتح مىدادند (كه با كمك او بر دشمنان پیروز گردند، با این همه) هنگامى كه این كتاب و پیامبرى را كه از قبل شناخته بودند نزد آنها آمد به او كافر شدند، لعنت خدا بر كافران باد!
در این آیه نیز سخن از یهود و ماجراهاى زندگى آنها است، آنها با عشق و علاقه مخصوصى براى ایمان به رسول خدا (صلی الله علیه و آله) در سرزمین مدینه سكنى گزیده بودند، و نشانههاى پیامبر (صلی الله علیه و آله) را در كتاب آسمانى خود تورات مىخواندند، و با بى صبرى در انتظار ظهورش بودند" ولى هنگامى كه از طرف خداوند كتابى (قرآن) به آنها رسید كه موافق نشانههایى بود كه یهود با خود داشتند با اینكه پیش از این جریان خود را به ظهور این پیامبر(صلی الله علیه و آله) نوید مىدادند و با ظهور این پیامبر (صلی الله علیه و آله) امید فتح بر دشمنان داشتند، هنگامى كه این كتاب و پیامبرى را كه از قبل شناخته بودند، نزدشان آمد نسبت به او كافر شدند"
مقدّمات بدبختى، بدست خود انسان است. اگر گروهى مورد لعنت و قهر الهى قرار مىگیرند، به خاطر كفر و لجاجت خودشان است. «لَعَنَهُمُ اللَّهُ بِكُفْرِهِمْ»
آرى گاه انسان عاشقانه به دنبال حقیقتى مىدود، ولى هنگامى كه به آن رسید و آن را مخالف منافع شخصى خود دید بر اثر هوا پرستى به آن پشت پا مىزند و آن را وداع مىگوید بلكه گاه به مخالفتش بر مىخیزد.
اما در حقیقت یهود معامله زیانآورى انجام دادهاند، كسانى كه براى پیروى از پیامبر موعود از سرزمین هاى خود كوچ كرده بودند و با مشكلات فراوان در سرزمین مدینه مسكن گزیدند تا به مقصود برسند، سر انجام در صف منكران و كافران قرار گرفتند.
به عبارت دیگر این آیه، صحنهى دیگرى از لجاجتها و هواپرستىهاى یهود را مطرح مىكند كه آنها بر اساس بشارتهاى تورات، منتظر ظهور پیامبر(صلى اللَّه علیه و آله) بودند و حتّى به همدیگر نوید پیروزى مىدادند و به فرموده امام صادق علیه السلام یكى از دلایل اقامت آنها در مدینه این بود كه آنها مىدانستند آن شهر، محلّ هجرت پیامبر(صلى اللَّه علیه و آله) است و به همین سبب از پیش در آنجا سكنى گزیده بودند، ولى بعد از ظهور پیامبر اسلام(صلى اللَّه علیه و آله)، با آنكه نشانههاى وى را موافق با آنچه در تورات بود یافتند، كفر ورزیدند. (تفسیر نور الثقلین)
پیامهای آیه:
1ـ ادیان الهى، یكدیگر را تصدیق مىكنند، نه آنكه در برابر هم باشند. «مُصَدِّقٌ»
2ـ به هر استقبالى نباید تكیه كرد. با آنكه یهودیان در انتظار پیامبر (صلى اللَّه علیه و آله) سالیانى در مدینه سكنى گزیدند، ولى در عمل كفر ورزیدند. «كانُوا مِنْ قَبْلُ» ،«كَفَرُوا بِهِ» (به عشق و انتظار خود مغرور نباشید. ممكن است در مرحلهى عمل، حالات انسان عوض شود. خداى ناكرده امروز دعاى ندبه بخواند، ولى فردا........)
3ـ شناخت حقّ و علم به آن كافى نیست. چه بسا افرادى كه حقّ را فهمیدند، ولى به خاطر لجاجت كافر شدند. «فَلَمَّا جاءَهُمْ ما عَرَفُوا كَفَرُوا»
آمنه اسفندیاری