دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ساعت :
۱۵ شهريور ۱۳۹۱ - ۱۶:۵۶
سهم ما در مقابله با جنگ نرم:

کیفیت قدرت در جنگ نرم

قرارداشتن افراد در سلسله مراتب قدرت، اين امكان را به آن‌ها مي‌دهد كه بدون رضايت مخاطب، بر آن‌ها تاثيرگذاري كند
کد خبر : ۷۸۰۵۷
به گزارش سرویس وبلاگ صراط، احمد عبدی کمیشانی در جدیدترین به روز رسانی وبلاگ سهم ما در مقابله با جنگ نرم درباره ی کیفیت قدرت در جنگ نرم نوشت:
 
كيفيت قدرت در جنگ نرم به چه صورتي است؟ برای تبیین این موضوع لازم است در گام اول ادبيات رايجي كه راجع به اين مفهوم است واکاوی شود تا به جمع‌بندي مطلوب و دقیق در خصوص این مقوله دست یابیم.
 
اولین مفاهیمی که با رجوع به منابع، در مقوله جنک نرم با آنها برخورد خواهیم کرد مفاهیم مرتبط با مقوله قدرت است که به دو دسته قدرت سخت و قدرت نرم تقسیم می شوند.
 
به طور خلاصه در این منابع، قدرت سخت ابعاد نظامي و اقتصادي يا ساختار حكومت در نظر گرفته می شود و قدرت نرم مفاهيمی چون فرهنگ، ايدئولوژي، ارزش‌ها تشکیل می دهند.
 
یکی از ابتدایی ترین پاسخ هایی که در برخورد با سئوال "به چه كيفيتي از قدرت در جنگ نرم نیاز است؟" با آن مواجه می شویم اين است كه گفته شود به قدرت نرم؛ يعني فرهنگ و ايدئولوژي و از اين جنس نياز داريم. اما نکته اينجاست که این پاسخ، تلقي دقيقی نيست. براي اين‌كه در قدرت توضيح دهندگي‌اش با چالش روبروست. يعني ما با واقعيت‌هايي در بیرون روبرو هستیم داريم كه اين تعريف نمي‌تواند آن‌را توضيح بدهد و يا پاسخي براي آن فراهم كند.
 
برای تبیین این مساله پرداختن به این دو مثال می تواند راهگشا باشد. به‌طور مثال می توان به حادثه‌ي يازده سپتامبر اشاره نمود که از جنس يك تهديد سخت است. اما نتيجه‌ي اين تهديد سخت چه بوده‌است؟ آیا نتیجه جز اين بوده‌است كه طی آن، قدرت نرم امريكا افزايش پيدا می کند و توانسته‌است يك گفتمان مبارزه با تروريسم در سطح جهاني پيش ببرد. يعني طی یک فرآیند، يك تهديد سخت به قدرتی نرم مبدل می شود. يا در مثال ديگر می توان به ورود عربستان به خاك بحرين يك حضور نظامي منابع سخت است اشاره نمود. اما آثارش چيست؟ با اندکی تذقیق مشخص می شود که عمده آثارش اين است كه قدرت نرم این کشور که همان جايگاه عربستان در امت اسلامي و دنياي عرب می باشد، كاهش پيدا كرده‌است.
 
این مثال ها بیانگر، زاویه جدیدی در پاسخ به این سئوال است و نشان می دهد که قدرت سخت بر قدرت نرم مؤثر است. بنابراين ما بايد تعبير ديگري بكنيم. يعني از يك زاويه‌ي ديگري بايد قدرت را تعريف كنيم كه بتواند به واقعيت‌هاي بيشتري پاسخ بدهد و قدرت توضيح دهندگي بيشتري داشته باشد. لذا ما در این نوشتار به جاي" منابع"، قدرت را بر اساس "كاركرد" و "پيامد" تعريف مي‌كنيم و متغيرهاي كاركردي، پيامدي و متغير رابطه را بررسی کرده و از این منظر به مقوله قدرت به عنوان یکی از مباحث کلیدی در حوزه مطالعات جنگ نرم خواهیم پرداخت. اشکال قدرت در واژه شناسی جنگ نرم در اين تعريف قدرت عبارت است از توانايي تاثيرگذاري بر ديگران بصورتي كه خواسته‌ي ما محقق شود. که اين ديگران مي‌تواند فرد، گروه یاجامعه باشد.
 
این تعریف يك تعريف كاركردي و رابطه‌اي است. يعني از يك طرف "كاركرد قدرت" يعني" توانايي تاثيرگذاري" مطرح است و از سوی دیگر با متغير "رابطه‌اش بر ديگران" مواجه هستیم كه جامعه هدفی ( فرد یا گروه ) كه خواسته‌ي ما در آن محقق می گردد را شامل می شود.
 
لذا در این تعریف، اگر قدرت و پيامدي تعريف كرديم، قطع نظر از اين‌كه چه منبعي از قدرت ساطع مي‌‌شود، نظرمان بر پيامدها، تاثيرات و نتايج قدرت است. با این نگاه قدرت به دو صورت كلي تقسيم‌بندي مي‌شود. قدرت بدون رضايت و قدرت با رضايت. در حقیقت در این مفهوم قدرت با مفهوم تاثيرگذاري بر ديگران به شكلي كه خواسته‌ي ما را محقق كند روبرو هستیم که اين تاثيرگذاري بر ديگران ممکن است با رضايت يا بدون رضايت آن‌ها باشد.
 
در حالت اول که تاثیرگذاری بدون رضايت است با دو صورت تاثیرگذاری از طریق اجبار و سلسله مراتب قدرت مواجه هستیم.
 
در تاثیرگذاری اجباری، زور و تهديد و فشار و... ابزارهای تاثیرگذاری اند و در صورت سلسله مراتب قدرت(اتوريته) ، قرارداشتن افراد در سلسله مراتب قدرت، اين امكان را به آن‌ها مي‌دهد كه بدون رضايت مخاطب، بر آن‌ها تاثيرگذاري كند و خواسته‌اي كه مي‌خواهد انجام بگيرد. در حالت تاثیرگذاری با رضايت هم با دو گونه "إغوا و فريب"، و "اقناع و رضايت دروني" مواجه هستیم. در حقیقت طی این گونه ها، مخاطب يا بر اساس "أغوا" و يا بر اساس "اقناع"، كاري را كه از او خواسته می شود را انجام مي‌دهد. بنابراين این که منبع قدرت سخت يا نرم باشد، براي ما مهم نيست. مهم اين است كه در خروجي و در نتايج بتواند اين تاثيرگذاري‌ها را انجام بدهد. حال با این معنا که در تعریف مفهوم قدرت، آنچه قدرت نرم ناميده مي‌شود در حقیقت همان قدرت بارضايت اقناعي‌است. به عبارت بهتر اقناع، منشأ آن تاثيرگذاري و خواسته‌ي مطلوب ما از ديگران است. اما بطور واقعي ما با يك چهره‌ي ناب و كامل از قدرت نرم در قدرت بيروني مواجهه نيستيم و همواره این تركيبي از اين قدرت‌هاست که بسته‌ي قدرت ما را شكل مي‌‌دهند.
 
در حقیقت ما يك بسته ای از قدرت داريم كه همه این عناصر در آن حضور دارند. بسته‌ به اين‌كه با چه كسي روبرو هستيم ، چه مخاطبي داريم و در چه فضايي از منابع قدرت استفاده مي‌كنيم، ظرفيت‌هاي اين بسته متنوع و متفاوت مي‌شود. اما آن‌چه كه مهم است اين‌است كه به هر ميزان كه در بسته ما، قدرت اقناعي بيشتر باشد، پكيج ما داراي قدرت نرم بيشتري بوده، توانايي تاثيرگذاري بيشتري براي ما دارد و آن‌چه كه از آن به عنوان منابع سخت قدرت نیز یاد می شود نیز در ايجاد فضاي اقناعي مؤثرند.
 
برای تشریح این مساله می توان به بحران اقتصادي در امريكا و اروپا اشاره کرد که ظاهراً قدرت سخت آن‌ها را تضعيف كرده‌است. اما در عین حال آثاري كه از خود گذاشته‌است که طی آن قدرت اقناع بخشي‌ِ دنياي سرمايه‌داري را كاهش داده‌است و الگوپذيري و الگويابي از دنياي سرمايه‌داري را در ملت‌هاي ديگر، تضعيف كرده‌است. نمونه کاهش این قدرت اقناعی غرب را می توان به وضوح در تحولات شمال آفريقا و خاورميانه مشاهده کرد که وجود بحران اقتصادي طولاني مدت در غرب، از موانع تاثيرگذاري الگوي غربي در آن‌جا محسوب می شود.
 
در مثال دیگر می توان به ساختار شوروي سابق اشاره کرد. شوروي سابق مهم‌ترين نماد تفكر كمونيستي و سوسياليستي در عصر خود بود که انديشه‌‌هاي ماركسيستي به عنوان قدرت اقناعي و قدرت نرم آن محسوب مي‌شد. تا قبل از فروپاشي، استدلال‌ها و تئوري‌هايي كه براي دفاع از ماركسيسم انجام مي‌شد داراي يك ظرفيت اقناعي و قابل‌پذيرش در بدنه‌هاي اجتماعي و روشن‌فكري در كشورهاي اروپا و حتي كشورهاي عربي بود. اما وقتي ساختار قدرت در شوروي فرو مي‌پاشد، ايدئولوژي ماركسيسم و كمونيسم هم دچار افول مي‌شود و قدرت اقناعي خودش را از دست مي‌دهد.
 
با اين‌كه استدلال‌هاي ماركسيستي و كمونيستي تغيير نكرده‌است. اما آن ساختار قدرتي كه اين ايدئولوژي و اين قدرت نرم بر آن سوار بوده‌است. وقتي دچار ضعف مي‌شود، قدرت اقناعي و قدرت نرم آن هم كاهش پيدا مي‌كند.اگر بخواهیم این مقوله را جمع بندی کنیم می توان گفت :ما در مواجهه با جنگ نرم به کیفیتی از قدرت نیازمندیم که در برگیرنده تركيبي از " منابع قدرت" ، "سخت" و "نرم" باشد و در عین حال میزان و تناسب استفاده از منابع را در شرایط مختلف مشخص نماید که می توان آن را "قدرت هوشمند" نامید.
 
برای مثال حزب‌الله لبنان مظهر برخورداري از اين كيفيت قدرت و يا همان قدرت هوشمندي كه ما مي‌گوييم است. اولاً تركيب، تركيب منابع سخت و نرم دارد. همانطور که می دانیم، فشار بر حزب‌الله اين است كه قدرت و امکان نظامي را كنار و به عنوان يك حزب سياسي فعاليت كند. اما بخش زيادي از اين كيفيت قدرت حزب‌الله، ناشي از قدرت منابع سخت نظامي‌است كه در اختيار دارد. اگر آن منابع سخت را كنار بگذارد، اين منابع نرم، چندان به كارش نمي‌آيد.
 
بحث دوم در این خصوص، تناسب در استفاده از منابع قدرت است. ساختار قدرت هوشمند حزب الله آن‌جايي كه جنگ 33 روزه‌ است، بیشتر گرایش به منابع سخت قدرت دارد و آن‌جايي كه چالش‌هاي داخلي در شكل‌گيري دولت است، از منابع نرم خود که بدنه اجتماعی است بهره می یرد. حسن ختام این مطلب این که در فرآیند جنگ نرم، آن الگويي درست عمل مي‌كند و مي‌تواند پيروز میدان باشد كه دربردارنده منابع سخت و نرم و تناسب در استفاده آن باشد.